به گزارش خبرگزاری فارس از زنجان: زهرا رسولی- عصر یک روز برای پیگیری یک سوژه خبری به یکی از خیابانهای شلوغ شهر میروم، مثل همیشه جایی برای پارک کردن نیست، مجبور میشوم مقابل یک مغازه پارک کنم، قبل از اینکه به سراغ سوژه بروم از صاحب مغازه عذرخواهی میکنم، ببخشید حاج آقا اگر مزاحم کسبتان است! با روی گشاده جواب میدهد: این را نگویید، میخواهید برایتان بشورم؟ چقدر دلگرم میشوم از حرفهایش.
همین که صحبت میکنیم، بوی آبلیمو توجهم را جلب میکند، ناخودآگاه برمیگردم، نام مغازه آبلیمو سنتی است، اما غیر از آبلیمو چیزهای دیگری هم وجود دارد، چیزی شبیه ماکت یک پل یا... نمیدانم، کنجکاو میشم و از صاحب مغازه اجازه میگیرم تا به داخل بروم.
درست مثل یک شهر مینیاتوری است، هر طرف که برمیگردم احساس میکنم در شهر قدم میزنم، رختشویخانه، کارخانه کبریت، امامزاده سید ابراهیم (ع) زنجان، دکههای روزنامه فروشان فقید، سراجی حاج محمود، کتابخانه عمومی زنجان گویی زنجان را فشرده کرده و داخل این مغازه قرار دادهاند، چشم از دیوار مغازه نمیتوانم بردارم.
بیخیال گزارش! سوژه جالبتر اینجاست، سوژه خبریام را کنار میگذارم و همینجا با «حاج جمال نورانی» صاحب مغازه هم کلام میشوم.
بیمقدمه به سراغ سوژه جدید گزارش میروم، آقای نورانی اینها چیست که در این مغازه چیدهاید؟ ماکت؟ نمونه کار؟ یا نمایشگاه است؟
لبخندی میزند و میگوید: اینها حاصل تلاش 30 سال کار هنریام است که در یک مغازه فشرده شده است، البته فقط همین نیست، من یک نمایشگاه یا بهتر بگویم یک کلکسیون از این آثار دارم، این را که میگوید، مشتاقتر میشوم و سوالات بیشتری به ذهنم میرسد، این بار رسمیتر به سراغ گفتوگو میروم و میگویم؟ خب پس برگردیم به همان 30 سال قبل. موافقت خود را اعلام میکند و میگوید: در خدمتم، بفرمایید.
آقای نورانی از چه سالی کار هنری خود را شروع کردید؟ و اصلا نام این سبک هنری چیست؟
ببییند، این کار هنری که میبینید، در واقع مقیاس بسیار کوچکی از بناهای تاریخی و یا ورزشی، دیدنی و ... است که در شهر وجود دارد.
یعنی چه؟
ببینید، در واقع این بناها به نوعی الگوبرداری شده از ساختمانهای شاخصی است که در شهر زنجان و سایر شهرها وجود دارد.
و این کار با ساخت چه بنایی آغاز شده است؟
من کار ساخت این بناها را از سال 70 آغاز کردم، زمانی که در اثر یک علاقه که نمیدانم چطور شد به ذهنم خطور کرد، پل میربهاءالدین را ساختم.
یعنی در واقع با الگوبرداری از پل در مقیاس کوچکتر آن را ساختید؟
بله همینطور است، پل میربهاءالدین اولین کار من در ساخت این بناهاست و به یاد دارم که 4 ماه روی آن کار کردم.
و چطور شد که ادامه دادید؟
خب ببینید، هر انسانی وقتی موفقیتی کسب کند، قطعا دوباره همان راه را ادامه میدهد، وقتی در همان کار اول شباهت کار هنریام با بنای اصلی را دیدم، تشویق شدم که دوباره بسازم.
البته این راهم بگویم که در همان بازه زمانی یکی از نشریات زنجان این موضوع را رسانهای کرد و همین بحث هم تاثیر بسزایی در ادامه کارم داشت و به نوعی دلگرم شدم.
حتی به یاد دارم که در همان سال تمام شمارههای آن مجله توسط آشنایان و افرادی که مرا میشناختند به فروش رفت و همین امر انگیزه مضاعفی در من برای ادامه کار ایجاد کرد.
و پس از این اتفاق با ساخت چه بناهایی کارتان را ادامه دادید؟
چند کار متفاوت بود که به یاد دارم، سینما قدس(لی لی) و سبزهمیدان قدیم (معروف به میدان شیر خورشید) از جمله آن بود.
چند مورد از بناهایی که ساختید را معرفی میکنید؟
ببینید تعداد بناهای ساخته شده زیاد است و حتی شاید من سازنده هم نتوانم به یاد بیاورم که چه چیزهایی ساختهام اما تعداد آنها نزدیک به 120 مورد است.
برای ساخت هر بنا چه مدت زمانی صرف میکنید؟
بینید بستگی به پیچیدگی بنا دارد و من بیشترین زمان را برای همان پل میربها گذاشتم که چهار ماه طول کشید، اما هر کدام از بناها تقریبا دو ماه طول میکشد تا ساخته شود.
و یک سوال اینکه چه بناهایی بیشتر مورد نظر ساخت بوده است؟
بنای خاصی در این شیوه هنری مورد نظر نبوده و از هر نوع بنا ساخته شده است، یعنی ساختمانهای صنفی، تاریخی، نظامی، هنری، دانشگاهی، رستورانها و ... هرکدام که توجهم را جلب کرده ساختهام.
بناهای شاخص ساخته شده کدامها بوده است؟
دانشگاه علوم پایه، کارخانه کبریت سابق، زورخانه یاشیل عباس، خانه وزیریها، نخستین بانک ملی زنجان، دروازه رشت قدیم، کلانتری، رختشویخانه، قصابی، زورخانه، آرایشگری، سفرهخانه سنتی حاج داداش، کتابخانه عمومی، امامزاده سید ابراهیم (ع)، خانه شهریار، قهوهخانه عاشقی آذربایجان و ... از آثار ساخته شده است.
البته یک سری بنا هم شامل مسگری حاجی جلیل، حمام حاج عابدین، مسجد آقا فتحالله درب نائب آقا، کبابی و کلهپزی علی غفاری، جغور بغور ناصر جگرکی، گرمابه باستانی، سراجی حاج محمود، موزه نقاشان و طراحان زنجان، قلیچی استاد رضا حمدی، پشم و خامه آقا اکبری مقدم، چلبی اوغلی، بربری حاج سید محمد قاسمیان، مطب شادروان دکتر موسی حاتمی را نیز ساختهام. برای ساخت خانه شهریار به تبریز رفتن و بعد از دیدن خانه او آنرا طراحی و اجرا کردم.
یعنی در طول 30 سال به صورت مستمر این بناها را ساختهاید؟
بله، البته عرض کردم، بعد از اینکه کارم رسانهای شد و دوستان و آشنایان هم تشویق کردند، من هم مشتاقتر شدم که بیشتر بسازم.
یعنی تمام وقت خود را برای ساخت این سازهها و به نوعی بناها اختصاص میدهید؟
نخیر، شغل اصلی من همین لبنیات سنتی و غوره و آبلیموگیری است که مشاهده میکنید، کارهای هنری را در اوقات فراغتم میسازم.
در فصل تابستان به خاطر آبغورهگیری و کارهای باغداری فراغت کمتری دارم، اما در زمستان بیشتر به این هنر میپردازم و تقریبا تمام وقتم را صرف ساخت این سازهها میکنم.
البته کار ساخت را هیچ وقت متوقف نکردم، چون هرقدر میسازم، بیشتر مشتاق میشوم و در همان ایام تابستان هم اگر فرصت کنم، میسازم.
با توجه به وقتی که برای این کار میگذارید، خانواده هم شما را همراهی میکنند؟
بله، اتفاقا شاید برایتان جالب باشد، همسرم (حیات یولداشیم) بهترین مشوق و همراه من در این کار است و خیلی کمکم میکند، یعنی اگر کمک ایشان نبود، نمیتوانستم ادامه دهم.
یک موضوع را هم اضافه کنم که برخی از کارهایی که ساختهام در دکوراسیون منزل استفاده کردهایم.
یعنی آثاری که ساختهاید در یک جا متمرکز نیست؟
خیر، تعدادی از آنها در مغازه چیده شده است، تعدادی از آنها در انبار خانه و تعدادی هم در منزل شخصیام به عنوان دکور استفاده شده است، چون در هر سه جا محدودیت دارم به همین خاطر مجبور شدهام که به صورت مجزا نگهداری کنم.
یعنی تاکنون از طرف هیچ ارگانی درباره اینکه محل و یا نمایشگاه دائمی برای این بناها اختصاص داده شود، کمک نشده؟
متاسفانه خیر، بیینید، در اختیار گذاشتن یک محل برای موزه یا نمایشگاه کردن آثار وظیفه میراث فرهنگی است، که همانطور که عرض کردم، همکاری لازم انجام نشده و حتی برخورد بدی هم با من شد.
طوری که من با این اندازه از علاقه وقتی از میراث فرهنگی برگشتم، دوست داشتم همه ساختههایم را بشکنم.
از طرف دیگر ارگانها مثل شهرداری که متولی ساخت هستند، هم حمایتی نشده است؟
چرا اتفاقا شاید از 4 سال پیش شهرداری حمایتهای خوبی کرده است و حتی چند سال هم در کارخانه کبریت و بیمارستان ولیعصر نمایشگاهی از آثارم را برگزار کردم.
البته این را هم بگویم که با همکار سازمان زیباسازی شهرداری هم اِلمانهایی درست شد که از جمله آن خانه وزیریهاست که همین موضوع هم باعث دلگرمی من بود.
بیینید من دنبال کسب درآمد نیستم و نبودهام و در این 30 سال همه هزینههایم را خودم تامین کردهام، همانطور که قبلا عرض کردم با توجه به حساسیتی که بناهای ساخته شده دارند، انتظار دارم یک محل مناسب برای ایجاد یک نمایشگاه دائمی و نگهداری این سازهها داشته باشم تا بتوانم کارم را در ساخت گسترش دهم، چون همانطور که ملاحظه میکنید، اینجا در یک محل فشرده مجبور به نگهداری آثار شدهام.
آقای نورانی همانطور که اشاره کردید، ساخت بناها برای شما عایدی مالی ندارد و صرفا نمایشگاهی است، پس شما چطور هزینه ساخت آنها را تأمی میکنید؟
بیینید، نکته اول این است که عایدی مالی از این کار برایم اهمیتی ندارد و من صرفا از روی ذوق هنری این کار را انجام میدهم، اما منکر هزینهها هم نیستم.
شما حساب کنید، قبلا چسب 5 هزار تومان بود، تورم باعث شد قیمت آن به 30 هزار تومان برسد، خب همه اینها را من شخصی تأمین میکنم و برایم بار مالی اضافه دارد، اما وقتی به نتیجه فکر میکنم دیگر آنها را در نظر نمیگیرم.
از طرفی یک موضوع دیگر هم وجود دارد که اغلب مواد اولیه این بناها را از مواد دور ریختنی تهیه میکنم.
یعنی چطور؟
بیینید، همسایهها و آشنایان میدانند که من کار هنری انجام میدهم و هر چیز دور ریختنی که به نظر آنها به درد بخور باشد، برایم میآوردند، شاید باورتان نشود، ولی صبح وقتی در مغازه میآیم، با تعداد زیادی از قطعههای چوب و یا مصالح مواجه میشوم که همسایهها برایم آوردهاند.
بیشترین موادی که در این سازهها استفاده میکنید، چیست؟
ببییند، بیشتر چوب و مصالح ساختمانی مثل گچ است که بنا به نوع ساختمان از آنها استفاده میکنم، یعنی ممکن است در یک بنا درصد چوب بیشتر باشد، در یک بنا درصد سیمان.
ولی مواد زیادی در همه اینها به کار رفته است، بقیه را چطور تهیه میکنید؟
ببینید، در این 30 سال که کار کردهام، نوع استفاده از مصالح در بناهای مختلف دستگیرم شده است و دیگر برای تهیه آنها مشکلی ندارم.
شاید برایتان جالب باشد، بگویم که کرکره مغازه یکی از مغازههای قدیمی را از دورریز بیسکویت یک دختر بچه درست کردهام، در حالی که با نمونه واقعی آن تفاوتی ندارد.
یا مثلا میز و صندلی که در داخل برخی از مغازهها دیده میشود را از درب نوشابه، میخ، پیچ، قمقمه، نخ دور ریز و یا پلاستیکهای دورریز درست کردهام.
آقای نورانی فضاسازی در همه این بناها به چشم میخورد؟ آیا در زمان ساخت به خود بنای اصلی هم مراجعه میکنید که از آن الگوبرداری کنید؟
بله، همینطور است، بیینید من یا بنا را میبینیم و سپس شروع به ساخت میکنم، یا همین ساخت بنا مشتاقم میکند که بروم بنا را ببینم و این موضوع در اکثر دست سازههایم مشترک است.
شما اگر توجه کنید، در نانوایی لواشی آقا رمضان ذولقدر، همانطور که در بنای اصلی هم وجود داشت، شیفت کاری نانوا، قیمتها و روزهای تعطیل هم نصب شده است.
یا مثلا در آرایشگاه حسنی (حاج حسین) عکس منتصب به حضرت علی (ع) که در آن زمان اعتقاد زیادی به آن داشتند نصب شده است.
از طرفی در همه بناهایی که ساخته شده عکس و یا ماکت شخص شاخصی که در آن بنا وجود دارد هم نصب شده است تا گویای شهرت آن باشد.
مثلا در سازه دانشگاه تحصیلی علوم پایه، عکس پروفسور ثبوتی در داخل بنا گذاشته شده است که معرف آن باشد یا حتی در بناهایی که متعلق به شهرداری است، پلاک آبی مربوط به شهرداری نصب شده است تا گویای مالکیت شهرداری بر آن باشد.
آقای نورانی در برخی از بناها عکس خودتان هم وجود دارد، این هم نشانه خاصی در آثار است؟
ببینید، من یک امضای هنری دارم و آن اینکه عکس خودم را در کنار بنا داشته باشم، یعنی شما وقتی در نمایشگاه شرکت میکنید، این عکس گویای آن است که سازنده کیست.
البته لازم میدانم این را هم ذکر کنم که من به ابتکار خودم یک شناسنامه برای هر بنا هم نوشته و به چاپ رساندهام که علاوه بر خود سازه آن بیوگرافی از بنا هم نشان دهنده قدمت ساخت، ویژگی و آثار بنا، محل بنا، شخص شاخص بنا و یک سری اطلاعات دیگر است که متاسفانه به علت کمبود جا در هیچ یک از بناها نصب نشده است و اگر در آینده محل مناسبی برای آنها پیدا کنم؛شناسنامه هر بنا را کنار آن نصب خواهم کرد.
آقای نورانی یک اثر که احساس میکنم مختص خودتان است، نیز در بین بناها وجود دارد و آن هم چرخ میوهفروشی است که نام و تاریخ تولدتان روی آن نوشته شده است؟
بله، این چهار چرخ را برای خودم درست کردهام و حتی در مهمانیهای خانوادگی پذیرایی از مهمانان با آن انجام میشود؛ یعنی همین هم از ضایعات ساخته شده است، اما در واقع مقیاس کوچک شده یک چرخ میوه فروشی است.
البته این را هم بگویم که شاید تنها درآمد من از محل فروش همین چهار چرخ سنتی میوه است، چون در شب یلدا هم از چهار چرخهای میوه فروشی درست کردم و به لندن فرستادم.
یک منبع درآمد دیگر من هم از این هنر که البته بسیار ناچیز است از محل فروش سبدهای میوهفروشی است که برای تازهعروس و یا همان شب یلدا استفاده میکنند، یعنی میوههای سنتی را درست کرده و در داخل سبد میچینم و به فروش میرسانم یا سبد چوبی تزیینی خالی برای شهروندان درست میکنم که آنهم فروش دارد.
اما از محل سازهها هیچ درآمدی ندارید درست است؟
بله هیچ درآمدی از آن محل ندارم و صرفا ذوق و علاقه هنری باعث شده است که من این کار را انجام دهم و هرچه در نمایش این آثار بوده صرفا نمایشگاهی و بازدید بوده است.
و برنامه شما برای ساخت بنای بعدی چیست؟
و برنامه بعدیام ساخت یک خانه از خانههای شمالی است که لاجوردی باشد و در ذهن خودم تصویرسازی آن را انجام دادهام، پس از آن از هر استان یک بنای شاخص را خواهم ساخت تا کل ایران را در کارهای هنریام داشته باشم.
انتهای پیام/73005/ی