مدرسه ای که با موشک بعثیان زنگ آخرش به صدا در آمد/ همسنگر شهیدم راهت ادامه دارد

خبرگزاری فارس چهارشنبه 04 آبان 1401 - 10:09
مدرسه ای که با موشک بعثیان زنگ آخرش به صدا در آمد/همسنگر شهیدم راهت ادامه دارد

به گزارش خبرگزاری فارس از بهبهان، عصر روز چهارشنبه چهارم آبان ماه ۱۳۶۲ مدرسه راهنمایی شهید حمداله پیروز بهبهان؛ صدای تیک تیک ساعت در حال نزدیک شدن به ۵ و ۱۰ دقیقه بعداز ظهر بود، دانش آموزان سرکلاس و تعدادی در حیاط مدرسه مشغول بازی بودند و لحظه شماری می‌کردند که  زنگ پایان مدرسه به صدا درآید و با همکلاسی‌های خود به خانه بروند.

ناگهان صدای وحشتناکی به ‌گوش رسید و نوری نارنجی در کلاس روشن شد و موج انفجاری باعث شد همه جا را دود و خاک و غبار و بوی گوگرد فرا بگیرد. هیچکس نفهمید چه اتفاقی افتاد. در یک چشم بر هم زدن کلاس درس با خاک یکسان شد و دانش‌آموزان مجروح و دچار شوک شده بودند. عده‌ای گریه می‌کردند، عده‌ای بهت زده به در و دیوار مدرسه خود نگاه می‌کردند بیشتر کلاس‌ها فرو ریخته بود.

در طول هشت سال دفاع مقدس یکی از ددمنشانه‌ترین و دردناک‌ترین حادثه این ایام حمله موشکی بعثیان به مدرسه راهنمایی شهید حمدالله پیروز بهبهان بود که در آن حمله جانسوز 69 دانش آموز بی‌گناه و چهار معلم زحمتکش و یک خدمتکار به شهادت رسیدند و بیش از 130 دانش آموز و 10 معلم مجروح شدند، در آن روز غوغایی در شهر بهبهان بپا شده بود و مردم فداکار، شتابان و برسرزنان بسوی مدرسه حرکت کردند و با کمک یکدیگر اقدام به آوار برداری و بیرون کشیدن دانش آموزان تکه تکه شده از زیر آهن پاره‌ها و سنگ و آجرها کردند، اولیای دانش آموزان پس از اصابت موشک به مدرسه باخبر شده بودند به محل مدرسه ویران شده آمده بودند و اجساد فرزندان معصوم خود را از آوار بیرون می‌کشیدند.

 

 

سکوت رسانه‌های مدافع حقوق بشر

 خبر این جنایت دردناک به تمام دنیا مخابره شد و خبرنگاران از سراسر جهان به بهبهان آمدند و از مدرسه ویران و از پیکر دانش آموزان شهید گزارش تهیه و با مجروحین و خانواده شهدا مصاحبه می‌کردند اما دریغ از یک خبر محکومیت حادثه از طرف سازمان‌های به اصطلاح مدعی حقوق بشر و نه از هیچ خبرگزاری این کار انجام شود، دانش آموزان مجروح به همراه اولیاء خود و والدین شهدا بر خرابه‌های مدرسه، شعار جنگ جنگ تا پیروزی و می‌میریم می‌جنگیم ذلت نمی‌پذیریم و مرگ بر آمریکا سر می‌دادند و خبرنگاران حیرت زده از این همه شجاعت و استقامت فیلم و خبر تهیه می‌کردند، برای اینکه از آن روز بنویسم باید به سراغ یکی از مجروحین آن حادثه می‌رفتم تا حال و هوای آن روز را برایم بیان کند.

 

 

همکلاسی شهیدم راهت ادامه دارد

مسعود آیرم یکی از دانش آموزان مجروحی است که در آن روز یازده سال بیشتر نداشته و در گفت وگو با خبرنگار فارس بهبهان چنین بیان می‌کند: آبان ماه سال 1362 بود، من کلاس اول راهنمایی بودم و در آن روز نوبت عصر بودم، طبق روال هر روز به همراه دوستانم به مدرسه می رفتیم و در بین راه مثل دیگر بچه ها شلوغ کاری می کردیم و بلند بلند با هم حرف می زدیم.

در آن ایام شهرهای خوزستان مورد حمله موشکی صدام قرار می‌گرفت و ما هم آن روز در راه رفتن به مدرسه بر روی موشکها و محل اصابتشون بحث می‌کردیم، گفتم بچه‌ها شنیدید صدام توی کوچه‌های ۶ متری دزفول موشک دوازده متری زده و همه جا را خراب کرده و مردم شهید شدند، یکی از بچه ها گفت صدام میخواد با این کارش ایجاد رعب و وحشت بین مردم ایجاد کنه و آنها را از حکومت جمهوری اسلامی زده کنه تا علیه دولت بلند بشن و از حکومت بخوان که تسلیم بشه، چون دیگه فهمیدند که تو جبهه و جنگ رو در رو حریف ایران نیستن و نمیتونن به هدفی که داشتند برسند، یکی دیگه از دوستام گفت صدام هر وقت از رزمنده‌ها شکست می خوره تلافیش روی مردم بی دفاع درمیاره و به شهرها موشک میزنه تا داغ دلش رو از شکستش خالی کنه سر مسیر رفتن به مدرسه با قوطی خالی کمپوت و یا شیشه پلاستیکی بازی می‌کردیم و اونو به سمت جلو شوط می‌کردیم و به هم پاس می دادیم تا به مدرسه برسیم.

وقتی که به درب مدرسه می‌رسیدیم آخرین شوط رو زیر آن قوطی یا شیشه بود می‌زدیم و از جلوی درب مدرسه به فاصله دوری پرتاب می‌کردیم، آن روز هم آخرین شوط رو زیر قوطی کمپوت خالی که تا مدرسه با خودآورده بودم زدم و وارد مدرسه شدیم و قاطی شلوغ کاری دیگر بچه های مدرسه شدیم، بعداز وقت استراحت بین کلاس ها زنگ آخر به صدا در آمد و وارد کلاس شدیم، ما درس قرآن داشتیم و معلم درس جدید را شروع کرده بود و ما هم با آرامش سراپاگوش بودیم و به درس معلم گوش می‌دادیم، البته چون زنگ آخر بود یه نیم نگاهی هم به ساعت دیواری کلاس داشتیم که کی زنگ به صدا درمیاد و به خونه میریم، معلم قرآن آقای هدایت‌پور مشغول درس دادن بود و یه پانزده دیقه ای از وقت کلاس گذشته بود که یهو نور شدید نارنجی کلاس و مدرسه را روشن کرد و بدنبال آن صدای مهیبی مدرسه را به لرزه درآورد و گرد و خاک تمام کلاس رو پر کرد و در تاریکی فرو برد و شیشه های شکسته شده پنجره که در اثر صدا و موج انفجار شکسته بود بر سر و روی ما فرود آمد و همه ما را زخمی و خون آلود کرد، همه مات و مبهوت شده بودیم و نمی دانستیم چه اتفاقی افتاده است تا اینکه صدای بچه هایی که در حیاط ورزش داشتند و آنها هم برای لحظاتی گیج و منگ شده بودند، چند دقیقه ای گوش های بچه ها چیزی نمی شنید و بعد از چند دقیقه همه فریاد می زدند خدا لعنت کنه صدام رو که به مدرسه موشک زد، سراسیمه و وحشت زده و گریه کنان درب کلاس را در میان تاریکی و گردوخاک پیدا کردیم و از کلاس بیرون زدیم و به حیاط دویدیم و متوجه شدیم که نصف مدرسه فرو ریخته و بچه های کلاس هایی که موشک خورده زیر آوار مانده اند، من حسابی ترسیده بودیم و غرق خون بودم گریه کنان دنبال دوستانم می گشتم تا شاید آنها رو سالم پیدا کنیم، معلم ها و بزرگترها که سر و صورت خونین ما را دیدند کمک کردند و ما را با وانتی به بیمارستان فرستادند تا در آنجا زخمهای ما را پانسمان کنند.

 

لاله‌های پرپر 

محسن رسولان یکی دیگر از دانش آموزان بازمانده از این واقعه دردناک است که در گفتگو با خبرنگار فارس می‌گوید: بعد از اصابت موشک در مدرسه زیر نیمکت پناه گرفته بودم اما سر و صورتم توسط خرده‌ها شیشه پنجره و پرتاپ  تکه‌های آور دیوار وسقف کلاس زخمی شده بود، ناگهان دیدم که منصور شمس یکی از بچه‌های محلمون وارد کلاس شد و به سرعت دستم را گرفت و من را به حیاط مدرسه انتقال دادند و همراه زخمی ها به بیمارستان بردند.

او می‌گوید: در بین رفتن به بیمارستان مردم که سر و وضع خونین ما را می‌دیدند می پرسیدند کجا رو موشک زده و ما می گفتیم مدرسه شهید حمدالله پیروز موشک خورده و آنها هم بر سر و روی خود می‌زدند و به طرف مدرسه می‌رفتند تا به بچه‌هایی که زیر آوار مانده‌اند کمک کنند، بعد از پانسمان زخم‌هامون مجدد به مدرسه برگشتیم و دیدیم که اجساد غرق بخون و تکه تکه شده بچه ها رو از زیر آوار بیرون می آوردند، همه اشک می‌ریختند و به صدام و آنهایی که از او پشتیبانی می‌کنند لعنت می‌فرستادند.

رسولان ادامه می‌دهد: بعد از دیدن آواربرداری از ساختمان و دیدن پیکرهمکلاسی‌های که شهید شده‌اند ناراحت و افسرده شدم، انگار همین الان بود داشتیم توی حیاط مدرسه باهم بازی می‌کردیم  و اما دیگر آنها در بین ما نیستند آن روزها در بهبهان غرق ماتم و عزا بود و مردم پیکر شهدا را تشییع می‌کردند و بر سر و سینه خود می‌زدند و شهدای مدرسه آن لاله‌های پَرپَر را در گلزار شهدای بهبهان به خاک سپردند.

محسن رسولان تصریح کرد: یاد این حادثه تلخ تا ابد برای مردم شهرستان بهبهان ماندگار است و سندی است بر بی کفایتی سازمانهای مدعی حمایت حقوق بشر که فقط از حمایت حقوق بشر فقط اسمی را با خود یدک می کشند،در آن حادثه چهار معلم بنام های: شهیدان عبدالرسول صمدی، محمدطاهر خلفیان، نجفقلی ویسیان و منصور آموزش به شهادت رسیدند و سرایدار مدرسه هم بنام شهید عبدالرسول نژادصادقی و 69 دانش آموز به شهادت رسیدند، تنها یک دانش آموز از کلاسی که همه آنها به شهادت رسیدند زنده ماند که او هم در طول دوران دفاع مقدس مرتب به جبهه رفت تا اینکه عاقبت در عملیات کربلای پنج  به دوستان شهیدش پیوست.

 

 

 

 

قطعه شعری به یاد گل‌های پرپر مدرسه شهید پیروز بهبهان:

یادی که همیشه جاودان است  یاد شهدای بهبهان است

بر مدرسه شهید پیروز داغی که نشسته بس گران است

در گوشه هر کلاس پیدا جای شهدای نوجوان است

تصویر کلاس درس و موشک سوزنده‌ترین غم جهان است

در سینه مردمان این شهر  یک خاطره غمین نشسته

با مدرسه شهید پیروز تصویر عزا به دیده بسته

آبان و مرور تلخی آن قلب همه را به غم شکسته

تصویر کلاس درس و موشک سوزنده‌ترین غم جهان است

یادی که همیشه جاودان است  یاد شهدای بهبهان است

در شهر شهیدان سرافراز پیروز کلاس درس و خون شد

آموزه دانش و معلم در خط کتاب لاله‌گون شد

از پیکر پاره پاره دیدن هم رغبت جبهه ها فزون شد

بر چهره رزمنده میهن این شور و شعور دل عیان است

یادی که همیشه جاودان است یاد شهدای بهبهان است

شاعر: محمدرضا سروری

 

انتهای پیام/

منبع خبر "خبرگزاری فارس" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.