ضرب المثل ها داستان های بسیار کوچکی هستند که به یاد ما می مانند و باعث می شوند که برخی رویدادهای مشترک در زندگی را با به زبان آوردن یک مثل و نتیجه خوب آن را به هم یادآوری کنیم.ضرب المثل ازاین ستون به آن ستون فرج است را در پرشین وی ببینید.
به کسی که گرفتاری بزرگی برایش پیش بیاید و ناامید شود ؛ می گویند :
« از این ستون به آن ستون فَرَج است .» یعنی تو کاری انجام بده هرچند به
نظر بی سود باشد ولی شاید همان کار مایه ی رهایی و پیروزی تو شود .
مردی گناهکار در آستانه ی دار زدن بود . او به فرماندار شهر گفت : « واپسین خواسته ی
مرا برآورده کنید . به من مهلت دهید بروم از مادرم که در شهر دوردستی است
خداحافظی کنم . من قول می دهم بازگردم »
فرماندار و مردمان با شگفتی و ریشخند بدو نگریست . با این حال فرماندار به
مردمان تماشاگر گفت : « چه کسی ضمانت این مرد را می کند؟ »
ولی کسی را یارای ضمانت نبود . مرد گناهکار با خواری و زاری گفت :
« ای مردم شما می دانید که من در این شهر بیگانه ام و آشنایی ندارم. یک نفر برای
خشنودی خدای ضامن شود تا من بروم با مادرم بدرود گویم و بازگردم .» ناگه یکی از
میان مردمان گفت : « من ضامن می شوم. اگر نیامد به جای او مرا بکشید.» فرماندار
شهر در میان ناباوری همگان پذیرفت. ضامن را زندانی کردند و مرد محکوم از چنگال
مرگ گریخت. روز موعود رسید و محکوم نیامد.
ضامن را به ستون بستند تا دارش بزنند، مرد ضامن درخواست کرد: « مرا از این ستون
ببرید و به آن ستون ببندید.» گفتند: « چرا ؟ » گفت: « از این ستون به آن ستون فرج است .»
پذیرفتند و او را بردند به ستون دیگر بستند که در این میان مرد محکوم فریاد زنان بازگشت.
محکوم از راه رسید ضامن را رهایی داد و ریسمان مرگ را به گردن خود انداخت. فرماندار
با دیدن این وفای به پیمان ، مرد گنهکار محکوم به اعدام را بخشید و ضامن نیز با از این
ستون به آن ستون رفتن از مرگ رهایی یافت
باشگاه خبرنگاران