در این حماسه تاریخی شیرزنان لرده دشتستان در مقابل استعمار انگلیس چند زن قهرمان با تفنگ های ساده خود موفق شدند یکی از گروهان های انگلیسی را زمین گیرکنند و تلفات سنگینی بر آنان وارد کنند.
فاطمه مومنی پژوهشگر، نویسنده و کارشناس ارشد تاریخ حماسه لرده را این چنین به خبرنگار ایسنا شرح میدهد:
شهادت رئیسعلی دلواری و نیروهای مجاهدان جنوب به تدریج دچار ضعف و اتحاد آنها کمتر شد. آخرین مرحله اتحاد مجاهدین شرکت در جنگ سربست چغادک بود که با توفق نیروهای انگلیسی در هم شکسته شد و عصای مجاهدین یکی "زائر خضرخان اهرمی" به سمت تنگستان رفت و با فشار نیروهای انگلیسی از اهرم به سمت خائیز "قریه آشی" عقب نشینی کرد، اما همچنان با هجوم هوایی و زمینی انگلیسیها مواجه بود تا اینکه به طرف روستای کاردانه دشتی طرف "شُنبه" عقب نشینی کرد تا اوضاع آرامتر شود.
یکی دیگر از روسای مجاهدین "میرزا محمدخان غضنفرالسلطنه برازجانی" بود که پس از عقبنشینی و شکست در جنگ سربست چغادک به طرف برازجان رفت. وی ابتدا قول همکاری به افسر ارشد نیروی انگلیس داد، ولی وقتی در اول مهر نیروی انگلیس وارد برازجان شدند وی و یارانش حضور نیروهای بیگانه را در شهر تحمل نکردند و پس از مذاکره با طوایف برازجان تصمیم بر مبارزه مجدد گرفتند.
با موضع گرفتن غضنفرالسلطنه و یارانش در مقابل با انگلیس نبرد سختی اتفاق افتاد و به خاطر تفوق انگلیسیها، ضعف مجاهدین، نبود تدارکات لازم و آنفولانزای شدیدی که شروع یافته بود مجاهدین با دادن تلفات ناچار به عقب نشینی شدند.
غضنفرالسلطنه تصمیم گرفت به ارتفاعات "لرده" در کوههای گیسکان دشتستان که ۴۰۰۰ پا از برازجان فاصله داشت و در هشت مایلی این شهر و منطقهای صعبالعبور و کوهستانی بود، بروند تا شاید آنجا بهتر بتوانند در مقابل نیروهای انگلیس قوایشان را بازسازی کند.
منطقه "لرده" حدود چند کوره راه داشت که با تعداد کمی تفنگچی میشد جلوی نیروهای انگلیس و پیشروی بیشتر آنها را گرفت. در اوایل آبان ماه غضنفرالسلطنه به دیدن "شیخ محمد حسین مجاهد برازجانی" به منطقه "ناخا" رفت. این خبر به انگلیسیها رسید و عدم "حضور غضنفرالسلطنه" فرصت خوبی برای در هم شکستن مجاهدان شد، بنابراین با استفاده از سیاست غافلگیری در ۸ آبان ۱۲۹۷ ساعت ۱۱ شب دو ستون نیروهای انگلیس به فرماندهی "ژنرال اسمی" و "میچرفرنگز" باران نمایان محلی به سمت لرده پیشروی کردند و بامداد به "قلعه لرده" رسیدند.
در آنجا تعدادی از مجاهدین و خانواده غضنفرالسلطنه حضور داشتند که با وجود کمک اهالی لرده و مردمانش این عملیات غافلگیرانه و عدم حضور غضنفرالسلطنه در نظم بخشی به امور و فرماندهی موجب شد تا نیروهای انگلیسی در کارشان موفق شوند؛ چادرها را به آتش کشیدند و مجاهدین تعدادی تلفات دادند و تعدادی به اسارت رفتند. در موقع بازگشت ستون دوم یعنی ستون چپ نیروهای انگلیس به فرماندهی "میجر کی. فرنکز " مورد حمله اهالی لرده و زنان قرار گرفت در اینجا، چون خبر دستگیری و اسارت مردان به زنان لردهای رسید. این زنان تصمیم به مقابله و ایثار گرفتند که این اقدام شان موجب حماسه شد که در تاریخ ثبت شد.
به قول علیمراد فراشبندی «.. بالاخره در تاریخ نوشته شد که ۱۰ نفر زن کوه نشین دشتستانی که از گستاخی دشمن سخت و هیجان آمده بودند مرگ را استقبال کردند و تا پای جان دفاع کردند...» این بانوان در لحظاتی که نیروهای انگلیسی به پیروزی قطعی رسیده بودند و راه برگشت را در پیش گرفته بودند شروع به شلیک گلوله، شیون و هلهله از بالای کوهستان کردند؛ انگلیسیهایی که در میانه راه در حال برگشت بودند با پژواک این صداها دچار رعب و وحشت شدند، نظم نیروهای انگلیسی از هم گسیخته شد و مجاهدان و مردان لردهای از فرصت به دست آمده برای آزادی خویش بهره بردند به این طریق نیروهای انگلیسی به فرماندهی "میجر کی. فرنکز" که گویا "کاپیتان والاس" (افسر ستاد فرماندهی) همراه آنها بود با شکست مواجه و عقب نشینی کردند.
در این ماجرا که رعب و وحشت بر نیروهای انگلیسی حکم فرما شده بود آنها فکر کردند نیروی جدیدی به آنها حمله کرده است و نمیدانستند که این کار از طرف ۱۰ نفر از شیر زنان لرده انجام شده است.
نام این زنان از منابع ضبط شده به صورت همسر و مادر خواهد آمده است که خود نشانی از مردان بودن تاریخ میباشد و عبارتند از:ی ۱- همسر رئیس حسن مادر مشهدی علی لرد ه ای۲-همسر رئیس ملک، مادر حاجی و فرهاد که در جریان مبارزه شهید شدند ۳-خواهر حاجی و فرهاد ۴-همسر کربلایی علی، مادر حسین لرده ای۵-خواهر کربلایی نظام لردهای ۶-همسر رئیس غلامعلی که شهید شد.
در منابع انگلیسی در مورد شکست نیروهای انگلیسی اشاره واضحی نشده، ولی "جیمز مابرلی" در کتاب "عملیات ایران" ثبت کرده است که «ستون چپ به فرماندهی "فرنکز" شب در کوه ماند و راه را گم کرده بودند» در حالی که حماسه زنان لردههای موجب پراکندگی سپاه فرنکز شد و آنها پس از هم گسیختگی نیروهایشان و با به جای گذاشتن تلفات و مهمات و کمک گرفتن مجدد از نیروهای انگلیسی مستقر در برازجان توانستند به سختی خود را نجات دهند و ۱۰ و ۱۱ آبان به برازجان برگشتند.
قطعاً انگلیسیها این گزارش را در اسناد و مدارک خویش به مرکز مخابرات کردهاند، اما نگارش آن جز ضربه به پیکر بریتانیا نتیجه دیگری نداشت. اینجاست که جیمز مابرلی به سرپرستی ژنرال «سِرپرسی سایکس» فرمانده قوای پلیس جنوب مینویسد «پیرایش سفت و سخت این تاریخ ارزش چندانی برایش نخواهد گذاشت و توجیه عملیات صورت گرفته را برای عموم غیر ممکن میسازد».
با آفرینش حماسه زنان لرده انگلیس متوجه شد که بوشهر به راحتی سکوت و تسلیم را نمیپذیرد و صحبت "ادوارد گری" در مجلس نمایندگان انگلیس که گفته بود دولت بریتانیا میتواند با ۵۰۰ نفر نظامی از بوشهر تا اصفهان را تصرف نماید توهماتی بیش نیست.
خود "میجر کی. فرنکز" که سخت تحت تاثیر این عملیات قرار گرفته بود بعداً از آقاخان زیارتی میخواهد که ترتیب ملاقات وی را با سرداران عشایر لرده فراهم کند وی پس از حضور در جمع آنها با چند نفر از آنها عکس گرفت و گفت که عکس شما را به لندن میبرم و به آنها خواهم گفت که چگونه جنگیدید.
در این حماسه حضور زنان پررنگ و مستقیم است، زنانی که خود دست به سلاح بردند و جان خویش را در طبق اخلاص نهادند. اگر چه زنان در تمام حماسههای ماندگار همیشه زنان به صورت مستقیم و غیرمستقیم حضور داشتهاند، زنان همیشه مشوق مردان و یاریگر آنان از نظر فکری و روحی بودهاند و در غیاب مردان نیز جای خالی آنها را برای خانواده پر کرده اند.
پیش از حماسه لرده، ما نبرد دلوار را داریم که خانواده رئیسعلی دلواری و زنان اهالی دلوار همگی به صورت غیرمستقیم و رساندن تدارکات جمعی، پرستاری مجروحین، نگهداری سالخوردگان و کودکان، رساندن آب و غذا به مجاهدان نقش بسزایی داشتند.
مردان عشایر همیشه مسلح بودند، بنابراین زنان هم از کودکی صلاح دیدهاند و گاهی مشق کردهاند؛ زن عشایر بنا بر محیط زندگی خود و برای دفاع از خانواده و خویش در صورت لزوم از سلاح استفاده میکرده اما این بار برای مقابله با نیروهای بیگانه و عملیات نجات بخش مردانش بوده که دیگر تا پای جان ایثار کردهاد و توانستند موفق شوند.
شکست نیروهای انگلیس در لرده توسط زنان این پیام را دارد که زن ایرانی همیشه یاریگر مرد خویش بوده و در مواقع لزوم میتواند حماسههای خارقالعاده بیافریند. ظلم و ننگ شکست در مقابل بیگانه و ظالم را نمی تواند تحمل کند و اگر نیاز باشد خود یک تاز میدان میشود.
در اسناد و مدارکی که انگلیس به مرکز در لندن و هند مخابره کرده اند قطعا حضور حماسه آفرین زنان لرده از چشم تیزبین آنها پنهان نمانده اما در کتب خویش به طور واضح به آن اشاره نکردهاند جز "جیمز مابرلی" که آن هم به صورت مبهم و بیشتر صعب العبور بودن و گم شدن نیروها را ذکر کرده است.
پس از حماسه لرده با توجه به ضعف مجاهدین و عدم رسیدن تدارکات از مرکز و عدم حمایت و تفوق کامل نیروهای انگلیسی مجاهدین نتوانستند قوای خویش را بازسازی کنند البته نیروهای انگلیسی هم که از ابتدای جنگ جهانی اول در بوشهر حضور داشتند و به خاطر دفاع مجاهدین جنوب از سرزمینشان نمی توانستند خود را به شیراز برسانند. با آمدن نیروهای سریرسی سایکس از شیراز به سوی بوشهر باتلاق مرگ نیروهای انگلیسی به پایان رسید و اتمام جنگ جهانی اول و سیاست های جدید انگلیس در منطقه و در ارتباط با روسیه برگه پایانی بر جریان مبارزات جنوب بود.
انتهای پیام