خبرگزاری فارس - استان بوشهر، فاطمه مظفریپور: به روستای «دُوِیرِه» و شهر «چُغادَک» آمدهام؛ درحالی که زیر آفتاب ۴۰ درجه، عرق نشسته بر پیشانیام را خشک میکنم به این میاندیشم که یک فرد چطور میتواند با عامل مرگ و بیماری خود همجوار باشد و دیوار به دیوار آن زندگی کند! برای بار دوم در حیاط را میکوبم و در ذهنم حلاجی میکنم که مگر انسان میتواند به چیزی که ممکن است فردا صبح بستر مرگش شود هم عادت کند؟
خانمی کهنسال در حیاط را باز میکند. به دکلهای برق فشار قویای که دیوار به دیوار خانهشان است اشاره میکنم و میپرسم: «چرا همسایه این دکلها شدید؟ مگر نمیدانید ممکن است بیمارتان کند؟» زن، که انگار کسی دست روی دل پر دردش گذاشته باشد، سرش را پایین میاندازد و به گرمی میگوید: «اینجا گرم است دخترجان، بیا داخل سایه بایست.»
حضور درختهای بومی در چند متری دکل برق فشار قوی
ما از باران میترسیم
با دعوت من به سایه داخل خانهاش، دخترش را صدا میزند، تا او پاسخگوی من بشود. بانویی که ۴۰ ساله بهنظر میرسید میگوید: «مریض شدن که هیچ، مردم همه آرزو دارند که در شهرشان باران ببارد، اما ما موقع نزول رحمت خدا، خودمان را قایم میکنیم تا یکوقت رعد و برق خشکمان نکند.»
با خود میگویم چه راحت از ترس و خو کردنش با خطر صحبت میکند! دکلهای برق فشار قوی هنگام باریدن باران، خیس شده و جرقه میزند و حضور و رعد و برق یا وجود موجود زنده در کنار این دکلها، مزید بر علت میشود تا خطر برق گرفتگی آن هم با برق فشار قوی را دو چندان کند.
تاوان همسایگی با غولهای آهنی نداشتن آب، برق و گاز است
به سراغ خانم همسایه میروم و با بانویی ۳۰ ساله که سرپرست ۴ یا ۵ کودک و نوجوان است، صحبت میکنم؛ «خانه کناریتان کنتور گاز دارد! چطوری امتیاز آب و برق و گاز گرفتند وقتی همچین غولهای خطرآفرینی بیخ گوشتان ایستاده است؟!»
زن با لحنی توامان با شرمندگی میگوید: «خب اینجا خیلیها این امتیازات را نتوانستند دریافت کنند اما بعضیهای دیگر هم امتیازات کامل را گرفتهاند، ماهم که دیگر چارهای نداشتیم، مجبور شدیم از همسایهمان بهصورت غیرقانونی انشعاب بگیریم.»
از او میپرسم که چرا از اینجا بهجای امنتری نمیروند؟ مردی میانسال که گویا حرفهای ما را شنیده و از اهالی همین محله است میگوید: «خانوم، دلتان خوش است! چه کسی میاید خانههای ما را بخرد که بخواهیم برویم جای دیگر خانه بگیریم، تازه اگر خدا پس کله کسی هم بزند و بخواهد اینجا را بخرد مطمئن باش از نصف قیمت هم پایینتر میخرد.»
مرد که از ناراحتی و فشاری که به گلویش آورده به رنج افتاده است، چند سرفه میکند و اینبار با عصبانیت کمتر میگوید: «اینجا میدان مرگ شده است؛ میدانیم هرلحظه ممکن است یک جرقه کارمان را بسازد، میدانیم که ممکن است بخاطر اشعههای قوی این دکلها بچههامان مریض شوند، اما چیزی دستمان میرود؟ دست زن و بچهام را بگیرم و کارتون خواب بشویم؟»
همسایگی با دکل برق فشار قوی
صدای زوزه گوش خراش دکلهای برق، لالایی کودکان است
نیم ساعتی است که حرفهای اهالی را گوش میدهم، صدای وز وز سیمهای دکل ذهنم را پریشان کرده است و احساس سنگینی در گوشم میکنم، یاد حرف آن خانم کهنسال افتادم که دقایقی پیش گفت: «موقع شرجی و یا باران باید به اینجا بیایی تا صدای وحشتناک جلز و ولز کابلهای برق را از داخل حیاط بشنوی.»
به حدود بیش از ۲۰۰ خانواری میاندیشم که زیر این دکلها در شهر چغادک و روستای دویره، هر روز صبح با صدای آواز جلز و ولز برق از خواب بلند میشوند و به کودکانی فکر میکنم که چه کسی سلامت آنها را برای آینده تضمین میکند؟!
اهالی این دو منطقه به گمان اینکه وجود دکلهای برق در همسایگیشان، باعث میشود زودتر امتیاز برق بگیرند، خانههایشان را زیر سایه این دیوهای آهنی ساختهاند و حتی زمینهای نیمهکاره نیز حکایت از امتداد تلخ این داستان دارد.
همجواری با خطوط دکلهای برق
اگر از اینجا برویم، شب سرمان را کجا بگذاریم؟
از بین صحبتهای اهالی متوجه میشوم که در شهر چغادک و روستای دویره، برخی از اهالی، خانههایشان سند دارد و برخیهای دیگر ندارد، بسیاری از خانهها هم تازه ساخت بودند و افراد دیگری نیز بهخاطر ساختوساز در گیرودار دادگاه بودند. برخیها هم میگفتند که «به ما گفته شده اگر زمین خانههایتان را تغییر کاربری بدهید و در آن کشاورزی کنید، مشکل قانونی وجود نخواهد داشت. اما اگر در این زمینها کشاورزی کنیم، شب سرمان را کجا بگذاریم؟»
یکی دیگر از مردان این اهالی که تحت پوشش کمیته امداد است مدعی میشود که کارشناس کمیته امداد برای نصب کنتور برق به منزلشان سر زده است اما به دلیل رعایت نکردن حریم دکل برق فشار قوی، کنتوری به آنها تعلق نگرفته است. او به بافت فرسوده خانه قدیمیاش اشاره میکند و میگوید: «به ما حتی وام برای بازسازی خانههایمان هم نمیدهند. اینجا بیشتر اهالی یا انشعاب غیرقانونی از همسایههایی که در حریم نیستند گرفتهاند و یا به روشهای غیرقانونی دیگری برای گرفتن امتیاز یا انشعاب برق، آب و گاز اقدام کردهاند.»
مرد میگوید: «زمانی که ما در این مکان آمدیم کسی به ما نگفت اینجا حق ساخت نداریم و امتیازهای برق و گاز و... به ما تعلق نمیگیرد، حتی کارشناس هم چیزی نگفت؛ بقیه همسایهها هم مثل ما خانه سادهای ساختند و در آن مستقر شدند. ما آن موقع برای خرید این خانهها همان پولی را دادیم که بقیه برای خرید یک خانه معمولی خارج از حریم میدادند.»
یکی از دکلهای واقع در وسط منطقه مسکونی که رویش نوشته «خطر مرگ»
مردم در کلاف پیچ در پیچ دیوهای آهنی برق گرفتارند
بهدنبال پاسخ به اینکه چطوری برخیها در این مناطق سند مسکونی دریافت کردهاند، با اداره کل راه و شهرسازی استان بوشهر تماس میگیرم و اینطور پاسخ میدهند: «ما از سنددار بودن زمینهای روستای دویره اطلاعی نداریم زیرا مربوط به بنیاد مسکن است اما در خصوص شهر چغادک هم بهتر است شرکت توزیع نیروی برق استان بوشهر پاسخ دهد.»
با شرکت توزیع نیروی برق استان بوشهر تماس میگیرم و میگویند: «آن دکلها در حوزه فعالیتی ما نیستند، پس اگر مشکلی ناشی از وجود آن دکلها ایجاد شود بر عهده ما نیست، این دکلها مربوط به اداره انتقال برق استان بوشهر است.»
زیرسازی برای ساخت خانه مسکونی جدید در 2 متری دکل برق
در کلافه پیچیدهای که کسی صاحب این دکلها نمیشود به سراغ اداره انتقال برق استان بوشهر میروم و آنها میگویند: «ما نمیتوانیم پاسخی بدهیم زیرا این اداره زیر مجموعه برق منطقهای فارس است.» سپس شماره خط گویا از برق منطقهای فارس را به من میدهند.
سرانجام چندینبار سعی در برقراری تماس با برق منطقهای فارس میکنم اما پاسخی از مسؤولان آنجا نیز دریافت نمیکنم. اکنون حدود 200 خانوار از مردم روستای دویره و شهر چغادک با مشکل دکلها و کابلهای برق فشار قوی و رعایت نشدن حریم بافت مسکونی خاص این محدوده روبهرو هستند، این مردم در انتظار این هستند که برای یکبار هم شده با آرامش و بدون خطر زیر باران بیایند و هر روز صبح، زیر شرجی استان بوشهر با صدای جلز و ولز کابلهای برق از خواب بلند نشوند. این مردم به دنبال تامین سلامت، امنیت و حق ساختوساز قانونی با اهدای زمین جایگزین و یا جابهجایی این دیوهای آهنی هستند. خبرگزاری فارس، آماده دریافت و انتشار هرگونه پاسخ از سوی مسؤولان این امر است.
پایان پیام/