به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا؛ دریاچه ارومیه یک دریاچه شور در شمال غربی ایران و بزرگترین دریاچه داخلی ایران محسوب می شد. این دریاچه میان دو استان آذربایجان غربی و آذربایجان شرقی قرار دارد. سطح آب دریاچه در دهههای اخیر به طور چشمگیری کاهش پیدا کرده و تا سال ۱۴۰۱، ۹۵ درصد دریاچه خشک شد.
مساحت این دریاچه در سال ۱۳۷۷ در حدود شش هزار کیلومتر مربع بود که در ردیف بیست و پنجمین دریاچه بزرگ دنیا از نظر مساحت قرار میگرفت. دریاچهٔ ارومیه به عنوان بزرگترین دریاچهٔ داخلی ایران، بزرگترین دریاچهٔ آب شور در خاور میانه، و ششمین دریاچهٔ بزرگ آب شور دنیا شناخته میشد.
بخش بزرگی از آب این دریاچه از رودخانههای زرینهرود، سیمینهرود، تلخه رود، گادر، باراندوز، شهرچای، نازلو و زولا تغذیه میشد.
مدیرکل مدیریت بحران آذربایجان غربی در سال ۱۴۰۱ گفت طی بیش از دو دهه گذشته، هرسال بهطور متوسط ۴۰ سانتیمتر از ارتفاع دریاچه ارومیه کاسته شده و اکنون ۹۵ درصد این دریاچه خشک شدهاست.
بررسی نوسانات نمودار بارش طی سالهای 1371 تا 1401 نشان میدهد روند نزولی دریاچه ارومیه پس از دوران پرآبی آن در سال 1374 شروع شده و در طی بیست سال تراز دریاچه بیش از هشت متر افت کرده است. طی سالهایی که میزان بارش از میانگین هم بیشتر بوده بازهم تراز دریاچه ارومیه سال به سال کاهش پیدا کرده است.
مینا نیکزاد - کارشناس حوزه آب در این خصوص به رکنا گفت:"آنچه که در دریاچه ارومیه رخ داده توسعهای ناپایدار است و میتوان از آنها به عنوان عوامل انسانی نام برد از جمله افزایش احداث سدهای بدون برنامه،کشتهای نامتناسب با مصرف آب بالا به همراه شیوههای سنتی آبیاری در کشاورزی، حفر چاههای غیرمجاز و برداشت از آنها، افزایش مصرف آب در بخش صنعتی و خانگی، احداث بزرگراه میانگذر شهید کلانتری است. از منظر استراتژیک، ریشه اصلی بحران دریاچه ارومیه ترجیح منافع شخصی کوتاه مدت بر منافع بلند مدت محیطزیست، اقتصادی-اجتماعی و غفلت از پیامدهای آن است.
برطبق آمار رسمی تراکم سدسازی در حوضه دریاچه ارومیه بسیار زیاد است، با توجه به اینکه بیشترین تعداد سدها در قسمت شرق و جنوب دریاچه قرار دارند با جهت خشک شدن دریاچه ارومیه نیز همخوانی دارد. ناگفته پیداست از عوامل مهم خشک شدن دریاچه ارومیه احداث سدهای بیبرنامه میباشد چنانچه طبق گزارش دفتر بررسیهای منابع آب سه رودخانه سیمینه رود، آجیچای و زرینه رود تأمین کننده 60 درصد از کل دبی ورودی به دریاچه ارومیه هستند که جریان ورودی سه رودخانه مسدود شده است و دریاچه ارومیه از دریافت60 درصد از سهم خود محروم شده. مقدار زیادی از 40 درصد باقیمانده نیز توسط سایر سدها به صورت کنترلی وارد دریاچه میشود که این موضوع در نهایت منجر به شرایط بحرانی کنونی دریاچه شده است.
توسعه بخش کشاورزی در سطح حوضه دریاچه ارومیه بهعنوان مهمترین عامل اضافه برداشت از منابع آب تجدیدپذیر این حوضه مطرح شده است. بررسیهای صورت گرفته با استفاده از پردازش تصاویر ماهوارهای نشان دهندهی افزایش قابل ملاحظه سطح زیرکشت اراضی آبی در سطح حوضه میباشد. این توسعه سطح زیر کشت نیازمند کنترل آبهای سطحی حوضه دریاچه ارومیه است. به گزارش صدا و سیمای استان آذربایجان غربی (13شهریور 1402)، میزان تولید بخش کشاورزی آذربایجان غربی در دو دهه گذشته از یک و نیم میلیون تن به بیش از 6 و نیم میلیون تن افزایش یافته است، سیب، چغندر قند و یونجه بیشترین مصرف آب را دارند و در این محصولات آذربایجان غربی رتبه نخست کشور را داراست.
از حدود 7 سال پیش هیئت دولت ایجاد هر نوع باغ جدید، تبدیل دیم به آبی و توسعه باغات و اراضی کشاورزی در حوضه آبریز دریاچه ارومیه را ممنوع اعلام کرد و اصلاح الگوی کشت مورد تاکید قرار گرفت. در سال1400 رئیس حوضه آبریز دریاچه ارومیه اعلام کرد سیب یک محصول پر آببر است و 2میلیارد متر مکعب آب صرف تولید سیب در این حوضه شده است. بیشترین صادرات سیب در سال 1400 و به میزان 985 هزار تن بوده است و ایران در همان سال رتبه دوم جهانی را بعد از کشور چین در صادرات سیب درختی داشته است.
با این حال وزارت جهادکشاورزی در فروردین 1402 اعلام کرد 55 هزار تن سیب طی 11 ماه به کشورهای پاکستان، عراق، هندوستان، روسیه و افغانستان صادر کرده است و در 25 شهریور1402اعلام کرد آذربایجان غربی با تولید سالانه 2/1 میلیون تن سیب درختی قطب نخست تولید این میوه است. این آمار بسیار حائز اهمیت و تامل برانگیز است! آیا سیب محصول استراتژیک است؟ تاسف بار اینکه بیش از 500 هزار تن تبدیل به ضایعات میشود.
بنابراین تغییر الگوی کشت به سمت محصولات آببری مثل سیب و چغندرقند باعث شده تا میزان مصرف آب در بخش کشاورزی بیش از پیش افزایش پیدا کند. طرحهای توسعه کشاورزی به طور معمول به جهت افزایش درآمد خانوادههای روستایی اجرا میشوند اما بر طبق آماری که مرکز پژوهشهای مجلس ارائه کرده است با افزایش سطح زیر کشت نه تنها درآمد خانوار روستایی افزایش پیدا نکرده بلکه حتی کاهشی هم بوده است.
در حوضه دریاچه ارومیه بخش کثیری از زمینهای کشاورزی آبی در قسمت غرب، جنوب و جنوب غرب دریاچه قرار دارند که منطبق با قسمتهایی از دریاچه است که بیشترین پسروی را تجربه کرده است. از عوامل دیگر می توان به افزایش تعداد چاه های عمیق و نیمه عمیق و قنات حفر شده اشاره کرد. به همین خاطر دو عامل افزایش سطح زیر کشت و افزایش برداشت از آبهای زیرزمینی باعث شده طی چند دهه گذشته میزان آبهای ورودی به دریاچه کم شود.
عامل بعدی با تاثیر بسیار متفاوت ساخت بزرگراه شهید کلانتری بر روی دریاچه ارومیه است که در آبان ماه سال ۱۳۸۷ برای تسهیل رفت و آمد بین آذربایجان شرقی وغربی بر روی دریاچه ارومیه ساخته شد و با مختل کردن چرخش آب و پایداری این اکوسیستم موجب انهدام کامل این ذخیرهگاه شد چرا که از طول ۱۲ کیلومتری بزرگراه تنها ۲۰ درصد آن به صورت پل ساخته شد و 80 درصد باقی مانده با خاکریزی ساخته شد. دو رودخانه زرینه رود و گودارچای نزدیک به ۶۰ درصد از آب دریاچه را تامین میکنند در بخش جنوبی قرار دارند و ساخت این بزرگراه باعث شد تا روند حرکت آب در دریاچه به هم بخورد و خشک شدن دریاچه ارومیه تشدید شود.در نهایت مجموعه ای از عوامل انسانی با تاثیر بیشتر و عوامل طبیعی با تاثیر خیلی کمتر باعث شدهاند طی چند دهه گذشته وضعیت دریاچه ارومیه روز به روز بدتر شود و امروز دیگر خبری از دریاچه ارومیه نیست و در شرایط بسیار پرخطری قرار دارد. تحلیل تصاویر ماهوارهای نشان میدهد اکنون دریاچه ارومیه در حالت پلایا و شوره زار قرار گرفته و پهنههای نمکی مرطوب و پرخطر دریاچه را فرا گرفته است. ادامه این روند در سالهای آتی، تبعات وحشتناکی برای حوضه آبریز دریاچه ارومیه به همراه خواهد داشت."
به گزارش خبرنگار رکنا، مرگ دریاچه ارومیه مشکلات جدی برای منطقه و کشور ایران ایجاد می کند. مشکلاتی از جمله تهدید از دست دادن منابع آبی ، فروپاشی اقتصادی منطقه، فروپاشی زیستگاه حیوانات و گیاهان منطقه، شیوع گرد و غبار ، خشکسالی که هر کدام از این معضلات برای سالها تولید کننده ویرانی و نابودی است.
دریاچه ارومیه یکی از بزرگترین منابع آبی در ایران است و مرگ آن به معنای از دست دادن یک منبع آبی بسیار مهم است. این موضوع می تواند به کمبود آب در شهرها و روستاها، کاهش تولید کشاورزی و دامپروری، و حتی کمبود آب برای مصارف شخصی و خانوادگی منجر شود.
دریاچه ارومیه یکی از مقاصد گردشگری مهم در ایران است و مرگ آن می تواند به کاهش تعداد گردشگران و در نتیجه کاهش درآمد منطقه و فروپاشی اقتصاد منطقه منجر شود.
دریاچه ارومیه یکی از مهمترین زیستگاه های حیوانات و گیاهان در ایران است. مرگ آن به نابودی بسیاری از این حیوانات و گیاهان و در نتیجه خطر جدی برای تنوع زیستی منطقه و کشور منجر شود.
با مرگ دریاچه ارومیه، رویدادهای گرد و غبار در منطقه افزایش می یابد. این مسئله می تواند به بروز بیماری های تنفسی و سایر مشکلات بهداشتی در منطقه منجر شود.
با مرگ دریاچه ارومیه، خطر شیوع خشکسالی در منطقه افزایش می یابد. این مشکل می تواند به کمبود آب برای مصارف کشاورزی، دامپروری و شخصی منجر شود.
کارشناسان می گویند،در سالهای ۱۳۹۳ تا ۱۳۹۴ که اوج خشک شدن دریاچه بود سرطان پوست در حیوانات شمالغرب دریاچه ارومیه ۲۰ برابر شده بود و حالا فکر کنید در صورت خشکی کامل دریاچه چه رخ خواهد داد؟
شهر تبریز در ۶-۵ سال آینده با آن غبار نمکی امکان زندگی نخواهد داشت، اما مگر میشود مسوولان کنونی نسبت به بحرانی مانند خالی از سکنه شدن کلانشهری مانند تبریز بیتفاوت باشند؟
عیسی کلانتری در این باره هم میگوید: «به نظر من دولت نمیفهمد که خشکشدن دریاچه یعنی چه و توان علمی درک مطلب را ندارند. به مردم هم اطلاعات غلط میدهند.»
در دهه ۱۹۹۰ طوفانهای گرد و غبار ناشی از خشک شدن دریاچه آون کالیفرنیا باعث اپیدمی بیماری تب دره، آلرژی، آسم، عفونتهای سینوسی، برونشیت، عفونت گوش و گلو، سرطان ریه و بیماریهای قلبی و عروقی در آمریکا شد؛ بیماریهایی که هنوز هم سالانه چندین میلیون دلار هزینه درمانی را به سیستم سلامت آن کشور تحمیل میکند.
این تجربه یک بار دیگر با خشکی دریاچه آرال تکرار شد و این بار مردم آسیای میانه در فاصله سالهای ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۰ طوفانهای گرد و غباری را تجربه کردند که ناشی از تحلیل رفتن و سرانجام خشکی کامل دریاچه آرال بود.ساکنان ازبکستان و قزاقستان از همان زمان طوفانهای شن و ماسهای را شاهد بودند که باعث کم خونی، آسم، سل، ورم مفاصل، اختلالات غدد درون ریز، بیماریهای چشمی، سرطان حلق و حنجره، سرطانهای گوارشی، هپاتیت، تب مالت حصبه میشد.
در این میان ناقصالخلقهزایی و مرگ و میر نوزادان، تولد کودکانی با عقب ماندگی های ذهنی یا بلوغ زودرس ماندگارترین میراثی بود که مرگ دریاچه آرال برای بازماندهها گذاشت؛ امروز نیز گزارشهای وزارت بهداشت این کشورها نشان میدهد که حدود ۷۰ درصد از زنان ساکن در این منطقه از بیماری کم خونی رنج میبرند.
باید اذعان کرد دریاچه ارومیه هم دست کمی از این دریاچهها ندارد و ادامه روند خشکی آن میتواند به طوفانهای غبار و نمک و فراگیر شدن بیماریهای مختلف منجر شود.
خبرنگار: آزاده مختاری