خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ صادق وفایی: پرونده مرور و بررسی کتاب زندگینامه و خاطرات حجتالاسلام والمسلمین شیخحسین انصاریان نوشته مجید جدیدی، شهریور امسال در خبرگزاری مهر باز شد و تا امروز ۵ قسمت از آن منتشر شده است. در قسمتهای اول تا پنجم اینپرونده به خاطرات کودکی، چگونگی ورود به عالم طلبگی و تحصیل علوم دینی، ورود به مبارزه انقلابی و منبرهای ضد طاغوت، حضور در جبهه، مقطع ابتدایی انقلاب و نفوذ منافقین در بدنه حکومت جمهوری اسلامی و … راوی اینکتاب پرداختیم. قسمت ششم هم مربوط به خاطرات سال ۱۳۴۲ تا ۱۳۴۳ بود که از حادثه مدرسه فیضیه قم و محرم آتشین سال ۴۲ شروع شد و تا دستگیری اول شیخحسین توسط ساواک در سال ۱۳۴۳ ادامه پیدا داشت.
هفتمین و آخرین قسمت پرونده «مرد منبر و کتاب» به خاطراتی از سالهای پیش از انقلاب، دستگیری توسط ساواک، جلسه دعای کمیل در سلول، روحانیت مبارز، ورود امام خمینی به ایران و پیروزی انقلاب و سالهای پس از انقلاب تا امروز اختصاص دارد. شیخحسین در فرازهای مربوط به مرور خاطرات پیروزی انقلاب و ورود امام (ره) به ایران، از کتاب هشتجلدی «تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس» نوشته محمود محمود نام میبرد و میگوید مطالعه اینکتاب، برای شناختن انگلستان و به تعبیر او «اینگرگ پیر و قدیمی استعمار» برای هر جوان و هر ایرانی لازم است.
قسمتهای اول تا ششم پرونده هم در پیوندهای زیر قابل دسترسی و مطالعه هستند:
* «خاطرات شیخحسین انصاریان از نفوذ منافقین / تشکیل دایره مبارزه با منکرات و توبه ۴ هزار گناهکار»
* «تهران قدیم و خطیبی که باعث خلوتی صف سینماهای لالهزار میشد / شیخحسین در کمیلخوانی میراثدار کیست؟»
* «رئیس شهربانی همدان گفت سخنران را بالای منبرش با تیر میزنیم»
* «وقتی شیخحسین در جبهه شیمیایی شد / به محسن طاهری گفتم هنوز زندهایم؛ اینجا فاو است!»
* «دکتر شریعتی در نگاه شیخحسین انصاریان / احسان طبری گفت در جوانی چند جزء قرآن حفظ بودم»
* «علما باعث جلوگیری از اعدام امام خمینی شدند/روایت محرم شورانگیز ۱۳۴۲ در خاطرات شیخحسین»
در ادامه مشروح قسمت هفتم اینپرونده را میخوانیم؛
* حضور در طرح تغییر مدفن نواب صفوی و یارانش
حکومت پهلوی پس از شهادت نواب صفوی و یارانش، بنا داشت محل تدفین آنها در قبرستان مسگرآباد را تبدیل به پارک کند. شیخحسین انصاریان پس از اطلاع از اینماجرا، با چندتن از دوستان خود و نیروهای انقلابی به قبرستان رفته و بهصورت مخفی، محل قبرهای نواب و یارانش را شناسایی کردند. سپس بهصورت شبانه به قبرستان رفته و پیکرها را از قبر خارج کرده و آنها را به قم کردند. پیش از انجام اینکار هم عدهای از همینافراد به قم رفته و قصد خود را برای انجام اینکار به اطلاع آیتالله مرعشی نجفی رسانده بودند. ایشان هم ضمن موافقت، دستور هماهنگی برای آمادهکردن سهقبر را در قبرستان وادیالسلام قم صادر کرد.
شیخحسین میگوید در آنعملیات انتقال مخفیانه، چون قبر شهید سیدعبدالحسین واحدی دورتر از قبر نواب و دیگر شهدا قرار داشت، نتوانستند اقدامی برای انتقالش انجام دهند و اینکار در مرحله دیگری انجام شد. شیخحسین خود در عملیات نبش قبرها و انتقال پیکرها حضور نداشت اما روایت میکند که دوستانش شبانه رفته و پیکرها برای انتقال به قم، خارج کردند. شهادت نواب صفوی و یارانش، سال ۱۳۳۴ رقم خورد و کار انتقال پیکرها از تهران به قم، سال ۴۷ یا ۴۸ انجام شد. بعدها مسجد بزرگی کنار قبرستان وادیالسلام قم ساخته شد و قبر سیدعبدالحسین واحدی زیر گنبد آن قرار گرفت.
* عضویت در جامعه روحانیت مبارز
شیخحسین میگوید در آنعملیات انتقال مخفیانه، چون قبر شهید سیدعبدالحسین واحدی دورتر از قبر نواب و دیگر شهدا قرار داشت، نتوانستند اقدامی برای انتقالش انجام دهند و اینکار در مرحله دیگری انجام شد. شیخحسین خود در عملیات نبش قبرها و انتقال پیکرها حضور نداشت اما روایت میکند که دوستانش شبانه رفته و پیکرها برای انتقال به قم، خارج کردندسال ۱۳۵۰ شیخحسین از تشکیل هسته مرکزی روحانیت مبارز بیاطلاع بود. با دعوت از او بود که به هسته اولیه اینتشکل وارد و از وجود آن مطلع شد. برخی از جلسات اینگروه در منزل شیخحسین برگزار میشود. او میگوید یکی از افراد اصلی جلسات، از مقطعی اصرار کرد یکی از همشهریان خود را به جلسات بیاورد. ورود آنهمشهری که فردی نفوذی بود، باعث شد کمی بعد، اکبر هاشمی رفسنجانی، حسن لاهوتی اشکوری و محمدرضا مهدوی کنی دستگیر و هرکدام به ۳ تا ۶ سال زندان محکوم شوند. سیدعلی غیوری یکی از موسسین جامعه روحانیت مبارز هم دستگیر شد.
* ممنوعالمنبری آیتالله فلسفی
یکی دیگر از خاطرات سال ۱۳۵۰ شیخحسین، ممنوعالمنبرشدن آیتالله محمدتقی فلسفی است که آنسال بهمدت ۱۰ شب در مسجد جامع همدان سخنرانی داشت. او در شب سوم و چهارم دهه سخنرانی خود درباره رمی جمره (سنگزدن به شیطان) سخنانی داشت و مثال روشن اینکار را برائت از شاه و آمریکا عنوان کرد. در نتیجه بهخاطر بیان اینسخنان، بهطور کلی از منبر منع شد و تا زمان پیروزی انقلاب، ممنوعالمنبر بود.
* حضور در چهلمهای مختلف سیدمصطفی خمینی و شهدای دیگر
با شهادت سیدمصطفی خمینی در اول آبان ۱۳۵۶، جلسات ختم وی در شهرهای مختلف ایران، تبدیل به تظاهرات و اعلام شعار مردم علیه حکومت پهلوی میشد. در تظاهراتهایی که در تبریز و یزد به پا شدند، تعدادی از مردم به ضرب گلوله کشته شدند. سپس مراسم چهلم اینشهدا برگزار شد که ابتدا چهلم شهدای یزد و سپس چهلم شهدای تبریز بهپا شد. شیخحسین انصاریان در اینچهلمهای پشت سر هم در کشور شرکت کرده و بهتعبیر خودش، دیگر بهطور صریح و علنی علیه حاکمیت و مظالمش نسبت به مردم ایران سخنرانی میکرد.
در آنروزها شیخحسین به دوستانش گفته بود هر روز تعداد زیادی اعلامیه به مسجد جامع همدان آورده و پس از منبر، بین جمعیت شرکتکننده در مراسم پخش کنند.
* شمارش ۱۵ دلیل وجوب کشتن شاه و دستگیری
ماه رمضان سال ۱۳۵۶ سومین یا چهارمین سال منبر شیخحسین انصاریان در مسجد لالهزار بود. او صبحها در اینمسجد سخنرانی داشت و شب هم در یکمنزل در خیابان زیبا منبر میرفت. شیخحسین پیش از رسیدن ۲۱ ماه رمضان روی منبر آیه «فقاتلوا ائمه الکفر...» را خواند و براساس آن، ۱۵ دلیل برای وجوب کشتن شاه را مطرح کرد. نوار کاست اینسخنرانی همهجا پخش شد و تا پاریس و منزل امام خمینی (ره) هم رفت. با پایان سخنرانی، شیخحسین که قصد خروج از مسجد لالهزار را داشت، با چندکامیون از نیروهای گارد شاه روبرو شد که فرماندهشان قصد ورود با چکمه به مسجد را داشت. اما با ممانعت شیخحسین روبرو شد و با اعتراض او، نیروها بهناچار محاصره مسجد را شکستند.
اما با رسیدن سحرگاه، شیخحسین و خانوادهاش مشغول خوردن سحری و سپس اقامه نماز صبح بودند که زنگ در خانه به صدا درآمده و نیروهای ساواک با ورود به خانه، او را دستگیر کرده و با چشمبند به کمیته مشترک ضدخرابکاری بردند. شیخحسین به سلول انفرادی منتقل و بهمدت ۱۰ شبانهروز را در اینوضعیت سر کرد و طی اینمدت یک یا دوبار برای محاکمه از سلول خارج شد.
با اطلاع مستمعان منبرهای ماه رمضان از دستگیری شیخحسین، از محل سخنرانی بیرون رفته و ساعت ۱۱ شب شروع به تظاهرات و شعارهای ضدحکومتی کردند. نیروهای کلانتری و شهربانی هم با کامیونهای خود در مکان مورد نظر حضور پیدا کردند. اینتظاهرات تا پس از نماز صبح ادامه پیدا کرد.
او میگوید یکی از روزها که نگهبانان برای هواخوری زندانیها را بیرون برده بودند، مهندس مهدی بازرگان را دیده که نگهبانان به شکل تحقیرآمیزی هلش داده و با او بدرفتاری میکردند. آیتالله طالقانی و شهید دستغیب از دیگر افرادی هستند که شیخحسین انصاریان در اینبرهه در کمیته مشترک ضدخرابکاری دیده استراوی کتاب زندگینامه و خاطرات حجتالاسلام والمسلمین شیخحسین انصاریان میگوید مامور سلولش فرد خوب و مثبتی بوده است. به همیندلیل شیخحسین از اوخواست برایش کتابی برای مطالعه بیاورد. آننگهبان هم مثنوی معنوی را زیر لباس خود مخفی کرده و به دست او رساند. به اینترتیب شیخحسین موفق شد طی ۱۲ روزی که در سلول انفرادی بود، مثنوی را از ابتدا مطالعه کند. در ملاقاتی هم که با همسرش در زندان داشت، خبر حادثه ۱۷ شهریور را شنید.
پس از ۱۲ روز از ورود به کمیته مشترک ضدخرابکاری، شیخحسین به اتاق دیگری منتقل شد که ۵ زندانی دیگر در آن حضور داشتند. یکی از اینافراد هاشم صباغیان است که شیخحسین میگوید حالش از همه همسلولیها بهتر بود و او را بهعنوان فردی اهل نماز شب و اهل دعا و بکا معرفی میکند. او میگوید یکی از روزها که نگهبانان برای هواخوری زندانیها را بیرون برده بودند، مهندس مهدی بازرگان را دیده که نگهبانان به شکل تحقیرآمیزی هلش داده و با او بدرفتاری میکردند. آیتالله طالقانی و شهید دستغیب از دیگر افرادی هستند که شیخحسین انصاریان در اینبرهه در کمیته مشترک ضدخرابکاری دیده است.
یکی از خاطرات شیخحسین از زندان کمیته مشترک و حضور در اتاق مشترک با دیگران، اولین شبجمعه آنسلول است که به پیشنهاد او، دعای کمیل خوانده شود. ایندعای کمیل بهگفته شیخحسین انصاریان، ویژهترین دعای کمیل عمر او بوده است.
شیخحسین از منوچهر وظیفهخواه (منوچهری) هم که در کمیته مشترک بازجویش بوده، بهعنوان گرگصفت و تعلیمدیده اسرائیل یاد میکند.
* در مسیر پیروزی انقلاب و ابتکار مردم در محرم ۵۶
پس از آزادی از زندان، شیخحسین برای رفع خستگی و از بینرفتن خاطرات زندان، تصمیم گرفت به مسافرت برود. به همیندلیل برای سخنرانی بر منبر مجلسی در نشتارود راهی شمال کشور شد. یکی از خاطرات او از اینمحفل، این است که پس از پایان سخنرانی در حال پایینآمدن از منبر بوده که شعار مرگ بر شاه مردم شروع شده و برگزارکنندگان جلسه، بهسرعت او را فراری دادند تا دستگیر نشود.
پس از مجلس نشتارود، شیخحسین بدون لباس روحانیت، راهی مشهد شد و در تظاهراتهای اعتراضی خیابانهای اینشهر حضور پیدا کرد. اینحضور بدون لباس روحانیت بود. سپس از مشهد به تهران بازگشت. اینسفر، همزمان با رفتارهای ملایم رژیم رو به موت پهلوی بود که ضمن تعطیلکردن سینماها، اعلام شد کابارهها تعطیل میشوند، تاریخ کشور به هجری شمسی بازگردانده و قدرت ساواک در قم کمتر میشود. اما امام خمینی (ره) و مردم نپذیرفتند. در ادامه ایناتفاقات، محمدرضاه پهلوی پیام یا توبهنامه خود را در تلویزیون خواند.
شب اول محرم ۱۳۵۶ مردم در اقدامی ابتکاری، روی پشتبامهای منازل خود رفته و شعار اللهاکبر سر دادند. در آنروزها شیخحسین انصاریان، اعلامیههای امام خمینی (ره) را تکثیر و در ساعات حکومت نظامی در خیابانهای شهر پخش میکرد. اینکار با لباس مبدل انجام میشد و اعلامیهها به دست نیروهای ارتشی میرسیدند. او روز تاسوعای آنسال، با حضور در جمع مردم انقلابی، روی سقف مینیبوس ایستاده و سخنرانی کردشب اول محرم ۱۳۵۶ مردم در اقدامی ابتکاری، روی پشتبامهای منازل خود رفته و شعار اللهاکبر سر دادند. در آنروزها شیخحسین انصاریان، اعلامیههای امام خمینی (ره) را تکثیر و در ساعات حکومت نظامی در خیابانهای شهر پخش میکرد. اینکار با لباس مبدل انجام میشد و اعلامیهها به دست نیروهای ارتشی میرسیدند. او روز تاسوعای آنسال، با حضور در جمع مردم انقلابی، روی سقف مینیبوس ایستاده و سخنرانی کرد. او برای بررسی دقیقتر اوضاع، گاهی با لباس شخصی بین مردم حضور پیدا میکرد. یکی از خاطراتش از روزهای پیش از پیروزی انقلاب هم مربوط به یکدستگاه رادیوی مستشاران آمریکایی است که به دست برادرش افتاده بود و نیروهای انقلاب با استفاده نوبتی از آن، به استراقسمع و ثبت پیامهای سران رژیم شاه میپرداختند. در اینپیامها دستورهایی برای هجوم به خانه افراد انقلابی صادر میشد که شیخحسین و دوستانش با استفاده از رادیوی مورد اشاره، از دستور آگاه شده به آنشخص انقلابی خبر میدادند تا فرار کرده و هنگام هجوم ماموران حکومتی، در خانه نباشد.
در ساعات شروع حکومت نظامی هم که کامیونها سربازان ارتش را به سطح شهر میآوردند، انقلابیها بین آنها رفته و به سربازان اعلامیه میدادند. شیخحسین میگوید برخی از شبها ضمن توزیع اعلامیهها، با سربازان صحبت میکرده است. اتفاق بعدی در کارنامه انقلابی او، انتخابش توسط جامعه روحانیت مبارز برای جمعکردن و توزیع پول است. به اینترتیب بنا شد هر روحانی که مردم به او پول میدهند، آنمبلغ را به شیخحسین بدهد. او روایت میکند مردم در آنروزها کیسهکیسه پول میآوردند و اینمبالغ برای کمک به اعتصابیون و سربازان فراری اختصاص داده میشد.
در ادامه روند حوادث، برای جلوگیری از ورود امام خمینی (ره) به ایران، تمام فرودگاههای کشور به دستور شاپور بختیار بسته شدند. بههمیندلیل تظاهرات مردم هم شدیدتر شد و جامعه روحانیت مبارز در دانشگاه تهران تحصن کردند که شیخحسین هم یکی از تحصنکنندگان بود. روز ۱۲ بهمن و با ورود امام (ره) به ایران، شیخحسین هم در بهشتزهرا و سخنرانی امام خمینی (ره) حضور پیدا کرد. او آنروز در قطعه ۱۷ و روبهروی صندلی امام (ره) نشست.
با توجه به اینکه شیخحسین جز اعضای مدرسه رفاه و اولینروحانیهای هسته مرکزی جامعه روحانیت مبارز بود، در گروه کسانی قرار گرفت که برای حضور در اقامتگاه امام و دیدار با ایشان، کارت صادر میکردند. او در خاطرات خود اشاره کرده که بنا بود ورود امام خمینی (ره) بهطور زنده از تلویزیون پخش شود اما تنها ۵ دقیقه از اتفاقات فرودگاه و ورود امام (ره) پخش شد و دولت بختیار از ادامه پخش جلوگیری کرد. به همیندلیل برخی از مردم بهنشانه اعتراض تلویزیونها را شکستند.
* امام گفت «شهید جاوید» آنقدر مساله نداشت که باعث اختلاف شود
بخشی از خاطرات پیش از انقلاب شیخحسین انصاریان، مربوط به هیاهویی است که بهخاطر کتاب «شهید جاوید» آیتالله حاجشیخنعمتالله صالحی نجفآبادی به وجود آمد. او میگوید پس از ماجراها و اختلافاتی که درباره اینکتاب به وجود آمد، خود از امام خمینی (ره) شنیده که «کتاب شهید جاوید آنقدر مساله نداشت که این موج عظیم اختلاف را راه بیندازد، البته ایناختلاف کار سازمان امنیت شاه بود.»
شیخحسین میگوید: «آیتالله حاجشیخنعمتالله صالحی نجفآبادی در ابتدای کتاب «شهید جاوید» متذکر شد که من جدای از علم امام این کتاب را مینویسم و حادثه کربلا را بررسی اجتماعی و ظاهری میکنم و الا اعتقاد دارم که امام، عالم بماکان و بما هویکون و بما هو کائن است؛ در واقع ایشان نمیخواست منکر علم امام و قدرت معنوی او شود، خودش هم به صورت خصوصی در اینزمینه با بنده صحبت کرد.» (صفحه ۳۱۸ به ۳۱۹)
* جلسات احیای حرم امام خمینی چگونه آغاز شد
مدتی پس از درگذشت امام خمینی (ره) و پس از آنکه مرقد ایشان، آمادگی پذیرفتن مردم را پیدا کرد، سیداحمد خمینی فرزند امام با شیخحسین تماس گرفت و از او خواست برای برگزاری سهشب احیای ماه رمضان به مرقد امام برود. اما شیخحسین بهدلیل وعدهای که هرسال در حسینیه هدایت داشت، گفت نمیتواند هرسهشب را در حرم امام برگزار کند و فقط شب ۲۱ ماه رمضان را به سیداحمد خمینی وعده داد. به اینترتیب برگزاری جلسه شب احیای ۲۱ ماه مبارک رمضان در مرقد امام خمینی (ره) آغاز شد و برای ۱۶ سال ادامه پیدا کرد. پس از آن هم مسئولان آستان قدس رضوی برای برگزاری شب احیا از شیخحسین دعوت کردند که با موافقت او، برگزاری اینجلسات در حرم امام رضا(ع) هم بهمدت ۳ سال انجام شد.
مدیریت جلسه هم بهعهده هیئتمدیره صنف خواربار تهران بود. او درباره مداحی و روضهخوانی در اینجلسه میگوید «در زمینه مداحی هم مراقب بودم مداحان متدین و صحیحخوان پای منبر بخوانند و اجازه نمیدادم هرکسی آنجا مداحی کند.»* جلسات ظهرهای ماه رمضان در مسجد امیر چگونه شروع شد
شیخحسین انصاریان درباره چگونگی آغاز جلسات ظهرگاهی سخنرانی ماه مبارک رمضان در مسجد امیر میگوید «سالهای ۵۶ و ۵۷ آیتالله سید محمدرضا علوی تهرانی امام جماعت مسجدی در خیابان کارگر شمالی (امیرآباد) بود دعوت کرد ماه مبارک رمضان آنجا برنامه داشته باشم.» او به اینترتیب، برنامههای منبر مسجد لالهزار را تعطیل کرد و از آنسال تا امروز جلسات ظهر ماه مبارک رمضان را در مسجد امیر منبر میرود.
* جلسات دهه عاشورای بازار و مسجد سیدعزیزالله
برگزاری دهه عاشورا در مسجد بازار تهران، از دیگر خاطرات مربوط به منبرهای پس از انقلاب شیخحسین است که دربارهاش میگوید با سخنرانیهای موثر همراه گریه و عزاداری در مسجد جامع بازار، جلسهای شکل گرفت که بهمدت ۱۰ سال در آنمسجد دایر بود. مدیریت جلسه هم بهعهده هیئتمدیره صنف خواربار تهران بود. او درباره مداحی و روضهخوانی در اینجلسه میگوید «در زمینه مداحی هم مراقب بودم مداحان متدین و صحیحخوان پای منبر بخوانند و اجازه نمیدادم هرکسی آنجا مداحی کند.»
پس از ۱۵ سال از تشکیل جلسه دهه عاشورا در مسجد بازار، شیخحسین تصمیم گرفت جلسه را به مسجد سیدعزیزالله بازار منتقل کند که برگزاری جلسه در اینمسجد هم ۱۰ سال دوام داشت.
* چگونگی پاگرفتن جلسات حسینیه هدایت و چالشهایش
یکی از منبرهای شیخحسین انصاریان در سالهای پس از انقلاب، در منزلی در خیابان زیبا بود. او به برگزارکنندگان و گردانندگان آنجلسه که یکهیئت مذهبی را تشکیل داده بودند، پیشنهاد کرد چون صاحب منزل میخواهد خانهاش را به مدرسه تبدیل کند، تصمیم گرفته در محل فعلی حسینیه هدایت، مرکزی برای فعالیتهای فرهنگی و دینی برپا کند. به اینترتیب بانیان هیئت، کمک کرده و هزینه خرید زمین مورد نظر تامین شد. سند ملک نیز بهنام شیخحسین تنظیم شد و او هم آن را به نام امام زمان (عج) وقف کرد.
پس از ساخت حسینیه، خلاف توافق وقفنامه که بنا بود نام حسینیه «هدایت» باشد، نام «حسینیه محبینالائمه» سردر آن کاشیکاری شد و اختلافاتی بین شیخحسین و برگزارکنندگان هیئت قبلی به وجود آمد که با چندجلسه دادگاه و تحقیق و تفحص در نهایت نام حسینیه هدایت به آن بازگشت. با آمادهشدن نهایی حسینیه هم، جلسات ماه رمضان و دهه عاشورا، از منزل خیابان زیبا به اینمکان منتقل شد. اما در سال بهرهبرداری از حسینیه، بهدلیل مسائل و مشکلات حقوقی، منبرهای ماه رمضان و دهه عاشورا با دعوت اعضای حسینیه همدانیها در آنجا برگزار شد. شیخحسین انصاریان با بزرگان حسینیه همدانیها از پیش از انقلاب ارتباط داشت و حل اینمشکل توسط آنها بهدلیل دوستیها و ارتباطات قدیم بود.
اسدالله لاجوردی دادستان انقلاب و رئیس زندان اوین از شیخحسین انصاریان دعوت کرد برای سخنرانی در زندان اوین حضور پیدا کند. نتیجه ایندعوت این شد که طبق توافق، بنا شد تعدادی از نیروهای مجاهدین خلق که در زندان بودند، روز عاشورا پای منبر شیخحسین آورده شوند. به همیندلیل یکشبستان از مسجد جامع بازار برای اینکار خالی شدکمی بعد هم حسینیه و مجموعه خیریهای با همینشکل و ترتیب در مشهد تاسیس شد.
* جلسات سخنرانی برای زندانیان اوین
در سالهای اولیه پیروزی انقلاب، اسدالله لاجوردی دادستان انقلاب و رئیس زندان اوین از شیخحسین انصاریان دعوت کرد برای سخنرانی در زندان اوین حضور پیدا کند. نتیجه ایندعوت این شد که طبق توافق، بنا شد تعدادی از نیروهای مجاهدین خلق که در زندان بودند، روز عاشورا پای منبر شیخحسین آورده شوند. به همیندلیل یکشبستان از مسجد جامع بازار برای اینکار خالی شد. مستعمین، پس از پایان منبر، عزاداری و سینهزنی کردند و سپس به زندان برگشتند. پس از محرم و صفر هم اعضای پیشین منافقین را برای چندجلسه دیگر ازجمله ۳ شب احیای ماه رمضان، پای منبر شیخحسین بردند.
نتیجه اینجلسات و منابر این بود که بیش از ۷۰۰ نامه از طرف زندانیان مجاهدین خلق برای شیخحسین ارسال شد.
* علامه جعفری گفت حرام است منبر را کنار بگذاری
یکی از خاطرات شیخحسین انصاریان درباره دوستی و ارتباط با علامه محمدتقی جعفری است. او در جمع صمیمی دوستان علامه قرار داشته که گاهی با یکدیگر والیبال بازی میکردند. در یکی از دیدارهای دوستانه، شیخحسین به علامه جعفری میگوید قصد دارد تمام منبرهای خود را تعطیل کرده و برای تحصیل بیشتر به قم برگردد. اما علامه جعفری به او میگوید «بهعنوان یکمجتهد که از مراجع نجف اجازه اجتها دارد، به شما عرض میکنم حرام است سخنرانی را کنار بگذارید!»
* مداحان اهل مواد مخدر را بهجلسه دعوت نکنید!
شیخحسین انصاریان در خاطرات پس از انقلاب خود، مقطعی دارد که مربوط به کارهای فرهنگی او در شهر کاشان است. او که در منابر مختلف شهرهای کشور حضور پیدا میکرد، در جلسات مهم هیئت بزرگ مسلمبنعقیل (ع) شهر کاشان اقدام به نهی از منکر کرده و از بانیان اینجلسه و دیگر هیئتها خواست از مداحانی که اهل مواد مخدر بوده و با هزینههای گزاف به هیئت دعوت میشدند، دعوت نکنند. او میگوید «با آرامی و محبت نهی از منکر کرده و میگفتم چنین مداحانی را دعوت نکنید و اینپولهای کلان را رواج ندهید که هیئتهای دیگر نتوانند مداح بیاورند.» (صفحه ۳۹۲)
* انتقاد از افسارگسیختگی مطبوعات دوره مهاجرانی
یکی از مسئولانی که شیخحسین انصاریان در خاطرات خود از آنها نام برده، عطاالله مهاجرانی وزیر پیشین فرهنگ و ارشاد اسلامی است. شیخحسین میگوید مهاجرانی از ایام جوانی در جلسات سخنرانیاش شرکت میکرده و او را در مسجد امیر تهران و برخی جلسات دیگر خود میدیده است. مهاجرانی گاهی هم به منزل شیخحسین رفت و آمد داشته است. شیخحسین در کتاب خاطرات خود از افسارگسیختگی روزنامهها و مجلات دوران وزارت مهاجرانی انتقاد کرده و میگوید برخی از مباحثی که در روزنامههای آندوره مطرح میشدند، مخصوص محافل علمی بوده و نباید در جایگاه عمومی مطرح میشدند. شیخحسین ضمن بیان ایننکته که مهاجرانی کمک قابل توجهی به مسجد الزهرا (س) در اراک کرد، میگوید «اگر شبههای یا نقدی برمبنای کلامی و اعتقادی است، باید در مجامع علمی مطرح شود تا پاسخ داده شود، نه در روزنامه که عموم مردم میخوانند و صرفا موجب شبههافکنی میشود. این مورد را به خود ایشان طی دیداری که در منزل با هم داشتیم، گفتم.» (صفحه ۴۱۵)
«من از طریق روزنامههای محلی لندن متوجه شدم شما اینجا منبر میروید. من استاد دانشگاه آکسفورد هستم. یک ایرانی، ۱۲ جلد کتاب «عرفان اسلامی» شما را به من هدیه داده. چون من استاد کرسی ادبیات فارسی هستم، جلد چهارم و پنجم آن را ترجمه کردهام و بهعنوان روانکاوی انسانی و اصول تربیتی تدریس میکنم.»از دیگر خاطرات استانی شیخحسین انصاریان میتوان به دیدار با اساتید و هنرمندان اصفهانی چون ارحام صدر، حسن کسایی و علیاصغر شاهزیدی اشاره کرد. در خاطرات منبر و جلسه سخنرانی در شیراز هم، شیخحسین به اینمساله اشاره کرده که اولینفردی که پس از انقلاب او را برای سخنرانی به شیراز دعوت کرد، آیتالله حائری شیرازی بوده است.
پس از پیروزی انقلاب، شیخحسین انصاریان تدریس فلسفه را در قم بهصورت خصوصی آغاز کرد و منظومه حاجملاهادی سبزواری را بهصورت تفصیلی برای عدهای از طلاب تدریس کرد.
* تدریس «عرفان اسلامی» شیخحسین در لندن بهعنوان روانکاوی انسانی
در بین خاطرات سفرهای خارجی شیخحسین انصاریان، دیدار با برخی چهرههای علمی از نکات قابل توجه کتاب زندگی و خاطرات اینخطیب و عالم دینی است. دیدار با حامد الگار یکی از اینخاطرات است. همچنین یکی از خاطرات شیخحسین از سفر به انگلستان، درباره منبررفتن در کلیسا است که میگوید در یکی از اینجلسات، شخصی نزد او آمده و گفته: «من از طریق روزنامههای محلی لندن متوجه شدم شما اینجا منبر میروید. من استاد دانشگاه آکسفورد هستم. یک ایرانی، ۱۲ جلد کتاب «عرفان اسلامی» شما را به من هدیه داده. چون من استاد کرسی ادبیات فارسی هستم، جلد چهارم و پنجم آن را ترجمه کردهام و بهعنوان روانکاوی انسانی و اصول تربیتی تدریس میکنم.»
یکی دیگر از چهرههای علمی و مذهبی که شیخحسین انصاریان در سفرهای خارجی خود با او دیدار داشته، دکتر مصطفی جاغرچی مفتی اعظم استانبول از دانشمندان حنفی مذهب است. شیخحسین هنگام بیان اینخاطره میگوید «دو کتاب از مصادر اهل سنت یکی کتاب «ینابیعالموده» اثر شیخ سلیمان بلخی حنفی و دیگری «تفسیر کبیر» فخر رازی در پایبندی خود من نسبت به مکتب اهل بیت نقش بسیار مهمی داشته است.»
سفر به عراق و دیدار با آیتاللهالعظمی سیدعلی سیستانی و همچنین سفر به بحرین در فاطمیه سال ۱۳۸۰ برای منبر و سخنرانی از دیگر خاطرات سفرهای شیخحسین به کشورهای مختلف هستند. پس از منبر پرشور فاطمیه ۸۰، دولت بحرین دیگر به شیخحسین انصاریان ویزا نداد.