به گزارش تسنیم، امروز 23 آذرماه سالروز درگذشت محمدحسین غروی اصفهانی( 1296 هـ. ق – 1361 هـ. ق) معروف به «کمپانی اصفهانی» فقیه، شاعر و از مجتهدین مشهور معاصر است.
اشعار فارسی آیتالله غروی چاپهای مختلفی دارد، دیوان او که در یکی از چاپها بنام «دیوان کمپانی» چاپ شده است، در حقیقت «دیوان مفتقر» نام دارد، اشعار عربی او نیز در کتاب «انوار القدسیه» منتشر شده است. مفتقر به معنای نیازمند، تخلصی است که او در شعر برای خود برگزید.
دیوان کمپانی، سرودههای فارسی محمدحسین غروی اصفهانی در مدایح و مراثی اهل بیت(ع) است که غزلیات وی نیز به آن ملحق شده است. گفته شده، سرودههای بخش نخست، بدون ترتیب خاصی نوشته شده بودند. کاظم موسوی، از تصحیحکنندگان این دیوان، اشعار را به ترتیب چهارده معصوم(ع) تنظیم کرده است.به باور یکی از تصحیحکنندگان دیوان کمپانی، همهٔ غزلهای این دیوان برای امام مهدی(عج) سروده شده است.
سرودههای دیوان کمپانی، در قالبهای قصیده، مسمط، ترکیببند، ترجیعبند، مُستزاد، غزل و مثنوی است. ترکیببندهای او، از نکات قوت کار او دانسته شده؛ به ویژه ترکیببندی که به استقبال از ترکیببند محتشم کاشانی سروده است. کارشناسان بر این باورند که سرودههای علامه، قرابت بیشتری با «سبک عراقی» دارد، به ویژه در غزلیات، ترکیبات و ترجیعات او. در قصاید امّا، دنباله رو «سبک خراسانی» است.
آیتالله شیخ محمدحسین غروی اصفهانی ارادت و عشق عجیبی به اهل بیت عصمت وطهارت(ع) وبه ویژه حضرت صدیقه طاهره(س) داشت به طوری که برخی گفتهاند فانی در وجود مبارک ایشان بود. از جمله ویژگیهای این فقیه شیعه، این بود که در مجلس عزای حسینی، خود مبادرت به پذیرایی کرده و کفش های واردین را جفت میکرد. در حین پذیرایی نیز پیوسته سوره قدر را میخواند.
حاج ماشاءالله عابدی از مداحان مشهور تهران میگوید: «من خیلی با شعرهای مرحوم آیتالله غروی اصفهانی انس دارم. تخلصشان «مفتقر» است. در یکی از سالها در سالروز تولد حضرت زهرا(سلام الله علیها) خدمت رهبر معظم انقلاب رسیدیم. آنجا شعری از آیتالله غروی اصفهانی خواندم. بعد از خواندن این اشعار خدمت رهبر انقلاب رفتم و ایشان فرموند شعر آشیخ محمدحسین آقا رو خوندی؟ عرض کردم: بله. بعد در سخنانشان خیلی تجلیل کردند و گفتند: خود آیتالله آشیخ محمدحسین غروی متخلص به مفتقر خودش سند است.»
مقام معظم رهبری در آن جلسه شعر مرحوم علامه غروی اصفهانی معروف به مفتقر درباره حضرت زهرا سلام الله علیها را نمونه شعر الگو و فاخر فاطمی معرفی کردند و به شعرا و مداحان سفارش کردند این شعر را به عنوان سند و معیار سرودن اشعار قرار دهند.
حضرت آیت الله العظمی خامنه ای در آن دیدار فرمودند:
«مسئلهی بعد، مضمون است. بهترین مجموعهی شعری که میشود در یک منبرِ مداحی انسان فکر کند، چیزی است که در آن، اولاً منقبت اهلبیت (علیهمالسّلام) باشد. ذکر مناقب آنها دلها را روشن می کند، شاد میکند، شوق را در انسان برمیانگیزد، اشک را از چشمها جاری میکند. البته منظور، مناقب متقن است. این جور نباشد که انسان به حرفهای سست تکیه کند. این همه مناقب اهلبیت (علیهمالسّلام) در کتابهای معتبر وجود دارد؛ از آنها استفاده بشود؛ از گفتههای افرادی که خودشان سندند، ثقه و معتبرند؛ مثل همین شعری که امروز یکی از آقایان از مرحوم آشیخ محمدحسین اصفهانی -مفتقر - خواندند. خب، این بزرگوار استاد مجتهدین است. مجتهدین بزرگ و مراجع تقلید بزرگ، در فقه و اصول و فلسفه شاگردهای او هستند. ایشان شاعر هم بوده. خب، این شعر میشود، سند...»
قصیده ناب فاطمی از آیتالله علامه شیخ محمد حسین غروی اصفهانی به شرح ذیل است:
«دختر فکر بکر من، غنچه لب چو واکند
از نمکین کلام خود حق نمک ادا کند
طوطى طبع شوخ من گر که شکر شکن شود
کام زمانه را پر از شکر جانفزا کند
بلبل نطق من زیک نغمه عاشقانهاى
گلشن دهر را پر از زمزمه و نوا کند
خامه مشکساى من گر بنگارد این رقم
صفحه روزگار را مملکت ختا کند
مطرب اگر بدین نمط ساز طرب کند گهى
دائره وجود را جنت دلگشا کند
شمع فلک بسوزد از آتش غیرت و حسد
شاهد معنى من از جلوه دلربا کند
وهم به اوج قدس ناموس اله کى رسد؟
فهم که نعت بانوى خلوت کبریا کند؟
ناطقه مرا مگر روح قدس کند مدد
تا که ثناى حضرت سیده نسا کند
فیض نخست و خاتمه نور جمال فاطمه
چشم دل از نظاره در مبدأ و منتهى کند
صورت شاهد ازل معنى حسن لم یزل
وهم چگونه وصف آیینه حق نما کند
مطلع نور ایزدى مبدأ فیض سرمدى
جلوه او حکایت از خاتم انبیا کند
بسمله صحیفه فضل و کمال معرفت
بلکه گهى تجلى از نقطه تحت «با» کند
دائره شهود را نقطه ملتقى بود
بلکه سزد که دعوى لو کشف الغطا کند
حامل سر مستمر حافظ غیب مستتر
دانش او احاطه بر دانش ماسوى کند
عین معارف و کم بحر مکارم و کرم
گاه سخا محیط را قطره بى بها کند
لیله قدر اولیا، نور نهار اصفیا
صبح جمال او طلوع از افق علا کند
بضعه سید بشر ام ائمه غرر
کیست جز او که همسرى با شه لافتى کند؟
وحى نبوتش نسب، جود و فتوتش حسب
قصهاى از مروتش سوره «هل اتى» کند
دامن کبریاى او دسترس خیال نى
پایه قدر او بسى پایه به زیر پا کند
لوح قدر به دست او کلک قضا به شست او
تا که مشیت الهیه چه اقتضا کند
در جبروت، حکمران، در ملکوت، قهرمان
در نشئات کن فکان حکم به ماتشا کند
عصمت او حجاب او عفت او نقاب او،
سر قدم حدیث از آن ستر و از آن حیا کند
نفخه قدس بوى او جذبه انس خوى او
منطق او خبر ز «لاینطق عن هوى» کند
قبله خلق، روى او، کعبه عشق کوى او
چشم امید سوى او تا به که اعتنا کند
بهر کنیزیش بود زهر کمینه مشترى
چشمه خور شود اگر چشم سوى سها کند
مفتقرا متاب رو از در او بهیچ سو
زانکه مس وجود را فضه او طلا کند»