به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری تسنیم، حجتالاسلام اژهای، میهمان این هفته برنامه «دست خط» شبکه 5 سیما با اجرای رنجبران بود. متن کامل برنامه دستخط با حضور معاون اول قوه قضائیه بدین شرح است:
معاون اول قوه قضائیه از تحصیلکردههای مدرسه حقانی و متولد 1335 در استان اصفهان است. کسی است که در 30 سالگی در یکی از مهمترین پروندههای کشور اثرگذار بود و بعد از آن هم، قضاوت در چند پرونده مهم دیگر که یکی از آنها حتماً در خاطر همه شما باقیست را برعهده داشته است؛ بهخصوص پروندههای مفاسد اقتصادی.
مقطعی وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی بوده و کارش را در دستگاه قضا بهعنوان نماینده قوه قضائیه در وزارت اطلاعات شروع کرده و سمتهای مختلفی همچون دادستان ویژه روحانیت و دادستان کل کشور و سخنگوی دستگاه قضا در کارنامه اوست و الان هم یکی از مهمترین مسئولیتها را در قوه قضائیه را برعهده دارد. فکر میکنم گفتنیهای فراوانی نیز از مسائل روز و هم از گذشته دارد که برای همه طیفهای فکری و سیاسی جذاب خواهد بود.
در خدمت حجتالاسلاموالمسلمین محسنیاژهای معاون اول قوه قضائیه هستیم که بخشهایی از سوابق ایشان را در ابتدا عرض کردم.
سلام عرض میکنم و خوشآمد میگویم.
علیکم السلام و رحمه الله!
حاج آقا وضعیت قوه قضائیه در دوره جدید چطور است؟
ما روند کار دستگاه قضائی را باید در رابطه با مجموعه مسائل نظام و کشور ببینیم. در ابتدای انقلاب شعاری داشتیم و آن شعار «استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی» بود. قوه قضائیه به نظر من در دهه اول نقش بسیار بزرگی را در تأمین امنیت و در رسیدن جمهوری اسلامی به هدف خودش در آن مقطع در کنار سایر نهادها ایفا کرد. در دورههای مختلف با شرایط خاصی مواجه بودیم. در گام دوم انقلاب ما چند اقتضای جدید داریم و آن اقتضائات، یکی از اهداف مهم نظام جمهوری اسلامی، تحقق عدالت به معنای واقعی است.
این یعنی چی؟
یعنی عدالت باید در همه زمینهها بهطور کامل و در حد اعلا تحقق یابد و هر کسی که کمبهرهمندتر در گذشته بوده، الان باید آن بهرههای کم جبران شود.
و این باعث می شود که گستره کار قوه قضائیه بیشتر شود.
قطعاً همینطور است. آیا به این نقطه رسیدهایم؟ نخیر. ما در این جهت داریم تلاش میکنیم. در گام دوم و در سند تحولی که پیشبینی شده است یکی از مسائل مورد اهتمام این است که مردم بتوانند با هزینه کمتر، سهولت بیشتر و وقت کمتر، بتوانند استیفای حق خودشان را داشته باشند؛ یعنی هر کسی در هر طبقه ای، در هر قشری که شهروند جمهوری اسلامی ایران به نظر میرسد، ملجا و مامن خودش را در تظلمخواهی و رسیدن به حق خودش، قوه قضائیه بداند.
چیزی که مورد نظر است ارتقای مسأله امنیت، ارتقای مسأله رسیدن مردم به حقوقشان با هزینه کمتر و با سرعت بیشتر، توزیع عادلانه ثروت، کم کردن طبقات و شکاف طبقاتی، آن مقدار که مربوط به قوه قضائیه می شود و نیز یک تعامل تعریف شده بدون دخالت در امر دیگران، بیش از گذشته و با ارتقای بیشتر با دو قوه دیگر مدنظر است.
یک مسأله ای که وجود دارد، این است که آقای رئیسی از دل قوه قضائیه بیرون آمد و رئیس قوه قضائیه شد. این انتخاب چقدر اثرگذار است؟
همین نتیجه از دل همان زحمات قبلیهاست؛ یعنی اتفاقاً در زمانی که تودیع و معارفه ریاست محترم جدید و قبلی بود، همین نکته را بیان کردم و گفتم یکی از افتخارات قوه قضائیه این است که توانسته در درون خودش، فردی را که امروز به اذعان همه شایستگی های خودش را نشان می دهد، در داخل قوه قضائیه با همان مدیریتهای قبلی پرورش یافته است. امروز بالاخره باید نیروهای جوانی که تجربه گذشتگان را با خود حمل میکنند در مصدر امور قرار گیرند. خود من که اینجا نشسته ام باید کنار بروم.
حاج آقای رئیسی در ابتدای انقلاب 19 ساله بود و در این مسیر ساخته شد. امثال آقای رئیسی و بسیاری از دادستانهای ما در ابتدای انقلاب 18 ساله بودند. این افراد در آن میادین ساخته نشدند، اما ابتدای انقلاب و دهه اول و دوم برخی امتحانات خوبی پس دادند. برخی از نیروهای ما که نسل بعد از انقلاب هستند که ابتدای انقلاب یا بعدتر بهدنیا آمدند، کسانی که 40-35 ساله هستند در میادینی بزرگ شدند که بهترین تجربهها را دارند. حضرت آیتالله آملیلاریجانی یک کار بسیار خوبی کرد. من استقبال کردم اما آن کاری که مد نظر بود انجام نشد. چند بار هم خدمت ایشان بیان کردم. ایشان تعدادی طلبه فاضل جوان و خوشفکر را وارد قوه قضائیه کرد. آن زمان هم به این آقایان و هم به آقای آملی عرض کردم که خیلی خوب شده است، مقتضیات زمان عوض شده است. من اگر میخواهم با مقتضیات امروز خودم را تطبیق دهم چه بسا سخت باشد، اما این نیروهای جوان و فاضلی که شما آوردید باید جلسات مشترکی داشته باشیم و تجربه خودمان را با ذهن جوان امروز اینها تلفیق کنیم.
بالاخره باید قبول کنیم که سن ما که بالا رفت، نیروی ما، حافظه ما و نیروی جسم ما تحلیل میرود. همانطور که چشم ما کمسو میشود فکر ما نیز همین طور میشود. باید این را باور کنیم. نمیخواهم بگویم هر کسی که سن او بالا رفت اینچنین میشود ولی باید به هر تقدیر جایگزین شود.
دهه 70 بود که مقام معظم رهبری آن موقع احساس کردند که در آینده ما یکی از مسائلی که باید روی آن متمرکز شویم، مسائل اقتصادی و مبارزه با مفاسد اقتصادی است؛ الان ما در آستانه 1400 هستیم. باید بیان کنم با کمال تأسف آنطور که باید و شاید کل دستاندرکاران نظام این فرمایش آقا را نگرفتند! اگر آن روز فرمایش آقا را می گرفتند و در مورد مسائل اقتصادی روی پای خودمان می ایستادیم و خودکفا می شدیم، امروز این فشارهای اقتصادی اثرگذار نبود و دشمن نمیتوانست فشار اقتصادی وارد کند و تحریم اقتصادی اعمال کند. اگر آن روز توجه میکردیم که مفاسد اقتصادی چقدر میتواند از درون به نظام آسیب وارد کند.
حضرت آقا به سران سه قوه اجازه دادند که الان که جنگ اقتصادی است و الان کشور در فشار است و کارهایی که قبلاً باید انجام میدادیم را نکردیم، حالا هر میزانی که سران سه قوه نیاز داشتند، علاوه بر هماهنگی، اولاً سه رئیس با هم هماهنگ شوند و ثانیاً هرجا ضرورت پیدا کرد و زمانبر هست تا لایحه دولت و مجلس و شورای نگهبان و بعد اجرایی شود، من اجازه میدهم آنجا که اتفاق نظر داشتید، من تائید کنم، اگر اختلاف نظر داشتید با استدلال اختلاف نظر خود را بیان کنید و بعد من انتخاب میکنم. قوه قضائیه هم طرحی آنجا برد و گفت اگر میخواهیم در این شرایط زمان جنگ اقتصادی، مبارزه با فساد و با مقتضیات زمان انجام دهیم، نیاز به سلسله کارهایی داریم که سریعتر و شفاف تر و قاطعتر انجام شود.
اگر بخواهیم با همین آئین دادرسی کار کنیم با مشکل مواجه میشویم. در این دستورالعمل و اجازه جدیدی که گرفته شد، چند چیز حائز اهمیت بود؛ دادگاههایی که به تشخیص قاضی دادگاه علنی برگزار شود قابل انتشار باشد. این به نظر من، بسیار میتواند بازدارندگی داشته باشد. دیگر اینکه سرعتی بدان بخشیده شود. این ادامه یافت و بسیاری از پروندههایی که ما در سال 98 به نتیجه رساندیم یا در سال 99 به نتیجه رسید، شروعش از همان سال 97 بود. در این مقطع زمانی، برخی این اعتقاد را داشتند و درست هم بود که گفتند این را بهصورت موقت اجازه گرفتید و باید دنبال این بروید و قانونی کنید؛ این درست است. این اتفاق چون در تغییر و تحول بود، زمان برد. حاج آقای رئیسی که تشریف آوردند همان مسیر با قوت و شتاب بیشتر ادامه پیدا کرد. یکی از آسیبها، این جهت قضیه بود. همه افراد میگفتند پروندهای که تشکیل شده، تجدیدنظر برای آن نگذاشتید، چون تجدیدنظر را فقط برای اعدام گذاشته بودیم، گفته بودند اگر امکان تجدیدنظر نباشد ممکن است حق کسی ضایع شود. در نتیجه اذنی از آقا گرفته شد، با چند اصلاح که پیشنهاد خود ریاست قوه قضائیه بود. یعنی ریاست قوه قضائیه گفتند این اجازه را برای یک مدت دیگری تمدید کنید منتها با این قیود باشد. از آن آسیبهایی که داشتیم برخیهایش در این مراحل کم شد.
این را عرض کنم که مبارزه با مفاسد اقتصادی در ردههای مختلف آن هم بدون خط قرمز، کار آسانی نیست.
یک چیزی که خیلی صریح میپرسند به خصوص بچههای جوانی که در حوزه عدالتطلبی و پرسشگری فعال هستند، قبول هم داریم حضرت آقا بیان کردند آقای آملی در قضیه مبارزه با فساد پایهگذار بودند، اما اتفاقی که افتاد بهخصوص بعد از دوره آقای آملی درباره قضیه پروندهای بود که در دفتر ایشان بهعنوان معاون اجرایی حوزه ریاست کار میکرد. سؤال این است که چرا از آن زمان متوجه این امر نشدند؟ بهعنوان کسی که بالاخره سالها در دستگاه قضائی سابقه امنیتی و اطلاعاتی دارید، فکر نمیکنید دیر متوجه شدید و این دیر متوجه شدن به این اعتماد لطمه وارد کرد؟
من این مطلب را جاهای مختلف گفتهام و اینجا هم بیان میکنم که همه مردم بدانند، اگر کسی بگوید من از محسنیاژهای باور نمیکنم که بگوید یک فردی در این حد بوده و فساد داشته و من هیچ متوجه نشدم؛ اگر ایشان این حرف را از من قبول نکرد من حق به او میدهم. میگوید شما که ادعا میکنید من 40 سال در قوه قضائیه هستم، در سیستم اطلاعاتی بودم و با بچههای اطلاعات هم آشنا هستم و مسائل مختلف را دیدم چطور هیچی متوجه نشدید. اگر این فرد باور نکند من حق میدهم.
نکته دیگر این که گاهی مواقع فضا به نحوی است که الان هم متأسفانه همینطور است، یکسری شایعاتی میشود و در شایعات نمیتوانید درباره کسی تصمیم بگیرید و قضاوت کنید. زمانی که آقای طبری در قوه قضائیه بود، قبل از آن هم بود، اتفاقاً با زیرمجموعه خیلی ارتباط نداشت، یعنی با خیلی از ماها ارتباط اینچنینی نداشتیم. ارتباط کاری نبود، چون بیشتر در ساخت و ساز و برخی از مسائل پشتیبانی در محدوده خاص بود.
خیلی از این موضوعات هم تحت پوششهایی انجام شده است؛ کسی هم خبر نداشته است. این نکته هم که بیان میکنند، ایشان نفوذ آن چنانی داشته، نبوده است؛ چون پرونده الان رسیدگی شده است. آن وسعتی که در مردم بیان شد نبوده است. حداقل اثبات نشده است، ولی در عین حال، اگر کسی این سؤال را در ذهن داشته باشد، من حق را به او میدهم.
ولی همین حد هم به نام قوه قضائیه جمهوری اسلامی ثبت میشود و باعث افتخار است که ستاد درگیر را با شجاعت اعلام و برخورد میکند.
من معتقدم نظام ما اینچنین است. یعنی از ابتدا تاکنون نظام با چه کسانی برخورد کرده است؟ و امروز در قوه قضائیه اگر فساد مشخص شود بلافاصله عکسالعمل نشان میدهیم. لکن با یک شایعه نمیتوان کار کرد. الان در مورد خیلی از افراد بیان میشود مثلاً در مسائل سیاسی افرادی هستند که انسان روی آنها تردید دارد که ممکن است نفوذی باشد، ولی تردید است. از ابتدای انقلاب تاکنون بوده است. برخی بعداً کشف شد. مگر همه نفوذیها که بعداً کشف شد و فرار کردند آن زمان میدانستیم؟ گرچه روی برخی علامت سؤال بود.
ولی ثابت نشده بود.
بله، آن زمان ثابت نشده بود. البته من قبول دارم در واگذاری مسئولیتهای مهم و حساس، حتی به علامت سؤالها باید توجه کرد.
به دوره جدید اشاره کردید و کارهای عملیاتی که در راستای گسترش دادن دامنه عدالت انجام شده، یک مقدار مقاومتهایی در قوای دیگر صورت نمیگیرد؟ که قبلاً این اتفاقات نمیافتاد مثلاً همین سفرهای پشت سر هم آقای رئیسی به کل استانهای مختلف و بررسی تخلفاتی که در واگذاریهای برخی شرکتها اتفاق افتاده این فهم مشترک بهوجود آمده که الان قوه یک حرکت جدید انجام میدهد؟
اگر کسی منصفانه نگاه کند این را میبیند. الان یکی از ضروریات زمان ما این است که از تولید، از جهش تولید، از تولید داخلی همه نظام حمایت کنند، مردم هم حمایت کنند. چنانچه فرض کنیم متولیان اصلی در خارج قوه قضائیه پیشقدم شوند و در این زمینه هر چه لازم است، در جهت رفع موانع تولید، خدمت به تولید، کمک به تولید، کمک به سرمایهگذار که واقعاً سرمایهگذاری صحیح میکند، نوبت به قوه قضائیه نمیرسد، اما اگر چنانچه این کار نشد قوه قضائیه ناچار است، بهدلیل این که باید وارد شود تا بررسی کند اینجا سوءنیت وجود دارد یا خیر، ترک فعلی که مجرم بودن را ثابت میکند وجود دارد؟ سازمان بازرسی باید وارد شود.
فرض کنید هزار مرکز تولیدی ما داریم و تعطیل و خفته است، دلیلش چیست؟ یکی از مسائل مهم ما در خصوص محیط زیست است. محیط زیستی که با جان انسان ها سروکار دارد. اگر چنانچه متولی خود محیط زیست، مسئول و پیشتاز باشد، جلودار باشد، اگر در جایی لازم است خود او شکایت کند، دادخواست بدهد، هیچ وقت مدعیالعموم وارد نمیشود.
یکی از پروندههای مهمی که قوه در این ایام رسیدگی کرد پرونده «زم» بود که خیلی روی این صحبت شد. بعضاً گفته میشود زود رسیدگی شد و خیلی وارد جزئیات نشدند چون بسیاری در این پرونده دخیل بودند. چنین مسألهای است؟ میگفتند طیفهای فکری مختلف با این در ارتباط بودند و زیاد این مسأله را باز نکردند.
حالا این حرف در مورد پروندههای مختلف وجود دارد. اگر طول بکشد میگویند چرا طول میکشد؟ اگر سریع انجام شود میگویند چرا سریع رسیدگی شد؟! بهخصوص در مورد پروندهای که اشاره کردید، سازمان اطلاعات سپاه کار بسیار افتخارآمیز و مهمی کرد. شما خودتان را به 3-2 سال پیش ببرید. با پشتیبانی نه یک سرویس که چند سرویس بیگانه، به معنای واقعی کلمه افساد میکردند و دیگران را به فساد میکشیدند. خب قوه قضائیه وارد شد.
ما سه دسته افراد در اینجا داشتیم. یک دسته افرادی که ممکن بود اطلاعاتی را برای آقای زم با واسطه فرستادند، ولی به هیچ وجه نمیدانستند برای چه کسی اطلاعات را میفرستند. در دستگاههای حکومتی و غیرحکومتی بوده است چون هدایت سرویس بود، هدایت روحالله زم نبوده است. مثلاً از افراد مختلف اطلاعات را میگرفته است، آن فرد دست چندم اطلاعات را میداده است. خبر را طوری تنظیم میکردند که تلقی قبول شود، باورپذیر باشد. اینها یک دسته بودند و اینها واقعاً گسترده هستند، ولی بسیاری خبر نداشتند که این خبر را به چه کسی میدهند. گاهی مواقع بهعنوان یک آدم دلسوز آن را تخلیه میکردند.
عدهای هم این چنین نبودند؛ از این حالت نزدیکتر بودند ولی باز به قصد خیانت اطلاعات را نمیدادند. فرض کنید فردی در جایی بوده و در شرکتی بوده و با یک مدیر و زیردست و همکاری بوده که از او بدش میآمد، یک اطلاعاتی بهدست می آورد و قدری میخواست حال همکارش را بگیرد و به آنها اطلاعاتی میدادند و آنها نیز حرفهای بودند و چیزی به آن اضافه میکردند و با موارد دیگر قاطی میکردند و کل خبری که میساختند، آن چیزی نبود که این فرد داده است. این هم یک دسته بودند. با خیلی از اینها نیز برخورد شد؛ اما برخورد در حد خودش! یعنی فرد خائنی که میخواهد به دشمن، سرویس، ضدانقلاب خارج نشین برای ضربه زدن نظام، نهاد و مردم بدهد، نبود.
یک عدهای هم بودند که آگاهانه و خائنانه اطلاعات دادند و با آنها برخورد شد و برخورد هم میشود؛ پرونده بسته نشد. یک نکتهای هم عنوان کنم، شاید برخی از مقامات امنیتی قدری از من گلهمند شوند که چرا این مطلب را بیان میکنم، لازم نیست انسان وقتی فهمید حتماً این مجرم است، بلافاصله او را دستگیر کند. برخی از این افراد همکاری میکنند، الزام نیست هر کسی را فهمیدید دستگیر کنید. او اگر خیانت کرده باید مجازات شود اما چه زمانی و چگونه؟ فرضاً یک قاچاقچی مواد مخدر را میتوانید دستگیر کنید و با مواد هم دستگیر کردید. او قول میدهد همکاری کند، تحت نظارت شماست و به شکلی که ممکن است چند درصد ریسک هم از او بپذیرید، اگر او باند مافیای مواد مخدر را به شما معرفی کرد و زمینههای مختلف را به شما داد یا خود او افراد زیادی را بازگرداند و اصلاح کرد، نباید بازداشت کنید.
بین دولت و مجلس درباره ارز 4200 تومانی و سوءاستفادههایی که در این قضیه شد، صحبتهایی مطرح است؛ در این زمینه قوه تلاشهای ویژهای کرده است. به نتایج خاصی هم رسیده است؟ چند پرونده مفتوح هم دارید.
بله، در این قسمت پروندههای متعددی تشکیل شده است، کسانی که ارز را گرفتهاند کالای اساسی وارد کنند و اصلاً دنبال وارد کردن نرفتند و ارز را به کار دیگری اختصاص دادهاند! با این افراد برخورد شده و پروندههایی هم وجود دارد که همین الان افراد محاکمه میشوند و احکام آنها اعلام شده و سخنگوی قوه قضائیه در ماه های اخیر کسانی که پرونده آنها به نتیجه رسیده، را اعلام کرد.
کسانی هم بودند که کالا را وارد کردند ولی با قیمت بالاتر به فروش رساندهاند. با آنها هم برخورد شده است. افراد دیگری هم بودند که این ارز را دریافت کردند و در جای خودش مصرف نکردند. کالای اساسی باید وارد میکرد، کالای دیگری وارد کرده است. این دو سه تخلف هر مقداری که دستگاههای نظارتی و امنیتی، انتظامی رسیدهاند و حتی قوه قضائیه خودش رسیده است برخورد میکند. بحث دیگری داشتیم که پروندههایی در رابطه با مداخله ارزی در بازار برای کنترل قیمت، تشکیل شده است.
که از سوی مسئولان وقت بانک مرکزی است.
آنها البته در اصل مداخله یک بحث است که وارد آن نمیشوم. آنی که قوه قضائیه وارد آن شد، نگفت شما چرا مداخله در بازار کردید.
یعنی چرا سیاستگذاری اینطوری کردید؟
این را وارد نشدیم. در حالی که برای ما هم جای بحث دارد. این که قوه قضائیه وارد آن شد در نحوه این مبادله و خلاف ها و جرائمی که در این راستا انجام شده بود. در این خصوص قوه قضائیه چندین مدیر بانک مرکزی را تحت تعقیب قرار داد و برخی را بازداشت کرد. افرادی تا مدت ها بازداشت بودند، کیفرخواست و دادگاه بود. دادگاه نقص گرفت. حتی رئیس بانک مرکزی سابق مورد اتهام قرار گرفت و نقص گرفت و شعبه بازگرداند و دوباره به دادسرا وارد شد. تحقیق کردیم و گمان کنم الان پرونده به دادگاه برگشته یا عنقریب به دادگاه برمیگردد.
گفته بودید فضای مجازی به یک بلای خانمانسوز تبدیل شده است و امروز بسیاری از جرائم در این فضا تبلیغ میشود و بنیان خانواده را خراب کرده و انواع جرم را توسعه میدهد. باید چه کار کرد؟
شما و دیگران این مسأله را قبول ندارید؟
این حرف درست است ولی باید یک فکری به حال این کرد.
ببینید، در مورد فضای مجازی بدون تردید ما که نمیتوانیم خود را از پیشرفت علم محروم کنیم. ما نمیتوانیم خود را از فناوری روز محروم کنیم. هیچ کس با این مسأله مخالف نیست، ولی بحث در این است که همانطوری که نیروی انتظامی و قوه قضائیه وظیفه دارند در فضای غیرمجازی با جرم برخورد کنند، در فضای مجازی هم این وظیفه را دارند. کسی رسماً اسلحه میفروشد و آموزش اسلحه میدهد، آموزش درگیری و اغتشاش میدهد، آموزش کوکتل مولوتف ساختن میدهد، آموزش میدهد که مردم چطور شورش کنند، اگر در فضای غیرمجازی باشد قوه قضائیه چه وظیفه ای دارد؟ در جرائم مشهود نیروی انتظامی چه وظایفی دارد؟ در فضای مجازی هم همان وظیفه را دارد. امروز اگر هر کسی که چه مسئول باشد و چه غیرمسئول باشد، نسبت به این موضوع و فساد احساس وظیفه نکند به نظر من مقصر است.
کسی نمیگوید مسدود کنید، اصلاح کنید. در همه دنیا هیچ کشوری نیست که طبق معیارهای خودش آزاد بگذارد؛ هیچ کشوری نیست. ما گاهی مواقع مصالح کشور و نظام و مردم را با مصالح جناحی و سیاسی قاطی میکنیم. مثلاً فردی حرفی را بیان میکند که خودش هم باور ندارد ولی بهخاطر رأیآوری حرفی را می زند. الان این فضایی که وجود دارد بالاخره وزارتخانههای مختلف مسئولیت دارند.
شما یکی از این مسئولین را احضار کردید کلی جنجال به پا شد.
ما نباید بهخاطر جنجالی که وجود دارد ... گرچه خودشان میدانند و از این آقایان بپرسید که در فضای مجازی اشکال هست یا نه؟ جرم هست یا نه؟
خود آنها برخی مواقع معترض می شوند.
هیچ کسی نیست که بگوید این جرم نیست. در این شرایط وظیفه من و شما چیست؟ برخی از این آقایان که در این زمینه مسئولیت مستقیم دارند، زمانی که من دادستان کل کشور بودم، آنها این مسئولیت را نداشتند و از طرف نماینده وزارت اطلاعات در آن کارگروه تشخیص مصادیق مجرمانه شرکت میکردند؛ به آنها میگفتیم امکان جلوگیری این وجود دارد یا نه؟ میگفتند 100 درصد این امکان وجود دارد. همان کسانی که الان این کار را نمیکنند، می گفتند ما 100 درصد میتوانیم و از من قول گرفتند و گفتند به ما سه ماه فرجه بدهید و من 6 ماه فرجه دادم، ولی نکردند!
همان کسانی که آن زمان گفتند میشود، من اعتقاد دارم الان هم میدانند که میشود ولی نمیکنند.
حاج آقا متولد 1335 در روستای اژیه هستید.
بله.
پدر چه شغلی داشتند؟
کشاورز بودند.
آنجا چه کشاورزی است؟
آنجا شرق اصفهان است و آن زمان که آب بود ولی الان نیست، بیشتر محصولات گندم، جو، پنبه بود و زمانی که آب بود چغندرقند هم بود.
پدر در قید حیات نیستند؟
نخیر.
خدا رحمتشان کند. مادر چطور؟
ایشان هم در قید حیات نیستند.
چند خواهر و برادر هستید؟
سه برادر بودیم که یکی به رحمت خدا رفته است و جانباز بود. 4 خواهر دارم.
از برادران فقط شما روحانی هستید؟
بله.
چه زمانی ازدواج کردید؟
سال 55 ازدواج کردم.
چطور آشنا شدید؟
ایشان هم محلی ما نیست ولی نزدیک محله ماست. پدر و برادر ایشان روحانی بودند. یکی از کسانی که مشوق بود و اصرار داشت بر آمدن به طلبگی بود برادرخانمم بود البته بعداً برادرخانمم شد.
با هم رفیق بودید؟
سن ایشان بالاتر بود و چون به محله ما میآمد و با پدر من مانوس بودند همدیگر را میشناختیم.
شما را تشویق کرد و بعد خواستگاری و ازدواج بود. مهریه چقدر بود؟
مهریه آن زمان مرسوم بود به اینکه چقدر ملک و خانه و گاو و گوسفند و طلا و مس بود. این چیزهایی که در محله مرسوم بود، همان مقدار تعیین شد.
زندگی با حاج خانم چطور بود؟ شما اکثراً در حال جنب و جوش و کارهای انقلابی و بعد درگیر کارهای اجرایی بودید. در کارهای خانه کمک نمیکنید؟
آن قسمت اول فرمایش که بیان کردید با خانم چطور هستید، عرض کنم که زن خوب فوقالعاده شریک خوبی در زندگی است و حقیقتاً جوانانی که ازدواج نمیکنند یا دیر ازدواج میکنند، به شدت اشتباه میکنند. در جارو کردن، ظرف شستن، در منظم کردن وسایل خانه در تمام طول 40 و چند سال بوده و کمک کردم و هنوز هم کمک میکنم.
چند فرزند دارید؟
4 فرزند دارم.
چه می کنند؟
البته یکی در اوایل انقلاب به رحمت خدا رفت، ولی بقیه مشغول هستند، یک دخترم ازدواج کرده و خانهدار است، کار خاصی الان انجام نمیدهد. سه پسرم هم مشغول کارهای عادی هستند. هیچ یک مسئولیت دولتی ندارند.
در مورد یکی از پسرهای شما خیلی شایعه میکنند. بهخصوص از دولت قبل اینطور است.
از همه بچههای من شایعه میشود (میخندد). اینکه میگویند کذب محض است. این که بگوییم 99.5 درصد غلط است و نیم درصدش درست است، نیست. این اختصاص به یک فرزندم ندارد. یک زمانی میگفتند برادر شما چنین و چنان است. گفتم کدام برادرم؟ میگفتند فلان کس است. میگفتم من چنین برادری ندارم. یک زمانی میگفتند داماد شما فلان است. یکی از بچههای اطلاعاتی بود و با مقدمهچینی و با دلسوزی این را عنوان میکرد که داماد شما در ترکیه اینچنین میکند و این خوب نیست. من که فهمیدم، چون داماد من طلبه و روحانی است، از بستگان ماست و میدانستم هیچ وقت نه تنها ترکیه نرفته که سفر خارجهاش هم عتبات بوده است. موراد عدیدهای از این امر بیان میکنند.
یک زمانی هم بیان کردند پسر شما در خرید و فروش ارز است. من هم گفتم من در عین حالی که یقین دارم چنین چیزی نیست، ولی چون آن زمان من در وزارت اطلاعات بودم، گفتم شاید بگوئید به وزارت اطلاعات اعتماد نیست و گفتم به هر دستگاه دیگری بگید حتماً او را دستگیر کنید. مدتی گذشت و تقریباً همین حرف را به یک معنایی تکرار کردند. گفتم فلانی من آن دفعه گفتم و این دفعه اگر اثبات نکنید و او را دستگیر نکنید و روشن نشود، چیزی که از شما نمیگذرم همین است. من گفتم نکند چیزی را من خبر نداشته باشم در حالی که با فرزندانم مأنوسم و خبر دارم. با این حال گفتم نکند جوان هستند و کاری کردند و من خبر ندارم. غیرمستقیم سؤالاتی را بیان کردم و فرزندم فهمید و گفت صریح از من بپرسید. من یقین داشتم و فرزندم هم به من اطمینان داد، چنین نیست. به آن فرد هم گفتم اگر پسر من از کنار ساختمان بانک مرکزی رد شده باشد، ولی از درب اصلی آن وارد شده، هر چه گفتید من قبول دارم.
یک زمانی هم یکی از مسئولین که از این موارد به خود او و خانواده او هم میگفتند، گفت ساختمان شما در لواسان مسأله ایجاد کرده است. گفتند ساختمان 5 طبقهای که شما و داماد شما میسازید. گفتم شما دیگه چرا این حرف را میزنید؟ گفتم حداقل 10 سال است سمت لواسان نرفتهام و اگر آنجا تغییراتی کرده نمیدانم. مطلقاً نه من و نه فرزندانم و نه خانواده دور و نزدیک من سمت لواسان هیچ ملکی نداریم و هر چه هست برای شما و افرادی است که میگویند. از این نمونه ها فراوان بوده است. ملاحظه میکنید گاهی خبر را طوری ارائه میدهند که قابل قبول برای طرف باشد.
یا مثلاً گفته بودند خانواده من در کانادا با خانواده آقای خاوری در رستوران تصادفی همدیگر را دیدهاند. خانواده من، اقوام دور و نزدیک من، هیچ یک در هیچ زمانی به کانادا نرفتهاند و بلکه به هیچ یک از کشورهای اروپایی نرفتهاند.
اهل تفریح و ورزش هستید؟
زمانی که ورزش میکردم لاغرتر بودم و الان کمی چاق شدم. در ایام کرونایی وزن ما زیاد شده است.
ورزش هم که پیادهروی میکنید؟
نه، زانوهای من مشکل دارد و نمی توانم پیاده روی کنم ولی ورزش و نرمش نامنظم انجام میدهم.
اشاره کردید که طلبه شدید؛ در ایام انقلاب و نهضت، چه زمانی وارد شدید؟
مثل همه مردم؛ سال 51 طلبه شدم و چند ماهی اصفهان بودم. به قم آمدم و وارد مدرسه حقانی شدم به تبع، با افرادی آشنا شدم.
در ایام مبارزه دستگیر نشدید؟
من در ایامی در مدتی زمانی که به فیضیه حمله کردند، در فیضیه بودیم.
اولین مسئولیت شما در انقلاب چه بود؟
قبل از آنکه کمیته هایی در اصفهان برای حمایت از مردم و کشاورزی تشکیل شود، بعد از انقلاب در جهاد سازندگی کار می کردم که شهید قدوسی که آمد 3-2 بار پیام گذاشتند، آن زمان تلفن هم نبود که تماس بگیرند و ایشان پیام گذاشته بودند که با قدوسی تماس بگیرید. من هم تماس نگرفتم و میدانستم که میگویند به تهران بیایید.
اصرار کردند و شما آمدید؟
دی ماه به تهران آمدیم. از زمانی که به تهران آمدیم در این فضا بودیم و در دی ماه سال 61 به قم برگشتم. وزارت اطلاعات که تشکیل شد مجدداً برخی از دوستان آمدند که آنجا کمک کنیم. شهریور بود که وزارت اطلاعات رسماً کارش را شروع کرد.
در سال 63 مسئول گزینش وزارت اطلاعات شدید.
بله. ابتدا در گزینش کار میکردم و بعد از آن از طرف قوه قضائیه مأمور شدم به وزارت اطلاعات و کارهای قضائی وزارت را انجام میدادم.
یکی از چیزهایی که برای شما ثبت شد بازجویی از سیدمهدی هاشمی بود سر قضیه پروندهای که برای وی تشکیل شد. سی ساله بودید.
سال 65 بود.
من هنوز تصویر آرشیوی شما در ذهن دارم که کاملاً جوان بودید و با پرونده کاملاً حساسی روبرو بودید؛ از آن ناگفتههایی دارید که برای ما بیان کنید؟
آن را باید فصل مختصی برایش باز کنیم؛ یعنی این جریان عبرتهای زیادی دارد. هم کارهایی که مهدی هاشمی در قبل از انقلاب، بعد از انقلاب کرده بود و هم قبل از دستگیری و بعد از دستگیری و در نهضتها، در بیت آقای منتظری کرده بود. فیلمی که ایشان بازی میکرد، تصور میکرد همان کارهایی که قبلاً در ساواک کرده بود، قبلاً درباره قتل مرحوم شمسآبادی دستگیر شده بود و فکر میکرد اینجا هم میتواند فیلم بازی کند، واقعاً هم مدتی فیلم بازی میکرد. حکم قطعی شد و زمان اجرا اصرار و فشارهایی که آقای منتظری در آن زمان قائم مقام بود، وارد میکرد، قائم مقام رهبری بودند و جایگاه و موقعیت بسیار ویژهای داشتند.
چون جریان پرونده مهدی هاشمی یکبار بسته نشد و 3-2 بار باز و بسته شد. تا سال 81 باز برخی از افراد آن خانواده دستگیر و بعد آزاد شدند، برخی محکوم شدند. همکاریهایی که آن زمان احمد منتظری با ما در راستای این پرونده کرد، فصل قابل توجهی است؛ یعنی از آن عبرتهاست. من فقط گوشهای را بیان کنم. از زمان مهدی هاشمی و پرونده وی خیلی گذشته بود و برای دفعه دوم و سومی بود که افراد دستگیر میشدند، آقای منتظری بسیار بدبین نسبت به دادگاه و داسرای ویژه بود. ذهنیت غلیظی نسبت به این مسأله داشتند. واکنش هم نشان میدادند. سعیدشان در همان سالهای بعد دستگیر شد. او جانباز بود و جبهه رفته بود. از یک جهاتی برای من قابل احترام بود و از طرفی هم مرتکب جرم شده بودند. چند ماهی دست وزارت اطلاعات بود و داستان این مفصل است. بعد بچههای سپاه روی این مسأله کار کردند و به شکلی آنها نیز کنار رفتند.
جرم ایشان اقدام علیه امنیت ملی بود؟
مسائل امنیتی و جعل علیه برخی مسئولین و مراجع بود. داستانهایش مفصل است و در چند جمله نمیتوان بیان کرد. بازداشتیها به بیش از 20 نفر رسید. هم از بیت آقای منتظری و هم از بستگان ایشان و جاهای دیگر بود. به بچهها سفارش کردم که بیت محترم است و به این توجه داشته باشید. گفتم اگر کسی را خواستید دستگیر کنید به شما فحش دادند و دست روی شما بلند کردند، شما حق ندارید کاری کنید. کار به جایی رسید که گاهی مواقع با اطلاع قبلی و گاهی بدون اطلاع قبلی، یکی دو بار بدون اطلاع قبلی احمد هم که همکاری میکرد، قرار میگذاشتیم به مناسبت سالروز تولد دخترشان هماهنگی کنیم و برای او تولد بگیرند. تولد میگرفتند و هم هادی هاشمی برای بار سوم بازداشت شده بود و هم مهدی بازداشت بود، بدون اطلاع میگفتیم این دو را به خانه ببرید. میگفتیم هر چه میتوانید از خانواده دعوت کنید چون برخی از اعضای خانواده ما با همکاری میکردند از جمله خود احمد هم تا حدودی همکاری میکرد چون قصد داشتیم نجاتشان دهیم.
در حضور آنها 3-2 کلمه میگفتند که بسیار مؤثر بود. مثلاً گفت نه آنقدر که ما میگفتیم دادسرای ویژه بد هستند و نه آنقدر که ما فکر میکردیم خوب هستیم، خوب هستیم. کلی اثر داشت و مطالب دیگری هم بیان میشد. کار به جایی رسید آقای منتظری که آن میزان حساس بود، یک زمانی من درد کمر گرفتم و اصلاً نمیتوانستم تکان بخورم و در خانه مدت های طولانی بستری بودم، حتی نماز را نشسته نمیتوانستم بخوانم و باید حتماً درازکش نماز میخواندم، احمد منتظری تماس گرفت و گفت میخواهم از شما برای افطاری دعوت کنیم. خیلی عجیب بود و برای برخی تعریف میکردم باورکردنی نبود. میگفت پدرم میخواهد با شما صحبت کند. اینها با ادبیات کاملاً متفاوت از قبل تشکر میکرد، دعوت میکرد.
برای چه سالی بود؟
برای سال 81 به بعد بود. نمیدانم چقدر طول کشید ولی برای 81 یا 82 بود. در عین حال از این طرف و به این شکل ملاقات میدادیم و این طور سرزده آنها را به خانه میبردیم که ملاقات کنند و از سوی دیگر هم کوتاه نمیآمدیم و میگفتیم باید مطلب باید روشن شود و شما خلافهایی داشتهاید.
یک تصویری که در ذهن مردم مانده، اداره مقتدرانه شما در ماجرای دادگاه آقای کرباسچی است.
آن مقطع اشکالی که وجود داشت، این بود که دادسرا نداشتیم. لذا کیفرخواست نبود، دادستان نبود که ادعانامه و کیفرخواستی بدهد و بعد در دادگاه کیفرخواست را بخواند و قاضی آنجا بنشیند و دادستان از کیفرخواست خودش دفاع کند، دادستان یا نماینده او با متهم روبرو شود. این بود که قاضی باید خودش سؤال میکرد، هم جواب میداد. از این باب کار سختی بود. اگر سؤال نمیکردیم مطلب روشن نمیشد، سؤال میکردیم آنهایی که با دادگاه و دادسرا آشنا هستند میگفتند این سوال را نباید قاضی بپرسد.
پرونده بسیار سنگین و شرایط در آن مقطع زمانی که دوم خرداد و جریان اصلاحات بود، شرایط سیاسی خاصی بود و من خودم بودم و آنها هم یک تیم سنگین حقوقی، سیاسی و عملیات روانی بودند. صبح که میخواستم به دادگاه بروم آنها با ماشین و اسکورت و اینها بودند و من خودم بودم و کیفم را از ماشین برمیداشتم و راننده هم نداشتم. این قسمت سختش نبود، ولی فشارهای پشت صحنه سخت روی خانواده ام بود. یک زمانی با خانه ما در اژیه تماس گرفتند که شما فلان کس را میشناسید؟ گفته بودند ماشینی نزدیک دلیجان تصادف کرده ولی چیزی نشده است. ببینید در یک روستا شب تماس بگیرید و چنین مطلبی را عنوان کنید خانواده چه حالی میشود؟ طرف فکر میکند من فوت شده است. نحوه خبر به طرزی بود که انگار فرد مرده است. یک زمانی به یاد دارم سر صبحانه نشسته بودیم و یکی از فرزندان کوچکم گوشی را برداشت و فحش خیلی بدی داده بود. بچه من هم معنای فحش را نمیفهمید و وقتی آمد گفت این را میگوید. ما آب میشدیم! او که نمیدانست معنای این حرفها چیست. از این اذیتها زیاد بود. البته نمیخواهم به این نسبت بدهم که از طرف متهم بوده است. من این را نمیدانم.
به هر حال چنین فشارهایی وجود داشت.
بله. در این مقطع این فشارها بود و شاید ارتباطی هم به متهم نداشت.
از مسئولان عالی رتبه آن زمان که از دوستان آقای کرباسچی بودند کسی تماس و سفارش نداشتند؟
الی ماشاءالله بود. طبیعی است و این غیرطبیعی نیست که تماس بگیرند. یکی از علمای قم بود که الان مرحوم شدند. به یاد ندارم به چه مناسبتی بود ولی قبل از اینکه پرونده را دست بگیرم، صحبت شد و گفتم پیشنهاد شده است، برخی میگویند مشکلاتی دارد و نظر شما چیست. گفت اگر تبرئه میکنید بگیرید و اگر تبرئه نمیکنید خیر! من گفتم میخواهم پرونده را رسیدگی کنم. اگر تبرئه بود و اگر محکومیت بود همان میشد.
از نحوه جمع شدن پرونده و نوع حکمی که دادید راضی بودید؟
این از همان پروندههایی است که اعتقاد من این است کل مسأله شهرداری اینها نبود. یعنی خیلی بیشتر بود، ولی ما در آن مقطع و زمانی که پرونده دست من آمد و شرایطی که بیان کردم بهوجود آمده بود، خیلی نمیشد کشش داد. بخشهایی را مفتوح گذاشتم. آن قدر متیقنی که من احراز کردم با اسناد و مدارک و غیره، برخی صحبتهایی که از ایشان شنیدم آن مقدار که قدر متیقن بود حکم دادم والا اگر مسأله شهرداری و تخلفات آن زمان شهرداری را رسیدگی میکردیم خیلی بیشتر از این بود.
یک داستان را بیان کنم بد نیست. آقای شوشتری آن زمان وزیر دادگستری بود البته وزیر دادگستری آن زمان اختیارات بیشتری داشت. دفتر ایشان رفتم و آقای شوشتری و آقای موسویلاری بودند و خلاصه صحبت کردیم و گفتند همین الان میخواهیم دیدن آقای کرباسچی برویم. آقای کرباسچی بازداشت شده بود و گفتم همین الان اجازه نمیدهم. خیلی وزیر جا خورد و علت را پرسید. گفتم بهخاطر همین مسأله است، چون شما سیاسی برخورد میکنید.
مقطع حساس دیگری که تحت مدیریت شما بود و شما حضور داشتید فتنه 88 بود؛ وزیر اطلاعات دولت نهم بودید. یک حادثهای که ماند و خسارتهای زیادی وارد کرد. برخی میگفتند آن زمان وزارت اطلاعات میتوانست بهتر عمل کند و زودتر این فتنه را تشخیص دهد و وارد عمل شود و نشد. این انتقاد را قبول دارید؟
در اینکه در مقاطع مختلف آیا سیستم اطلاعاتی ما اشراف کامل و تحلیل کامل برای پیشبینی برخی از حوادث و وقایع داشته یا نه، کم و بیش این اتفاق افتاده که نداشتهاند. حالا آیا این که این پیشبینی لازم را نداشتند منحصر به سیستم امنیتی کشور ماست یا خیر؟ خیلی از کشورهای دیگر ممکن است حوادثی پیش بیاید و نتوانستهاند پیشبینی لازم را داشته باشند. آن زمان که مسئول بودم و از من سؤال کردند گفتم برآورد من این است که اگر قدری تلاش میکردیم باید پیشبینیهایی میکردیم.
شما با دو نفر اصلی ملاقات داشتید که روی قضیه انتخابات بحث داشتند و نکته ناگفتهای از این دیدارها دارید؟
یکی از عبرتها این است که یکی از این آقایان، قبل از قضایای فتنه در زمان انتخابات که چند ماه مانده بود، مراودهای داشتیم و صحبت میکردیم، به ایشان گفتم من توصیهای به شما دارم که کمک سیاسی و مالی از خارج نگیرید. دوستانه و دلسوزانه بیان کردم که سعی نکنید از چارچوب نظام، قانون اساسی و ولایت فقیه هم اصل و هم مصداق آن خارج نشوید. ایشان میگفت یقین داشته باشید که من از این چهار مورد عبور نمیکنم، اگر ببازم یا ببرم این وجود دارد. اگر به یاد داشته باشید ایشان نامه نوشت و بعد منتشر شد و مسائل را در آن نامه نسبت به سپاه، بسیج، نظام و غیره بیان کرد که مثلاً فلان دختر شهید را بردند و سوزاندند!
آن زمان این نامه نوشته شد و به قوه قضائیه ارجاع شد و سه نفر انتخاب شد که قضیه را بررسی کنیم. یکی من، یکی آقای رئیسی و دیگری مرحوم آقای خلفی. بحثی که اینجا داشتیم من گفتم ممکن است شما الان مطلبی عنوان کنید و بیرون مطلب دیگری بگویید. میخواهیم این مطالب را ضبط کنیم و اگر فردا هر چه بود بدانیم ضبط است. این مسائلی که بیان میکنید با جدیت پیگیری میکنم و هر راهی که میخواهم بروم با این که خلاف است و نباید به شما بگویم، ولی میگویم. اگر بود، شما بدانید حتماً دنبال میکنیم و مجازات میکنیم و پیگیری میکنیم، اما اگر نبود و برای شما ثابت شد که نبوده است، نه برای من و آقایان، بعد از این حاضر هستید بیایید و بگویید بررسی شد و حقیقت ندارد؟ گفت بله، حاضر هستم.
ما بررسی کردیم و اینطور نبود و او هم قبول کرد که این حقیقت نداشته، روشن بود که نبوده است. گفتم الان که میدانید این مسأله نبوده است؛ چون گفته بودند این دختر خانم تنها فرزند خانواده بوده، گفتند پدر او شهید شده است، گفتند 4 نفر از نزدیکان او شهید شدهاند، گفتند این را دستگیر کردند و به او جسارت کردهاند. در فلان قطعه بهشت زهرا این را دفن کردند! بعد اطلاعیه دادند و در این اطلاعیه این مطالب را عنوان کردند. عکس 4 نفر شهیدی که از بستگان ایشان بود را زدند و پدر او را بهعنوان شهید قلمداد کردند. در مسجد قلهک تهران برای او جلسه ختم برگزار کردند. بهعنوان اینکه خانواده شهید است، یکسری از خانواده شهدا هم آمدند. خود آقای موسوی آنجا شرکت کرد! نه ایشان و نه هیچ یک بیان نکردند که این خلاف است! درباره یک پسری مشابه این حرفها را بیان کردند که مرده است. این را برده بودند و از او فیلمی گرفته بودند و چند بار هر آنچه خودشان خواسته بودند او گفته بود و سی دی کردند و در جلسه سه نفره ما تحویل دادند. من که کمی تنم به تن اطلاعاتیها خورده بود، سی دی را تحویل دادم، به محض اتمام جلسه و ایشان بیرون رفتند، بلافاصله تماس گرفتم و گفتم همین الان تلفن فلان جا را کنترل کنید. آن آقا به من گفت چرا اینقدر عجله دارید، گفتم من این حدس را میزنم که الان یا پسر را از بین میبرند یا از تیررس ما خارج میکنند. همان حدسی که میزدیم اتفاق افتاد. گفتند از همین شمارهای که میگویید تماس گرفتند و گفتند هر طور شده خودت را گم و گور کن!
خیلی سپاسگزارم؛ انتهای برنامه را به دستخطی میسپاریم که آقای محسنیاژهای به یادگار برای ما مینویسند.
«خدا عاقبت ما را ختم به خیر کن، خدایا ما را توفیق بده که به اسلام، مسلمین و نظام جمهوری اسلامی ایران و به خصوص خانواده معظم شهدا، جانبازان و آزادگان خدمت خالصانه داشته باشیم».
جدیدترین خبرها و تحلیلهای ایران و جهان را در کانال تلگرامی تسنیم بخوانید. (کلیک کنید)
جدیدترین خبرها و تحلیلهای ایران و جهان را در صفحه اینستاگرامی تسنیم بخوانید. (کلیک کنید)
انتهای پیام/