به گزارش "ورزش سه" و به نقل از ایسنا، بهمن ماه امسال بود که تقی عسگری تولد ۱۰۰ سالگیاش را با شیرجهای رویایی قبل از آغاز مسابقات جهانی شیرجه در دوحه از سکوی یک متر، جشن گرفت و مایه بهت رسانههای جهان شد. مردی که عاشق «بنایی» بوده و به گفته خودش صدای فوقالعادهای در دوران جوانی داشته که چیزی کم از صدای همایون شجریان نبوده است. برایمان با لهجه شیرین تجریشی صحبت کرد و با دو دانگ از صدایش، آواز خواند. برای همسرش گریه و تاکید کرد که با وجود مهاجرت فرزندانش از ایران هرگز فکر رفتن به ذهنش خطور نکرده است.
در ادامه گفتوگوی خواندنی ایسنا با اسطوره ورزشهای آبی کشور آمده است که شما را به خواندن آن دعوت میکنیم:
استاد به خبرگزاری ایسنا خوش آمدید، بسیار خوشحالیم که شما را کنار خود میبینیم و باعث افتخار است که در خدمت شما هستیم.
بسیار ممنون. خوشحالم از اینکه هنوز زنده هستم و در فدراسیون شنا، شیرجه و واترپلو حضور دارم و برای نسل جوان و فرزندان این مرز و بوم در استانها فعالیت میکنم.
در حال حاضر چند سال سن دارید؟ ۹۹ یا ۱۰۰ سال؟
به تاریخ میلادی متولد ۱۹۲۴ هستم و به تاریخ شمسی ۱۳۰۳. البته در بهمن ماه به دنیا آمدم ولی آن زمان شناسنامهها روز و ماه نداشت و بعدا وادارم کردند که باید حتما روز و ماه در آن ذکر شود و ما نیز در شناسنامه ابتدای فروردین ماه ۱۳۰۳ را درج کردیم.
پس در واقع وارد ۱۰۰ سالگی شدهاید، آرزو میکنیم همیشه سلامت باشید و ورزش ایران به بهترین شکل از گوهری چون شما استفاده کند. از خودتان بگویید. در چه خانودهای به دنیا آمدید؟
بنده در یکی از باغات تجریش به دنیا آمد، پدرم باغدار بود البته خودش باغبان نبود و در واقع سرایدار باغ بود و من آنجا به دنیا آمدم. ما چهار برادر بودیم. بنده از همه آنها کوچکتر بودم. از آن چهار فرزند فقط من زنده هستم.
از چند سالگی ورزش را آغاز کردید و آیا از همان ابتدا به ورزشهای آبی علاقمند بودید یا اینکه در طول زمان علاقه و استعداد خود را در رشته شیرجه کشف کردید؟
در بچگی بسیار فعال و پر تحرک بودم و در مدرسه همواره نمره ورزشم ۲۰ بود چرا که دائما با بچه محلهای خود جفتک چارکش بازی می کردیم و با آنها از درخت بالا میرفتیم و گردو میچیدیم و در مجموع بدنم خیلی پر تلاش بودم. در محل ما حوضی وجود داشت و در آن حوض ظرف میشستند و وضو میگرفتند. در این حوض شنا کردن را تنهایی و بدون کمک یاد گرفتم، آن قدر هر روز میرفتم و میآمدم تا یاد گرفتم و برای اینکه بهتر یاد بگیرم، استخری در محله ما وجود داشت که تابستانها، بچه محلها جمع میشدند و آنجا شنا میکردند. آنجا من شنا را به این ترتیب کامل یاد گرفتم. یک تکه چوب سفید کوچک تبریزی چون سبکتر از آب است با یک کلفتی خاصی و به طول ۵۰، ۶۰ سانتیمتر زیر بغل خود میگرفتم تا پایین آب نروم و بعد از آن پا میزدم، مثل وسایلی که الان وجود دارد و به این ترتیب شنا را یاد گرفتم.
چند ساله بودید؟
آن زمان هشت ساله بودم.
یعنی بدون اینکه کسی به شما آموزش دهد، شنا کردن را یاد گرفتید؟
بله! آنقدر پا میزدم و دمر میشدم که شنا کردن را یاد گرفتم. پا میزدم و دمر میشدم و ادامه میدادم. کم کم با یک دست شنا و چوب را رها میکردم و پس از آن شنا کردن را یاد گرفتم.
پدرتان شنا کردن را به شما یاد داد؟
خیر. خودم بین همان بچههایی که با هم شنا میکردیم، یاد گرفتم. بعضی از بچه محلهای ما پشتک وارو میزدند و از نظر سنی بزرگتر و تقریبا ۲۰ ساله بودند. بزرگ و کوچک همه به درون آب میآمدند. بعد من خیلی علاقمند شدم که چگونه آنها میچرخند و به درون آب میآیند. پس از آن خودم شروع به انجام دادن آن حرکات کردم. البته چند بار انجام دادم که موفق نشدم. یک نفر به من گفت که باید یک مقدار سر خودم را محکم عقب ببرم و وارو بزنم، من هم اینکار را انجام دادم و توانستم وارو بزنم. به هر حال در آن استخر به شیرجه علاقمند شدم. البته شیرجه را نمیشناختم. آن زمان به حرکات پشتک وارو، شیرینکاری میگفتند و در چال حوضهای تهران آن را انجام میدادم.
چال حوضها جایی مانند حمام و دارای آب ولرمی بود و اطراف آن دو طاقچه وجود داشت و ارتفاع طاقچه بالا بود و از آن بالا، پشتک میزدم. یکی از بچه محلهای ما تابستان به من پیشنهاد کرد که به استخر منظریه برویم. پرسیدم استخر منظریه کجاست؟ در آن سن و سال جایی نرفته بودم. پایین باغ فردوس زندگی میکردیم و سه چهار نفری به صورت دسته جمعی راه میافتادیم و پیاده به منظریه میرفتیم. استخر بزرگی بود و پله پله بالا میرفتند و از ارتفاع میپریدند. علاقمند شدم و دیدم که چقدر خوب میپرند. ما هم رفتیم و از بالا پریدیم. دیدیم از بالا خیلی راحتتر است. پشتک وارو را همانجا انجام میدادم و دیدم یکی پشتک میزند و با سر به درون آب میرود، اتفاقی که تا آن لحظه ندیده بودم. با دقت نگاه کردم و دقیقا همان پشتک را زدم. آنجا چند مربی استخر حضور داشتند که ناجی بودند. یکی از آنها اکبر ابراهیمی بود و با اینکه تفاوت سنی داشتیم بعدا به یکی از دوستان خوبم تبدیل شد.
وی آمد و پرسید کجا چنین شیرجههایی را یاد گرفتهای؟ گفتم همینجا. گفتم پشتک وارو را در محله خود یاد گرفتم اما شیرجههایی را که با سر به درون آب میروند را اینجا یاد گرفتهام. بنده را تشویق کرد و گفت بیا تا یک کارت به تو بدهم و از فردا افتخاری اینجا بیا و شنا کن و بپر و شیرجه بزن. این اقدام برای من بسیار ارزشمند بود و روحیه مرا عوض کرد. هفتهای دو روز جمعهها و یکشنبهها میرفتم. آن زمان یکشنبهها متفقین در ایران حضور داشتند و ارتش آنها میآمد و از آن استخر استفاده میکردند. تعدادی از آنها را میدیدم که از ارتفاع بالا شیرجههای قشنگی میزدند که نوع دیگری بود و با شیرجههای ما فرق داشت. شیرجههای آنها نیز روی روحیه من خیلی اثر گذاشت و به خودم گفتم باید این گونه شیرجه بزنم. یک تخته چوبی هم در ارتفاع یک متر بود که حالت فنری داشت و به هر حال چندین شیرجه میزدم. مربی شیرجهای به نام امیرعلایی وجود داشت و یک مربی شنا مرا به او معرفی کرد و گفت این جوان چند شیرجه خوب بلد است و میتواند شیرجه روی خوبی شود. همان شیرجهها را که یاد گرفته بودم، زدم. پرسید این شیرجهها را کجا یاد گرفتهای؟ گفتم همینجا؛ هفته پیش آمدم برای اولین بار و این دومین مرتبه است. او هم مرا تشویق کرد و گفت هر روز بیا. گفتم کار میکنم و نمیتوانم هر روز بیایم. خلاصه اینکه دو روز در هفته میرفتم و آن زمان شاگرد بنا و تقریبا ۱۴ ساله بودم.
جمعهها تعطیل بودیم و یکشنبهها به هر بهانهای خود را به استخر میرساندم. صبح سر کار میرفتم و پس از ناهار نشان میدادم که دل درد دارم و مثل مار به خود میپیچیدم. صاحب کارم نیز میگفت به خانه برو و استراحت کن و مادرت هرچه بخواهی به تو میدهد. من هم دولا از محل کار بیرون میزدم. این سمت و آن سمت را نگاه میکردم تا کسی مرا نبیند و به سرعت به سمت منزل میرفتم و مایو خود را بر میداشتم و یکشنبهها به استخر میرفتم تا شیرجههای زیبای سربازان متفقین را تماشا کنم.
در آن استخر رسم بر این بود که وقتی یک فصل تابستان تمام میشد مسابقات شیرجه را برگزار و جوایزی اهداء میکردند اما چون این استخر معروف و در تهران شناخته شده بود اعلام کردند که قرار است مسابقات برگزار شود. جمعهها شیرجه روهای تهرانی میآمدند و ما با آنها آشنا شدیم. دو روز بعد مسابقات انجام شد و به من گفتند باید شرکت کنی. گفتم خوب بلد نیستم! گفتند همینهایی را که یاد گرفتهای انجام بده. طبق آنچه اعلام کرده بودند باید چند حرکت را انجام میدادیم چون قانونی نبود و جنبه تشویقی داشت. خوشبختانه در سکو علیرغم اینکه شیرجهروهای تهرانی آمده بودند اول شدم و به من یک جام دادند و برایم نور علی نور شد. شیرجهروهای تهرانی به من آدرس دادند و گفتند بیا تهران چرا که آنجا دایو خوب با ارتفاعات مختلفی دارد و مثل منظریه خطرناک نیست که به لبه استخر عمود باشد و میتوان راحت با اطمینان خاطر شیرجه زد. گفتم تهران نیامدهام. گفتند اتوبوس سوار میشوی و زمانی که به تهران رسیدی دروازه دولت پیاده شو. گفتند آنجا که پیاده شدی روی خود را به سمت کوه شمیران بچرخان و صاف بالا بیا و سمت راست که دیوار طولانی همراه با نرده دارد نامش امجدیه است. با تردید سوار اتوبوس و دروازه دولت پیاده شدم و کوه شمیران را پیدا کردم و از خیابان پهن خاکی به سمت امجدیه رفتم و در را پیدا کردم و بلیت خریدم و داخل شدم.
دیدم سمت چپ من استخری وجود دارد اما هرچه نگاه کردم دیدم سکوی شیرجه ندارد. از چند نفر پرس و جو کردم و استخر اصلی را پیدا کردم. سه نفر بودیم که مقابل در ورودی قرار گرفتیم، یکی از آنها کارت داشت. گفت ابتدا باید از استخر پایین تایید شوید و کارت بگیرید. دیگری گفت امتحان دادهام و قرار است برایم کارت صادر شود. من هم دقیقا حرف نفر دوم را زدم و اولین بار دروغ گفتم (با خنده) و امیدوارم هیچ کس در زندگی خود دروغ نگوید. باید بگویم در زندگی خود خیلی صادقانه و روراست زندگی کردم. لخت شدم و دیدم دایو ۱۰ متری وجود دارد. گفتم چه کسی از آن ارتفاع میپرد چون خیلی خطرناک است؟
شیرجهروهای تهرانی من را تشویق کردند و گفتند چیزی نیست و ترسی ندارد. اول به یک متر، سه متر و پنج متر میرویم و در نهایت به دایو ۱۰ متر خواهیم رفت. متاسفانه دایو قهرمانپرور استخر قهرمانی امجدیه که قهرمانان زیادی را معرفی کرد در بازسازی خراب شد و به جای آن دایو دیگری ساختند که طبق قوانین فینا (فدراسیون جهانی ورزشهای آبی) نیست. همه میگفتند حیف است چرا که آن دایو سمبل شیرجه استخر بود. این استخر در دوران جنگ جهانی دوم توسط آلمانها ساخته و در سال ۱۳۱۹ افتتاح شد. در نهایت بنده را به دکتر بنایی، مربی شیرجه معرفی کردند. زیر نظر او تمرینات خود را شروع کردم. پرسید که شیرجه را کجا یاد گرفتی و مربیات چه شخصی بود؟ جواب دادم در منظریه و زیر نظر امیرعلایی. به من گفت که خیلی خوب است و باید ۱۰ روز مرتب بروم و در مسابقات شرکت کنم. به او گفتم اول شیرجه زدن مرا ببینید که آیا اصلا میتوانم یا خیر؟ در ارتفاع یک متر، سه متر و پنج متر شیرجه زدم و یکی دو روز که از پنج متر شیرجه زدم گفت که میتوانی و باید در مسابقات شرکت کنی.
در نهایت کار را رها کردم و هر روز تمرین میکردم. از تجریش به استخر امجدیه میآمدم و زیر نظر وی تمرین میکردم و غروب به تجریش باز میگشتم. تا دهم مهرماه استخر باز بود و مسابقات انجام شد و یکی از حرکاتم فرشته بود که فقط همان یک مورد را در ارتفاع ۱۰ متر انجام دادم چون میترسیدم و هنوز آمادگی پیدا نکرده بودم که حرکات جدیدی را ارائه کنم. حرکت فرشته را از ارتفاع ۱۰ متر انجام دادم و بقیه حرکات را از ارتفاع ۵ متر و توانستم در سال ۱۳۲۴ به مقام دوم دست یابم. آن زمان ۲۱ ساله بودم و پس از آن هر سال در مسابقات شیرجه شرکت میکردم. تقریبا ۲۰ سال طول عمر ورزش حرفهای من بود. در عین حال طی این ۲۰ سال، ۱۱ مرتبه در مسابقات شرکت کردم که ۹ بار اول و ۲ بار دوم شدم و آخرین شیرجه خود در مسابقات را در سن ۴۱ سالگی زدم و توانستم اول شوم و خداحافظی کردم.
از چه سالی به تیم ملی شیرجه ایران دعوت شدید؟ اصلا آن زمان تیمملی شیرجه وجود داشت؟
بله. در اولین مسابقه که شرکت کردم در سن ۲۱ سالگی بود. دوم شدم و توانستم به تیم ملی شیرجه ایران دعوت شوم.
چند ساله بودید که در اولین دوره بازیهای آسیایی دهلینو حضور پیدا کردید؟ در مورد کسب دو مدال نقره و برنز خود در اولین دوره بازیهای آسیایی بگویید.
دقیقا یادم نمیآید ولی فکر میکنم سال ۱۳۳۰ و ۲۷ ساله بودم. چون مربیان ما اولین بار بود که در مسابقات برون مرزی شرکت میکردند با قوانین مسابقات آشنا نبودند. باید هشت شیرجه طبق انتخاب، انجام میشد و ضرایب را محاسبه میکردند. دیدم که لیست را قبول نمیکنند و مربی ما نمیدانست که شت شیرجه را از کدام گروه انتخاب میکرد. ما شش گروه شیرجه از تخته و پنج گروه از سکو داریم و باید از هر پنج گروه، شیرجهرو بتواند انتخاب کند و بپرد. خلاصه دو مرتبه لیست ما رفت و برگشت تا اینکه گفتند باید چگونه شیرجهها را از گروهها انتخاب کنند. در نهایت لیست کامل شد و از آن گروهها یک یا دو حرکت یاد گرفته بودم و طبق قانون مسابقات را به پایان رساندم.
باید بدانید که مدال نقره شیرجه در بازیهای آسیایی هنوز تکرار نشده است.
در مورد نحوه رفتن به دهلی بگویید. آیا شرایط تیمملی از نظر مالی مهیا بود؟
نه اصلا مباحث مالی مطرح نبود. از طریق سازمان تربیتبدنی تمام رشته ها به دهلی رفتیم و توانستیم مدالهای بسیاری در کشتی و دو و میدانی و...کسب کنیم.
دو شیرجهرو و دو شناگر به مسابقات اعزام شدیم. دو شناگر یکی در صد متر سینه و ۴۰۰ متر سینه و دیگری در شنای قورباغه به دهلی نو اعزام شدند. در شیرجه نیز بنده و منوچهر خموش بودیم. شنا مدالی کسب نکرد و صرفا شیرجه مدال آورد. جالب است بدانید که واترپلو آن زمان وجود نداشت.
به چه علت ۱۵ سال طول کشید تا مجددا به بازیهای آسیایی ۱۹۶۶ بانکوک اعزام شوید؟
در این سالها در شهرستان کار میکردم و یک تابستان تمرین کردم و مجددا به بازیهای آسیایی رفتم. طبق قانون مسابقات برونمرزی دارای انتخابی بود و هر کسی اول و دوم میشد به مسابقات میرفت. گاها اگر فاصله بین مسابقات قهرمانی کشور با مسابقات انتخابی برونمرزی یک ماه می شد، میتوانستند قهرمان کشور را به مسابقات اعزام کنند. یکی از ادواری که در مسابقات کشوری دوم شدم در این سال بود و پایم به لبه سکو اصابت کرد و شیرجه خوبی نزدم و دوم شدم.
نمیخواستند من به مسابقات اعزام شوم و مسابقات انتخابی برگزار کردند. من تمرینات خود را علیرغم تعطیلی استخر ادامه دادم و تنهایی به استخر امجدیه میرفتم و تمرین میکردم. هوا سرد شده بود و هر روز ساعت ۱۲ تا ۱۳:۳۰ میرفتم چرا که هوا در آن زمان گرمتر میشود. موجسازهای آب کار نمیکرد؛ لولههایی که کف استخر قرار میگیرد و حباب ایجاد میکند تا موج شکل گیرد و شیرجهرو بتواند سطح آب را ببینید و با دقت خود را کنترل کند. چون آب ثابت بود با مشکل روبرو بودم البته سبزی آب به من کمک میکرد. در عین حال یک مشت سنگ دانه درشت به اندازه گردو با خود به سکو میبردم و زمانی که آماده شیرجه زدن میشدم یکی از این سنگها را از لبه سکو به داخل آب میانداختم تا دایره ایجاد شود و بتوانم شیرجه بزنم. شرایط سخت بود.
آخرین روز ۱۰ آذر بود و صبح که به سمت استخر آمدم جویهای آب یخ نازکی زده بود. بالاخره مسابقات انتخابی انجام نشد. از نظر روحی آسیب بسیاری به من وارد میشد اگر نمیتوانستم به مسابقات بروم. عشق و علاقه مرا رها نمیکرد و پیشنهاد کردم که با هزینه خودم به بازیهای آسیایی بانکوک بروم. خوشبختانه قبول کردند. آن زمان در وزارت مسکن و شهرسازی کار میکردم و درخواست وام کردم و ۵۰۰ تومان گرفتم و رییس سازمان تربیتبدنی به فدراسیون نامه نوشته و گفته بود که هزینه را اخذ کنید و اگر توانست تا رتبه ششم را کسب کنم هزینه انجام شده را به من بازگردانند. ذوق کردم که شاید بتوانم ششم شوم. وام را گرفتم و تحویل دادم و مرا در لیست جای دادند. خیلی خوشحال به مسابقات رفتم و تا شیرجه آخر ششم بودم. شیرجه آخر کمی خراب شد و هفتم شدم و هزینه را به من ندادند (با خنده).
در مورد تحصیلات خود بگویید. همچنین چه سالی ازدواج کردید و چند فرزند دارید؟
بنده شش کلاس ابتدایی را درس خواندم چون در تجریش فقط یک مدرسه ابتدایی بود و به دلیل مشغله کاری دیگر ادامه ندادم. بعد از سربازی ازدواج کردم و دارای سه فرزند دختر هستم و هیچ مشکلی از این بابت ندارم چون دختر و پسر فرقی ندارد. دخترانم موفق هستند و یکی از آنها در آمریکا و دو نفر آنها در دانمارک زندگی میکنند. تحصیلات عالیه خود را تمام کرده و مشغول زندگی هستند و ما نیز چند مرتبه برای دیدار آنها رفتهایم.
شنیده ایم که شما صدای بسیار زیبایی دارید و در آوازخوانی بسیار مستعد بودهاید. چه شد که خواننده نشدید و به سمت شیرجه آمدید؟
آن زمان تجریش ده بود. اصولا در دهات زمانی که آبیاری میکنند چه شب باشد چه روز، زمزمه میکنند به ویژه در صحرا هنگام کاشت گندم صدای خود را رها میکنند و ما نیز به عنوان کمک حال پدر این کار را انجام میدادیم. هنگام آبیاری زمزمه میکردم یا زمانی که روی درخت، میوه میچیدم صدای خود را بلند میکردم یا زمانی که در باغ کاری نداشتم و در حال گردش بودم زمزمه میکردم. این زمزمهها به صدای بلند تبدیل شد به گونهای که در شمیران صدای من معروف شد و میگفتند که تقی داش کلبعلی چه صدایی دارد. به حق اگر بخواهم اغراق نکنم صدایم در حد همایون شجریان بود. من در شش دانگ به عنوان بالاترین حد آواز سنتی، شعر میخواندم در حالی که بقیه همگی با تحریر بالا میروند و پایین میآیند. آن زمانی کسی نبود که ما را تشویق کند و اینکه آموزش دهد که چگونه صدای خود را حفظ کنیم، چه مواد غذایی بخوریم، چه دورههایی برویم و چه آموزشهایی ببینیم. البته صدای من زمانی که بالا میرفت و پایین میآمد تنظیم شده نبود، گاها ممکن بود ماهور باشد و ابوعطا و نهایت آن اوج باشد. این موارد را بلد نبودم و کسی هم نبود به ما یاد بدهد. الان صدای بلند همایون شجریان را که گوش میدهم، اشکهایم سرازیر میشود چون خیلی علاقمند بودم. الان هم دو دانگی میخوانم اما آن صدا کجا و این صدا کجا؟
میتوانیم از شما درخواست کنیم برای ما بخوانید؟
برنامه شما به هم نمیخورد؟
خیر، قطعا بینندگان نیز از شنیدن صدای شما لذت خواهند برد.
بسیار عالی. از شنیدن صدای شما لذت بردیم. اگر به گذشته بازگردید بین اینکه خواننده شوید یا شیرجهرو، کدام را انتخاب میکنید؟
هر دو را. من عاشق هر دو هستم اما آوازخوانی را که از دست دادم واقعا دلم سوخت.
از بلندترین ارتفاعی که شیرجه زدهاید چند متر بوده است؟
از ارتفاع ۱۰ متر. طی ۱۰ تا ۱۵ سال گذشته، «های دایوینگ» که از صخرهها میپریدند به قانون تبدیل شد و استخرهای مخصوص میسازند و برای این نوع مسابقات مردان از ۳۰ متر و زنان از ۲۷ متر می پرند. تمام این شیرجهها به دلیل اینکه ارتفاع زیاد است و خطری ایجاد نشود باید با پا وارد آب شد.
تاکنون در فضای طبیعی و ارتفاع زیاد شیرجه نزدهاید؟
خیر.
توصیه شما به مردمی که در محیطهای طبیعی و از بالای صخره به درون آب میپرند، چیست؟
این موضوع مقداری خطرناک است چرا که باید عمق آب آزمایش شود. اگر عمق آب آزمایش شده باشد مشکلی ندارد. اگر درست به درون آب نپرند و با شکم به درون آب وارد شوند احتمال مرگ هم وجود دارد.
شما با لهجه تجریشی هم میتوانید صحبت کنید؟
بله تجریشیها دارای لهجه خاصی هستند.
میتوانیم از شما بخواهیم که برایمان چند جملهای تجریشی صحبت کنید؟
بله.
هنوز لهجه تجریشی حیات دارد؟
صرفا قدیمیها به ندرت و در بین خودشان با لهجه تجریشی صحبت میکنند.
چرا همراه با فرزندانتان از کشور مهاجرت نکردید؟
من در این سرزمین متولد شدم. اینجا زادگاه من است و من زادگاه، مملکت و مردمم را دوست دارم. رها کنم و به کجا بروم؟ آنجا چه به من میدهند؟ نه زبان بلد هستم، نه پولی دارم که سرمایهگذاری کنم. البته آنها که پولدار هستند خیلی راحت میروند و بسیاری از پولدارها یا به آمریکا یا کانادا مهاجرت میکنند. من به مردم و آب و خاکم خیلی علاقمند هستم. همسرم، فرزندانم و برخی از دوستان بسیار اصرار کردند که مهاجرت کنم. ما اینجا متولد شدیم و اینجا باید بمیریم. باید در این سرزمین کار و برای پیشرفت و آبادانی خاک کشور و کمک به نسل جوان که آیندهسازان کشور هستند، فعالیت کنیم. باید ورزش را در مسیر درستی قرار دهیم و ورزشکاران را تشویق کنیم. هرگز به مغزم خطور نکرد که به خارج از کشور بروم.
در مورد همسرتان بگویید. تا جایی که اطلاع داریم کسالت دارند و شما از ایشان مراقبت میکنید.
آخر عمری گرفتاریهای متعددی دامنگیر من شده است. یکی از آنها، کسالت همسرم است. زانوی وی آرتروز شدید داشت و برای معاینه دکتر رفت تا اگر لازم شد، عمل کند. همسرم دوستی داشت که خیلی به منزل ما میآمد و میرفت. دخترش نیز کار تجاری میکرد و شرکت داشت و بسیار حراف بود، همین باعث شد که همسرم تحت تاثیر تشویقهای وی عمل جراحی کند. دکتر گفته بود که کمرت مشکل دارد و اول کمرت را عمل میکنیم و پس از آن زانویت را در حالی که دردی نداشت. بسیاری به او گفتند عمل نکن اما دوستش به گونهای روی روحیه وی تاثیر گذاشت و به او گفت که به این دکتر پنجه طلایی میگویند و هر کسی که پیش او عمل کرده یک ماه بعد راه افتاده است. حرف دوستش را گوش کرد و در نهایت کمرش را که هیچ اشکالی نداشت عمل کرد. پروتزهایی که نصب کردند با بدنش سازگاری پیدا نکرد و مجددا عمل کردند و پروتزها خارج شد. یک ماه گذشت و درگیر عفونت شد و دوباره باز کردند و شستشو دادند و بستند. (با گریه) او اکنون روی تخت خوابیده و نمیتواند راه برود. با زحمت و واکر از یک اتاق به اتاق دیگر میرود و شرایطش سخت است.
راز سلامتی و ماندگاری شما چیست؟ خیلی از مردم شما را پس از شیرجهای که در ۱۰۰ سالگی زدید، شناختند.
از کودکی به دلیل پر تحرک بودن، بدنم ساخته شد. در حال حاضر نیز وزنم مناسب است. تحرک یک مسئله مهم و غذایی که میخوریم از اهمیت زیادی برخوردار است. عشق و علاقه به ورزش و رشته کاری دیگر مواردی است که باید به آن اشاره کنم. به کارم بسیار علاقمند بودم و در حوزه ساختمان فعالیت داشتم. هنوز هم گاهی از من نظرخواهی میکنند و مشورت میدهم.
از شیرجهای که در ۱۰۰ سالگی در مسابقات جهانی دوحه به صورت نمادین زدید، برایمان بگویید. شیرجهای که از سوی تمامی رسانههای بزرگ دنیا نیز مورد توجه قرار گرفت.
ابتدا قصد داشتم که از ارتفاع سه متری شیرجه بزنم اما قبول نکردند و حسین المسلم، رییس فدراسیون جهانی ورزشهای آبی، اجازه نداد و گفت که خطرناک است.
چرا اشک ریختید؟
از تشویق مردم خوشحال شدم و خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم.
هنوز هم به صورت مداوم شیرجه میزنید یا صرفا به صورت نمادین در مسابقات جهانی دوحه شیرجه زدید؟
هفتهای دو روز همراه با دوستم به استخر برای آبدرمانی میرویم و زمانی که قصد دارم به درون آب بروم چند بار استارت میزنم.
ورزشهای آبی روی سلامتی شما چقدر تاثیر گذار بود؟
من شنا نمیکردم و بیشتر شیرجه میزدم. یکی از دوستان میگفت اگر ۲۰ متر مسابقه شنا بین شیرجهروها بگذارند، همگی خفه میشوند (با خنده).
شما هنگام شیرجه حرکات خاصی را انجام میدهید، آیا ژیمناست هم بودید؟ این میزان از انعطاف بدنی را چگونه به دست آورده بودید؟
برای این کار در خانه خیلی نرمش میکردم و باید تمرینات ژیمناستیک را نیز انجام میدادم. ژیمناستیک و شیرجه در بخش بدنسازی حرکات مشترکی دارند و شیرجهروهای خوب ابتدا باید انعطاف بدنی را به دست بیاورند و پس از آن روی سکو یا تخته بروند.
در مورد وضعیت استخرهای استاندارد کشور بگویید. وضعیت تجهیزات در حوزه شنا و شیرجه چگونه است؟
مسابقات بزرگ همواره زیر نظر فینا برگزار میشود و این مسابقات باید دقیقا طبق قوانین فینا برگزار شود. امروزه کشور ما استخری که مطابق با قوانین فینا باشد، ندارد. البته تعداد کمی استخر داریم که طبق قوانین گذشته فینا است و میتوان در آن مسابقات انجام داد هر چند استخری که طبق قوانین امروز فینا باشد، نداریم. شش استخر سه گانه بینالمللی برای مسابقات المپیک و جهانی در زمان محمود احمدینژاد تصویب شد و شروع به ساختن کردند. ابتدا باید بدانید که نیازی به استخر سهگانه بینالمللی در شهرستانها نداریم. در عین حال هزینه استخرهای بینالمللی نظیر آزادی خیلی بالا و چنین استخرهایی زیانده هستند و درآمد چنین استخرهایی کفاف هزینه پرسنل و انرژی را نمیدهد و نباید پولمان را دور بریزیم. باید جداگانه برای این استخرها هزینه کرد. هزینه استخرهای قهرمانی سنگین است و میتوانیم با هزینه هر استخر قهرمانی، سه استخر قانونی و چندمنظوره بسازیم. در عین حال مسابقات جهانی و المپیک با شرایط فعلی در ایران برگزار نمیشود اما برای مسابقاتی نظیر کشورهای اسلامی میتوانیم از این استخرها استفاده کنیم که در تهران و طبق قوانین گذشته فینا چنین استخری وجود دارد.
در حال حاضر پنج رشته مسابقه آبی در استخر انجام میشود؛ شیرجه، شنا، واترپلو، شیرجه هماهنگ و شنای موزون. استخر هرکدام از این رشتهها مشخصات خاصی دارد و ابعاد آن متفاوت است. صرفا در استخر شنا دو مسابقه شنا و واترپلو برگزار میشود. در حال حاضر استخر چند منظوره در ایران وجود ندارد که بتوان تمام رشتههای را در آن برگزار کرد. صرفا یک بخش خصوصی در قزوین از فدراسیون تقاضا کرده بود که میخواهد استخر قانونی بسازد. بنده را معرفی کردند و طبق قرارداد اولین بار یک استخر قانونی بر اساس قانون قبلی و نه قانون فعلی طراحی و نظارت کردم و کار را به پایان رساندم. باید بدانیم که تنها استخر چند منظوره قانونی یک مورد است که در قزوین وجود دارد و شرکت توسعه و نگهداری اماکن ورزشی تا کنون نتوانسته چنین استخری بسازد. این استخر نیز دارای یک ایراد است و طبق قانون نمیتوانند در آن مسابقات واترپلو را برگزار کنند؛ کاسه استخر را بتنریزی کرده بودند و پس از آن با بنده قرارداد بستند. شیب کف استخر به گونهای است که زیر دروازه واترپلو کم عمق است و باید حدود ۲۱۰ تا ۲۲۰ سانتیمتر ارتفاع داشته باشد در صورتی که ۱۵۰ سانتیمتر است و برای دروازهبان مناسب نیست.
از این شش استخر که یکی از آنها در امجدیه ساخته شد به دلیل اینکه فدراسیون نزدیک این استخر قرار دارد به آنها گفتیم که نقشه طبق قوانین فینا نیست و باید اصلاح شود. توانستیم این یک استخر را به خوبی بسازیم. نقشههای آن را طبق قوانین قبلی فینا اصلاح کردم و آن استخر، تنها استخری است که میتوانیم مسابقات رسمی و قانونی زیر نظر فینا برگزار کنیم. هم warm up دارد، هم دارای استخر شنا است و هم استخر شیرجه آن اصلاح شد اما پنج استخر دیگر نیمهکار است و هر کدام بیش از ۱۵۰ میلیارد تومان هزینه در بردارد که هیچ ضرورتی نداشت.
در حال حاضر ۵۰ درصد آنها ساخته شده و سه مورد آنها تعطیل است دو مورد دیگر که یکی در تبریز و دیگری در کرمانشاه مشغول فعالیت است هیچ کدام مطابق قوانین فینا نیستند چرا که مهندس معمار آن اطلاعی از قوانین فینا ندارد همانطور که فرمانفرمائیان در زمان ساخت استخر قهرمانی آزادی با آن همه تجربه، اطلاعات لازم از قوانین فینا نداشت، مهندسان مشاور امروز هم نمیدانند و به همین دلیل استخرها طبق قانون فینا نیست. این اشکال را بارها فدراسیون شنا به شرکت توسعه و نگهداری اماکن ورزشی گزارش کرده است اما نمیدانیم چرا گوش شنوایی برای چنین پروژههای سنگینی وجود ندارد و از بیتالمال هزینه میشود؟
واقعا از این موضوع ناراحت هستم که به چه علت هزینه ما هدر میرود. من ۷۰ سال در این رشته کار کردهام و میگویند تجربه بالایی دارم اما از تجربه بنده استفاده آنچنانی نمیشود در صورتی که چنین امکانی در اختیار دارند تا از این استخرها استفاده کنند ولی نمیدانم به چه دلیل سراغ فدراسیون شنا، شیرجه و واترپلو نمیآیند تا کار به درستی انجام شود؟ نباید اجازه داد هزینه دولت اینگونه خرج شود. بارها و بارها پیشنهاد کردهام. مقصر اصلی شرکت توسعه و نگهداری اماکن ورزشی است که باید طراحیها را امضا کند و دستور اجرا دهد. مقصر بعدی شهرداری است؛ زمانی که مجوز میدهد باید از قوانین فینا مطلع باشد. راه ساده این است: هر کسی میخواهد شخصا یا دولتی استخری بسازد نقشه معماری آن از سوی فدراسیون شنا، شیرجه و واترپلو تایید شود. با یک قانون ساده مسئله به این مهمی حل میشود اما نمیدانیم جوابگو کیست؟ آیا باید این ماجرا را رها کرد؟ بنده تا زمانی که زنده هستم این مسئله را دنبال میکنم.
از زمانی که بازنشسته شدم تمام نیروی خود را برای پیشرفت ورزش شیرجه گذاشتم. سعی کردیم استخرها را اصلاح کنیم و اثرات خود را در وضعیت شیرجه، تختهها و سکوها نیز به جای بگذاریم. این تجهیزات یا اصلاح شد یا طبق قوانین جدید ساخته شده است. متاسفانه نیروی تجربی و عشق من گم شده است. من خیلی از این بابت ناراحت هستم. این مسئله برای بنده دغدغه است و علاقمند بودم تمامی نیروی خود را برای پیشرفت نسل جوان کشور در رشته شیرجه بگذارم و بتوانم باعث پیشرفت و خوشحالی مردم عزیز و شریف ایران شوم. بعضا با هزینه خود میرفتم و نقشه میدادم و موافقت هیاتهای استانی را جلب میکردم تا برخی استخرها به خوبی ساخته یا اصلاح شود.
استخر استاندارد تمام مشخصاتش در کتاب قوانین فینا وجود دارد و مهندسان مشاور باید قوانین فینا و جزییات آن را بدانند و بتوانند آن قوانین را با معماری و سازه سکوها، تطبیق دهد اما چون با قوانین به خوبی آشنا نیستند و صرفا یک طرحی در اینترنت وجود دارد که غلط است و طبق قوانین فینا نیست آنها از این طرح استفاده میکنند. اینکه طرح مذکور چگونه در اینترنت قرار گرفته مشخص نیست و بنده اطلاعی نسبت به آن ندارم.
حتی استخر آزادی نیز مطابق قوانین امروز نیست چرا که آن را برای بازیهای آسیایی تهران ساختند و مسابقات به خوبی در آن استخر انجام شد. آن استخر قبل از مسابقات اشکال عمدهای داشت و مهندس معمار آن فرمانفرمائیان از برجستهترین مهندسان مشاور زمان خود بود. آن زمان رییس فدراسیون شنا، مرحوم شاهمیر به من گفت به استخر در حال ساخت آزادی برو و ببین چگونه است و چه ایراداتی دارد. متاسفانه دیر به من اطلاع دادند و زمانی که از استخر بازدید کردم دیدم سکوی ۱۰ متر و ۷.۵ متر دارد اما سکوی ۷.۵ متر آن طبق قوانین فینا نیست. به فدراسیون شنا موضوع را گزارش کردم و گفتم سکوی ۷.۵ متر باید حدود ۶۰ تا ۷۰ سانتیمتر از لبه بریده شود. گزارش را به طراح و دستگاه نظارت فرستادند. دستگاه نظارت این استخر وزارت مسکن و شهرسازی و مسئول مستقیم آن معاون وزیر بود. گزارش به دست آنها رسید اما گفتند نظر مربوطه سلیقهای است و زمانی برای تغییر نداریم و در نهایت قبول نکردند.
قانونی از کتاب فینا خارج کردم که هر مسابقهای زیر نظر فینا برگزار میشود باید حتما مطابق قوانین فینا باشد و این شامل مسابقات شنا، شیرجه و واترپلو است. ۱۲۰ روز قبل از مسابقه نماینده فینا باید از استخر بازدید کند و ببیند آیا استخر طبق قانون است یا خیر تا اگر اشکالی وجود دارد بتوان آن را برطرف و شرایط مسابقه را فراهم کرد. گزارش دوم که ارسال شد دستپاچه شدند و خواستند که سریعتر اشکال برطرف شود و از فدراسیون جهانی فورا متخصص و کارشناس استخر شیرجه درخواست کردند. نماینده فینا به ایران آمد و بنده او را میشناختم. او تمام زوایای استخر، استخر گرم کردن(warm up)، استخر شنا، رختکنها را و حتی حمام و دستشوییها را بررسی کرد و به استخر شنا که رسید تمامی موارد اعم از عرض و طول و...را بررسی کرد. نوبت به استخر شیرجه که رسید ثابت ایستاد و از پهلو نگاه کرد و گفت طبق قانون نیست و نباید سکوی ۷.۵ متر در راستای سکوی ۱۰ متر باشد و باید لبه بریده شود. زمانی که نماینده فدراسیون جهانی همان حرف من را به آنها زد مجبور شدند لبه را کوتاه کنند تا استخر برای مسابقات آسیایی آماده شود.