به گزارش اقتصادنیوز، سیل اگرچه ظاهری خشن و پرخسارت دارد اما یکی از مواهب سرزمینهای خشک است. اکنون که بحث عبور ایران از خط قرمز برداشت از آبهای زیرزمینی سرخط خبرهاست، بخشهایی از کشور در تنگنای خسارت جانی و مالی سیل در اردیبهشت 1403 قرار دارد. بخشهایی از استان فارس، کرمان، یزد، سیستان و بلوچستان در معرض سیلاب بودند. این وضع البته اکنون در چهارسوی عالم وجود دارد، از افغانستان و عراق در دو سوی مرزهای کشور گرفته تا چین که یکی از بزرگترین و پرخسارتترین حملات سیلابی جهان را تجربه کرد.
مرور خبرهای سیلاب از این نظر اهمیت دارد که میتوان در کنار سازماندهی و مدیریت فضا برای تسکین آلام خسارات مادی و معنوی سیل، این رخداد طبیعی خوفناک را به دالانها و حفرههای زیرزمین هدایت کرد و از آن بهره برد. رئیس سازمان مدیریت بحران کشور که اخیراً از عبور ایران از خطوط قرمز برداشت از آبهای زیرزمینی هشدار داده بود؛ با بیان اینکه مهمترین مخاطره کشور سیلاب است، تاکید کرده که «باید موضوع آبخیزداری و آبخوانداری را بهطور کامل انجام دهیم و امروز در دنیا احداث سدهای زیرزمینی آغاز شده است و سدهای زیرزمینی باعث میشود آب بیشتری به سفرههای زیرزمینی منتقل شود و فرونشست را کاهش دهد».
غلامعلی شاهحسینی، کارشناس بازنشسته شرکت مدیریت منابع آب ایران، در وبیناری که از سوی کارگروه ارتقای سواد آبی انجمن آموزشی مهندسی دانشگاه شریف برگزار شد، به بررسی تغییرات کمی و کیفی منابع آب کشور در دو دهه اخیر و پیشبینی دو دهه آینده با تاکید بر منابع آب زیرزمینی پرداخت. او تاکید کرد که بررسی تغییرات کمی و کیفی 20ساله منابع آب از سال 1380 تا 1400 را تحلیل کرده و در نهایت این وضعیت را بر اساس دادههای موجود در 20 سال آینده یعنی در سال 1420 قابل تعمیم میداند.
بر اساس دادههای تحلیل صورتگرفته، فعالیتهای انسانی و سیاستگذاری غلط، بیش از اثر رفتار قهری طبیعت مثل خشکسالی و اثرات تغییر اقلیم، بر منابع آب ایران فشار وارد کرده و آن را هدر داده است. با این حال مطالعات نشان میدهد که منابع آب زیرزمینی در گذر زمان در حال کاهش است. از سال 1379 تا 1380 اولین بیلان منسجم بر اساس دوره بلندمدت 35ساله به دست آمده است که این بیلان عدد حدود 120 میلیارد مترمکعب آب تجدیدپذیر ناشی از بارش را نشان میدهد. از سویی بیلان سال 1385 تا 1390 بر اساس دوره بلندمدت 40 تا 45ساله عدد 110 میلیارد مترمکعب را نشان میدهد. این مقایسه بیلان آب تجدیدپذیر موید کاهش طبیعی منابع آب در ایران است.
بر اساس دادههای مطرحشده در این گزارش، 27 تا 30 درصد آب ناشی از بارش در ایران، به آب تجدیدپذیر تبدیل میشود. از سویی از 110 تا 134 میلیون مترمکعب آب تجدیدپذیر در ایران، حدود 98 تا 104 میلیون مترمکعب آب مصرف شده که در مجموع نشان میدهد، حدود 85 درصد آب تجدیدپذیر کشور مصرف شده است. این عدد هولناک یعنی 20 درصد از این منبع باارزش، پیشخور شده و دیگر به دست آیندگان نمیرسد. با این حال در جهان این عدد بین 40 تا حداکثر 60 درصد مصرف شده و استاندارد جهانی چنین رقمی را نشان میدهد. آنچه در گزارش شاهحسینی قابل توجه است، تبدیل درصد بسیار زیادی از آب تجدیدپذیر ایران به فاضلاب و پساب است. 33 درصد از آب تجدیدپذیر ایران بهطور مستقیم به چاه توالت فرستاده میشود و تبدیل به پساب میشود. این پساب عملاً آب را از کیفیت میاندازد و سبب از بین رفتن بخش مهمی از سرمایه ایران میشود. از سویی با این رویه آلودگی، یک آبخوان تا حدود 10 درصد آب آلوده به پساب را میتواند تحمل کند، اما اکنون در ایران حدود 40 درصد آبخوانهای آبرفتی پساب دریافت میکنند و این برای سرزمین بسیار خطرناک است.
با نگاهی به هر دو بیلان 30 و 45ساله طرحشده در گزارش، به این نتیجه میرسیم که حدود شش میلیارد مترمکعب کسر مخرن آبرفتی در ایران وجود دارد. این آمار به زبان ساده یعنی آبخوانهای آبرفتی ایران با محدودیت توان آبدهی مواجه شدهاند. این وضعیت را باید در نظر گرفت که بهطور مستمر در ایران تعداد چاههای غیرقابل کنترل در حال زیاد شدن است و از سویی تغییر اقلیم نیز اثرات مخرب خود را در کاهش بارش و تغییر الگو و افزایش دما نشان میدهد. بر این وضعیت ناپایدار باید شرایط آبخوانهای کشور و دشتهای فروپاشیده را نیز اضافه کرد که دیگر توان آبدهی ندارند.
تغییر اقلیم بهطور چشمگیر و موثری اثر خود را بر میزان و تغییر الگوی بارش و افزایش دما در ایران گذاشته است. برای فهم این وضعیت میتوان به دادههای مرتبط با دهه 40 و مقایسه آن با امروز مراجعه کرد. سال 1347 میزان بارش در ایران بهطور میانگین 270 میلیمتر در سراسر کشور بوده ولی آمارها در سال 1400، عدد 230 میلیمتر بارش را نشان میدهد. روند کاهشی 15درصدی، خود اثر تغییر اقلیم را نشان میدهد. اما نگرانکنندهتر از وضعیت طبیعی تحمیلی بر سرزمین، نوع فعالیت و بهرهبرداری از آب در ایران است که نشان میدهد فعالیت انسانی بیشتر از طبیعت منابع را از دست ما برده است. بررسی شاخص خشکسالی کشور در یک دوره 54ساله نشان میدهد سالهای ترسالی و خشکسالی با هم برابر بودهاند.
نمودارها نشان میدهند از سال 1377 تا 1397 ما بهطور کلی دوره خشکسالی غالبی را تجربه کردهایم. یعنی حدود 20 سال عملاً خشکسالی بر کشور استیلا داشته است. مقدار بارش بهطور محسوس کاهش پیدا کرده اما سازمان مدیریت کشور و سیاستگذاریهای اقتصادی در کشور در این زمان نهتنها به سمت کاهش و مدیریت مصرف نرفته، که این روند را بدتر هم کرده است.
سال 1400 حدود 105 میلیارد مترمکعب آب تجدیدپذیر در کشور وجود داشته است. مقایسه روند بارشی و اندازهگیری آب تجدیدپذیر کشور طی بیلان 45ساله نشان میدهد وضعیت مخزن آب تجدیدپذیر ایران از 120 به 110 و بعد به 95 میلیارد مترمکعب کاهش پیدا کرده است. هر 10 سال حدود پنج میلیارد مترمکعب آب تجدیدپذیر در ایران کم شده است. اگر 15 درصد کاهش بیلان آب تجدیدپذیر محصول تغییرات اقلیمی و شرایط آبوهوایی است، بر اساس برآوردها حدود 45 میلیارد مترمکعب از آب تجدیدپذیر در ایران مستقیماً با فعالیتهای انسانی هدر رفته است. در کنار تغییرات آبوهوایی باید به تغییرات جمعیتی و اثر آن بر سرانه آب تجدیدپذیر کشور نیز اشاره کرد. کشور در سال 1367 وارد دوران افت مخازن آب تجدیدپذیر شده است. این روند بهطور کلی با شیب تندی به سمت افزایش جمعیت رفته است. کشور از 30 میلیون نفر در دهه 60 به 90 میلیون نفر در 1400 رسید. اگرچه در نهایت با ثابت شدن نرخ رشد جمعیت در آینده و احتمالاً بعد از 100میلیونی شدن ایران، روند از دست رفتن آب تجدیدپذیر در آینده نیز متوقف شده یا ثابت خواهد ماند.
اما بر اساس دادههای موجود و با تحلیل روند مصرف از سفرههای زیرزمینی و منابع سطحی و میزان هدررفت آبهای تجدیدپذیر و دیگر مولفهها میتوان اینطور نتیجهگیری کرد که در 35 سال آینده تنها سه استان کهگیلویه و بویراحمد، لرستان و چهارمحال و بختیاری با تنش آبی درگیر نیستند. همچنین استان گیلان میتواند با منابعی که وجود دارد خود را نجات دهد. اما حتی استانی مثل مازندران در زمره استانهای دچار تنش آبی خواهد بود. بر اساس دادهها استانهای خوزستان، مازندران، کرمانشاه، فارس و خراسان جنوبی در سال 1410 وارد مرحله تنش آبی خواهند شد. 15 استان دیگر کشور بحران آبی را از سال 1400 شروع کردهاند. همچنین شش استان دیگر ایران اکنون وضع بحرانی دارند. اما برای حل مشکلات این استانها و پیشگیری از تنشهای احتمالی و قطعی پیشرو، باید به سمت تامین آب برونسرزمینی بهخصوص از طریق دریا رفت. یعنی آب از دریا را به سمت سرزمین اصلی انتقال داد و از پروژههای انتقال درونسرزمینی به شدت پرهیز و آن را کاملاً متوقف کرد.
محمدحسن نامی، رئیس سازمان مدیریت بحران کشور، در نشستی که با مدیران قوه قضائیه داشته تاکید کرده است: امروزه کشورهای دنیا با موضوعات تغییر اقلیم، بیابانزایی و تغییر آبوهوایی مواجه هستند. همچنین کمبود آب شیرین موجب شده موضوع پیشگیری از بحران دارای اهمیت شده و اقداماتی در این زمینه در کشورها صورت بگیرد. یکی دیگر از موضوعات کشور ما فرونشست است و ما امروزه از خط قرمز برداشت از آبهای زیرزمینی عبور کردهایم، در حالی که استاندارد برداشت آب زیرزمینی ۲۰ درصد است و ما در برخی مناطق ۸۰ تا ۸۵ درصد از این آبها را برداشت کردهایم و باید با آبخوانداری یا آبخیزداری و تاسیس سدهای زیرزمینی پیشگیری کنیم.
اظهارات این مقام دولتی از این نظر اهمیت دارد که بحران فرونشست زمین که عمدتاً ناشی از تخلیه و برداشت آب از سفرههای زیرزمینی است، اکنون به یکی از بزرگترین چالشها و خطرناکترین رخدادهای شهری محسوب میشود. اگر ممنوعه شدن نیمی از 600 دشت کشور را نیز به این معادله چندمجهولی اضافه کنیم، باید بر این واقعیت تاکید کنیم که تمدن ایرانی اکنون در مخاطره جدی است و شهرها دارند یکییکی زیر پای تمدن را خالی میکنند. دهان گشوده خیابانها در شهرهایی مثل تهران، اصفهان، شیراز و کرمان و... در کنار تشدید خشکسالی و نگرانی از برداشت بیشتر منابع آب زیرزمینی این وضع بغرنج را پیچیدهتر کرده است. اکنون شهری مثل اصفهان شاهد ترک خوردن تمامی سازههای تاریخی و باارزش خود است. در همین زمان روزی نیست که خیابانی فروننشیند و اتومبیل یا انسانی را در خود فرو نبرد.
علی بیتالهی، رئیس بخش زلزلهشناسی مهندسی و خطرپذیری مرکز تحقیقات وزارت مسکن و شهرسازی، که بهطور دائم در حال رصد و تحلیل دادههای مرتبط با فرونشست، کاهش آبهای زیرزمینی و احتمالاً زلزلههای ناشی از آن است، در کانال اطلاعرسانی خود در تلگرام با انتشار تصویری از هشدار نسبت به خطر فرونشست، این پرسش را مطرح کرده که «آیا ما هم به چنین علائم هشداری نیاز پیدا خواهیم کرد؟»؛ او توضیح داده که «با توجه به توسعه پهنههای فرونشستی زمین در کشور و فروافتادن خودروها به درون شکافها و فیشرهای فرونشستی (در چند مورد)، چنین به نظر میآید که نصب علائم هشداردهنده، در زونهای پرخطر فرونشست زمین، ضروری است. همان کاری که در آریزونای آمریکا در سال 1981 انجام دادند. لازم به ذکر است که چنین کارهایی، نافی انجام کار بنیادین مقابله با فرونشست زمین که همانا جلوگیری از افت سطح آبهای زیرزمینی بوده، نیست، اما تا حصول نتیجه، منطقی است تا با اقداماتی در حد امکان، از بروز حوادث ناگهانی جلوگیری کرد. تجربه نشان داده است که در فصول بارندگی، با تشدید جریان رگابهای زیرسطحی و نفوذ بیشتر آبهای سطحی به درون شکافهای فرونشستی، فرسایشهای تونلی و آبشستگیها بیشتر و فروریزش زمین نیز بهتبع آن افزونتر خواهد شد.
بیتالهی همچنین در مورد فرونشست در اطراف دریاچه ارومیه هشدار داده و نوشته است: کاهش آب سطحی به دلیل سدسازیهای غیرمنطقی و همچنین شرایط اقلیمی از یک طرف و توسعه باغات و کشاورزی آببر از سوی دیگر، علاوه بر خشکشدگی عمده دریاچه ارومیه، موجب افت سطح آب زیرزمینی و در نتیجه فرونشست زمین شده است. او تصویری را منتشر کرده که وجود شکافهای فرونشستی عمود بر مسیر ریل نرسیده به ایستگاه بندر شرفخانه را نشان میدهد.
براساس گزارش تجارت فردا، برای جلوگیری از آسیبهای فرونشست در کشور چه باید کرد؟ علی بیتالهی، مدیر بخش مرکز زلزلهشناسی مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی میگوید که مجموعهای با عنوان «چه باید کرد؟» آماده کرده که بتواند مقررات چندوجهی در حوزههای مختلف را شامل شود. «در پهنههایی که ما فرونشست زمین بالای 20 سانتیمتر در سال را مشاهده میکنیم، عقل سلیم اقتضا میکند که در آن نواحی محصولاتی را نکاریم که نیاز آبی فراوانی داشته باشند. یا در دل مناطق فرونشستی صنایعی را مکانیابی نکنیم که نیاز آبی داشته باشند، مثل پتروشیمی و صنایع فولادی. در حیطه کشاورزی و آبیاری و مکانیابی طرح صنعتی و در حیطه ساختوساز و تجمع سکونتگاههای جمعیتی نیاز به یک مقررات چندوجهی داریم (اکوایران).
بیتالهی در گزارش کوتاه دیگری نوشت: بر اساس اطلاعات برگرفته از سایت COMET (دانشگاه Leeds)، یکی از زونهای با مقادیر بسیار بالای فرونشست زمین در ایران، محدوده رفسنجان ایران است. گسترهای در 60کیلومتری شمال غرب آن (حوالی بهرمان) یکی از نقاط مهم فرونشستی این زون است. بیش از دو هزار میلیمتر (بیش از دو متر) فرونشست زمین در بازه زمانی 9ساله در این ناحیه رخ داده است که عدد حیرتانگیزی است. با فرونشست زمین، آبرفت متراکم شده و توانایی جذب و انتقال آب را از دست میدهد. این امر به کشاورزی، باغداری و از همه مهمتر به «محیط زیست» منطقه لطمه جدی وارد میکند. بار دیگر تاکید میشود که فرصت برای اقدامات کاهش خطر فرونشست زمین در کل کشور به سرعت از دست میرود و ضرورت دارد تا مقررات ملی فرونشست زمین در کشور تدوین و ابلاغ و لازمالاجرا شود.
اندیشکده تدبیر آب ایران در گزارشی توضیح داده که آب زیرزمینی نیمی از کل آب آشامیدنی، بیش از 40 درصد آب آبیاری و یکسوم نیاز جهانی بخش صنعت را تامین میکند. در سراسر جهان، حدود 5/2 میلیارد نفر برای تامین آب آشامیدنی روزانه و دیگر نیازهای خانگی خود، تنها به آب زیرزمینی وابسته هستند. بهطور کلی، تقاضا برای آب زیرزمینی به سبب رشد جمعیت و الگوهای جدید مصرف جهانی افزایش مییابد. کاهش منابع آب زیرزمینی عمدتاً متاثر از کشاورزی آبی، برای تامین نیازهای امنیت غذایی پایه و محصولات لوکس است. چاههای عمیقتر و پمپهای قویتر، بر ذخایر آب زیرزمینی که در طول عمر انسان تجدید نمیشوند فشار وارد میکنند.
منابع آب زیرزمینی مشترک، به سبب نوسان و تغییر اقلیم و افت کیفیت در معرض تهدید قرار دارند. توجه به حکمرانی آب زیرزمینی در رسیدگی به نگرانیها و چالشهای متعددی که این منبع و بهرهبرداران با آن روبهرو هستند بسیار مهم است. عاملی که موضوع را پیچیدهتر میکند این است که استفاده بیرویه از آب زیرزمینی غالباً یک مسئله محلی و کوچکمقیاس است. برای نمونه در هند، بیش از 20 میلیون پمپ چاه وجود دارد که عمدتاً به زارعان منفرد تعلق دارد، بنابراین تردیدی نیست که قاعدهمندسازی اثربخش روشهای آبیاری با رویکرد دستور از بالا دشوار خواهد بود. موضوع قابل توجه درباره آب زیرزمینی، نظریه «تراژدی منابع مشترک» است که در دهه 1960 مطرح شد. بر اساس این نظریه، بهرهبرداران در استفاده از کالای مشترک در راستای منافع شخصی خود، آثار منفی بهجا میگذارند. الینور اوستروم، استاد علوم سیاسی و دریافتکننده جایزه نوبل در علوم اقتصادی، به مطالعه آب زیرزمینی به عنوان نمونه برجسته منابع مشترک پرداخته است. او در چارهجویی درباره «حکمرانی منابع مشترک» از کنش جمعی نهادهای محلی و تصمیمگیری درباره قواعد مدیریت آب جانبداری میکند. او معتقد است؛ با کاهش مداخله دولت، کنشگران بخش خصوصی و جامعه مدنی باید مسئولیتهایی را در تخصیص منابع، تحویل خدمات عمومی، و کنترل و هماهنگی به عهده گیرند.
اندیشکده تدبیر آب ایران در پژوهش دیگری تاکید کرده که آب زیرزمینی در بسیاری از کشورها از جمله ایران، از مهمترین منابع طبیعی بهشمار میآید. حدود 55 درصد نیاز آب کشور از منابع آب زیرزمینی تامین میشود. افزون بر این، در 17 استان از 31 استان کشور، میزان وابستگی به آب زیرزمینی بیش از 60 درصد است. مجموع جمعیت این استانها حدود 64 میلیون نفر است که 72 درصد جمعیت کل کشور را تشکیل میدهد. بنابراین، آب زیرزمینی منبع مهم تامین نیاز آب در بیشتر استانها بهشمار میآید. همچنین، بیشتر آب استفادهشده برای آبیاری از منابع آب زیرزمینی تامین میشود. از اینرو آب زیرزمینی، ذخیره اصلی آب شیرین کشور را تشکیل میدهد و در آینده نیز بیشتر نیازهای آب از این منابع تامین خواهد شد.
آب زیرزمینی سهم مهمی در تامین جریان آب برخی آبراههها و رودخانهها، و تاثیر قابل توجهی بر زیستگاه رودخانهها و تالابها برای گیاهان و جانوران دارد. اگر از زاویه ملی نگاه کنیم، منابع آب زیرزمینی به ظاهر فراوان میرسد. با این همه در مقیاس محلی، موجودی آب زیرزمینی تغییرات زیادی دارد. افزون بر این، تنها بخشی از آب زیرزمینی ذخیرهشده در زیرزمین را میتوان اقتصادی و بدون پیامدهای نامطلوب از طریق چاهها برداشت کرد. به نسبتی که منابع آب سطحی بهطور کامل بهرهبرداری و تخصیص داده میشود، آب زیرزمینی معمولاً تنها گزینه در دسترس برای بهرهبرداریهای جدید خواهد بود. با این همه در بسیاری از مناطق کشور، پمپاژ آب زیرزمینی سبب کاهش قابل ملاحظه ذخیره آب زیرزمینی شده است.
از سویی آب سطحی و آب زیرزمینی ارتباط نزدیکی دارند و در بسیاری از محدودهها، یک منبع یکپارچه را تشکیل میدهند. پمپاژ آب زیرزمینی میتواند به کاهش جریان رودخانه، پایین رفتن تراز آب دریاچه و کاهش تخلیه به تالابها و چشمهها منجر شود و نگرانیهایی را درباره تامین آب آشامیدنی، اکوسیستمهای وابسته و زیستگاههای آبی مهم به وجود میآورد. به همین دلیل، روزبهروز بر اهمیت چگونگی مدیریت پایدار آب زیرزمینی و آب سطحی افزوده میشود.
پر شدن آب زیرزمینی با تغذیه، معمولاً هم فصلی و هم از سالی به سال دیگر تغییر میکند. برای آنکه سیستم آب زیرزمینی را در درازمدت پایدار نگه داریم، ممکن است نیاز باشد میان برداشت از ذخیره آب زیرزمینی و افزوده شدن آب به ذخیره آب زیرزمینی توازن برقرار کنیم. کتاب حاضر با مرور برخی مفاهیم پایه و مبانی آب زیرزمینی و برخی بدفهمیهای رایج درباره بیلان آب و پایداری آب زیرزمینی آغاز میشود. سپس در فصلهای جداگانه، موضوعات برهمکنش آب زیرزمینی و آب سطحی، ذخیره آب زیرزمینی، و کیفیت آب زیرزمینی، به نسبتی که به پایداری منابع آب زیرزمینی ارتباط پیدا میکنند توضیح داده میشوند. کتاب با بحث درباره اهمیت دادههای آب زیرزمینی، استفادههای مختلف از الگوهای آب زیرزمینی و استراتژیهای رویارویی با چالشهای پیشرو در اطمینان یافتن از استفاده پایدار منابع آب زیرزمینی پایان مییابد.
بارانهای موسمی تابستانی در مناطق بیابانی، سیلابهای تندی را پدید میآورد و غالباً بستر خشک رودها را پر و خیابانهای شهری را دچار آبگرفتگی میکند. حرکت سریع آب ناشی از بارانهای موسمی، به تصور نادرستی دامن زده است که بیشتر این آب، به رودخانههای بزرگ میرسد و مقدار بسیار کمی از آن به سفرههای آب زیرزمینی نفوذ میکند. نتایج پژوهش جدید این باور را رد میکند. گروهی از پژوهشگران دانشگاه ایالتی آریزونا با همکاری بنیاد ملی علوم ایالاتمتحده، با استفاده از ترکیبی از اندازهگیریهای میدانی، پهپاد و الگوی هیدرولوژیک، سرنوشت بارانهای موسمی و تاثیر آن را بر تغذیه آب زیرزمینی در بیابان Chihuahuan در نیومکزیکو مطالعه کردهاند.
یافتههای این مطالعه که در مجله تحقیقات منابع آب انتشار یافته است، توضیح میدهد که چگونه حجم شگفتآور بارشهای موسمی -تقریباً 25 درصد- جذب بستر آبراهههای کوچک میشود و به سیستم آب زیرزمینی نفوذ میکند. این پژوهشگران، عوامل موثر بر فرآیند نفوذ عمقی را با استفاده از الگوی عددی شناسایی کردند که مشاهدات بلندمدت میدانی را تایید میکند. انریکه ویوونی، هیدرولوژیست پژوهشگر در دانشگاه آریزونا در اینباره میگوید: «نتایج این مطالعه نشان میدهد که بارشهای موسمی نقش مهمی در تغذیه سفرههای آب زیرزمینی، نزدیک مکان تولید روانآب دارند. این فرآیند اساسی، آب سطحی تجدیدپذیر را برای استفاده آینده، در منبع آب زیرزمینی جنوب غربی خشک ایالاتمتحده و نیز در سراسر جهان ذخیره میکند.»
بنفشه زهرایی، عضو هیات علمی دانشگاه تهران و عضو هیات تحریریه در فصلنامه تحقیقات منابع آب ایران، در مورد «هدفگذاری کاهش مصرف در مورد آب زیرزمینی و آب سطحی چه بود؟» تاکید میکند: هدفگذاری کاهش مصرف آب در مورد آب زیرزمینی، یعنی هدفگذاری ابلاغی برای رسیدن به آب قابل برنامهریزی 14 میلیارد مترمکعب و در مورد آب سطحی شش میلیارد مترمکعب. برنامههایی که تا پایان دولت دوازدهم مصوب شد، ناظر به 9 میلیارد مترمکعب کاهش برداشت آب زیرزمینی و 3/3 میلیارد مترمکعب کاهش آب سطحی بود. بخشی از برنامههای مصوب برای کاهش آب سطحی در چهارچوب حوضه آبریز پیشنهادی وزارت نیرو نبود، ولی برای صرفهجویی در مصرف آب مغتنم بود و از سوی استانها پیگیری میشود.
برنامهریزی این بود که این برنامهها تا پایان سال 1405 انجام شود و بخشی از صرفهجویی برای رسیدن به آب قابل برنامهریزی که در برنامههای فاز اول یعنی تا پایان سال 1405 دیده نشده بود، در قالب فاز دوم برنامههای سازگاری با کمآبی در نظر گرفته شود. بنابراین اگر 9 میلیارد مترمکعب صرفهجویی در آب زیرزمینی تا سال 1405 باید محقق میشد، فاصله 9 تا 14 میلیارد مترمکعب هدفگذاریشده باید در پنج سال یعنی از سال 1405 تا 1410 محقق میشد. در حال حاضر به جز یکی، دو استان که شاید کمی زودتر شروع کردند، از سال 1399 در همه استانها اجرای برنامهها را در دست پیگیری داریم و گزارشهای عملکرد استانها به صورت دورهای به دستگاههای عضو کارگروه ملی اعلام میشود و آنجا مورد بررسی قرار میگیرد.
وقتی اعداد و ارقام مستندسازی شود، از هر دولتی به دولت بعدی یا از هر مدیر به مدیر بعدی این اعداد و ارقام ممکن است خیلی خدشهدار نشود و هدفگذاریها نتواند عوض شود. در گذار از دولت دوازدهم به دولت سیزدهم چالش زیادی را تجربه کردیم. ولی باید این را بپذیریم که تغییر در اصل برنامه و هدفگذاریها انجام نشد و در همین دولت هم مرتب نامه درخواست ارائه گزارش عملکرد در هر شماره از سوی وزیر نیرو و مسئول کارگروه برای همه استانداران ارسال میشود و عملکردها دریافت میشود. درباره ارزیابی عملکرد برنامههای سازگاری با کمآبی حرف و بحث زیادی وجود دارد. در زمان تدوین برنامهها هم این دغدغه وجود داشت که نظام پایش مصارف آب و شبکه پایش و سازوکار پایش در سطحی نیست که صرفهجوییها را ارزیابی کند.
یک میلیون و 21 هزار حلقه چاه در کشور وجود دارد که ۳۱ درصد نسبت به آماربرداری دور دوم افزایش نشان میدهد. ولی وزارت نیرو اظهار میکند که چیزی حدود 200 هزار حلقه از این چاهها فاقد آبدهی هستند. از سال ۱۳47 تعداد دشتهای ممنوعه ایران ۱5 دشت بود و کسری مخزن حدود ۱00 میلیون مترمکعب بود. همینطور به مرور از سال ۱۳6۱ که یکسری قوانین در کشور تصویب شد، بعد سال ۱۳84 و همینطور سال ۱۳89 برخورد با چاههای غیرمجاز وجود داشته است و چاههایی که میتوانستند پروانهدار شوند تعیین تکلیف شدند. با این حال در سال ۱۳97 شاهد هستیم که 4۱9 دشت ممنوعه در ایران وجود دارد.
از سویی تخلیه مخزن سالیانه بالغ بر 5/6 میلیارد مترمکعب از سوی وزارت نیرو برآورد شده و به صورت رسمی ارائه شده است. همچنین در یک مقطعی تا سال ۱400 حقالنظاره از چاهها از سوی مجلس ممنوع شد، ولی یک بند در سال ۱400 تصویب شد به نام بند ه تبصره 8 که در سال ۱402 این بند معروف شد به بند ب تبصره 8 قانون بودجه ۱402 که چاههایی که دارای پروانه و مجاز هستند، به ازای هر مترمکعب آب ۳0 تومان واریز کنند و باید وزارت نیرو آن را دریافت کند و این پول صرف تعادلبخشی و آبخیزداری و طرحهای افزایش بهرهوری آب شود. از طرفی متولیان چاههای غیرمجاز باید به ازای هر مترمکعب 600 تومان پرداخت کنند، ضمن اینکه نسبت به مسلوبالمنفعه کردن آنها هم اقدام شود. متاسفانه از سال ۱400 تا اکنون، اتفاقی در این زمینه نیفتاده و همه ایدهها متوقف شده است.