تصویری که در ابتدای این نوشتار آمده مربوط به حادثۀ ایجاد شده در مسجد حاجی عبدالغفار است. بانی ساخت این مسجد که به نامهای «حاجی عبدالغفار کازرانی» و یا «حاجی عبدالغفار کازرونی اصفهان» نیز شهرت دارد، دورۀ ساخت و همچنین معماریِ آن تقریباً برای نسل امروزی نا آشنا است و متأسفانه در مورد این مسجد تا کنون هیچ تحقیقی و تفحصی انجام نشده و به قول اصفهانیها این مسجد غریب واقع شده، لذا در متن پیشرو ابتدا اشارهای کوتاه به معماری مساجد میشود، آنگاه به موقعیت و مکان این مسجد در بافت شهر اصفهان پرداخته شده و در ادامه، ضمن معرفی بانی و بنیانگذارِ این مسجد، آن را از نظر معماری و ایستایی بیان کرده و در پایان نیز جزئیاتِ حادثۀ پیش آمده برای این مسجد توضیح داده میشود.
آنچه در ادامه میخوانید مشروح گفتوگوی ایسنا با محسن بهزاد، پژوهشگر معماری ایرانی، فرزند بنّا و معمار چیرهدست اصفهانی زندهیاد استاد علی بهزاد و نوادۀ استاد محبعلی بیکالله است که نسلاندرنسلِ او حداقل تا زمان صفویه از معماران و سازندگان و ایجادکنندگان بناهای تاریخی ایران و خصوصاً اصفهان بودهاند.
معماری مساجد
او در ابتدای گفتوگوی خود با ایسنا اظهار کرد: نیایشگاهها در ایران (چه قبل و چه بعد از اسلام) در میان بناهای شهری و روستایی همواره جایگاه ویژۀ خود را داشتهاند. جانمانی (از نظر توپوگرافی) و نوع طراحی آنها (برخلاف اکثر طراحیهای کارت پستالی امروزی) به نحوی بوده که نگاه هر بیننده و رهگذر را به سوی خود جذب میکرد و از این نظر از دیگر اندامها نمایانتر و چشمگیرتر بود با اینکه آنها در دل بناهای دیگر و در کنار آنها جای داده شده بودند. لازم به ذکر است که بین نیایش و آفرینش اثر معماری تأمل وجود دارد. معماری اسلامی برگرفته از دو دوست کهن خود یعنی معماری ایرانی و معماری بیزانس است که از زمان تصرف سرزمینهای قلمرو این دو امپراتوری توسط مسلمانان، همه تجربیات و آگاهیهای این دو تمدن تاریخی در خدمت آئین اسلام قرار گرفت. مساجد که یکی از نیایشگاهها هستند ابتدا در صدر اسلام بناهای سادهای داشته و از چند ستون چوبی و یک طاق مرکب از شاخههای درختان و اندودی از گِل و بیشتر بهمنظور ایجاد یک سایبان جهت ادای فریضۀ عبادت ساخته میشد؛ اما رفتهرفته باتوجه به آیات و روایات و احادیث و سفارشهای پیشوایان دینی و متأثر از زمان و شرایط و اقبال عمومی در امر مسجدسازی و امور دیگر ازجمله ذوق و سلیقه هنرمندان ایرانی و تعهد، همچنین اعتقادات مذهبی آنها به نحو امروزی در آمده است.
بهزاد ادامه داد: مساجد در ابتدا با توجه به ابعاد از نظر درشتی و سبک معماری آنها به نشانیِ ویژه نیازی نداشت، اما با گسترش آبادیها، نخست با ساختنِ سردر و درگاههای بلند، سپس مناره و برجها در کنار و نزدیک آنها، افراد ناآشنا و بیگانه را به سویشان راهنمایی میکردند. مسجد که بهعنوان اولین مکان ساخته شده برای فعالیتهای عبادی، اجتماعی و فردی جامعه اسلامی بوده مکانی قدیمی و بیبدیل است و علیرغم گذشت قرنها از بنای اولیۀ مسجد در مدینه و مکه، شأن قدسی خود را حفظ کرده است و در قداست خود متأثر از زمان و شرایط و امور دیگر نیست. وجه تسمیۀ این مکانِ مقدس به مسجد از باب تخصص بهجزء و نمودی نمادین از عبادت یعنی سجده است که سمبل کُرنش و افتادگی در مقابل خدای یگانه و تقربجویی به اوست. وجه غالب کارکرد مسجد وجه عبادی آن است، اما کارکردهای مختلف دیگر را از بدو پیدایش اسلام تاکنون داشته که میتوان کارکردهای تعلیمی، امدادی، بهداشتی و اطلاعرسانی آن را نام برد. البته این کارکردهای فرعی استمرار پیدا نکرده و بنا به مقتضیات زمان، ضرورت خود را از دست داده است و این کارکردهای فرعی همیشه با قصد خدمت و تقرب در رفع نیازها و حل معضلات اجتماعی بشر و پیروی از دستورات دین اسلام بوده است. همانطور که دیدیم در زمان کرونا از مساجد بهعنوان پایگاه های بهداشتی استفاده میشد یا در زمان قاجاریه و در قطحیهای اصفهان از مساجد بهعنوان پایگاههای جمع آوری اجساد مردگان استفاده میشد.
این بنازاده و معمارزادۀ اصفهانی با بیان اینکه مسجد در معماری ایرانی از بدو ورود اسلام دورههای رو به رشدی را طی کرده تا به اوج و شکوفایی خود در دوران صفویه و حکومت شاه عباس رسیده است و تا دوره قاجار تداوم پیدا میکند، گفت: این دوره (قاجار) در تداوم معماری اصفهانی یا سبک اصفهانی است. و در ادامه نیز تغییراتی در این سبک بوجود آمد. این تداوم در پاره ای از بناها، شکوه و عظمت دورههای پیشین ازجمله صفویه و زندیه قابل مشاهده است. با این حال در بسیاری از امور در مواجهه با هجوم و مراودات با کشورهای اروپایی و آمد و شدِ اروپاییان به ایران و سفر شاهان قاجاریه به اروپا دگرگونیهایی ایجاد شد که موجب تأثیرپذیری معماری و آرایههای وابسته به آن از نوع اروپایی خود شد و از دوره ناصرالدین شاه به بعد تحول در معماری سبک اصفهانی آغاز شده و این تغییر و تحول در نقشهها و آرایههای بسیاری از ساختمانها ازجمله مساجد نمود یافت و در این زمان است که میتوانیم بگوییم معماری قاجار در مواجهه با هجوم معماری و فرهنگ غربی مقاومت خود را از دست داد، و این دوره است که از آن می توان بهعنوان تداوم معماری دوره های قبل، شکوه و پایان آن نام برد و مسجد حاجی عبد الغفار نیز یکی از بناهای مهم و ارزشمند پایان دوره قاجار در اصفهان است.
موقعیت و مکان مسجد حاجی عبدالغفار
بهزاد سپس صحبتهای خود دربارۀ مسجد حاجی عبدالغفار را چنین آغاز کرد: مسجد حاجی عبدالغفار در انتهای شاخه شرقی بازاچه سینه پایینی و در کوچه ای که به همین نام قرار دارد که زیرمجموعه محله مسجد حکیم از محلات اولیه شهر اصفهان یعنی جمیلان یا سنبلان بهشمار میرود. قدمت محلۀ مسجد حکیم به دوران دیالمه و سلاجقه میرسد و بیش از هزار سال قدمت دارد و میتوان ساختِ مسجد جامع صغیر یا مسجد جورجیر یا مسجد صاحب بن عباد در قرن چهارم هجری قمری در نزدیکی این محله و بازارچه را دلیل این ادعا دانست. این محله مانند سایر محلههای سنتی شهرهای ایران در زمینۀ تأمین نیازهای خدماتی و اجتماعی، دارای نظامی تقریباً مستقل بوده و تأسیسات و تجهیزات مورد نیاز اهالی را در خود جای داده است ، بهنحوی که این تأسیسات و نهادها از قبیل مسجد، تکیه، سقاخانه، حماما، زورخانه، مدرسه، بازارچه (خرده فروشی) ازنظر کالبدی بهترین دسترسی را برای همه اهالی فراهم کرده است.
این پژوهشگر معماری ایرانی با بیان اینکه در دوران صفویه این محله از محلات پر رونق و غربی اصفهان و جزو حیدریخانه بود، اما پس از حمله افغانان تعدادی از اهالی محلات اصفهان دچار انهدام و ویرانی شد و آنهمه رونق و آبادانی شهر ازبین رفته و در دورههای بعد هیچگاه به وضع سابق خود بازنگشت، افزود: در زمان قاجاریه نیز علیرغم اینکه به دلیل پارهای بی توجهیها از جانب حکام محلی، اصفهان با نوعی عدم رونق اقتصادی دست به گریبان بوده و بالطبع بسیاری از محلات مثل چرخاب، عباس آباد، آسنجان، مورنان، فلفلچی، باغ جنت، حسن آباد و غیره خالی از سکنه بوده؛ اما این محله به یکی از محلههای آباد و اعیاننشین تبدیل شده بود و علاوه بر سکونت اعیان و اشراف، قطلب مرکزی تجارت آن زمان بوده و از این نظر دارای بیشترین سرا، تیمچه و خیابان(کازرونی و سینه پایینی) و از جمله کمپانی مسعودیه(دارالسلطنه اصفهان) است و در اصل با چند ورودی به بازار بزرگ اصفهان راه پیدا میکند.
او همچنین اشاره کرد: من وقتی به این محله پا میگذارم حس بسیار عجیبی پیدا میکنم؛ خانه اجدادی مرحوم مادر بزرگم (مادر مادرم) و خاندان و اجداد ایشان (سادات پاکدلیان) با اختلاف چند خانه از این مسجد و خانه حاج عبدالغفار شیرازی یا کازرونی قرار داشته و سالیان دراز در این محله زیستهاند و چون در کودکی بسیار به این محله و خانه رفت و آمد داشتهام خاطرات بسیار شیرین آن دوران برایم تداعی میشود. به هرحال این محله در آخر دوران قاجار جزء ناحیه دو محسوب میشد و از شمال با بازارچه بابانوش و تکیه تل عاشقان و شمال شرقی با محله جماله کله و شمال غربی با محله پشت پارو جنوب با مسجد حکیم و از شرق با محله نیم آورد و از غرب با محله باغ همایون مجاورت داشته و دارد که با احداث خیابان عبد الرزاق در دورۀ پهلوی دوم درست پلاک دوم خیابان قرار میگیرد. فاصله این مسجد تا نزدیکترین مسجد قاجاری یعنی مسجد حضرت علی اکبر(ع) در حدود ۴۰ متر است. مسجد جامع صغیر (دیالمی) یا مسجد حکیم (صفوی) و مسجد جوءجوء (صفوی) و مساجد شیشه، نوبازار، تل عاشقان، شیخالاسلام، حاج رضا، دروازه نو، مریم بلقیس، بابا محمدعلی سقاء (امامی)، حاجی محمد جعفر آبادهای، سلام، المهدی(عج)، آیتالله درچهای، سعیدبن جبیر(قرون اولیه اسلامی)، سرای گلشن، سیدیوسف، جماله، فاطمه صغری سلام الله علیها، شیرپزها، سیدمحمود درب اصلی امامی عصاری، المنتظر عجل الله تعالی فرجه، نیم آورد میرزا احمد، از مساجد نزدیک به این مسجد (حاجی عبدالغفار) هستند.
فرزند بنّا و معمار چیرهدست اصفهانی زندهیاد استاد علی بهزاد اضافه کرد: وجه تسمیه این محله و بازارچه به سینه پایینی (وضعیت توپوگرافی این منطقه است) کل بافت قدیمی و تاریخی شهر اصفهان و خصوصاً محلههای اصلی دردشت، جوبیاره، گلبهار، مسجد حکیم، شهشهان و غیره بر روی تپه های با ارتفاع کم (تپه ماهورهای) بناشده است. آنچه که مسلم است این بازارچه بر بلندی قرار داشته و زمانی که می خواستند از دو راسته شمالی (بازارچه بابانوش) و غربی (کوچه مسجد شیخ الاسلام) به این بازارچه و محله وارد شوند باید شیب تندی را با لا می رفتند و برعکس در زمان خارج شدن باید شیب تندی (سرازیری) را میپیمودند تا به کوچهها و محلههای دیگر بروند، لذا این محله را سینه پایینی میگفتند. اما این شیب (شیب تندی) بوده بهنحوی که اختلاف سطح کف این بازارچه با گذرهای شمالی، شرقی و غربی هم اکنون نیز قابل مشاهده است.
بهزاد با تأکید بر اینکه نیاکانِ ما و ایرانیان قدیم هیچوقت نام بیمعنا و زشت و ناپسند بر روی محله و آبادی خود نمیگذاشتند، بیان کرد: بلکه تمام نامهای محلهها و جایها معنی دارد منتهی با توجه به اینکه بعضی از آنها آنقدر کهنه شده که درک معنای آن در حال حاضر برای ما دشوار است مانند کوچههای سرایه دار،گازرها، چهل دختران، یازده پیچ، آشتیکنان، حاجیها، منبرگلی، اره کشها، باروت کوبها، آب بخشگان، سرازیری، عرابهچیها، صد تومنیها، گربه دوان، نخودبریزها، خوش خلجها، مستهلک، میرپنج، دالان تاریکی و غیره در اصفهان. کلمۀ سینه در اصفهان به معنی جلو و سمت و سو و شیب بکار میرود و در اصل در بعضی از نامگذاریها معنی سینه انسان را دارد برای مثال اصفهانیها میگویند این آجرها را بریز سینه دیفال. (دیوار) یا برو بیشین (بنشین) سینه آفتاب یا این اره را بذار (بگذار) سینه چوبا(چوبها)، یا میگویند رفته بودیم سینه خاجیک (منظور اینکه رفته بودیم کوه صفه)
او همچنین گفت: در زمان های گذشته برخی از مکانها ازجمله مساجد، تکایا، کاروانسراها ، تیمچه ها و سراها به نام سازنده، بانی و مالک آن نامگذاری می شد و علاوه بر آن کلمه (حاجی) بیشتر در زبان قاجار قبل از نام بانی ذکر میشد که میتوان از مساجد دیگر اصفهان که با پیشوند حاجی نامگذاری شده از مسجد حاجی یونس(صفوی- شهشهان) و مساجد قاجاری حاجی منوچهری و حاجی میرزا محمدصادق(خواجو)، حاجی علی(سید احمدیان)، حاجی رسولیها و حاجی طالب(دروازه نو)، حاجی سیدعبدالوهاب(چهارسوق)، حاجی هادی(محله نو)، حاجی باقر(بازار)، حاجی جعفر(یزدآباد)، حاجی محمدجعفر، حاجی رضا (سرنیم آورد)، حاجی سیدعبدالله و حاجی مشیر(شهشهان) نام برد، که امروزه کلمه حاجی به (حاج) تغییرکرده البته بر من معلوم نشد که آیا همه کسانی که جلونام آنها کلمه حاجی قیدشده به مکه مکرمه مشرف شده اند یا اینکه به علت وضعیت خوب مالی و اقتصادی آنها به ایشان حاجی میگفتهاند. امروزه نیز وقتی از جلو تابلوی خیابانها، کوچهها، و اماکن عبور میکنیم و نام آنها را میبینیم جای بسیار تأمل است.
نوادۀ استاد محبعلی بیکالله توضیح داد: اکنون کوچه سینه پایینی به نام دو جوان از جوانان همین محله که جان خود را در دفاع از این آب و خاک تقدیم کرده و برادر بودند نامگذاری شده ( شهیدان حسام زاده)، شهید سید مهدی ۲۰ ساله ( ۱۳۳۹ - ۱۳۵۹ در مریوان) و شهید سیدعلی حسام زاده ۱۶ ساله (۱۳۴۵-۱۳۶۱) در شلمچه. هردو فرزندان مرحوم سیدعباس، اما شهدای حسام زاده فقط این دونفر نیستند بلکه شوهر خواهرشان شهید مصطفی صحراگرد(طوقچی) نیز در یک روز با شهید علی حسام زاده به شهادت میرسند. دایی ایشان نیز به نام محمد نساج پور (۱۳۴۶-۱۳۶۷) ۲۱ ساله در شلمچه به شهادت می رسد. علاوه بر این چهارنفر، پسرعموهایشان نیز فرزند سیدرسول حسام زاده به نامهای سیدرضا (۱۳۴۸-۱۳۶۱) ۱۸ ساله در دارخوئین و سیدرحیم نیز (۱۳۴۹-۱۳۶۵) ۱۶ ساله در ام الرصاص عراق به شهادت میرسند. یاد و نامشان گرامی باد. به هر صورت باتوجه به نزدیک بودنِ این مسجد به مسجد حضرت علی اکبر(ع) فعلاً فقط ظهرها نماز جماعت دایر است.
او با اشاره به اینکه ائمه جماعات مسجد حاجی عبد الغفارکازرونی، سید مرتضی خراسانی معروف به جارچی متوفی ۱۳۵۷ قمری، ملاحسینعلی صدیقین ۱۳۶۸ قمری، آیتالله بحرالعلوم میردامادی(خادم الرضا) متوفی ۱۳۶۶ شمسی و اکنون حجت الاسلام حاج آقا احمد زرکش از سال ۱۳۸۵ شمسی تاکنون بودهاند، ادامه داد: در دوران جنگ ۸ ساله ایران و عراق، اطراف این مسجد بارها مورد بمباران متجاوزین رژیم بعث عراق قرار گرفت. به یاد دارم در دیماه ۱۳۶۵ یک عدد بمب به نزدیکی این مسجد (کوچه مسجد حاجی رضا) اصابت کرده اما عمل نکرده بود و همۀ خانههای اطراف آن را خالی از سکنه کردند و بمب مذکور ساعت ۴ صبح ۲۳ دیماه ۱۳۶۵ توسط متخصصین خنثی سازی شد که چندروز بعد به همراه مرحومه مادربزرگم از محل اصابت بمب که یک خانۀ قدیمی بود دیدن کردم.
بهزاد یادآوری کرد: کوچههای قدیمی زمان ساخت این مسجد و محله سینه پایینی (قاجاریه) کوچه گلاب گیرها، ابوالقاسم پاره دوز، خیابان حاج محمدحسین کازرونی، دربست، موتابها، حاج سید حسین روضهخوان، افتخارالتجار، امینالتجار، سید جناب، ترکها، حکیم باشی، حاج محمدرضا عریضی، میرزا رضا، سیبجه سنگی، به طرف تکیه تل عاشقان هم بابانوش ها به طرف دروازه نوه حمام و مسجد حضرت علی اکبر(ع)، خرابه هفت دست مشایخ، حاج حسین آقا کوچک، پشت مسجد نو بازار، هاشم آقا، علوم، قنادیها، بازارچه شیشهگری، بازارچه سینه پایینی بوده که بعضاً اسامی آنها تغییر دهد؛ اما هنوز هم افراد سالخورده و بزرگترهای این محله از کوچهها و گذرها با نام قدیم آنها یاد میکنند.
حاجی عبدالغفار
این پژوهشگر معماری ایرانی سپس اظهار کرد: در مورد شرح حال مرحوم حاجی عبدالغفار آنچنان اطلاعاتی در دست نیست، هر چند که کلیه فامیلهای کازرانی و یا کازرونی در همین محله میزیستهاند و پس از فوت در تکیه کازرون و یا اطراف آن در تخت فولاد به خاک سپرده میشدند، اما مدفن حاجی عبدالغفار برای من معلوم نشد تا از این طریق بتوانم سال تولد و وفات ایشان را معلوم کنم. آنچه که از این مرد خیّر و تاجر زمان قاجار شهر اصفهان بهدست آمده مکتوبات قید شده در روزنامههای آن زمان است که بهطور خلاصه چنین است: در مطالب مکتوب و تاریخ شفاهی از حاجی عبدالغفار یا فامیلهای شیرازی، کازرانی و کازرونی یادشده و هر سه مورد صحیح است.
فرزند بنّا و معمار چیرهدست اصفهانی زندهیاد استاد علی بهزاد و نوادۀ استاد محبعلی بیکالله، دراینباره چنین توضیح داد:
۱. در سال ۱۲۹۵ هجری قمری میرسیدعلی جناب، حاجی عبدالغفار را با شهرت شیرازی در کتاب آثار و ابنیه تاریخی اصفهان بهعنوان بانی ساخت مبالها و کُرهای مسجد نو، بازار معرفی میکند.
۲. در سال ۱۲۹۷ هجری قمری شماره ۳۵ روزنامه فرهنگ، ایشان را با شهرت شیرازی بهعنوان یکی از ۱۵ تجار شهر اصفهان معرفی میکند که که به حمایت و تشکر گسترده بزرگان اصفهان از انتصاب ظلالسلطان بهعنوان حاکم اصفهان به شاه تلگرام می زنند.
۳. در سال ۱۲۹۷ هجری قمری در شماره ۶۲ روزنامه فرهنگ، نام حاجی عبدالغفار، بدون شهرت بهعنوان یکی از ۳۲ تاجر شهر اصفهان به چشم میخورد که به همراه ظلالسطان و افراد سیاسی آن دوره مبالغی را جهت کمک به ساخت مدرسه و حسینیه ایرانیان در شهر استانبول پرداخت کردهاند.
۴. در سال ۱۳۳۸ هجری قمری مرحوم میرزا حسین خان پسر ابراهیم خان تحویلدار حاجی عبدالغفار شیرازی را در کتاب جغرافیای اصفهان بهعنوان یکی از تجار عالی اصفهان معرفی میکند.
۵. در دوران حکومت ۳۳ سالۀ مسعود میرزا ملقب به ظل السلطان پسر ارشد ناصرالدین شاه قاجار، رویدادهای متعدد و متنوع سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و مذهبی در ایران و خصوصاً اصفهان رخ داد که بر بسیاری از سیاستهای داخلی و خارجی ایران عصر قاجاری تأثیر عمیق و سرنوشتساز گذاشت. حدود دوسوم فرامانروایی ظل السلطان مصادف بود با واپسین دو دهه از استبداد ناصری و بقیه آن در دوران متزلزل و حادثهخیز سلطنت برادرش مظفرالدین شاه گذشت و با پیروزی نهائی مشروطیت عمر سیاسی او به پایان رسید و پس از چند سال زندگی در غربت و در وطن در اوج ضعف و ناامیدی، مال و جاه و منصب و فرمان و تخت و بخت را گذاشت و گذشت. در اصفهان فوت کرد و در مشهد دفن شد. او تقریباً یکی از جنجالیترین و پرحاشیهترین فرد از خاندان قاجار از آغاز تا پایان بود، اما زندگی و فرمانروایی ظل السلطان عموماً با اصفهان تداعی میشود.
مرحوم رکن الملک شیرازی بهنوعی نفر دوم حکومت قاجار در شهر اصفهان و نایبالحکومه اصفهان بود. او در حافظه تاریخی اصفهانیها فردی شایسته و پاک و از بزرگمردان تاریخ اصفهان است از تمام امکانات به نفع مردم استفاده کرد و خوبیهایی در بیشتر زمینهها و آثار مختلفی ازجمله مجموعه مسجد، مدرسه، آب انبار و از خود به جای گذاشت. مرحوم حاجی عبدالغفار کازرونی در پیش رکن الملک جایگاه و اعتبار خاصی داشته بهنحوی که در سال ۱۳۰۹ هجری قمری دو تاجر به نامهای علی محمد و حاجی احمد که تحریم (عدم فروش کالا) را آغاز کرده بودند بیش کن الملک احضار می شوند و او به عوض دادن جواب سلام، موهنترین دشنامها را نثار آنها می کند فقط شفاعت حاجی عبدالغفار حاضر در آن مجلس بود که از چوب و فلک شدن آنها جلوگیری کرد. (هایدی والشر ۱۳۸۷ ش)
۶. در سال ۱۳۱۰ هجری قمری و ممنوعیتهای تجاری آن سال قرار شد تا حاجی عبدالغفار کازرانی بهعنوان یکی از معتبرترین و قدرتمندترین بازرگانان شهر برای رسیدن به یک مصالحه با تجار خارجی ازجمله گیر (Geyer) از طرف زیگلر و شرکا و گیلگُنن(Collignon) از جانب هوتس و شرکا وارد مذاکره شوند و این کار را نیز انجام داد.
۷. در سال ۱۳۱۴ هجری قمری روزنامه حبل المتین در شماره ۲۳ ذی القعده خود حاجی عبدالغفار کازرونی را با ۱۵ هزار تومان یکی از مهمترین سهامداران شرکت یا کمپانی مسعودیه اصفهان معرفی کرده است..
۸. در سال ۱۳۲۹ و بلوای نان اصفهان در روزنامه زایندهرود در تاریخ ۲۶ جمادی الاول که متن تلگراف اتحادیه تجار اصفهان به تهران را به چاپ رسانده نام حاجی عبدالغفار را با شهرت کازرانی دومین تاجر بعد از ملکالتجار از ۲۵ تاجر معروف اصفهانی قیدشده است. حاجی عبدالغفار کازرونی با حاجی محمد جعفر کازرونی که از کسبه متدین کازرون بوده و سپس به اصفهان آمده و در این شهر سکونت داشته نسبت نزدیکی داشته است. در پشت تکیه کازرونی در تخت فولاد اصفهان در مجاورت بقعه حاج محمد جعفر کازرونی قبری وجود دارد که بر آن نام مرحوم میرزا عباس کازرونی ولد حاجی عبد الغفار و تاریخ یازدهم رجب ۱۳۶۷ بر آن حک شده و در روبروی درب اصلی مسجد و تکیه کازرونی سنگ دیگری موجود است که بر آن نام مرحوم محمدرضا کازرونی فرزند عبدالغفار و تاریخ ۱۳۹۵ – ۱۳۷۶ هجری قمری حجاری شده به هر صورت خاندان کازرونیها همچون خاندان های دیگر متمولین اصفهان در زمان قاجار منشاء خیر و برکات فراوانی برای شهر و مردم اصفهان بودهاند که این خیر و برکات نه تنها در دوران حیات، بلکه در دوران ممات آنها نیز همچون رود دائمی تاکنون مردم آز آنها بهره میبرند و آنچه از آنها باقیمانده چه ازلحاظ مادی و معنوی در ذهن مردم اصفهان خاطره خوبی از آنها است.
بهزاد همچنین گفت: خدمات ارزنده وقفیات حاجی عبدالغفار ازجمله مسجد ایشان به این علت که در برخی از مواقع او را با شهرت شیرازی میشناختند جزء خیریه خاندان کازرونی آورده نشده و به اصطلاح تا امروز ناشناخته است. البته نداشتن وقفنامه، عدم ثبت کارهای خیر به دلیل (خالص بودن عمل افراد) و غیره نیز دلیل دیگر این موضوع است.
در بخش دومِ این گفتوگو، به معماری مسجد حاجی عبدالغفار و حادثۀ پیشآمده در آن خواهیم پرداخت.
ادامه دارد...