صدای «احمد عاشورپور»، خواننده فولکوریک گیلان، از رادیو شنیده میشود؛ اول صبح است و تیغههای سرخ خورشید از لای پنجرههای چوبی به فضای داخلی عمارت میتابد. همانطور که با ترانه گیلکی همخوانی میکنم، یکی از میزهای چوبی آبی رنگ را برای نشستن انتخاب میکنم. روبرویم «جهانگیر سرتیپ پور»، نظارهگر است. او بود که نخستین بار، رادیوی رشت را در سال ۱۳۳۴ در همین ساختمان (بنای تجاری معروف به کریم اُف) راهاندازی کرد.
به سمت رادیوی قدیمی میروم که روی طاقچه چوبی قرار دارد. پیچ رادیو را میچرخانم؛ اما نه صدای فریدون نوزاد میآید و نه منوچهر ویسانلو و نه صدای ناصرمسعودی. یادم آمد مسعودی، خواننده فولکوریک شهیر گیلان بر تخت بیمارستان است.
قبل از درب ورودی ساختمان و درست جلوی پلههای چوبی تراش خورده، یک تلفن قدیمی نصب شده، از نسل تلفنهایی که در سریالهای «کیف انگلیسی» یا «هزاردستان» میشد دید. دسته را میچرخانم اما صدایی از پشت خط شنیده نمیشود. نخستین بار که تلفن به رشت آمد، مردم خشنود بودند که با مبلغ شش تک تومان میتوانند حق اشتراک بگیرند. جلوی درب ورودی، سندی با دست خط «رحیم کوچصفهانی» نصب شده با این محتوا که امتیاز تلفن را به دولت واگذار کرده است؛ تلفنی که پدرش برای نخستین بار به رشت آورد.
«عمده التجار و الاعیان حاجی آقا کریم اُف»، فرزند حاج محمد کریم، تاجرزادهای بود که تجارتخانه پدرش را رونق داد و به باکو تردد داشت. وی نخستین فردی بود که امتیاز تلفن گیلان را خریداری و مرکز تلفن را در ملک خود ابتدا در «سرای محتشم» در بازار رشت و سپس با ساخت یک بنای باشکوه در ابتدای خیابان شهناز سابق (بحرالعلوم)، ساختمان مستقلی برای تلفنخانه رشت راهاندازی کرد. با ملی شدن تلفن، ساختمان تجاری کریماف که چندسالی بیاستفاده مانده بود، به همت جهانگیر سرتیپ پور به عنوان نخستین مدیر رادیو رشت، فعالیت جدید خود را آغاز میکند. چه کسی تصور میکرد، نوجوان ۱۷ سالهای که به جرم همکاری با جنبش جنگل حکم اعدامش در سال ۱۳۰۰صادر شده بود، از مهلکه نجات یابد و شکرانه زندگیاش، پایه گذاری بسیاری از فعالیتهای فرهنگی در زادگاهش باشد. احداث تماشاخانه و رادیورشت تنها دو مورد از آن همه فعالیتهای زیربنایی اوست.
هرکس بالای سقف سرای تجاری کریم اُف را بنگرد، ستونهای بتنی به جاماندهای را میبیند که زمانی دکل مخابرات بود و بعدها فرستندههای رادیو را استوار نگه میداشت. از بهار امسال، در همین ساختمان رنگ پریده، دوباره جادوی صدای ترانه سرایان گیلانی پیچیده است. آن هم به همت یکی از جوانان همین شهر. «شهرام صفری»، فنجان را که جلویم گذاشت، عطر چای ایرانی که آرام بر سماور دم کشیده، در «ساختمان تلفنخانه » پیچید. او برایم راویت کرد چگونه به همت خویش توانسته، بخشی از ساختمان قدیمی تلفنخانه رشت را احیا کند. او که خود را مجموعهدار رسمی نمیداند، ولی مجموعهای از لوازم زندگی و مردم شناسی ۱۰۰سال پیش رشت را جمعآوری کرده و در جای جای طبقه فوقانی ساختمان تلفنخانه به نمایش گذاشته است. همانجاکه زمانی رادیو رشت دایر بود.
صفری میگوید: من حتی چوبهای ساختمانهای قدیمی را که دورریز حساب میشود، در دکور بنا استفاده کردهام. او که نجاری را از پدر صندوق سازش به ارث برده، ماهرانه چوبهای به ظاهر بیاستفاده را به عنوان جای شمعی، نیمکت، گنجه، طاقچه و رف در دکور استفاده کرده است.
وی میافزاید: ابتدا ساختمان را اجاره کردم و به تازگی توانستم بخشی ازسرقفلی را هم خریداری کنم. صفری که بیپشتوانه دولتی احیای ساختمان قدیمی تلفنخانه رشت را آغاز کرده، میگوید: من به تاریخ و فرهنگ این شهر علاقه دارم و خودم در حد وسعم برای بالندگی آن تلاش کردهام.
او اسنادی را نشان میدهد که برخی از آنها را قاب کرده و به دیوار نصب کرده و میگوید: در زمان مرمتِ بخشی از بنا که محل رادیو رشت بود، تعداد زیادی نامه و متن خبر و... از زیر بام پیدا کردم. متاسفانه بسیاری از آنها را موریانه خورده بود. برخی که سالم بود، قاب گرفته و در سالن نصب کردهام. فرزندان حاج آقا کوچصفهانی فوت کردهاند و نوههایشان هم ایران نیستند. بعد از انقلاب بخشهایی از این ساختمان در بی نظمیهای آن دوران تصاحب و یا تغییرکاربریهای غیر اصولی یافته است.
مثلا دو راه پله که در گوشواره ساختمان بوده، به طور کامل حذف شده است ولی آثار راه پله موجود است. عمارت در وسط حیاطی داشته که مسقف شده است. زمانیکه رادیو راهاندازی میشود، همین طبقه دچار تغییراتی میشود. در این بخش دری وجود داشت که با یک راهپله بتنی بالای بام و دکل مخابرات میرفتند. بعدها این پله حذف و یک راهپله آهنی میگذارند تا فرستندههای رادیویی را تنظیم کنند. نردههای طبقات دیگر فلزی و فرفوژه است و این طبقه با الحاق یک راه پله مارپیچ، نردههای چوبی مشبک با فرم معماری گیلان را دارد. برخی از پنجرههای چوبی این بخش را هم تعویض و جایش آلومینیومی گذاشته بودند و من دوباره برای آن پنجره چوبی به فرم بقیه طبقات ساختم.
وی، ادامه میدهد: حاج آقا کوچصفهانی، ابتدا در سرای تجاری محتشم امتیاز تلفن را میآورد. مکان ملک فعلی به طور کامل ویران شده و سوخته بود. در همین محدوده یک حمام قدیمی هم به نام «حمام حاج آقا زکی» بوده که در بمباران سالهای ۱۲۹۹ تخریب میشود. طاق دیوارهای حمام تا دو دهه اخیر هم بود که شهرداری خراب کرد. حاج آقا کوچصفهانی با استخدام مهندسان آلمانی بنایی میسازد که سازهاش معماری بومی گیلان را ندارد. این عمارت، نخستین بنایی است که بام آن حلب پوش نیست. البته شیب ملایمی به اطراف دارد و آب نزولات جوی با آبراههای دور بنا از سقف پایین میآید، سالنهای بنا و حتی همین طبقه آخر، فاقد ستون است و اگر به سقف بنا و راهروها نگاه کنید، میبینید مدل وافل ساز است. این سبک از ساخت و ساز چندسالی است در ایران باب شده، سقف را با میلگردهایی که به صورت مشبک بتنریزی شده، میساختند.
او به تصاویر نصب شده در سالن عمارت اشاره میکند و میگوید: هدفم احیاء ساختمان رادیو رشت بود. ساختمانی که مردم این شهر با آن خاطره دارند، با صداهای ماندگاری که بسیاری از آنها در قید حیات نیست.
او با اشاره به تصویر سرتیپپور میگوید: بستگان شادوران سرتیپپور خارج از ایران زندگی میکنند وقتی متوجه میشوند این عمارت احیا شده و میبینند تصویر آن بزرگ مرد را بر دیوار ساختمان قدیمی رادیو رشت نصب کردهام، از طریق دوستانشان در رشت برایم دسته گل فرستادند. این ابراز لطفها باعث دلگرمی من میشود که توانستم به کمک همسرم بخشی از ساختمان تلفنخانه را احیا کنم و امیدوارم بتوانم در احیای دیگر بخشها با تغییرنگاه مالکان موفق شوم.
دوباره جلوی درب ورودی امضا و دست خط رحیم کوچصفهانی را میبینم که سالهاست به رحمت خدا رفته است. اما مقالهای از او در جلد ۹ فصلنامه «گیلان ما» و مصاحبهای در مجله داخلی مخابرات از او به یادگار مانده که توضیح داده چگونه پدرش، تلفن را برای گیلان تا ولایات قزوین آورده است.
«جد مادریام میرزا خلیل رفیع بود و جد پدری که اهل کوچصفهان بود، به تجارت پارچه اشتغال داشت و پدرم را به دلیل تولدش در روز عید قربان «حاج آقا» نام نهادند.
معیرالممالک امتیاز تلفن ایران را از ناصرالدین شاه برای مدت شش سال گرفت. در ابتدا شرکتی به نام شرکت سهامی کل تلفن ایران را در تهران تشکیل داد. پس از آن توجه به ولایت گیلان کرد.
رضا تهرانچی یکی از متمکنین تهران -که سالها بعد نماینده مجلس شد- به رشت فرستاد تا بتواند با فروش سهام، شرکت تلفن گیلان را تأسیس کند. اما مرحوم پدرم با خرید سهام مخالفت کرد و سهام به فروش نرفت.
در سال ۱۲۹۴ در رشت هشت دستگاه تلفن به کار انداخته شد که گویا بدوا یکی از حجرههای سرای محتشم را مرکز این کار قرار داده بودند، ولی تلفن در تهران ۱۷سال زودتر دایر شده بود. کم کم که مردم با فواید تلفن آشنا شدند، ناگزیر شبکه تلفن گسترش یافت. از این زمان بود که نام حاج آقا (معروف به کریم اف) که شناسنامه کوچصفهانی گرفته بود، با تلفن همراه شد. مشارالیه ساختمان محکمی تحت نظر معماران آلمانی ساخت و مرکز تلفن و امور اداری آن در یکجا قرار گرفت و دفتر شخصی کوچصفهانی نیز در همان ساختمان مستقر شد و در زیر ساختمان نیز چند باب مغازه احداث کرد.
کوچصفهانی مردی دانا و کارآمد و علاقمند به کارهای جدید و تازه بود و در رشت مردی شاخص و محتشم و مورد وثوق بود. این مرد با ذوق و همت با دریافت ماهی شش تومان (شصت ریال) بابت اشتراک، به مردم ولایت خود تلفن داده بود. و این نرخ و راه و رسم تا حکومت دکتر مصدق ادامه داشت. در آن زمان با رعایت موازین قانونی و پرداخت خسارت، تلفنخانه رشت از حالت شخصی و خصوصی به مالکیت ملی درآمد.
میگویند کوچصفهانی برای آوردن دستگاه تلفن به آلمان سفر کرده بود و زمان این مسافرت خیلی پیشتر از جنگ بینالملل اول است که ویلهم پادشاه آن سرزمین بود. به هرجهت پدرم دستگاهی از روسیه خریداری کرد و کار خود را با دو نفر با نام های «گریشا و سیمون» به عنوان سیم کش تلفن و راننده شروع کرد. در آغاز سه رشته سیم در شهر رشت کشید که این سیمها به منزل سردار معتمد، سپهدار رشتی (آخرین رئیس الوزراء قاجار) در محل استقرار نماینده دولت مرکزی در رشت متصل شده بود. اولین محل نصب هم سرای محتشم و زیر تجارتخانه پدرم بود. مردم برای تماشای دستگاهی که صدا را منتقل می کند و طرفین صدای یکدیگر را بشنوند، از هم سبقت میگرفتند.
بعد فوت پدرم من (رحیم) و برادرم، مسئولیت اداره تلفن خانه گیلان را عهده دار شدیم. در سال ۱۳۲۱ بازرسی تلفن گیلان به من سپرده شد وقتی تلفن ملی شد من و برادرم طبق قانون کارمند دولت شدیم.»
انتهای پیام