خبرآنلاین اصفهان - عاطفه علیان: اولین بار نام «میرفتاح» را از پدرم شنیدم. در آن زمان، نمیدانستم که این نام قرار است در ذهنم بهعنوان نماد شجاعت و ازخودگذشتگی حک شود. پدرم، با نگاهی پر از احترام، از او صحبت میکرد و داستانهایی از فداکاریهایش در جبهههای نبرد را تعریف میکرد.
سید محمد میرفتاح، فرمانده گردان پیاده خط شکن امام حسین از لشکر قمربنی هاشم، پس از پایان جنگ و پذیرش قطعنامه ۵۹۸، به زادگاهش شهرضا برگشت و مغازه کوچک پوشاکی پدرش را اداره کرد؛ او هیچگاه مصاحبه نکرد و در سکوت و آرامش زندگی کرد اما داستان شبهای تاریک فاو او، برای همیشه در تاریخ ثبت شد.
ماموریتی حیاتی/همه رانندگان لودر زخمی می شوند
شب در منطقه فاو، در حالی که در دل جنگ و آتش، اوضاع به شدت بحرانی بود، داستانی از شجاعت و فداکاری به وقوع پیوست. دهقان، مسئول مهندسی رزمی لشکر قمربنی هاشم، با پنج نفر از رانندگان لودر، به خط پدافندی گردان میرفتاح رسید تا خاکریز را تقویت کند. مأموریت آن شب بسیار حیاتی بود؛ تقویت خاکریز در برابر آتش سنگین دشمن که به شدت به این منطقه حمله کرده بود.
رانندگان لودر، با دیدن وضعیت و شدت آتش دشمن، از اینکه بخواهند سوار لودر شوند و کار را شروع کنند، به شدت نگران و مضطرب بودند. دهقان، با شجاعت و قاطعیت، سوار لودر شد و آن را از خاکریز بالا برد و سپس پایین آورد تا به رانندگان نشان دهد که میتوانند با اعتماد به نفس عمل کنند؛ این اقدام، نه تنها روحیه رانندگان را تقویت کرد، بلکه به آنها نشان داد که باید با دل باز و شجاعت عمل کنند.
راننده اول، با اعتماد به نفس تازهای که از عملکرد دهقان بهدست آورده بود شروع به کار کرد اما به محض آغاز کار، دشمن آتش خود را با شدت بیشتری به سمت منطقه فرود آورد. راننده اول به زودی مجروح شد و از لودر پایین آمد و راننده دوم به سرعت جایگزین او شد اما او نیز در زیر آتش شدید دشمن زخمی شد و نتوانست ادامه دهد. هر یک از رانندگان، با شجاعت و ایثار، به نوبت بر لودر سوار شدند و بهطور مداوم، خاکریز را تقویت کردند اما همه آنها در نهایت مجروح شدند.
هر بار که لودر به حرکت درمیآمد، امید و اراده رزمندگان تقویت میشد؛ در دل شبهای تاریک فاو، میرفتاح با عملش، به ما یادآوری کرد که قهرمانی واقعی نه در جستجوی افتخار، بلکه در عملهای کوچک و بزرگ و در دل شبهای تاریک است
پایان مأموریت نزدیک بود و لودر در بالای خاکریز متوقف شده بود، در حالی که دشمن با شدت بیشتری منطقه را تحت آتش قرار داده بود. در این لحظات حساس، میرفتاح، که هیچ تجربهای از رانندگی لودر نداشت، با ارادهای آهنین تصمیم به اقدام گرفت. او با دستانی لرزان و قلبی پر از عزم، به سمت لودر رفت و پشت فرمان نشست. در شرایطی که هر لحظه ممکن بود عملیات به پایان برسد، میرفتاح با شجاعت و تلاش بیوقفه، لودر را به حرکت درآورد و از بالای خاکریز پایین آورد.
قهرمانی بی ادعا در دل شب های تاریک فاو
عمل او، نه تنها لودر و خاکریز را نجات داد، بلکه نشان داد که قهرمانی واقعی در دل عملهای بیادعا و فداکاریهای خاموش نهفته است. هر بار که لودر به حرکت درمیآمد، امید و اراده رزمندگان تقویت میشد. در دل شبهای تاریک فاو، میرفتاح با عملش، به ما یادآوری کرد که قهرمانی واقعی نه در جستجوی افتخار، بلکه در عملهای کوچک و بزرگ و در دل شبهای تاریک است.
پس از پایان جنگ و بازگشت به شهرضا، میرفتاح به زندگی سادهاش پرداخت و هیچگاه در پی توجه یا مصاحبه نبود. اما فرزندان او، در جستجوی قهرمانانی هستند که از دل خاطرات پدرانشان زنده میشوند. آنها به دنبال داستانهایی میگردند که در لابهلای خاطرات گمنام و بیادعا نهفته است.
ما در جستجوی قهرمانان گمنام هستیم، آنها یاد گرفتهاند که حقیقت قهرمانی در عملهای بیصدا و در فداکاریهای خاموش نهفته است. میرفتاح، با نام و داستانش، به نسلهای آینده یادآوری کرد که قهرمانان واقعی در دل هر لحظه از زندگی، در هر عمل ایثارگرانه، و در هر سکوت از فداکاری، زندهاند.
ین یادآوری به ما میگوید که قهرمانی در سادگی و عملهای بیادعا، همچنان در دلها و خاطرات ما زنده است و هر نسل، وظیفه دارد تا این درس را در زندگی خود بهکار بندد.
46