داود دشتبانی - معروف است که رضاشاه تنها یک سفر خارجی داشت و این سفر نیز تکلیف او را برای پیگیری بسیاری از سیاستهای داخلی روشن کرد. شباهتهایی که میان رضاشاه و آتاتُرک وجود داشت، بیش از همه انگیزه چنین نزدیکیای شد. هر دو سربازی کهنهکار بودند که درصدد بودند کشوری مدرن و سکولار بسازند و در زمانه و شرایطی مشابه به دنبال اهدافی مشابه بودند و طرفه آنکه تغییر سلطنت قاجار به پهلوی تنها سه روز پیش از اعلام جمهوری توسط آتاتُرک در ترکیه صورت گرفت.
سفر رضاشاه به ترکیه از لحاظ تاریخی اهمیتی بیش از یک سفر داشت چراکه این سفر به کشوری صورت میگرفت که برای قرنها در جنگ و چالش با ایران بود و دورههای صلح میان ایران و عثمانی عمدتاً کوتاه بود.
ایران و عثمانی در دورهی قاجار، صفویه، افشار و زند با یکدیگر میجنگیدند و آخرین جنگ آنها در دورهی قاجار بود. گامهای مهمی برای حل و فصل مشکلات با توافقنامهی ارزروم برداشته شد و قرن نوزدهم برای هر دو کشور که از قدرتهای استعماری ضربه خوردند و سرزمینهای زیادی را از دست دادند دردناک بود. پس از نیمهی دوم قرن نوزدهم بود که هر دو کشور متوجه شدند نزاع آنها با یکدیگر بیهوده است.
اول از همه فهمیدند که اهداف سیاسی انگلستان و روسیه در مورد این دو کشور ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارند. آغاز این درک راه را برای نزدیکی دولتهای عثمانی و ایران باز کرد و با سفرهای ناصرالدینشاه و مظفرالدینشاه به سرزمینهای عثمانی این روابط صمیمیتر نیز شد. دیدار آنها باعث شد که خصومتها به تدریج به روابط خوب یا دوستی تبدیل شود اما همین سفرها نیز در پی چالش و درگیری مرزی و چندین سال درگیری نظامی و دیپلماسی صورت گرفت.
اختلاف میان ایران و ترکیه
با وقوع جنگ جهانی اول و فروپاشی عثمانی و روی دادن جنگ استقلال، جمهوری ترکیه به رهبری مصطفی کمال پاشا در سال ۱۹۲۳ تأسیس شد و رژیم جدید خود را به عنوان یک جمهوری معرفی کرد و پس از این اتفاق روابط نیاز به ترمیم و بازسازی داشت چراکه جمهوری ترکیه به امپراطوری عثمانی پایان داده و بسیاری از قراردادهای دوجانبهای را که از آن به ارث برده بود، بیاعتبار اعلام و سعی کرد قراردادهای جدیدی را با کشورهای دیگر ترتیب دهد.
هرچند این امر بیشتر شامل قراردادها با انگلیس، طرف پیروز جنگ جهانی اول میشد اما ایران نیز باید در مورد حفظ مرزهای خود هوشیاری نشان میداد. آخرین توافقی که بین امپراطوری عثمانی و دولت قاجار ایران انجام شد، پروتکل استانبول بود. این پروتکل فقط مقررات مرزی بین امپراطوری عثمانی و ایران را پوشش میداد. علاوه بر ثبات سیاسی و اقتصادی مورد نیاز دو کشور، توافقی که امنیت ملی آنها را تضمین کند و مبتنی بر درک و اعتماد متقابل باشد، به نفع دو کشور بود.
در دورهای که رضاخان قدرت خود را به عنوان نخستوزیر در ایران تثبیت کرده و سلطنت را از قاجار به پهلوی تغییر داد جمهوری ترکیه تأسیس شد و مصطفی کمال پاشا رئیسجمهور شد. در این دوره پیامهای ضدامپریالیستی و استقلالخواهانهی ترکیه مورد استقبال ایران قرار گرفت. از سوی دیگر، در جامعهی ترکیه این عقیده وجود داشت که دولت و جامعهی ترکیه باید در برابر ایران هوشیار باشند.
استفادهی ایران از مذهب شیعه به عنوان ایدئولوژی دولتی، این واقعیت که آناتولی در ناسیونالیسم مدرن ایرانی، قلمروی پارس تلقی میشود و همدلی کُردها براساس این درک که کُردها یک قبیلهی ایرانی هستند عوامل چنین تلقیای در ترکیه نوین بودند. هنگامی که مصطفی کمال پاشا حس کرد قاجاریه رو به زوال است سعی کرد نمایندهی خود و وزیر خارجهی ترکیه، «توفیق رشدی آراس» را در اروپا به نزد احمدشاه بفرستد و به او پیشنهاد دهد نخست به آنکارا رفته و سپس همراه با یک نیروی نظامی ترکیهای راهی تهران شده و تاج و تختش را تحکیم کند.
اگر چه حسین مکی و برخی مورخان معاصر اشاراتی بر این پیشنهاد و ملاقات داشتهاند نخستین راوی این ملاقات انوشیروان سپهبدی، سفیر ایران در ترکیه بود که در خاطراتش به جزئیات پیشنهاد مصطفی کمال پاشا اشاره کرده و منبع خبری خود را «توفیق رشدی آراس» اعلام نموده است که در زمان اقامت سپهبدی در آنکارا به عنوان سفیرکبیر ایران در سالهای ۱۳۱۹ تا ۱۳۲۳ دوستی مستحکمی بین این دو پدید آمده بود.
سپهبدی در همان زمان جمعبندی دیدار و گفتههای رشدی آراس را طی نامهای مکتوب کرده و این نامهی جالب چندی پیش علنی شد و مورد توجه تاریخپژوهان ترکیه قرار گرفت. ظاهراً براساس گفتههای توفیق رشدی آراس این ملاقات میان او به عنوان نمایندهی مصطفی کمال پاشا و احمدشاه و در حضور چند نفر دیگر پس از چند روز تلاش هیأت ترکیهای انجام گرفته و رشدی آراس ضمن ابلاغ سلام مصطفی کمال به او پیشنهاد بازگشت فوری به ایران از مسیر ترکیه و آنکارا ارائه کرده و حتی پیشنهاد همراه نمودن قشون ترکیهای نیز داده که در این زمان احمدشاه که به ترکی صحبت میکرده به یکباره تغییر رویه داده و گفته من ترکی شما را نمیفهمم.
رشدی آراس که از این تغییر رفتار شگفتزده شده که تا اینجا مذاکره به ترکی میان دو هیأت بهخوبی پیش میرفته به دلیل فرانسهدانی خود و احمدشاه مجبور به شرح پیشنهاد مصطفی کمال به فرانسه شده و اینجاست که با روایت سپهبدی و رشدی آراس احمدشاه ضمن ابلاغ سلام و تشکر به غازی مصطفی کمال صریحاً این پیشنهاد را رد کرده و پاسخ داده میان خانوادهی ما رسم نیست که با کمک سپاه بیگانه وارد کشور شویم.
این روایت تاریخی نشان میدهد که کمال آتاتُرک دستکم در ابتدای روی کارآمدن رضاشاه دید مثبتی به او نداشته و تلاش داشت از روی کار آمدن وی جلوگیری کند. هرچند برخی ترکزبان بودن قاجاریه را علت این رفتار آتاتُرک دانستهاند اما احتمالاً دلایل پیچیدهتری برای چنین رویکردی باید وجود داشته باشد و احتمالاً نقش انگلیسیها در روی کارآمدن رضاشاه و حمایت آنان از تغییر سلسله در ایران دلیل سوءظن بیشتر آتاتُرک به رضاشاه بوده است.
با این حال در میان رهبران کشورهای جهان، رضاخان نخستین کسی بود که به محض اعلام جمهوریت در ترکیه، تغییر حکومت را به آتاتُرک تبریک گفت. سردار سپه که در آن زمان بهتازگی به نخستوزیری منصوب شده بود، در آبان ۱۳۰۲ یک جلد کلامالله مجید و یک قبضه شمشیر مرصع به عنوان هدیه برای آتاتُرک فرستاد و به او تبریک گفت. این امر مقدمهای برای ایجاد روابط دوستانه میان دو کشور شد.
اولین رهبر سلسلهی جدید و رئیس دولت در ایران، رضاشاه، درست مانند رهبر جمهوری ترکیه، یک سرباز قدیمی و رهبری تازهنفس بود. اما همزمان با فروپاشی امپراطوری عثمانی عدهای از سلطنتطلبان عثمانی و کُردها با حمایت ارامنه یک جمهوری خودمختار در منطقهی آرارات و هممرز با ایران تشکیل دادند. دولت ترکیه اصرار داشت که از خاک ایران برای حمله به این جمهوری استفاده کند و تا آن زمان حاضر به حل اختلافات در نوار مرزی با ایران نبود و وعدهی حل اختلافات پس از همکاری با ایران را میداد.
بر همین اساس در اول اردیبهشت ۱۳۰۵ عهدنامه ودادیه و تأمینیه بین دو کشور منعقد گردید و قرار شد مذاکرات مربوط به انعقاد موافقتنامههای گمرکی و سرحدی و مبادلات پستی و غیره نیز بلافاصله آغاز شود. در مهر ۱۳۰۶ ترکها به گمان اینکه یک ستون از ارتش آنان که به دست کردها اسیر شده بود به ایران آورده شده و تحت اختیار مقامات ایرانی میباشد، سفیر خود را از تهران احضار کردند و روابط بین دو کشور تیره شد. مطبوعات ترکیه شورش آرارات را اقدامی از سوی دولت ایران میدانستند و در این دوره دیدگاه آنان نسبت به ایران کاملاً منفی شد.
این دیدگاه که شورشیان از سوی ایران حمایت میشوند، ترکیه را علیه ایران برانگیخت اما هیچ سند روشنی در مورد این موضوع وجود نداشت. استفادهی شورشیان از کوه آرارات به عنوان پایگاه و مقر لجستیکی، باعث میشد تا آنان ایران را مقصر این شورشها بدانند. نهایتاً دولت ایران در سال ۱۳۰۹ به ارتش ترکیه اجازه داد که وارد خاک ایران شده و از پشت به نیروهای شورشی آرارات حمله کند.
پس از بیست روز ترکیه این نیروها را سرکوب کرد. تعدادی از نیروهای کُرد به خاک ایران گریختند و آشوب به خاک ایران کشیده شد که نهایتاً توسط نیروهای نظامی ایران خاتمه یافت و دولت ایران به فرمانده آنان احسان نوری پاشا پناهندگی داد. ارتش ترکیه پس از ورود به ایران ۸۰۰ کیلومترمربع از خاک ایران شامل مناطق آیوبیگ شیله، توژیک، سلطان تپه و قله آرارات کوچک (آغری) را اشغال کرد. این حوادث مرزی و اقداماتی که ترکها در سرکوب عشایر کُرد مرزنشین به عمل آوردند باعث وقفهی مذاکرات تعیین حدود مرزی شد.
اما پس از رفع شورش آرارات، بحران برطرف و مذاکرات از سر گرفته شد و منجر به امضای موافقتنامهی گمرکی در خرداد ۱۳۰۹ و موافقتنامهی تعیین حدود مرزی در دی ۱۳۱۰ گردید. در این موافقتنامه ترکیه به همهی خواستههای خود رسید و مرز مطابق میل ترکها ترسیم شد. به موجب موافقتنامه تعیین حدود مرزی بخشی از اراضی مجاور کوه آرارات به ترکها واگذار شد و در عوض قطعه زمینی در کردستان به ایران تعلق گرفت.
خط مرزی در شمال به سوی شرق جابهجا شد تا کنترل کامل دو کوه آرارات کوچک و بزرگ را به ترکیه بدهد و در وسط نیز بین روستای ارمنی گوییربران و کتول داغ به سوی شرق جابهجا شد تا نود مایل مربع دیگر در قصبه و قلعه قطور را به ترکیه بدهد. در جبران آن ایران نوار کوچکی را از زمین در منتهیالیه شمالی منطقه مرزی در نزدیکی تالاب بورالان دریافت کرد و در جنوب خط مرزی به سوی غرب جابهجا شد تا کنترل هشتاد مایل مربع دیگر بین باژرگه و کوتو داغ در کنترل ایران باشد. در ۱۴ آبان ۱۳۱۱ نیز دو عهدنامه مؤدت و امنیت و رفع اختلاف مرزی در آنکارا بین دو کشور به امضا رسید.
سفر رضاشاه به ترکیه
مصطفی کمال آتاتُرک که شعار «صلح در خانه و صلح در جهان» را در دستور کار خود قرارداده بود از باری که مشکلات مرزی با ایران در داخل ترکیه ایجاد میکرد آگاه بود و بر همین اساس رضاشاه پهلوی را به ترکیه دعوت کرد تا این فشارها را از بین ببرد.
مسیری که در نهایت منجر به پیمان سعدآباد میان ایران و ترکیه شد. آتاتُرک در پیگیری سیاست خارجی جمهوری تازهتاسیس ترکیه و برای ایجاد و گسترش روابط خارجی بهویژه با همسایگان و برخی کشورهای دیگر در 27 اکتبر 1930 از نخستوزیر یونان، ونیزلوس، و 28 اکتبر 1930، پادشاه افغانستان امانالله خان میزبانی کرده بود. نخستوزیر مجارستان، کنت بتلن هم در 13 ژانویه 1931 به این کشور سفر کرد، و تاکاماتسو شاهزاده ژاپنی در 13 ژانویه 1931 از این کشور دیدار کرد.
ملک فیصل پادشاه عراق نیز در 2 دسامبر 1931 و نخستوزیر مجارستان، ژول گومبوش، در اکتبر 1933 از ترکیه بازدید کرد. رضاشاه بعد از الکساندر پادشاه یوگسلاوی اولین و تنها سفر خارجی خود به ترکیه را انجام داد. این سفر که از تهران 38 روز به طول انجامید و 26 روز آن در داخل ترکیه گذشت بهعنوان طولانیترین پذیرش رسمی هم در تاریخ ثبت شد.
شاه ایران، رضا پهلوی، 22 خرداد 1313 وارد خاک ترکیه شد و 15 تیر از ترکیه خارج شد و بیستوشش روز در ترکیه ماند که 14 روز آن در آنکارا بود. او در مدت اقامت خود در ترکیه از آنکارا به استانبول، از چناق قلعه به افیون، از ازمیر به اسکیشهر سفر کرد.
او این فرصت را داشت که بسیاری از استانهای ترکیه را ببیند و بشناسد. همه این سفرها قبلاً به طور رسمی برنامهریزی نشده بودند و برخی از آنها خارج از برنامه پروتکل انجام شد؛ از جمله یکی از اتفاقات مشکل غذا خوردن رضاشاه به خاطر دندانهایش بود که به پیشنهاد آتاتُرک توسط یک دندانپزشک آلمانی پروتز شد و هدیه شخصی ارزشمندی برای رضاشاه محسوب میشد که میتوانست باقی سفر از پذیرایی ترکها بیشتر بهرهمند شود.
رضاشاه و آتاتُرک در نوسازی و سیاستهایی که برای ساختن کشوری مدرن تلاش میکرد شبیه یکدیگر بودند. سیاستهای هر دو شامل اصلاحات سکولار میشد. آموزش دینی در مدارس کنار گذاشته شد، دادگاهها و قوانین به سبک غربی مدرن شد. امتیازات حقوقی که برای خارجیها فراهم شده بود از بین رفت. هر دو کشور با سیاستهای ملی سعی در ایجاد یک رژیم مدرن سکولار داشتند.
در عین حال هر دو کشور از سیاستهای روسیه و انگلیس ضربه خورده بودند و براساس همین مشترکات معاهدهی دوستی و عدم تجاوز امضا کردند. هدف دیگر ایجاد یک مبنای مشروع/قانونی در روابط دوجانبه بود. پیشنهاد دیدار میان آتاتُرک و رضاشاه توسط آتاتُرک داده شد اما او تصور نمیکرد که رضاشاه لزوماً سفر به ترکیه را بپذیرد و توقع میرفت به ملاقات دو نفره در منطقه مرزی میان دو کشور منجر شود اما رضاشاه با شگفتی این پیشنهاد را به منزله دعوت به ترکیه قلمداد کرده و از آن استقبال کرد و به سفیر ترکیه اظهار داشت که از این کار بسیار خرسند است و پیشنهاد بسیار جالبی داد.
رضاشاه اعلام کرد که خیلی دوست دارد همراه پسرش این سفر را انجام دهد و پسرش ترکیه را بشناسد و از مدرسه نظامی، نیروی دریایی و هوایی ترکیه بازدید داشته باشد. سفیر ترکیه در تهران به آنکارا نوشت که رضاشاه قبل از هر چیز یک سرباز است و در سفر خود به گشت و گذار در مؤسسات نظامی علاقه نشان خواهد داد و از آنجایی که شاه در ایران مزارع زیادی دارد، به کشاورزی و امکانات علمی نیز علاقهمند است.
معروف است که سفر رضاشاه به ترکیه در هر دو کشور تأثیرگذار بود و نقطه عطفی در روابط دیپلماتیک دو کشور شد. سفر رضاشاه پهلوی به ترکیه که از 19 خرداد 1313 از تهران آغاز شد، سفری از شرق به غرب بود و بهعنوان یک تور رسمی در بسیاری از استانهای ترکیه برگزار شد. بخشی از این سفر با ماشین و گاهی با قطار و گاهی با کشتی بود.
رضاشاه ابتدا قصد داشت از راه نصیبین وارد ترکیه شود اما ایران به سفارت ترکیه پیام داد که شاه در 19 خرداد 1313 از طریق تبریز وارد ترکیه خواهد شد و رضاشاه ترجیح میدهد مستقیماً بدون رفتن به استانبول با استفاده از جاده ارزروم-ترابوزون به آنکارا برود. میرزاسیدباقرخان کاظمی، وزیر امور خارجه ایران، میرزا حسینخان سمیعی و حسین قلیخان نظام قراگوزلو رضاشاه را در این سفر همراهی میکردند.
تلویزیون ترکیه بهتازگی فیلمی از این سفر را منتشر کرد. آتاتُرک در این فیلم هدف از این سفر را با این جملات بیان کرد: «امروز تاریخ برای ملت ترکیه خاطرهای فراموشنشدنی از خود به جا میگذارد، امروز نهتنها در روابط ترکیه و ایران، بلکه بهعنوان یکی از روزهای مهم در صلح جهان ثبت خواهد شد.»
رضاشاه در این سفر از مدارس نظامی ترکیه و دستاوردهای صنعتی و علمی و مدارس نوین ترکیه بازدید کرد و در زمینهی معادن ترکیه کنجکاوی به خرج داد. همچنین قطارها و کشتیهای مدرن ترکیه بهویژه کشتیهای جنگی برای شاه ایران جذاب بود. اجرای اپرای اوزسوی که از شاهنامه الهام گرفته شده بود، یکی از برنامههای ویژه سفر رضاشاه به ترکیه بود که مختص این سفر و با دستور آتاتُرک ساخته شده بود.
وظیفهی نوشتن این داستان به منیر حایری اگلی سپرده شد و عدنان سایگون آن را آهنگسازی کرد و بدین ترتیب اولین اثر اپرای ترکیه خلق شد. رضاشاه در این سفر به شدت تحت تاثیر ظواهر ترکیه قرار گرفت که یکی از مهمترین آنها رفع پوشش زنان بود که منجر به صدور فرمان کشف حجاب توسط رضاشاه شد. مهمانیها و شام متعددی در دوره حضور رضاشاه در استانبول و آنکارا برگزار شد و شاه با مقامات ترک دیدارهای متعددی داشت که برخی از این دوستیها برای ایرانیها دردسرساز هم شد.
ژنرال فخرالدینپاشا آلتای یکی از همین افراد بود که توانست با رضاشاه روابط صمیمی پیدا کند و مورد اعتماد قرار گرفت. آلتای در تعیین حدود مرزی میان ایران و افغانستان به عنوان حکم تعیین شد و بهخاطر آموزش دیدن افسران ارتش افغانستان در ترکیه و روابط دوستی میان آنها در تعیین حدود به نفع افغانستان عمل کرد و با وجود اعتراضات ماموران ایرانی به پشتوانه اعتماد رضاشاه کارش را پیش برد.
اهمیت سفر از نگاه بینالمللی
ترکیه و ایران به عنوان دو کشور همسایه با اتحاد جماهیر شوروی دغدغههای مشترکی در این زمینه داشتند و تلاش داشتند با فروپاشی امپراطوری توسعهطلب و تجاوزگر روسیه تزاری روابط تازهای با اتحاد جماهیر شوروی مبتنی بر صلح و امنیت برقرار کنند اما در عین حال از واکنش انگلستان در مقابل این موضوع بیمناک بودند.
از سوی دیگر انگلستان به عنوان مهمترین بازیگر بینالمللی آن دوره؛ با توجه به اهمیت ترکیه و ایران و حساسیت نسبت به موازنههای جدیدی که در صورت همکاری این دو کشور ایجاد میشد، این دیدار را از نزدیک دنبال کرد. انگلیس بهویژه در برابر اتحاد جماهیر شوروی سعی میکرد ترکیه و ایران را به خود نزدیک نگه دارد و از امتیازات نفتی خود در ایران محافظت کند. به همین دلیل بود که با نگرانی از افزایش نفوذ اتحاد جماهیر شوروی در منطقه با تلاش رضاشاه برای ایجاد جمهوری مخالف بود و با احتیاط با سفر رضاشاه به ترکیه و احتمال توسعه همکاریهای دو کشور فراتر از حوزه نفوذ انگلیس برخورد کرد.
در آغاز سال 1934، سفیر انگلیس در تهران، سر رجینالد هور، مکاتباتی را با لندن در خصوص سفر شاه آغاز کرد. در گزارشی که در ژانویه به لندن فرستاد، اظهار داشت که شاه به آنکارا سفر خواهد کرد، اما اطلاعات برنامه متفاوتی را ارائه کرد. در آن زمان در محافل رسمی ایران شایع شده بود که شاه بیمار است و برای معالجه به اروپا خواهد رفت. گزارش شده بود که شاه ابتدا برای معالجه به بغداد، سپس به ترکیه و سپس به اروپا خواهد رفت. اما سفر به این شکل انجام نشد، انگلیس همچنان در هر مرحله از روند این دیدار را از نزدیک دنبال میکرد. سفیران انگلیس در آنکارا و تهران تمامی جزئیات این دیدار را در گزارشهای خود گنجاندهاند.
مهمترین رویداد این سفر از نظر روابط ترکیه و انگلیس، دیدار آتاتُرک با سفیر انگلیس، سر پرسی لورین، پس از ضیافت شام به افتخار شاه در 17 ژوئن بود. در این جلسه، آتاتُرک، از لزوم بهبود روابط با شوروی صحبت کرد و گفت که روابط با شوروی به دوستی ترکیه و انگلیس آسیبی نمیرساند. در طی این روند، ترکیه تمایل داشت با انگلیس یک توافق تجاری منعقد کند.
به گفتهی سفیر انگلیس در آنکارا پیشنهادات ترکیه در خصوص توسعه روابط تجاری پیشنهاد رئیسجمهور ترکیه مربوط به سفر شاه ایران به ترکیه است. رضاشاه در دیدار با کمال آتاتُرک اظهار داشت که نفوذ انگلستان در شرق مانند قرن نوزدهم ادامه دارد و انگلستان قصد عقبنشینی از مواضع خود در این بخش را ندارد. روابط ایران با انگلیس نیز در چارچوب سفر شاه مورد بحث قرار گرفت. پرسی لورین در گزارشی که در آخرین روز سفر رضاشاه به لندن فرستاده بود، مجدداً در مورد دیدار آتاتُرک و رضاشاه صحبت و اشاره کرد که روابط ایران و ترکیه در حال توسعه است.
* خبرنگار گروه دیپلماسی روزنامه هممیهن
منبع: روزنامه هممیهن