محمد دادکان رئیس اسبق فدراسیون فوتبال در مصابحه مفصلی از وضعیت امروز فوتبال، جامعه و حتی سیاست انتقاد کرده است.
به گزارش شرق، در ادامه گزیدههایی از این گفتگو را میخوانید:
*من در یک برنامه زنده تلویزیونی که خیلی هم پربیننده بود، به مجری برنامه پخش زنده گفتم جای من از آدمهایی که میآوری سه سؤال بپرس: ۱- خانهات کجا بود و امروز کجاست؟ ۲- بچههایت امروز کجا هستند؟ ۳- چهکاره بودی؟ اینها را در پخش زنده گفتم. از خانوادهات چه کسی جانباز یا مجروح است؟ شهید شده است؟ خودم جواب دادم و گفتم این سه تا را هیچ مسئولی ندارد. هرکدام پنج بچه دارند، کدام بچههایشان اینجا هستند؟ خانه شان کجا بوده؟ امروز کجا هستند؟ یک جایی هست در لواسان که گیت زدهاند، شما بروید ببینید چه کسانی آنجا زندگی میکنند؟ مردم عادی هستند؟ شما یک مسئول را بیاورید اینجا. بگویید خانهات کجا بوده است؟ به قرآن اگر به شما بگوید. ته خط هم پایینتر بودهاند، چه در تهران، چه در شهرستانها. حالا امروز به هزار میلیارد میگویند تتمه پول. از کجا آوردید؟ چه کسی جلوی تو را گرفت؟
*اگر دست آقای پزشکیان را بستند، باید برود. همان شعارها و درخواستهایی که داشت را بیاید اجرا کند و پای آن بایستد. اولین چیز، ایستادن جلوی آدمهای فاسد است. اگر روزی بگویند آقای دادکان شما بیا این شغل را بگیر، میگویم به من حکم بدهید تا بروم و جلوی اینها را بگیرم؛ در این راه بمیرم هم فسادها را معرفی میکنم. چطور بگویم؟ همه را هم بلدم. به من حکم بدهید تا ذینفوذ باشم و در ورزش و خارج از ورزش فسادها را کف دست آقای رئیسجمهور بگذارم؛ اما گروهی هست که نمیخواهد. میخواهد جلوی این کارها کسی نایستد و این مسیر ادامه داشته باشد.
* خدا شاهد است من سال ۱۳۵۶ چین بودم. وقتی ایستادم اتوبوس بیاید، یک مغازه در چین بود به نام فرندشیپ که من خودم از آن یک قالیچه ابریشم خریدم. شما وقتی میایستادید اتوبوس بیاید، همه خیابان خاکی بود. به روح پدر و مادرم، وقتی میایستادید اتوبوس بیاید، همه میپریدند و به شما نوبت نمیرسید. مجبور میشدید شما هم بپرید سوار اتوبوس شوید. خیابانها عریض و خاکی. دو ساعت میایستادید اتوبوس بیاید. ۱۰، ۲۰ سال بعد من رفتم چین تا قبل از کرونا شانگهای بودم، شما بروید ببینید چین چه شده است.
*من در یک برنامه تلویزیونی گفتم خدا شاهد است صبح در را باز کنند رهبر کره شمالی اولین نفر فرار میکند، چرا؟ شب که کارخانه را تعطیل میکنند، همه میروند در مترو، یک کیف دارند. به پیغمبر درِ کیف را باز میکنند یک زیرانداز دارند در مترو میخوابند و صبح دوباره میروند سر کار. این مترو بویی میدهد که نگو و نپرس. کسی میتواند حرف بزند؟ راهنمای ما، یک خانم بود، سابقه من را درآورده بود و فارسی هم بلد بود که من معلم دانشگاه هستم و کارهای ما را انجام میداد. آمد به من یواشکی گفت یک کاغذ برای من مینویسید از ایران بفرستید که من بیایم دانشگاه شهید بهشتی درس بخوانم؟ گفتم نمیتوانم این کار را انجام دهم. حالا ببینم چه میشود. گفت اینجا فلان است و... من یک دفتر داشتم که کارهایم را مینوشتم. میخواستم به او پولی بدهم. گفت ندهید. برو بگذار در دستشویی. من هم رفتم دفتر را گذاشتم در دستشویی و این رفت از لای دفتر پول را برداشت. همه فراری هستند. از صبح تا شب مارشِ جنگ میزنند. باورتان نمیشود که من اینها را بگویم، من یک وانت گرفتم، یک نفر را برده بودم از ایران، میدانستم که برخوردها و تضادها چیست، یکیاش غذا بود. من به محض اینکه رئیس فدراسیون شدم از وزارت خارجه، چون قبلا مسئول تربیت بدنی وزارت خارجه بودم، یک آشپز آوردم. پدر شهید هم هست آقای جمشیدی. گفتم شما هرجا تیم ملی ایران میرود، چهار روز جلوتر برو، وسایل بگیر و غذا درست کن تا ما بیاییم تا بازیکن تیم ملی نگوید من این را میخورم یا نمیخورم. هرجای دنیا تیم ملی را بردم، آشپز چهار روز جلوتر میرفت و غذا درست میکرد. تیم ملی که میرسید، همه بو میکشیدند، کیف میکردند که بوی قورمهسبزی، قیمه و چلوکباب میآید. با اسم به شما میگویم. وقتی من رسیدم کره، آقای جمشیدی قبل از ما رفته بود. من رسیدم سلامعلیک کردم و گفتم آقای جمشیدی چه شده است؟ گفت شش نوع غذا درست کردم. امروز و فردا و ما بعد از بازی آمدیم. گفت فقط نوشابه نیست. باورتان میشود؟ من یک وانت گرفتم، رئیس فدراسیون. با وانت سوار شدم و رفتم چهار، پنج جا از هرجا ۱۰تا، ۱۰تا نوشابه خریدم و برای تیم ملی آوردم. کره این است. از صبح مارش عزا میزند تا شب. من در یک برنامه گفتم، به آقای حدادعادل گفتم شما میخواستید مملکت را ژاپن اسلامی کنید، امروز به دنبال کره شمالی اسلامی هستید؛ یعنی اینکه کسی یک ویژن داشته باشد نیست، هنوز هم سؤال کنید. کدام وزیر را قبول دارید؟ تنها وزیری که از همه کاربلدتر و متینتر است، آقای ظفرقندی، به او رأی ندادند. ایشان در مرز رأی میآورد.
*روزی کنار آقای رفسنجانی، من کنارش نشستم و گفتم آقای هاشمی شما بیایید یک استادیوم ۷۵هزارنفره بسازید. گفت طرحش را بدهید. من طرحش را دادم. معاونت عمرانی بردیم و این حرفها و جلسات مختلف برگزار شد که آقای هاشمی میگوید در اینجا، آقای دادکان به من این طرح را داد. گفت میسازم. هفت، هشت جلسه برگزار کردیم که زمین از مرقد حضرت امام، ساخت از دانشگاه آزاد اسلامی و این کار تمام شد. رسید به جایی که مجموعه دانشگاه پنج، شش تایش را بفروشند، در خیابان پاسداران، ما رفتیم پونک، شبانه اطلاعیه دادند که اینها موقوفه است و نمیشود بفروشیم. چرا؟ چون به اسم آقای هاشمی، مترو و چهار چیز دیگر، این هم درنرود. جلوی کار را گرفتند.
*مشهد جدا نشده، همه ایران ملوکالطوایفی است. مشهد نه، جای دیگر شما کاری میتوانید انجام دهید؟ مثل مشهد. هرجایی برای خودش یک حاکمی دارد. مشهد اجازه نمیدهد فدراسیون بازی کند، فدراسیون باید فوتبال را تعطیل کند.
*من هم در سیستم کار کردم. الان چرا کسی نمیآید بگوید پولهای فوتبال کجاست؟ پس ما از کجا میآوردیم؟ در سابقهام نوشتهام که خدمت شما میدهم. اگر یک نهاد دولتی آمد گفت یک ریال به من داده، من ۱۰ هزار تومان به او میدهم. زیرش نوشتم جزو افتخاراتم است. اینها را هم برای فوتبال خریدم و خوشحالم. جلو ورودی هم زدند که این ساختمانها توسط محمد دادکان خریداری شده است. جلوی فساد را گرفتم؛ مردم هم استقبال کردند. چرا الان شما جلوی فساد را نمیتوانید بگیرید؟ چون خودش هم فاسد است. اگر کسی نمیگوید، من میگویم. گفتم و شما هم ترس نداشته باشید. چرا الان نمیآیند قضیه فوتبال را بگویند؟ چون برخی بالادستیها هم گرفتند و خوردند. از این واضحتر بگویم؟ مدیرعاملهای پرسپولیس و استقلال، تیمهای صنعتی، چرا هیچزمانی مؤاخذه نشدند؟ الان چند وقت است که میگویند فساد فوتبال؟ ویلموتس را چرا نمیگویند؟ پولی که از ویلموتس خوردند را همه با هم خوردند. نمیدانند؟ همه را میدانند. الان هم که میگویند فساد در فوتبال است، چرا هیچ اتفاقی نمیافتد. چرا؟ چون کسی عزم این کار ندارد.
*به عنوان یک معلم با بیش از ۴۰ سال سابقه، از آقای پزشکیان میخواهم دنبال یارانه گندم و بنزین نباشد؛ اینها همه سرگرمی است. بروید جلوی فسادها را بگیرید؛ ببینید چقدر پول در این مملکت بوده، اضافه هم میآوریم. جلوی پولهایی را که در خارج از کشور خرج میکنند، بگیرید. یارانه بدهیم نان و آرد بگیرید، دیگر چیست؟ سرگرمی برای مردم درست کردید. از آقای پزشکیان میخواهم چیزهایی را که مردم دوست دارند اجرا کند. جلوی رانتهای مسئولان و فرزندانشان را بگیرید. میلیاردها تومان، میلیونها دلار در ماه دارد از این مملکت خارج و خرج میشود. جلوی آنها را بگیرید و ببینید ثروت این مملکت چه میشود؟ میگویید فساد نیست. پس اینها چیست؟ شمر نماز شبش ترک نمیشد. آدمهایی که مدعی اسلام هستند. پولها کجا خرج میشود؟ مصاحبههای من را زمانی که مدیر بودم بخوانید. آن زمان سازمان تربیتبدنی خلاف کرد، جلویش ایستادم. تنها کسی بودم که مصاحبه کردم. یکی بگوید من هم این کار را کردم. پولی که من ۱۸ سال پیش در فدراسیون فوتبال گذاشتم پنج میلیارد و ۴۰۰ بود، شما به عنوان خبرنگار یک مجموعه بروید بگویید این پول چه شد؟