تبریز - خبرآنلاین/ سمیه گل محمدی: یکی از دوستانم در حادثه ای دلخراش نیمبند از انگشت شصتش را از دست داده بود و غم او پایان نمی یافت و همیشه حین صحبت هایمان از نقصی که به آن دچار شده بود، گله می کرد.
گشت در فضای مجازی و جستجو برای رفع مشکل این دوست، به یکی از روزمرگی های من تبدیل شده بود.
تا اینکه در خلال این گشت و گذار اینترنتی به مطلبی رسیدم که توجهم را جلب کرد:
مردی که برای خودش دست مصنوعی ساخته بود!
بعد از پرس وجو از همکاران خبری، چندی پیش توانستم به دفتر کار این مرد پر تلاش و نخبه تبریزی مراجعه کنم و از نزدیک در جریان داستان زندگیش قرار بگیرم.
کارگاهی که دستها، دست میسازند!
همین که وارد کارگاه میشوی، اولین چیزی که توجه آدم را بخود جلب میکند، دستان مصنوعی است که امیر پایدار آنها را ساخته است.
داستان این کارگاه اینطور آغاز میشود:
امیرپایدار ضمن یک حادثه، دستش زیر دستگاه برش رفت و سه انگشتش قطع شد...
خودش می گوید زمانی که از پیوند انگشت ناامید شدم، تصمیم گرفتم برای خودم انگشت مکانیکی بسازم!و این شروع ماجراجویی کاری امیر پایدار بود.
از او میپرسم، حادثه تلخ قطع انگشتان دست شما چطور اتفاق افتاد؟
بعد از فراغت از تحصیل دانشگاهی، به همراه برادرانم در کارگاه تولید میزهای تلویزیون پدرم مشغول به کار شده بودم ، دهم آذرماه سال 89 بود، من سفارش مشتری را در شبستر تحویل دادم و ساعت پنج عصر با خستگی تمام به کارگاه رسیدم. با وجود اینکه خیلی خسته بودم ولی بالای سر دستگاه برش رفتم و چون تمرکز نداشتم دستم زیر دستگاه رفت، چیزی نفهمیدم، چشم باز کردم دیدم در بیمارستان هستم و در کمال ناباوری انگشت سبابه به طور کامل، انگشت شست از ناخن و یک بند هم از انگشت وسط قطع شده بود.
در ایام گذشته به حرفه موسیقی علاقه بیش از اندازه ای داشتم و حتی قبل از اینکه انگشتانم قطع شود به صورت حرفه ای در این رشته فعالیت می کردم ولی قصه زندگی عوض شد و ورق برگشت…
من مانده بودم و انگشتانی که توان زدن هیچ سازی را نداشت...
چطور شد که به تولید ساخت دست مصنوعی اقدام کردید؟
برای درمان به پزشکان مختلفی مراجعه کردم تا مشکلم را حل کنند ولی در آن سال ها نه پیوندی انجام می شد و نه من کار خاصی میتوانستم انجام دهم، فقط نهایت همین پروتز های زیبایی بود که بر روی دست من حتی پروتز زیبایی جواب نداد.
برای معالجه انگشتان قطعشده در تبریز، تهران و شیراز پیش پزشکان متخصص بسیاری هم رفته بودم، ولی جوابی نگرفتم.
یکی از پزشکانم در تهران ایده ای به من داد، گفت در آمریکا انگشت مکانیکی تولید میشود که برای افراد قطع عضو شده خیلی خوب است، ولی چون ما تحریم هستیم حتی به نامههای ما جواب هم نمیدهند!
من هم این فکر به سرم زد که خودم انگشت مکانیکی بسازم، به پزشکم گفتم اگر ما خودمان آن دست را در تبریز بسازیم چطور می شود! در جواب به من گفت این انگشت های مکانیکی تکنولوژی پیچیده ای دارند. از پس آن بر میآیید؟
پس از اینکه به تبریز رسیدم شروع به ساخت کردم، در واقع زیر صفر بودم و هیچ پیشینه ای در این حرفه نداشتم، نه اصلا میدانستم که جریان چیست و نه چطور می شود این کار را عملیاتی کرد.
ولی به خاطر نیاز شخصی خودم شروع به این کار کردم ، من روی این انگشت کار کردم هی شکست خوردم هی خراب کردم و هی تکرار کردم که به مرور زمان دیدگاهم عوض شد.
مثلا شما فرض کنید من هزار بار شاید شکست می خوردم از این هزار بار یک بار هم درس می گرفتم، دوباره هزار بار شکست می خوردم و درس دومُ را می گرفتم، به یاد دارم شب ساعت ۴ بیدار می شدم و کار میکردم و مدام به خودم میگفتم که الان وقت خوابه وقت کار کردن نیست ولی این جمله را هم تکرار می کردم که که تو مجبوری تو باید آن را درست کنی.
با این که خسته بودم ولی دوست داشتم که این کار را انجام بدم، بعد از مدتی کار کردن به پیشنهاد همسرم کار با نرمافزار اتوکد را شروع کرده و وارد طراحی صنعتی شدم، برادرم مرا به تهران برد و با افراد صنعتی کار بسیار ماهر و مجرب آشنا کرد تا از آنها کار صنعتی را یاد بگیرم.
کارگاه من هم خیلی کوچک بود به اندازه یک پارچه که در آن یک انبر، آهن بر، پیچ گوشتی و ابزار ابتدایی بودند، بالاخره بعد از یک سال انگشت ماکتی را که ساخته بودم بردم پیش دکتری که گفته بود نمیتوانید بسازید بردم، بعد از اینکه نشان دادم دید که مکانیزم کار میک ند و دقیقا مثل انگشت حرکت دارد...
دکتر از کار من تعجب کرده بود، خوشبختانه من پس از تلاش های شبانه توانستم همین انگشت متحرک را در جشنواره بنیاد ملی نخبگان شرکت داده و منتخب شوم.