به گزارش اقتصادنیوز، تورم تاثیرات مختلفی بر افراد و گروههای مختلف در جامعه دارد، اما یکی از گروههایی که بیشترین آسیب را از این پدیده میبینند، کارگران هستند. کارگران معمولاً حقوق و دستمزد ثابتی دریافت میکنند و اگر میزان تورم از افزایش حقوق آنها بیشتر باشد، توان خرید آنها کاهش مییابد. این مسئله باعث میشود کارگران نتوانند نیازهای اساسی خود مانند مسکن، غذا و خدمات بهداشتی را به خوبی تامین کنند. علاوه بر این، تورم ممکن است به نابرابری درآمدی منجر شود، زیرا کارفرمایان ممکن است نتوانند بهسرعت با افزایش هزینهها حقوق کارکنان خود را افزایش دهند. از سوی دیگر، کارگران با قراردادهای موقت یا بدون ثبات شغلی بیشترین آسیب را میبینند، چرا که توانایی کمتری برای مذاکره درباره دستمزد بالاتر دارند. بنابراین، تورم نهتنها بر توان خرید کارگران تاثیر منفی میگذارد، بلکه ممکن است باعث افزایش فشارهای اجتماعی و روانی نیز شود، زیرا بسیاری از کارگران با احساس ناامنی اقتصادی و کاهش استانداردهای زندگی مواجه میشوند. اما هزینه تورم برای کارگران چقدر است؟ خیلی از مطالعات در پاسخ به این سوال بر تغییرات دستمزد واقعی در دورههای تورمی تمرکز کردهاند، یعنی سطح قدرت خرید کارگران پس از افزایش قیمتها.
ژائو گوئریرو، جاناتون هازل، چن لیان و کریستینا پترسون در مقالهای که با عنوان «چرا کارگران از تورم بیزارند؟» در ماه گذشته به چاپ رساندند، بر این نکته تاکید دارد که این هزینهها تنها به کاهش دستمزدهای واقعی محدود نمیشوند. این مقاله نشان میدهد که کارگران برای مقابله با تورم باید اقدامات پرهزینهای را انجام دهند (که به آن «درگیری» گفته میشود) تا دستمزدهای اسمی آنها با تورم همگام شود. این درگیری با کارفرمایان، شامل مذاکرات سخت، درخواست افزایش دستمزد یا تهدید به ترک شغل است. حتی اگر تورم باعث کاهش دستمزد واقعی نشود، این اقدامات به کارگران هزینههایی تحمیل میکند که به کاهش رفاه آنها منجر میشود. این مقاله مفهومی به نام «فرسایش دستمزد» را معرفی میکند که نشان میدهد چگونه تورم بدون درگیری از سوی کارگران، میتواند دستمزد واقعی آنها را کاهش دهد. به عبارت دیگر، اگر کارگران در مقابل تورم واکنش نشان نداده و دستمزدهای خود را افزایش ندهند، کاهش دستمزد واقعی به مراتب بیشتر خواهد بود. در الگوی معرفیشده این مقاله، کارگران تصمیم میگیرند که آیا وارد درگیری شوند یا نه. در نتیجه، افزایش تورم باعث افزایش تعداد درگیریها برای افزایش دستمزد میشود. اما این افزایش دستمزد از طریق درگیری، هزینههای اضافی ایجاد میکند که مزایای افزایش دستمزد را جبران و بهبود رفاه را محدود میکند. در نظرسنجی که در این مقاله آمده، نشان داده شده است که کارگران حاضرند 75/1 درصد از دستمزد خود را برای جلوگیری از درگیری با کارفرمایان قربانی کنند. این عدد نشاندهنده هزینههای بالای درگیری برای کارگران است. با استفاده از دادههای نظرسنجی، نویسندگان نشان میدهند که هزینههای تورم برای کارگران وقتی درگیریها را نیز در نظر بگیریم، بیش از دو برابر افزایش مییابد. در ادامه خلاصهای از این مقاله، ارائه شده است.
به گزارش تجارت فردا، طبق بررسیهای مرکز تحقیقاتی پیو در آمریکا، مردم فکر میکنند تورم یکی از «بدترین مشکلات» این کشور است. چرا مردم از تورم تا این حد بدشان میآید؟ مردم به دلایل مختلفی از تورم بدشان میآید، زیرا تورم تاثیرات منفی و نامطلوبی بر زندگی روزمره آنها میگذارد. یک دلیل میتواند این باشد که وقتی تورم بالاست، پولی که مردم در دست دارند ارزش کمتری پیدا میکند. این به این معناست که افراد با درآمد ثابت نمیتوانند به اندازه قبل کالا و خدمات خریداری کنند. در نتیجه، توانایی آنها برای تامین نیازهای اولیه زندگی کاهش مییابد. از طرفی، تورم موجب افزایش هزینهها در بخشهای مختلف زندگی مانند مسکن، غذا، بهداشت و حملونقل میشود. این افزایش هزینهها بهویژه برای اقشار کمدرآمد و متوسط جامعه مشکلات زیادی ایجاد میکند، زیرا آنها بخش عمدهای از درآمدشان را صرف نیازهای اساسی میکنند. علاوه بر این، تورم بهطور معمول باعث توزیع ناعادلانه ثروت میشود. افرادی که دارای داراییهای ارزشمند (مانند زمین یا املاک) هستند، از افزایش قیمتها سود میبرند، اما کسانی که درآمد ثابتی دارند و بهویژه کارگران و بازنشستگان، بیشترین ضربه را متحمل میشوند. این موضوع موجب تشدید نابرابری اقتصادی میشود. وقتی که تورم زیاد میشود، مردم ممکن است دولت و نهادهای اقتصادی را مقصر بدانند و اعتمادشان به توانایی دولت در مدیریت اقتصاد و حفظ ثبات پولی کاهش یابد. این بیاعتمادی میتواند به نارضایتی اجتماعی منجر شود.
این مقاله نیز درباره اثرات تورم بر کارگران است. مقاله ابتدا توضیح میدهد که چرا مردم از تورم بیزارند. یکی از دلایل اصلی این است که قیمتها سریعتر از دستمزد اسمی افزایش مییابد، یعنی دستمزدهای واقعی کاهش مییابد و کارگران فقیرتر میشوند. این ایده، که از سوی شیلر و دیگران ارائه شده، به این معنی است که کارگران تحت تاثیر تورم به دلیل کاهش قدرت خرید قرار میگیرند. در مقابل، دیدگاه کلاسیک، بهویژه اقتصاددانانی مثل مودیلیانی و منکیو، این است که تورم تاثیر طولانیمدتی بر دستمزدهای واقعی ندارد، زیرا دستمزدهای اسمی معمولاً با تورم همگام میشوند و به همین دلیل کارگران چندان متضرر نمیشوند. اما نویسندگان این مقاله استدلال میکنند که تورم برای کارگران هزینههایی فراتر از تاثیر آن بر دستمزدهای واقعی دارد. به جای اینکه کارگران بهطور خودکار افزایش دستمزد بگیرند، باید برای دریافت این افزایشها مبارزه کنند، که این امر باعث ایجاد درگیری میان کارگران و کارفرمایان میشود. الگوی اقتصادی مقاله، با تکیه بر نظریه «هزینههای درگیری»، نشان میدهد که این درگیریها هزینههای مهمی برای کارگران دارد.
نویسندگان مقاله با استفاده از یک نظرسنجی از سه هزار کارگر آمریکایی در سال ۲۰۲۴، نشان میدهند که بسیاری از کارگران برای افزایش دستمزدها به اقدامات پرهزینهای مانند مکالمات دشوار با کارفرمایان، فعالیتهای اتحادیهای یا جستوجوی پیشنهادهای شغلی جدید متوسل میشوند. این اقدامات به افزایش دستمزدها کمک میکند، اما هزینههای ناشی از این درگیریها بخشی از مزایای آن را از بین میبرد. نتایج نظرسنجی نشان میدهد کارگرانی که درگیری داشتند، معتقدند بدون این درگیریها رشد دستمزدشان سه درصد کمتر میبود. از سوی دیگر، کسانی که درگیری نداشتند، بر این باورند که درگیری میتوانست دستمزد آنها را تا دو درصد افزایش دهد، که نشاندهنده هزینههای بالای درگیری است. این مقاله نتیجه میگیرد که درگیریها بیشتر زمانی رخ میدهد که تورم افزایش مییابد و این پدیده در سطح جهانی نیز قابل مشاهده است، چرا که درگیریهای کارگری و اعتصابات با افزایش تورم رابطهای مثبت دارند.
این بخش از مقاله به معرفی یک الگوی اقتصادی جدید به نام مدل «هزینههای درگیری» میپردازد که تاثیر درگیری کارگران با کارفرمایان را در فرآیند تعیین دستمزد و هزینههای رفاهی تورم بررسی میکند. الگو به تحلیل تاثیر تورم بر دستمزدها و رفاه کارگران میپردازد، اما تاکید ویژهای بر این دارد که کارگران برای دریافت دستمزد بالاتر باید وارد درگیری با کارفرمایان شوند. این درگیریها، هرچند به افزایش دستمزدها منجر میشود، اما برای کارگران پرهزینه است. در الگو، کارگران ابتدا از کارفرمایان یک پیشنهاد دستمزد اسمی دریافت میکنند. اگر این پیشنهاد با نرخ تورم متناسب نباشد، دستمزد واقعی کارگر (قدرت خرید) کاهش مییابد. پس از آن کارگران باید تصمیم بگیرند که آیا برای افزایش دستمزدها وارد درگیری شوند یا نه. درگیری باعث افزایش دستمزد اسمی میشود و به کارگر کمک میکند تا دستمزدش با تورم همگام شود، اما هزینههای مربوط به درگیری نیز وجود دارد. الگو با تئوری «هزینههای منو» کار میکند و نشان میدهد که کارگران در مقابل شوکهای تورمی به دلیل نیاز به درگیری، با هزینههای قابل توجهی مواجه میشوند. با افزایش تورم، فاصله میان دستمزد واقعی و تورم افزایش مییابد و انگیزه کارگران برای درگیری بیشتر میشود.
برخلاف دیدگاههای کلاسیک که فقط به تاثیر تورم بر دستمزدهای واقعی توجه دارند، این الگو نشان میدهد که درگیریهای ناشی از تورم به خودی خود باعث کاهش رفاه کارگران میشود، حتی اگر دستمزد واقعی کاهش نیابد. دلیل آن این است که هزینههای درگیری برای جبران تورم، مزایای افزایش دستمزدها را کاهش میدهد. برای ارزیابی اهمیت درگیری در هزینههای رفاهی تورم، نویسندگان از یک نظرسنجی استفاده کردند. آنها دو پارامتر کلیدی را مورد بررسی قرار دادند: 1- هزینهای که هر کارگر برای اجتناب از درگیری حاضر است بپردازد (برابر با 75/1 درصد از دستمزد) و 2- میزان ارتباط افزایش دستمزد کارفرمایان با تورم (بر اساس نظرسنجی، کارگران معتقدند که در صورت عدم درگیری کارفرمایان فقط 05/0 درصد به ازای هر یک درصد تورم به دستمزدها اضافه میکنند). نتیجهگیری الگو این است که درگیریها هزینههایی فراتر از کاهش قدرت خرید دستمزد دارند و حتی در صورت همگامسازی دستمزدها با تورم، هزینههای رفاهی تورم به دلیل افزایش درگیریها و هزینههای مربوطه بالا خواهد بود. این الگو نشان میدهد که درگیری میان کارگران و کارفرمایان نقش مهمی در تعیین هزینههای واقعی تورم برای کارگران دارد. این یافتهها نشان میدهند که درگیریهای ناشی از تورم تاثیر زیادی بر رفاه کارگران دارد، زیرا هزینههای درگیری تقریباً معادل مزایای افزایش دستمزدهاست و در نتیجه تورم هزینههای قابل توجهی بر کارگران تحمیل میکند.
این مقاله به بررسی و تحلیل هزینههای رفاهی ناشی از شوکهای تورمی بر کارگران پرداخته است و نشان میدهد که صرف مسیر دستمزدهای واقعی برای بررسی رفاه کارگران کافی نیست. در واقع، افزایش دستمزدها پس از تورم، که کارگران با درگیریهای بیشتر به آن دست مییابند، لزوماً رفاه آنها را افزایش نمیدهد. دلیل این امر آن است که هزینههای اضافی ناشی از درگیری برای افزایش دستمزد، مزایای دستمزدهای بالاتر را از بین میبرد. به عبارت دیگر، افزایش دستمزدها در نتیجه درگیریهای بیشتر، رفاه کارگران را بهبود نمیبخشد، زیرا هزینههای درگیری عملاً این مزیت را خنثی میکند. یکی از مفاهیم اصلی که در این بخش مطرح میشود، «فرسایش دستمزد» است. این مفهوم به این موضوع اشاره دارد که اگر کارگران تصمیمات مربوط به درگیریهای خود را متناسب با تورم تغییر ندهند، شوکهای تورمی چگونه بر دستمزدهای واقعی تاثیر میگذارد. بنابراین، حتی اگر دستمزدهای واقعی کاهش نیابد، هزینههای رفاهی تورم به دلیل نیاز کارگران به انجام اقدامات پرهزینه برای حفظ دستمزدها قابل توجه است.
برخلاف کاهش دستمزدهای واقعی که عمدتاً باعث انتقال ثروت از کارگران به کارفرمایان میشود، هزینههای درگیری باعث ایجاد زیانهای جمعی برای کل اقتصاد میشود. به این معنا که درگیریهای بیشتر میان کارگران و کارفرمایان در هنگام افزایش تورم، نهتنها بر رفاه فردی کارگران تاثیر میگذارد بلکه زیانهای کلی را برای اقتصاد به دنبال دارد.
با استفاده از پیشرفتهای اخیر در روشهای محاسباتی (مانند روشهای «Sequence-Space Jacobian»)، مقاله نشان میدهد که گنجاندن درگیریها در مدل اقتصادی بیش از دو برابر هزینههای کلی تورم را برای کارگران افزایش میدهد. این امر هم در شوکهای تورمی موقت و هم در شوکهای تورمی پایدار دیده میشود. نویسندگان همچنین هزینههای رفاهی تورم پس از همهگیری کرونا را بررسی کردند و به این نتیجه رسیدند که درگیریها نقش مهمی در افزایش این هزینهها داشتهاند. حتی در مواردی که شاخصبندی دستمزدها به تورم بالاتر از سطح مبنا باشد یا در حالتی که بازار کار بهطور کلی متعادل شود، درگیریها همچنان بهطور قابل توجهی هزینههای تورم را برای کارگران افزایش میدهند.
به این ترتیب، این الگو حتی در شرایط مختلف اقتصادی نیز از اهمیت برخوردار است. در نهایت این پژوهشگران به این نتیجه میرسند که مدل «هزینه درگیری» میتواند به عنوان یک ابزار موثر و قابل محاسبه برای درک هزینههای رفاهی تورم برای کارگران معرفی شود. این مدل بهخوبی نشان میدهد که تورم، فراتر از کاهش دستمزدهای واقعی، از طریق ایجاد نیاز به درگیریهای پرهزینه با کارفرمایان بر رفاه کارگران تاثیر منفی میگذارد. اهمیت مدل «هزینههای درگیری» فراتر از بررسی تاثیر تورم بر کارگران است و این مدل میتواند به عنوان روشی طبیعی برای معرفی تنظیم دستمزد وابسته به شرایط (state-dependent wage setting) در مدلهای نئوکینزی به کار برود. این مدل رویکرد زمانمحور (Time-Dependent Wage Setting) متفاوت است. در ادبیات نئوکینزی، معمولاً برای مدلسازی تعدیل دستمزدها، از تنظیم دستمزد به صورت زمانمحور استفاده میشود.
این روش نشان میدهد که دستمزدها، بدون توجه به تغییرات وضعیت اقتصادی، در بازههای زمانی خاص تنظیم میشوند. نمونههایی از این رویکرد در آثار افرادی مانند ارچگ، هندرسون، لوین (2000) و گالی (2011) به چشم میخورد. اما مدل «هزینههای درگیری» به عنوان یک جایگزین برای رویکرد زمانمحور پیشنهاد میشود. در این رویکرد، دستمزدها به تغییرات وضعیت اقتصادی، مانند تورم، وابسته هستند و کارگران در واکنش به این تغییرات تصمیم میگیرند که آیا برای افزایش دستمزدها وارد درگیری شوند یا خیر. خوبی این مدل این است که با شواهد تجربی، که از نظرسنجیها به دست آمده، تطابق دارد. یافتهها نشان میدهند که کارگران در پاسخ به وضعیت اقتصادی متغیر، تصمیمات خود را در مورد درگیری و درخواست افزایش دستمزد تغییر میدهند. استفاده از این رویکرد وابسته به شرایط پیامدهای مثبت و هنجاری متفاوتی نسبت به رویکرد زمانمحور دارد. به این معنا که این مدل میتواند رفتارهای اقتصادی کارگران و کارفرمایان را به شکل دقیقتری شبیهسازی کند و تاثیرات تورم یا شوکهای اقتصادی دیگر را بهتر درک کند.
چرا کارگران تا این حد از تورم بدشان میآید؟ این مقاله نشان میدهد که «هزینههای درگیری» نقش مهمی در این نارضایتی ایفا میکنند. در زمان افزایش تورم، کارگران مجبورند این هزینهها را بپردازند تا دستمزدهای اسمی آنها با تورم همگام شود، چرا که کارفرمایان بهطور خودکار دستمزدها را افزایش نمیدهند. نویسندگان این هزینهها را در یک مدل مشابه با هزینههای منو (که معمولاً در تنظیم قیمتها به کار میرود) اعمال کرده و به صورت تحلیلی و کمی نشان میدهند که هزینههای درگیری به شکل معناداری تاثیر شوکهای تورمی را بر رفاه کارگران تغییر میدهند. این هزینهها موجب میشوند که کارگران برای افزایش دستمزدهای خود در شرایط تورمی وارد درگیری با کارفرمایان شوند و این درگیریها بهشدت هزینههای رفاهی تورم را برای کارگران افزایش میدهند. بر اساس نتایج نظرسنجی از کارگران آمریکا، نشان داده شده که هزینههای درگیری بیش از دو برابر هزینههای کلی تورم برای کارگران هستند. الگوی این مقاله فراتر از بررسی صرف هزینههای تورم، روشی ساده و کارآمد برای تنظیم دستمزد وابسته به شرایط اقتصادی ارائه میدهد.