این چندمینبار در ۶ ماه و نیم گذشته است که بازار در وضعیت بیتحلیلی فرو رفتهاست، بازارساز از ترس شدت ریزشها دامنهنوسان را تا آنجا که توانسته محدودکرده و با اینکه روزها از نقطه اوج تنشها گذشته، انگار دلیل قانعکنندهای برای گشایش آن نمییابد. دستکاری در دامنهنوسان رکورد زده و بازار سرمایه در رکود مطلق بهسر میبرد، تا آنجا که برخی از تحلیلگران حتی پیشنهاد تعطیلی یکی دو روزه میدهند. این روزها صحبت از این است که ارزش دلاری بازار به حدودا پنج سالپیش رسیده و اظهارنظرها در مورد اینکه «چه باید کرد؟» ضدونقیض است.
دیروز بازارساز بازار را مقداری حمایت کرده، اندک نقدینگی به صندوق توسعه تثبیت دادهشده و آنها هم برخی از صفهای فروش را جمع کردهاند اما خب، کافی نیست. برخی از تحلیلگران از رقمهای دستکم بین ۱۵ تا ۲۰همتی برای نجات بازار صحبت میکنند و برخی دیگر معتقدند در این شرایط تزریق پول بیشتر بهمعنای خروج بیشتر حقیقیهاست. در چنین شرایط پیچیدهای و وقتی که آتش درگیریها در منطقه هنوزگرم است و طرف اسرائیلی هم معلوم نیست درنظر دارد پاسخی به «وعده صادق۲» ایران بدهد یا نه و احتمال آن هرچه میگذرد بعیدتر میشود، همه متفقالقولند که دامنه باید افزایش یابد، با افزایش دامنهنوسان در وضعیتی که ریسک جدیدی نداریم و ریسکهای قبلی در حال کمرنگشدن است، در بدبینانهترین حالت ممکن نوسانگیرها که در حالحاضر به دلیل کارمزد بیش از یکدرصدی وارد گود نمیشوند، به بازار میآیند و بازار از این حالت رخوت خارج میشود.
به هر حال باید به بازارساز نیز حق داد، وقتی متغیرهای تعیینکننده در وضعیت بازار سرمایه و رفتار سهامداران قابلپیشبینی نیستند و ظاهرا از الگوی خاصی هم پیروی نمیکنند، وقتی هر روز با وضعیتی جدید مواجهیم که پیش از آن تجربه نشده، باید جانب احتیاط را رعایت کرد، اما از طرف دیگر بهنظر میرسد رعایت جانب احتیاط نباید از حد بگذرد و وضعیت را از اینکه هست وخیمتر کند. بههر روی، اینکه فردا چه میشود یا تا آخر هفته چه رخ خواهد داد، چیزی نیست که فعلا بشود در مورد آن چیزی نوشت. منطقی در کار بازار نیست و تحلیلی هم نمیشود ارائه داد، باید نشست پای خبرهای سیاسی!