تاثیر دکترین مهدویت و پدیده آخرالزمانی در خاورمیانه

خبرآنلاین شنبه 12 آبان 1403 - 13:39
در شرایط گذار امنیت بین المللی، به اعتقاد طرفداران دکترین مهدویت، شرایط اخرالزمانی در حال شکل گیری است و این روزها صحبت زیادی در این رابطه می شود. این گفتمان تا چه میزان در آسیای غربی یا خاورمیانه تاثیر گذار بوده و آیا می تواند در وضعیت گذار امنیتی کنونی در جهان، به‌عنوان یک راهبرد عملی در کنار سایر گفتمان های نظام بین‌المللی قرار بگیرد؟

تاثیر دکترین مهدویت و پدیده آخرالزمانی در خاورمیانه

تهیه کننده: حمید کریم نیا، کارشناس روابط بین الملل

مقدمه-

در شرایط گذار امنیت بین المللی، به اعتقاد طرفداران دکترین مهدویت، شرایط اخرالزمانی در حال شکل گیری است و این روزها صحبت زیادی در این رابطه می شود. این گفتمان تا چه میزان در آسیای غربی یا خاورمیانه تاثیر گذار بوده و آیا  می تواند در وضعیت گذار امنیتی کنونی در جهان، به‌عنوان یک راهبرد عملی در کنار سایر گفتمان های نظام بین‌المللی قرار بگیرد؟

نظریه ای که باید مورد ارزیابی قرار بگیرد؛ در واقع  بخشی از سیاست گذاری عملی جمهوری اسلامی ایران است که به‌شکلی تحت تاثیر این نظریه واقع شده، و این روزها بیشترین شاخصه این بحث را دارد.

نظریه های فرعی: این دکترین دارای نقدهای زیادی است که طی آن نواقص و سئوالاتی مطرح می شود که باید بتواند پاسخگو باشد.

الف) اشاره:

پدیده های جدید و قدرتهای نوظهور یکی از مباحث مهم در ساختار کنونی جهانی است که در حال شکل گیری می باشد. پدیده انقلاب اسلامی در ایران نیز این ذهنیت را بطور جدی در میان رهبران سیاسی و برخی اندیشمندان شیعی و غیر شیعی بوجود آورد که این رویداد کم سابقه با ابعادی که تصور آن نمی رفت، بر اساس شواهد و قرائن که آنان اعتقاد دارند، مقدمه یک تحول جهانی است که در نهایت منجر به ظهور امام عصر می شود.  طرح این مطلب با ذکر جزئیات آن، می تواند به چگونگی بررسی موقعیت این نظریه در شرایط جاری دیدگاه نو را ارائه دهد.

شرح موضوع: امنیت جهانی به وضعیتی سیال و در حال گذار مبدل شده، وضعیتی  که نه تنها برای قدرت‌های کنونی فرصتی برای مطرح کردن نظرات و دیدگاه خود در روابط بین المللی بوده، بلکه قدرتهای نوظهور دارای رویکردهای تازه در این روابط هستند و در این رابطه سایر کشورها از نظر وابستگی نظری و سیاسی، آنگونه که در زمان دو قطبی معمول بود از بین رفته ودچار چند دستگی و پراکندگی در حوزه های نظری و سیاسی شده اند. این تغییرات و تحولات برای کشورهای اسلامی و بخصوص جمهوری اسلامی ایران نیز که در آن انقلابی ایدئولوژیک با رویکردی جهان محور از نوع اسلامی صورت گرفته بود، فرصتی برای ارائه و طرح های استراتژیک و نظری خود یافت. از دیدگاه معتقدان نظریه اخرالزمانی و مهدویت، از انجا که این تحولات آغازی بر پایان عصر قدرت‌های سنتی قرن بیستم بود، برای برخی کشورها به تلقی رهبران انقلابی جمهوری اسلامی به‌نوعی ندای تازه از عصر امید را تلقی می کرد. از نظر سایر بازیگران بزرگ؛ خطر انجا بود که موقعیت ژئوپلتیک ایران اسلامی در وضعیتی خطیر و تاثیر گذار بود؛ در نتیجه این رویداد تازه نمی توانست به آسانی از طرف انها در جهان مورد قبول واقع بشود.

از ان گذشته دکترین مورد اشاره از جانب طرفداران نیز چندان شناخته نشده و تا کنون نیز پاسخی به سئوالات بسیار داده نشده است. طرفداران با استدلالات فوق عقلانی و روایی از منابع دینی سعی دارند که آنرا صورت بندی عقلانی بدهند که عده ای پذیرفته و بسیاری نیز نمی توانند آنرا نه مردود و نه قبول کنند. مخالفین و کسانی که از دایره بحث خارجند، یعنی طرفداران مکاتب دیگر نیز همواره با رویکرد خود سعی داشته اند جهان سیاست را تفسیر نمایند.

این را اشاره کنیم که در توجیه تقویت اعلان پدیده آخرالزمانی، تنها در ایدئولوژی و مذهب شیعه این امر موجود نیست، بلکه در مکاتب و مذاهب دیگر نیز این اعتقاد بشکلی وجود دارد. نمونه های موجود  در ادیان و اعتقادات مذهبی نشان‌دهنده ظهور یک منجی برای اصلاح و امید داشتن به آن برای معتقدان به‌نوعی این دوران را با وضعتی خود به یک ایدئولوژی رسمی در میان معتقدان و حتی سیاستمداران در آورده است. مواردی که وجود دارند کم نبوده و نشان میدهد که تاثیر این ایدئولوژی آخرالزمانی بر تصمیمات استراتژیک دولتها به چه میزان بوده است. در غرب و مسیحیت این اعتقاد به ظهور منجی است که روزی با حضور خود دنیا را به عدالت خواهد رساند. هم اکنون هستند کسانی از سیاستمداران و غیره که چنین اعتقاداتی را دنبال می کنند. مواردی در مورد رئیس جمهور قبلی آمریکا "ترامپ" وجود دارد که ارتباط ذهنی و عقیدتی میان وی (به‌عنوان یک مسیحی ایوانجلیکی) و نتانیاهو (یهودی افراطی) را نشان می دهد؛ که به‌نوعی همیاری و فهم مشترک عمیقی میان این دو و دولت هایشان را نشان می‌دهد. حلقه وصل این دو بنابر گزارشی از یک سرمایه دار یهودی تبار آمریکایی – اسرائیلی بنام شلدوم بوده که تامین کننده مالی کارزار ترامپ  در ۲۰۱۶ بوده است. نوع حمایت و پشتیبانی بی‌سابقه وی از اسرائیل نگرش ترامپ به خاورمیانه، حاکی از ترکیبی عجیب از زدو بندهای تجاری با موعودگرایی وی با نخست وزیر اسرائیل بوده است...(ترامپیسم، موعودگرایی زدوبندها سیاسی – لوموند دیپلماتیک- ابراهیم وارد)

این ایده در یهود صورت قوی‌تری دارد به‌طوری‌که، در اسرائیل، دولت کنونی نتانیاهو با تعصبات اعتقادی و مذهبی خود به‌عنوان یک دولت راست‌گرای دینی، نظراتی را در رابطه با جنگ های جاری اعمال کرده و اعتقاد در نظرات و سیاستگذاری‌های خود داشته و این اعتقادات بر این راهبردهای آن تاثیر گذار بوده است.

نمونه ای از رفتار ایدئولوژیکی نخست وزیر صهیونیستی، در حوادث حمله حماس و گروگان گیری تعدادی از اسرائیلیان در همین دوره اخیر است. پس از ۷  اکتبر، نخست وزیر اسرائیل عهد بست که حماس را با کشتن رهبرانش و حامیانش را با ویران کردن زیر ساخت هایشان نابود کند. اما سوگند خورد که از حمله مشابه دیگری از جانب فلسطینیان جلوگیری کرده و قول داد که گروگان‌هایی را که حماس در اختیار دارد، برگرداند. وی پس از آنکه طی ماه‌ها موفق نشد به اهداف خود برسد، در جلسه ای با اشاره به روایت جنگ داوود و جالوت در عهد عتتیق گفت: ما شمشیر داوود را بدست خواهیم گرفت و به یاری خدا پیروز خواهیم شد. (ایندیپندنت فارسی،۱۴ سپتامبر)

از این رو این پدیده در عصر حاضر به یکی از رویکردهای نظری در عالم سیاست وارد شده و جنبه عملی پیدا  کرده است، و شائبه های مذهبی و اعتقادی تا حدودی در سیاست تاثیرگذار بوده اند. اما بنا بدلایلی که آورده می شوند، در اینجا تاکید بیشتر روی  دیدگاه آخرالزمانی و دکترین مهدویت در شیعه است، و اینکه با وجود چنین مختصاتی تاثیر آن در منطقه غرب آسیا و بالطبع در سیاست بین المللی چه میزان خواهد بود؟ زیرا این رویکرد جزو اصول سیاست های اجرایی در حکومت جمهوری اسلامی است و در میان سایر دولهای دنیا تنها دولتی است که این به‌عنوان مبانی قانونی و محورهای اصلی در سیاست خارجی آن در آمده است.

ب) دو دیدگاه جهان گرایی یا جهانی شدن،

علت طرح این اصل بلحاظ مبنای اختلاف دو مکتب سرمایه داری  در غرب و بخصوص آمریکا و اسلام عملی در منطقه است، زیرا اعتقاد بر این است که در منطقه خاورمیانه وجود فرهنگ اسلامی از یکسو و قدرت فائقه سرمایه داری از سوی دیگر موجب وضعیت دوگانه در میان ملل منطقه بوده و اینکه؛ راه حل های هرکدام منجر به اختلافات موجود شده. در شرایط جاری جهانی، مطرح ترین رویکرد مورد بحث و تاثیرگذارترین گفتمان ها، رویکرد جهانی شدن در سرمایه داری آمریکایی و رویکرد آخرالزمانی در اسلام است که بالاترین تاثیر را در خاورمیانه دارند، البته موضوع جهانی شدن یا جهان گرایی در رویکردها و مکاتب و ادیان دیگر از جمله مارکسیسم، بودا و غیره نیز مطرح بوده و هر یک از این مکاتب استدلالات خاص خود را بیان کرده اند. اما در دنیای سیاست نظریه جهان وطنی مارکسیسم با سقوط شوروی پیشین به اضمحلال کشیده شد و عملا راه به‌جایی نرساند. به‌دنبال آن با نظریه جهانی شدن از سوی آمریکا مواجه هستیم که تاکنون آن هم با تلاش‌های مستمری که شد به نتیجه نرسیده است. در اینجا شاید نیازی به تشریح این فعالیتهای آمریکا نباشد که به جزئیات آن پرداخته شود.

در اسلام اصل جهان گرایی پایه و مبنای ان است که در آن تشریحات متعددی از دلایل عقلی و نقلی ارائه شده است. در اینجا روی بحث مقایسه و تفاوتهای ماهوی میان جهان گرایی سرمایه داری آمریکا و جهان گرایی اسلام است که تا کنون بدلایل مختلف هرکدام یکدیگر را به چالش گرفته‌اند. با وجود جوانب مثبت پدیده جهانی‌سازی، ماهیت اصلی و فعلی این پدیده؛ غربی و بخصوص آمریکایی، جهانی سازی از نوع آمریکایی آن سلطه ورزانه و استکباری تلقی می شود، در حالیکه نهضت و آموزه جهانی مهدوی، از دیدگاه معتقدان شیعه، الگوی آرمانی و راهبردی برتر و متعالی است و نجات بشریت و حیات هستی را با خواست و اراده الهی به ارمغان خواهد آورد". از این رو در کاوش مدل جهانی سازی در این رویکرد تفاوت های بین دو دیدگاه به‌روشنی ملاحظه می شود و همین تفاوتهای ماهوی موجب چالش‌هائی در حوزه سیاست و روابط این دو حوزه در میان کشورها شده است. در اینجاست که ضمن اهمیت دار خواندن این نظریه، از نظر معتقدان،  چالش های ایدئولوژیک میان حکومت دینی در ایران با ابر قدرت آمریکا بنوعی خود را نشان  میدهد. می توان نتیجه گرفت، دو رویکرد غربی و شیعی بطور مبنایی با یکدیگر مقابله اساسی و چالش برانگیزی دارند و این چالش همواره وجود داشته و خاتمه ناپذیر است. همانگونه در دوره پس از انقلاب در ایران این چالش شدت یافت و وضعیت تازه ای در جهان دو تمدن غربی و اسلامی بوجود آورد. اما این چالش ها نتیجه ای برای تفاهم بین حوزه های تمدنی اسلامی و غربی در بر نداشته است.

ج) گفتمان مهدویت و رویکرد آخرالزمانی آن

ابتدا، در مذهب شیعه پدیده مهدویت و ظهور امام عصر که در همان راستای نظریه جهان گرایی اسلامی است، یک اصل مهم تلقی شده است. بدین معنی که دین اسلام مربوط به همه جوامع بشری بوده و ظهور حضرت مهدی نیز برای نجات بشریت است. طبق نظر شیعه مبتنی بر ریشه‌های جهانشمولی دین اسلام و بر پایه فطری بودن آن از نظر صاحب نظران، انعطاف پذیربودن آموزه‌های آن، و حرکت و تطابق اجتهاد آن بر مبنای مقتضیات زمان و مکان نهفته است.

استدلال شیعیان معتقد بر این نظریه این است که؛ از نظر اسلام و سایر ادیان الهی جهانی سازی، یا جهان گرایی یکی از اصلی‌ترین آرمان‌های همه انبیاء و ادیان بزرگ الهی و از جمله اسلام به شمار آورده شده. بنابراین، این اصطلاح، واژه جدیدی نیست و در حقیقت در عصر حکومت مهدوی، حضرت مهدی(عج) این رسالت نبوی و هدف اولیاء الهی و ائمه طاهرین را به بهترین شکل ممکن محقق خواهد ساخت و این طرح جهانی را تکمیل خواهد کرد، زیرا در غیر این صورت خاتمیت دین اسلام معنای حقیقی خود را از دست داده و به واژه‌ای بی‌معنا تبدیل خواهد شد. در واقع؛ طرح حکومت حضرت مهدی و جهانی‌سازی مهدویت نیز راهبرد آرمانی و نهایی جهان وطنانه اسلامی و نسخه درمان جامعه بشری از آلام، حرمان‌ها و تنگناهای بی‌شمار خویش است که با جهانی‌سازی غربی، ویژگی‌ها و شاخصه‌های هر دو ـ بویژه عصر مهدوی ـ را تبیین می کند. در مکتب شیعه جایگاه ظهور و ایدئولوژی مربوطه از یک موقعیت ویژه ای برخوردار است و در این باره بررسی های فراوان و اقدامات تحقیقات متعددی را بعمل آورده. بخصوص در این دوران که بر اثر شواهد مورد نظر علمای شیعه یا اغلب آنان برخی آثار و علائم برای آنان به اثبات رسیده، لذا اعتقاد بر این است که  در پیگیری این آثار، آنان خود را موظف به تسهیل این واقعه یا پدیده، به گفته آنان الهی دانسته و هرآنچه را در توان دارند برای این وضعیت فراهم سازند. برای اثبات این نظریه مقدماتی به‌عنوان اثبات این ظهور فراهم  دیده و سعی در تیوری سازی هایی از جنبه های علمی به‌زبان امروزی دارند. از جنبه اثبات مادی و علمی که برای بسیاری پذیرش این امر مشکل می نماید، تلاش بر آن دارند تا اذهان غیر معتقدین  را که لزوما از مذاهب دیگر نبوده و بلکه از خود شیعیان هستند را نسبت به آن متنبه بسازند.

د) حکومت دینی در ایران  بعنوان پایگاه اصلی

 اکنون بعد از ۱۴۰۰ سال شیعیان در ایران مدعای احیای فرهنگ و مرام سیاسی و اجتماعی اسلام اصیل بوده و می خواهند جهانیان را نیز از نظریه خود مطلع بسازد. در جهانی که بنا به اظهار طرفداران این نظریه، امروز بی عدالتی و ظلم، انگونه که مشاهده و گفته میشود، هیمنه دولت ها و ملت ها را به چالش کشیده  و می رود تا فراگیر بشود. در همین حال در هر حوزه ی تمدنی از غرب تا شرق عالم قدرتهای اصلی به‌شکلی در صدد مقابله با رویکردهای غیر از خود هستند. اکنون در میان ظهور پدیده های جدید تمدنی، راهبرد تازه ای که در نظریه شیعه ( در قالب حکومت ج.ا) از گذشته تا حال در نظر دارد، در این شرایط  در حال شکل گیری بوده که خواهان فراهم  ساختن بستری برای گسترش صلح و عدالت شده و در این راه گام بر می دارد. شیعیان معتقد به این نظریه، چنانچه شرح آن رفت، روایات محکم و قطعی نسبت به علائم و اثار پدیده ظهور منجی عالم بشریت را در دست دارند که بسیاری از صاحبنظران وعلمای مشهور معتقدند اثار و علائم امروزی در جریانات جاری جهانی، اعم از ظلم و بیدادگری و روند فزاینده جنگ‌ها و درگیری ها و کشتار بیگناهان و  سایر موارد ناشی از مقدمات این پدیده بوده و چنانکه هر روز بر اعتقاد آنان افزوده و برای جلب بیشتر افکار عامه جهانی تبلغ و برنامه ریزی می شود. این نظریه که از حاکمیت و اقتدار حکومتی نیز برخوردار شده اند را بیشتر ترغیب و تقویت می نماید. عامل اصلی، بنا بر اعتقاد این دسته از موافقان، در ایران چرا این پدیده ظهور کرده؟ پاسخ این است که نزدیک به نود درصد ایرانیان پیرو شیعه اند، که در هیچ کشوری دیگر نسبت شیعیان به مذاهب تا این اندازه نیست. در تبیین فرهنگیِ انقلاب ایران اغلب بر این ویژگی بعنوان موقعیت ممتاز ایرانیان تآکید می شود که ذهنیت مذهبی در ایران حاوی یک وجه انقلابی است. دیگر اندیشمندان هم چنین اعتقادی دارند، از جمله؛ صاحبنظران روسی و هم ناظران غربی بر این نظرند که میزان قابل توجهی از شور و شوق انقلابی در تشیّع وجود دارد و رابطه و نسبتی بین تشیّع و انقلابی بودن وجود دارد. مثلاً یکی از  دانشمندان روسی گفته است: روحانیت شیعه در مقایسه با روحانیون سایر مذاهب در اسلام مداخله و فعالیت بیشتری در امور سیاسی و اجتماعی دارد. تشیع مذهب اعتراض است و اندیشه و نمادهایش در تناسب کامل با اعتراضات و مخالفت است" از نظر معتقدان این رویکرد در ایران، احیای قدرت شیعه در اتصال همه اقوام شیعی در سایر کشورها با یکدیگر است، در چنین شرایطی در فرایند جاری جهانی این نظریه میرود تا حداقل در میان شیعیان که در حدود ۳۰۰ میلیون نفر ( یا همان نظریه هلال شیعی) هستند نیز جایی را باز کند. با این رویکرد می توان، تصور کرد که دولت مستقر در ایران که گفتمان غالب حکومتی را در این چارچوب داشته و سیاست گذاری های خود را بر این رویکرد قرار می دهد، مبحثی را در نظریه های جهانی شدن و نظام گذار و سیال جهانی کنونی باز کند. اینکه چرا ایران با حاکمیت اسلامی بعنوان مبنا و پایه مبحث قرار گرفته و تاثیر آن در میان سایر کشورهای منطقه خواهد بود، نقطه اصلی بحث است. ایران، موقعیت ژئوپلیتیک خاصی در جهان و منطقه دارد؛ ژئوپلیتیک انرژی یا سرزمینی آن و ارتباط با آب‌های گرم، اما به لحاظ تاریخی مشاهده می‌کنیم موقعیت سرزمینی در دوره‌های مختلف تاریخی علیه کشورمان نقش بازی کرده‌است. بخشی از قدرت ژئوپلیتیک که معمولا دیده نمی‌شود، قدرت نرم است و قدرت سخت بخش دیگری از ژئوپلیتیک است. داشتن این نوع ظرفیت ها به این کشور این امکان را داده است که رهبران انقلابی و معتقد به استفاده بهینه از این ظرفیت ها برای ترویج و توسعه راهبردی تازه ای برای افکار تازه ای در جهت مقابله با سایر دکترین های موجود دنیا باشند. قدرت نرم افزاری در ایران یعنی پشتوانه فکری شیعه بعنوان جمعیت اکثریت ایرانی که در ترویچ و توسعه این  رویکرد ظرفیت خاصی را در میان جمعیت مسلمان در دنیا فراهم کرده است. به عبارتی ...طرفداران نظریه مهدویت معتقدند که نقطه اتکای بحث متوجه پدیده انقلاب اسلامی در ایران می شود، و نظریات ذکر شده نیز در حد تطابق با دکترین ظهور نیز راهبردهای خود را تدوین و قرابت های زیادی دارد. از زمان وقوع انقلاب اسلامی به اعتقاد موافقان در ایران تا کنون علی رغم شرایط تهدید کننده وسیع با همین رویکرد توجه بسیاری از ملل اعم از موافق یا مخالف را جلب کرده است، زیرا:

-انقلاب ایران از نظر مطالعات دانشگاهی هم غیر عادی بوده و برپایه تبیین هایی که علوم اجتماعی در مورد انقلاب ها دست می دهند، این  انقلاب یا نباید در موقعی که روی داد اتفاق میافتاد، یا اصولاً نباید اتفاق می افتاد.

-نکته دیگر اینکه مخاطب این انقلاب توده های عموماً محروم بوده و توجه جهانیان را به خود معظوف داشته است. می توان گفت تظاهرات و اعتراضات توده ای حقیقتاً پیش بینی ناپذیربوده و این پیش بینی ناپذیری نه فقط قبل از وقوع که حتی بعد ازوقوع واقعه نیز مصداق دارد.

نکته قابل ذکری که در این مبحث وجود داشته و پیوندی میان این نظریه با پیش‌بینی ناپذیری حوادث و رویدادها برقرار می سازد این است که در مورد انقلاب اسلامی نیز با توجه به سرعت پیروزی آن و فروریزی قدرت حکومت شاه این شائبه به‌وجود آمده که قدرت ماورایی آن موجب تخریب آن در حداقل زمان شده و همین بر اعتبار نظریه شیعیان افزود. ضمن انکه در این راستا بدلیل فقدان نظریه و تئوری مدون و عدم تجربه کارگزاران حاکمیت جدید، شرایط مقتضی برای تدوین سیستماتیک نظریه ظهور و مهدویت، از تجربه لازم برخوردار نبوده و در این فرایند بناچار از همان ساختار موجود یا روش های تجربی به شیوه آزمون و خطا در جهت اهداف و دکترین انقلابی گام برداشته است. تنها نقطه اتکای رهبران در این انقلاب ، تاکید بر نظریه آخرالزمانی قرار گرفته و اصول رویکرد روابط خارجی آن بر این اتکا بوده است. در سایر موارد مقطعی یا استثنایی، تنها از تجریه فعلی روابط جهانی الهام گرفته که بعضاً در تضاد با اهداف کلی آن واقع می شده است. درنتیجه این مشخصه ها می توان تشخیص داد که علی رغم تاکید و روند فزاینده گرایشات مذهبی و از سوی صاحبان این نظریه و تاثیر گذاری آن بر ساختار روابط داخلی، منطقه ای و جهانی، بنوعی یک ساختار کلی و نامشخص در آن نهفته است که صرفاً توسط سیستم جاری قدرت قابل درک است. وجود موارد ماورائی هم در مقابله مخالفان تاثیر گذار بوده و هم در جهت بسط و توسعه آن توسط توده های مردم، در خلاء های موجود دنیای لیبرالی فضای مساعدی را فراهم ساخته است. بشکلی که عامه جوامع مسلمان که قدرت استنباط را در خود ندیده اند، عموماً پذیرای تصورات ماورایی هستند از این استنتاجات ارائه شده استقبال کرده و پدیده ظهور قدرت ماورایی را بعنوان یک امر اصولی پذیرفته و استقبال می کنند. اما  نتیجه انتهایی آن که  این روند کدام سرانجام را رقم میزند معلوم نمی سازد؛ اما ابعاد و پیامدهای آن تنها در روند فعلی و انفعالی در خلاف مسیر معادلات منطقه ای و جهانی رقم می خورد و می تواند چشم انداز تازه ای را در دل افکار عامه رنجور از این ساختار در جهان که توسط حکومتهای قدرتمند اداره می شود را احیا نماید. از این رو تاثیرگذاری بر ساختار جاری جهانی این رویکرد یک امر قابل بررسی برای جهان معاصر هست و نمی توان آنرا در کنار سایر گفتمان های کنونی نادیده انگاشت.

د) شاخصه های نظریه و نقد گفتمان:  

باید بررسی های بسیار بیشتری در زمینه میزان تاثیرگذاری این نظریه در روابط جاری بین المللی بعمل بیاید. در این رابطه آنچه که هست تاثیرگذاری این رویکرد در قالب حکومتی با بازیگری روزافزون در عرصه منطق جاری در جهان است. این اثرات بطور روزمره در صحنه جهانی و بخصوص در حوزه خاورمیانه، بعنوان منطقه ای حساس و اثر گذار در رابطه بین المللی مطرح بوده و از این لحاظ آشنایی با ریشه ها و نظرات این رویکرد بیشتر می تواند به مواجهه با گفتمان موجود کمک کند. بطور خلاصه شاخصه آنرا می توان اینگونه ترسیم کرد:

  1. جهان گستری و  فارغ بودن از مرزهای ملی و قومیتی- از بَعد جهانی سازی و مقایسه آن با رویکردهای غالب جهانی قابل بررسی است.
  2.  گفتمان دینی و ایدئولوژیک- بنابر شواهد و استناد آن از یک جایگاه فرا عقلی و بشری برخوردار بوده و بنابراین قابل استناد به مولفه های علمی امروزی و بشری نیست. هرچند صاحبنظران تلاش های زیادی برای تطابق دادن این نظریه با مبانی علمی و عقلی داشته و از مستندات دینی از جمله قران و احادیث استفاده کرده اند، لیکن فهم آن برای اغلب جوامع غیر شیعی و حتی برخی از خود شیعیان قابل درک و پذیرش نیست.

فقدان اصول علمی در این نظریه، جای بحث را برای منتقدان و منطق گرایان، باز گذاشته و مشکلاتی در درک این جهان بینی ایجاد می کند، از جمله:

۱-عدم پذیرش و تعامل با دیگر مکاتب سیاسی در جهان جاری؛ به عبارتی نقد ناپذیری و عدم تعامل با دیگر مکاتب دینی و فکری؛

۲-فقدان وجود راهبردی مشخص در جهان جاری و تعیین تکلیف سایر اقوام و رویکردهای جاری حاکم است؛

۳-عدم تدوین مکانیزم ظهور در دوران مهدویت و عصر آخرالزمان، در نتیجه چند نظری پیرامون نحوه و ابعاد آن؛ از سوی معتقدان به این پدیده که در مکتب شیعه وجود دارد؛

در تشریح نکات فوق دو موضوع باید مورد بررسی قرار بگیرد.

در حالیکه بیشترین تفاسیر از حوزه این مبحث توسط نویسندگان و عالمان این مکتب عنوان شده، اما در اینجا موضوع فقدان تدوین نظریه تئوری های مرتبط مربوط به راهبرد های لازم در عصر آخرالزمان و پدیده مهدویت است که در گفتمان آن بیشتر چالش برانگیز شده است. در واقع این رویکرد اشاره دارد به اینکه فقدان راهبرد اساسی در تدوین نظریه موجب ابهاماتی است که می تواند نظریه مورد بحث را از دیدگاه ساختاری امنیت بین المللی سئوال برانگیز کند. در اینجا چند نکته مورد ارزیابی قرار میگیرد.

۱-نظریه ناقص و چند گانه: رویکرد مورد بحث دارای فقدان نظریه و راهبرد مشخص بوده و توضیحات لازم را برای نظر خود از جنبه های اعتقادی و علمی بصورت کامل بیان نمی دارد. اینکه در صورت وقوع این رویداد چه واکنشی از طرف دیگر را در پی خواهد داشت، و چه نتایجی برای معتقدان و مخالفان پدید خواهد آمد. این نکته از آنجا مطرح می شود که معتقدان به این نظریه، چگونگی و انجام ظهور منجی عالم را بصورت مشخص تشریح نکرده و در واقع نظریه با چند نوع مبحث مواجه است. اینکه برخی در شرایط کنونی اعتقاد راسخ به پدیده ظهور امام عصر دارند و از آثار و علائم چنین استنباطی می کنند. در حالیکه دسته دیگر از معتقدان این را قبول نداشته و زمان مشخصی را نپذیرفته اند. اختلاف نظر میان علمای دینی مبنی بر چگونگی پدیده ظهور ازجمله مواردی است که  نمیتواند آنرا بسمت یک راهبرد روشن و مشخص رهنمون سازد. بر این مبنا تاکنون در طی تاریخ سوء استفاده هایی از آن شده است.

۲-دیدگاه آرمانی: سئوالاتی در این مورد مطرح هست که پاسخ مقتضی را در بر ندارند. با روایات و نظراتی که بشکل آرمانی و غیر قابل تصور ارائه می شود نحوه این پدیده بشکل مجهول برای هر محقق واقع گرا و با مبانی مادی و علمی باقی می می ماند. پاسخ های متعددی که وجود دارند هیچ‌یک مبنای علمی و مستدل نیستند و نتوانسته اند پیش بینی های لازم را بکنند. از نظر طرفداران اعتقاد بر این است که در زمان ظهور امام عصر همه این مسائل بصورت مافوق الطبیعه دگرگون خواهد شد، که اینگونه پاسخ ها جنبه علمی و نظری نمی تواند پیدا بکند و صرفا یک اعتقاد قبلی می تواند باشد.

۳- رویکردی ایدئولوژیک و نقد ناپذیر: اگر بنا بر نظر علمی یکی از مشخصه های نظریه ها نقد پذیر و ابطال شدنی باشد در مورد این نظریه نیز باید صاحبان رای چنین اعتقادی را مورد نظر داشته باشند. در حالیکه؛ نظر معتقدان بر این است که پدیده ظهور بشکلی که خود بدان اعتقاد دارند و روایات را شنیده اند، قطعی بوده و در نتیجه اعتقاد به تعاملی با هیچکدام از نظریه های موجود جهانی  ندارد. به عبارتی این نظریه را ابطال ناپذیر می دانند. در این گفتمان به دلیل مولفه های درون ساختاری و اعتقادی ان از هیچگونه تاثیر پذیری محیط پیرامونی برخوردار نمی باشد.

با توجه به نکات فوق این رویکرد نمی تواند نظریه ساختاری در رابطه به پدیده مهدویت ارائه داده و در نتیجه از نظر علمی  قابل اثبات و حصول به نتیجه نمی باشد.

نتیجه:

ایدئولوژی ظهور مهدویت که بعنوان یک پدیده اخرالزمانی تلقی می شود، در ایران بعنوان یک پایگاه حساس در غرب اسیا (خاورمیانه) ظهور پایداری پیدا کرده که علی رغم نامشخص بودن ابعاد نظری و راهبردی آن، بر اثر تاثیر گذاری آن در افکار عامه مسلمانان منطقه، موجب تحولاتی در شرایط امنیتی و ساختاری آن گردیده و اوضاع جاری منطقه نیز موید آن است. لیکن از آنجا که این نظریه با گفتمان ماورائی پیوند خورده، معلوم نیست پیامد این تحولات چگونه خواهد بود.

منابع:

  -مقایسه دو آموزه؛ جهانی سازی غربی و جهانی سازی مهدوی

  دکتر بهرام اخوان کاظمی

-مهدویت و جنگ تمدن ها

 دکتر محمد اخوان

 -دکترین مهدویت و حکومت جهانی مهدوی

 علی ربانی گلپایگانی

-راهبردهای فرهنگی مدیریت برای جامعه و دولت زمینه ساز بر اساس مدل swot –

محسن پور سید اقایی- فصلنامه علمی- پزوهشی مشرق موعود-

- نظم جهانی؛ هنری کیسینجر

    

۳۱۱۳۱۱

منبع خبر "خبرآنلاین" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.