در هیاهوی خیابان شریعتی، بنبست سنگفرششدهای به چشم میآید که پوستری کوچی سر آن خودنمایی میکند: رخ دوست.
به گزارش سرویس فرهنگی تابناک، قبل از رسیدن به کوچه فولادوند از چند مغازهدار آدرس موزه را میپرسم. همه خیلی راحت نشانی را میدهند. جای تعجب دارد! موزهها گاهی در شهر ما کمتر شناخته شدهاند و انگار فقط اهلش هستند که آدرس آنها را میدانند و به یاد سپردهاند. یکی از مغازهدارها در نزدیکی پیچشمیران میگوید: «باید کمی بالاتر بروید... البته من خودم تا حالا نرفتم اونجا. اما اون وقتی که داشتن کوچه رو سنگفرش میکردن، خیلی بین اهالی و کاسبها پیچیده بود که انگار قرار است در این کوچه خبرهایی شود. حالا اگر شما میگی اینجا خوبه، منم یه دفعه برم موزه رو ببینم.»
در ورودی از همان ابتدای کوچه به چشم میآید و نشان از ساختمانی متفاوت دارد. کافی است به پاگرد قسمت ورودی برسید و بعد از دیدن کاشی لاجوردی و فیروزهای که روی آن نام موزه حک شده، سرتان را بالا بیاورید. آنقدر حیاط موزه زیبا و دلگشا است که احتمالا پایتان سست میشود برای پیش رفتن. حیاط تمیز، ساختمان آجری، برگها و شاخههایی که سقف حیاط شدهاند و بازی سایهها و نور.
همان لحظه مردی با لباس فرم جلو میآید و خوشآمد میگوید.
_آقا چقدر این حیاط قشنگه.
_این هنر و ذوق بچههای خدمات اینجاست. اهل گل و گیاهند. قبلاها این طور نبود. اما با ذوق خودشون شاخهها رو با سیمهایی منظم به سمت بالا هدایت کردن. تازه قراره با حیاط اون سمت هم همین کار رو بکنن. الان سیمهاش رو کشیدن.
اما موضوع فقط این سایهبانِ درختی نیست. گلدانها همه مرتبند و به آنها رسیدگی شده. برگ خشکی در میانشان نیست. زمین تمیز است و به نظر میرسد همین امروز شسته شده. آنقدر خیابانهای تهران کثیف و نامرتبند که دیدن یک خانه قدیمی تمیز بیشتر از آنچه باید، به چشم میآید.
اینجا یک خانه قدیمی است. متعلق به آقای غلامرضا فودلاوند که در سال ۱۲۸۱ در لرستان به دنیا آمد. پدرش یکی از مالکان لرستان بود و نماینده دوره هفتم مجلس شورای ملی. خود غلامرضا فولادوند هم در مجلس 15 و 16 شورای ملی نماینده بود و بعد از دوران نمایندگی به دادگستری رفت و مستشار دیوار عالی کشور شد. و سمتهای اداری زیادی را یکی پس از دیگری تجربه کرد. سال 69 در سن 88 سالگی از دنیا رفت و اینجا، خانه او بوده است.
حتی پس از درگذشتش مدتی اینجا متروکه شده بود، اما سال ۱۳۹۵، سازمان زیباسازی شهر تهران، این عمارت را با هدف حفظ بناهای قدیمی به تملک درآورد و بعد هم آن را به موزه خوشنویسی ایران اختصاص داد. موزهای دو طبقه که گنجینه باارزشی از آثار خوشنویسی در آن نگهداری میشود و حالا، نمایشگاه «رخ دوست» در آن برگزار شده است.
میرزا محمد حسین سیفی قزوینی (۱۲۴۰-۱۳۱۵ خورشیدی) را با نام عمادالکُتّاب میشناختند که از بزرگترین استادان خوشنویسی نستعلیق در دوران جنبش مشروطه بود که چند کار مهم در طول زندگی هنریاش داشت:
· هنر چاپ را به خدمت خوشنویسی درآورد.
· در سال 1271، در خیابان ناصرخسرو، یک آموزشگاه نقاشی برپا کرد به نام «دارالکتابه».
· یک نسخه از شاهنامه فردوسی برای مظفرالدین شاه خوشنویسی کرد و اصلا به همین خاطر بود که لقب عمادالکتاب را به او دادند.
· برای اولین بار کتابچههایی با نام «رسم المشق» درست کرد تا همه بچهها در کل ایران بتوانند خط خوش را تمرین کنند.
· او در طول زندگیاش به 4 هزار کودک خوشنویسی و خط یاد داد. که خیلی از این شاگردان، از رجال و شاهزادگان بودند.
عمادالکتاب هفت سال، معلمِ مشقِ احمدشاه بود و در دوران پهلوی اول، خوشنویس مخصوص دربار شد و استادیِ ولیعهد را بر عهده گرفت.
یک نقطه عطف مهمی در زندگی عمادالکتاب هم رخ داد: ۵ سال اسارت. ماجرا از این قرار بود که در سال ۱۲۹۴، عمادالکتاب عضو یک انجمن مخفی به نام کمیته مجازات شد که هدفشان از بین بردن هواداران موثر انگلیس در ایران بود. عمادالکتاب شبنامههای این انجمن را مینوشت. انجمن، با خیانت یکی از اعضا از هم پاشید و مسولان اصلی انجمن دستگیر و اعدام شدند. و عمادالکتاب هم به خاطر همان شبنامهها، دستگیر و 5 سال محبوس شد.
در این نمایشگاه هم دفترچه خاطرات او از دوران حبس را میتوان دید، و هم سیاهمشقهایی که در زندان نوشته بود. او حتی خوابهایش را هم نوشته.
عمادالکتاب دقیقا در سال ۱۳۰۰، در سن ۶۰ سالگی از زندان آزاد شد و برای همیشه اسمش به عنوان یکی از بزرگترین استادان خوشنویسی نستعلیق در دوران جنبش مشروطه ماندگار شد.
خیابان شریعتی، نرسیده به طالقانی، کوچه فولادوند این روزها میزبان نمایشگاه «رخ دوست» با نمایشی از خطهای عمادالمکتاب است که تا پایان آذرماه میتوانید از این نمایشگاه بازدید کنید.
گزارشگر؛ حورا نژادصداقت