به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، ساعت شش صبح روز چهارشنبه نوزدهم آبان ۱۳۳۳ دکتر حسین فاطمی وزیر امور خارجهی دولت دکتر مصدق در میدان تیر لشکر دو زرهی تیرباران شد. این خبر ساعت هفت صبح همان روز از رادیو تهران انتشار یافت و بلافاصله اطلاعیهی ادستان ارتش به شرح زیر منتشر شد.
اطلاعیه دادستان ارتش
دکتر حسین فاطمی که در اثر قیام ملی ۲۸ مرداد ۳۲ فراری و در پناه اشرار تودهای قرار گرفت و پس از دستگیری و تعقیب و تسلیم به دادگاه به موجب احکام صادره در دادگاه عادی و دادگاه تجدیدنظر اعملاش به منظور به هم زدن اساس حکومت تشخیص و محکوم به اعدام شد با انجام تشریفات قانونی ساعت ۶ صبح امروز تیرباران گردید. (اطلاعات، نوزدهم آبان ۱۳۳۳)
اگرچه اجرای حکم بدون حضور خبرنگاران بود ولی خبرنگار مجلهی «اطلاعات هفتگی» اخبار جالب توجهی را دربارهی اعدام دکتر فاطمی به دست آورد. گزارش او را به نقل از مجلهی یادشده به تاریخ ۲۱ آبان ۳۳ در پی میخوانید:
آخرین تقاضا
ساعت چهار و ده دقیقه پس از نصفشب بود که دادستان ارتش به اتفاق قاضی عسگر ارتش و پزشک قانونی وارد اتاق دکتر فاطمی شدند. دکتر فاطمی به محض اینکه آنها را در آن موقع دید متوجه شد که آخرین دقایق عمرش رسیده است. خیلی وحشتزده شد و آثار اضطراب محسوسی بر قیافهاش نمایان گردید.
ولی تیمسار آزموده با لحن موثری اظهار داشت:
- عجب، عجب. شما که همیشه میگفتید «من از مرگ نمیترسم و چون مزهی گلوله را چشیدهام و یکی دو دفعه تا آستانهی مرگ رفتهام ترسم ریخته است.» من هیچوقت فکر نمیکردم اینطور دچار اضطراب شوید. من یقین داشتم با قدمهای محکم و با کمال جرأت و شهامت مرگ را استقبال میکنید... شما در واقع در راه ایران اعدام میشوید چون اگر پیش وجدان خودتان، خودتان را گناهکار میدانید درحقیقت در راه اجرای عدالت اجتماعی که همه آرزوی آن را دارند مرگ را استقبال میکنید. به عقیدهی من حالا باید فکر شما متوجه این باشد که استغفار و توبهتان در پیشگاه خداوند متعال قبول شود و مرگ را همانطور که میگفتید با کمال جسارت استقبال کنید.
در همان موقع به دستور دادستان ارتش چای میآورند و اظهارات تیمسار آزموده به طوری موثر میشود که قیافه و روحیهی دکتر فاطمی تغییر میکند و مانند اوقات دیگر ژست نیرومندی پیدا میکند، به طوری که دادستان ارتش اظهار داشت «در آن موقع روحیهاش به قدری قوی بود که اگر کسی وارد اتاق میشد و از جریان اوضاع اطلاع نداشت هرگز باور نمیکرد این شخص کسی است که چند دقیقهی دیگر باید تیرباران شود و وصیتنامهاش را هم نوشته است.»
وقتی دکتر فاطمی را از اتاقش بیرون آوردند که سوار کامیون (آمبولانس) شود خواهش کرد یک سیگار به او بدهند. یکی از افسران سیگاری آتش زد و به او داد که با وضع خاصی گوشهی لب گذاشت که پیدا بود میخواهد جرأت و قوت قلب خود را نشان دهد. این آخرین تقاضای دکتر فاطمی بود.
دکتر فاطمی اصولا به گفتهی دوستانش با آنکه در نائین متولد شده و در اصفهان پرورش یافته بود و قاعدتا بایستی آدم محتاطی باشد بسیار جسور و بیپروا و دارای قوت قلب عجیبی بود. در سایهی همین قوت قلب عجیب بود که وقتی از طرف یک عضو جمعیت فداییان اسلام (آقای عبدخدایی) مورد سوءقصد قرار گرفت و گلوله به شکمش خورد خود را نباخت، در صورتی که به عقیدهی پزشکان و دوستان او اگر اندکی دچار ترس شده بود آن گلوله که به جای حساس اصابت کرد همان روز کار او را ساخته بود. در طی عملیات جراحی بعدی نیز روحیهی او خوب مانده بود.
موقعی که تیمسار آزموده و قاضی عسگر در حوالی ساعت پنج میخواستند پس از انجام تشریفات قانونی و مذهبی از اتاق زندان دکتر فاطمی خارج شوند دکتر فاطمی گفت: «تیمسار! تقاضایی دارم.» تیمسار آزموده با لحنی مودبانه گفت: «بفرمایید.» دکتر فاطمی تقاضا کرد آقایان دکتر شایگان و مهندس رضوی را ملاقات کند دادستان ارتش فورا دستور داد آقایان دکتر شایگان و مهندس رضوی را که هنوز در زندان لشکر زرهی بودند برای ملاقات به اتاق دکتر فاطمی بیاورند. آنها وقتی به دکتر فاطمی رسیدند ظاهرا فهمیدند که موقع اعدام او رسیده است و با هم روبوسی و خداحافظی کردند.
با پیژامه و پیراهن
دکتر فاطمی موقعی که برای اجرای حکم به میدان تیراندازی برده شد با آنکه هوا تا حدی سرد بود فقط روی همان پیراهن که بر تن داشت یک پیژامهی پشمی پوشیده بود و با همان پیراهن و پیژامه و کفش سرپایی که پارچهی روی آن مخمل قهوهای بود اعدام گردید.
اگر بد کردم ببخشید
به طوری که یک شخصیت مطلع اظهار داشته است، دکتر فاطمی وقتی که در میدان تیر از آمبولانس پیاده میشود خطاب به دادستان ارتش اظهار میدارد: «به اعلیحضرت همایونی عرض کنید اگر بد کردهام ببخشید و معذرت من را بپذیرید.»
دکتر فاطمی در ساعت آخر عمر روحیهاش قوی و وضع جسمیاش نسبتا خوب بود وقتی از آمبولانس پیاده شد خودش بدون آنکه به عصا تیکه کند مستقیما با قدمهای شمرده و محکم به طرف چوبی که در زمین نصب شده بود رفت و در آنجا ایستاد.
ولی وقتی خواستند طبق معمول چشمانش را ببندند کمی به خود لرزید.
شش گلوله
موقع اجرای حکم اعدام چهار نفر سرباز، دو نفر به زانو نشسته و دو نفر ایستاده مامور تیرباران بودند و جمعا هشت گلوله شلیک کردند که شش گلوله به سینه و قلب دکتر فاطمی خورده بود.
اتفاقا دو گلوله روی یکدیگر به قلب خورده بود که خون فوران نمود و جابهجا باعث مرگ او گردید. ولی پس از شلیک بلافاصله طبق معمول یک گلوله هم به عنوان تیرخلاص به شقیقهی دکتر فاطمی شلیک شد که اگر جان و رمقی داشته باشد فورا خلاص شود و زجر بیشتری متحمل نگردد.
وصیتنامه
از وصیتنامهی دکتر فاطمی اطلاعی در دست نیست ولی به قرار اطلاعی که کسب شده است، دکتر فاطمی در وصیتنامهی خود دو مطلب را قید نمود که حتما مورد توجه قرار گیرد و اجرا شود:
یکی اینکه پولی که دکتر فاطمی دارد خارج از میراث او باشد و در اختیار قیم و وصی فرزندش گذاشته نشود بلکه به طور امانت بماند تا وقتی پسر دکتر فاطمی به حد رشد رسید و خواست در اروپا و آمریکا به تحصیلات خود ادامه دهد برای تحصیلات عالی در اختیار او گذاشته شود.
دیگر اینکه وصیت کرده است پسرش پس از تحصیلات مقدماتی رشتهی پزشکی یا مهندسی را برای خود انتخاب نماید.
ماجرای چک
روزی که دکتر فاطمی پس از چند ماه مخفی بودن در یک باغ شمیران دستگیر شد شایع گردید که یک برگ چک سی هزار دلاری به نام او در جیبش بود که از طرف یک شخصیت خارجی به حوالهی یکی از بانکهای آمریکا صادر شده است.
این شایعه همان روز در جزو مطالب و شایعات دیگر در مطبوعات هم منعکس گردید ولی طبق اطلاعی که خبرنگار ما به دست آورده است وجود یک قطعه چک صحت داشته ولی مبلغ آن کمتر بوده که دکتر فاطمی در ضمن تحقیقات وقتی از او سوال شده این چک را به چه مناسبت به شما دادهاند اظهار داشته بود این مبلغ را از صادرکنندهی چک طلب داشتم.
۲۵۹