این نامه جالب را با همان املای اصل نامه، میخوانید:
جناب آقای پهلبد ، محترما معروض میدارد
طبق فرمایش حضرت عالی، در جلسهای فیلم گاو در حضور آقای علاقبند و عدهای تماشاچی گوناگون- نویسنده، شاعر، کارمند اداره، دانشجو و مردم عادی، به معرض نمایش گذاشته شد. فیلم به طور کلی، برای طبقه انتلکتوئل قابل بحث و برای دیگران جالب و درخور ستایش بود. دو سه تن از جوانان (دانشجو و کارمند) شدیدا تحتتاثیر قرار گرفته بودند و تبریک میگفتند. برای مردم عادی فیلم جالب و سرگرمکننده جلوه نمود و در بعضی قسمتها شدیدا موثر و درخور چندین بار دیدن. از میان جمع انتلکتوئل آقای منوچهر انور معتقد بودند که فیلم از نظر بصری بسیار درخشان و قابل ستایش است، اما در مورد داستان گفتند «قلب آن کاذب است»، دیالگها «پوک و پَرتاند» و حادثه آنطور که باید و شاید، «واقعی» جلوه نمیکند.
از نظر آقای جلال آلاحمد فیلم «مهمی» است و نباید آن را یکبار دید. ایشان پیشنهاد کردند یکبار دیگر فیلم دیده شود و ایشان و دیگران دقیقا فیلم را مشاهده نموده، یادداشت بردارند. به نظر ایشان، فیلم میتواند Perfectتر از این باشد و ایشان خود را مسوول و موظف میدانستند که در Perfect کردن آن سهیم باشند. بنده با نظر ایشان موافق نبودم. به نظر من، Perfection ایدآلی است غیرممکن، چرا که خاصیت مطلق دارد و برای هر شخص نسبت به خصوصیات شخصی و عقلانیاش، معنی خاص دارد. از این رو، این کوشش، بهخصوص از ناحیه کسانی که در ساختن فیلم دستی نداشتهاند، عبث میباشد
نظر دیگر آقای آلاحمد این بود که فضای «شوم و تیره» کتاب در فیلم نیست، همه چیز تمیز و واکسخورده است و این یکی از نقایص کلی فیلم میباشد. از نظر آقای دکتر رضا براهنی (شاعر و منتقد ادبی) فیلم «فوقالعاده» است. ایشان چندبار این کلمه را تکرار کردند و معتقد بودند که من «دستی به فیلم نزنم». از نظر خانم سیمین دانشور (همسر آقای آلاحمد) فیلم بر خلاف نمایش آن، روی شخص مشدحسن زیاد تکیه نمیکند و از این رو، نسبت به تآتر آن «ناموفقتر» است. از نظر آقای بهمن فرسی (نویسنده و نمایشنامهنویس) فیلمی نیست که بشود بلافاصله روی آن نظر داد.
ایشان معتقد بودند که فیلم را باید دوباره دید و با فکر و اندیشه روی آن صحبت کرد. از نظر آقای طیاب کاراکترها به یک اندازه شناخته نمیشوند. مشدحسن، اسلامدیوانه و پسر مشدصفر، به تماشاچی نزدیکترند، ولی بقیه گنگ و ناشناخته میمانند. از نظر آقای طلایی (مستخدم) فیلم برای طبقه سوم بسیار جالب خواهد بود، چون فیلم خوبی است. دو نکته به نظر ایشان رسید که معرف دقت و علاقه ایشان بهنگام دیدن فیلم بود. یکی اینکه در صحنه شب «چرا در استخر صدای قورباغهای شنیده نمیشود.» و دیگر اینکه در طویله که پر از سوسک و حشره است، باید صدای آنها را شنید. به طور کلی، کسی کلمه «بد» یا «مزخرف» را بکار نبرد. واژهها معمولا روی «خوب، بسیار خوب، فوقالعاده و درخشان» دور میزد و هنگامی هم که نقایص فیلم شمرده میشد، هماهنگی در نظریات بسیار کم بود، فیالمثل صحنهای که برای آقای X طولانی مینمود، برای خانم Y کوتاه و زودگذر جلوه میکرد و بالعکس.
من به طور کلی، با نظریهای جامع و عمومی که در مورد همگان صدق کند، برخورد نکردم. برای عدهای قسمت اول فیلم خوب و کافی بود، ولی قسمت دوم (از بازگشت مشدحسن به دِه) کُندتر و کشدارتر مینمود، و برای عدهای دیگر خلاف این عقیده صادق بود، ولی مجموعا همه معتقد بودند که فیلم جای بحث و گفتگو بسیار دارد و نمیتوان آن را سهل گرفت. در خاتمه گفته آقای انور را ذکر میکنم. ایشان گفتند «ما تا کنون تصور میکردیم که سینمای فارسی در حال جنبش و حرکت است، ولی این توهمی بیش نبوده است. با این فیلم، جنبش سینمای فارسی حقیقتا به چشم میخورد و در آن شکی نیست. و من از صمیم قلب به سازندگان آن تبریک میگویم.»
با تقدیم احترام
داریوش مهرجویی