به گزارش اقتصادنیوز، شورای روابط خارجی خاورمیانه با انتشار یادداشتی مدعی شد، 6 نوامبر، چند ساعت پس از بستهشدن صندوقهای رایگیری، دونالد ترامپ به عنوان برنده انتخابات ریاست جمهوری 2024 ایالات متحده اعلام شد و کامالا هریس، معاون رئیسجمهوری کنونی این کشور را با اختلاف زیادی شکست داد. پیروزی قابل توجه ترامپ، که او را پس از شکست سال 2020 به کاخ سفید بازگرداند، در شرایطی است که خاورمیانه درگیر آشفتگی و تنش است.
در این میان ناظران علیرغم تجربهای چهار ساله از سیاستورزی ترامپ در باب موضوعاتی چون اسرائیل-فلسطین، روابط ایالات متحده-خلیج فارس و ایران هنوز دلایل قانع کنندهای ندارند تا با توسل بدان بگویند ممکن است رویکرد رئیسجمهوری جدید با چهار سال قبل متفاوت باشد.
شورای روابط خارجی خاورمیانه در ادامه یادداشت خود مدعی شد، سال 2016، ترامپ به عنوان یک بیگانه سیاسی و تازه کار وارد واشنگتن شد، چهرهای برای هدایت امور و انجام انتصابات سیاسی، از بالاترین سطوح دولت تا پایین که به تشکیلات جمهوریخواهِ محتاط و یا تندرو متکی بود. نتیجه چنین گزارهای شکلگیری دولتی پرحاشیه شد که در قابش بارها و بارها پستهای کلیدی جابهجا شدند. هشت سال بعد، ترامپ خلاف اسلافش در حزب جمهوریخواه و یا حتی دموکرات، جنبشی متشکل از پیروان متعهد ایجاد کرد که آماده اجرای سیاستهایش بودند.
این در حالی است که امروز و با پیروزی ترامپ، خاورمیانه در قیاس با گذشته بسیار تغییر کرده است. بایدن در طول یک سال گذشته از حملات بیامان اسرائیل به غزه و لبنان حمایت کرد و کمکهای نظامی را در اختیار این بازیگر قرار داد؛ حالا همین حمایتها، ترامپ را در شرایط دشوار و پیچیدهای قرار داده است. در همین راستا، کارشناسان شورای امور جهانی خاورمیانه تلاش دارند تا پیامدهای احتمالی پیروزی ترامپ را برای خاورمیانه و شمال آفریقا، از مسائل جنگ و صلح گرفته، تا سیاستهای اقلیمی ارزیابی میکنند. در همین راستا شورای روابط خارجی خاورمیانه یادداشتی منتشر کرده و اقتصادنیوز این یادداشت را در 2 شماره ترجمه کرده که بخش نخست با عنوان «پلن مرموز ترامپ برای خاورمیانه؛ اسرائیل متوقف خواهد شد؟/ 3 سناریوی ساکن جدید کاخ سفید برای منطقه» منتشر شد و در ادامه بخش دوم و نهایی آمده است:
رنج علاالدین، کارشناس مسائل خاورمیانه در باب بازگشت ترامپ و راهبرد او در ارتباط با خاورمیانه میگوید، پیروزی دونالد ترامپ ترکیبی از خوشبینی، ناامیدی و ناراحتی را در خاورمیانه ایجاد خواهد کرد؛ اما منجر به تغییرات چشمگیر در سیاست خارجی ایالات متحده در منطقه نخواهد شد. ایالات متحده ائتلافها، مشارکتها و تعهدات طولانی مدتی دارد که از بین نخواهند رفت، از جمله همکاری با متحدانش برای شکست داعش، حمایت از اسرائیل و گسترش روابط با کشورهای خلیجفارس.
بهطور مشابه، تنشهای طولانیمدتی با ایران میتواند تشدید شود، اما به ادعای این تحلیلگر، میزان تصاعد تنشها با تهران منوط به رویکرد ایران و محور مقاومت در خاورمیانه است. ممکن است در برخی از سیاستهای آمریکا در ارتباط با ایران و خاورمیانه تجدیدنظر یا بازنگری صورت گیرد تا رویکرد معاملاتی ترامپ در سیاستگذاری اجرایی شود. اما کشورهای حاشیه خلیجفارس باید به آن بهعنوان فرصتی برای توسعه یک معماری امنیتی جمعی جدید نگاه کنند که بر اساس آن منافع و ثبات کشورهای خلیج فارس لحاظ میشود. همچنین فرصتی برای کشورهای حوزه خلیجفارس فراهم میکند تا نقش فعالی در حصول اطمینان از اینکه تشدید تنش با ایران به رویارویی منطقهای منجر نمیشود، ایفا کنند.
رابرت پی.بشل جونیور نیز در این باره مدعی است، بازنده اصلی در انتخابات، ثبات و قابل پیشبینیبودن روند سیاست خارجی آمریکاست. کامالا هریس احتمالاً به نظر کارشناسان و نتایج فرآیند سیاست بین سازمانی احترام میگذاشت. این امر منجر به تصمیمگیری با ثباتتر، قابل پیشبینیتر و با انسجام بیشتر در سیاستخارجی آمریکا میشد. رویکرد دونالد ترامپ بسیار شخصیسازی شده است و موقتی خواهد بود و با ایمانی فوقالعاده –و عمدتاً بیاساس– به تواناییاش در تحلیل موقعیتها، تصمیمگیری و مذاکره، راهحلها مشخص میشود. او رویکردی عمدتاً مبادلهای دارد که بر پایه بیاعتمادی هم به اتحادها و هم به نهادهایی که مسئول تنظیم سیاستخارجی آمریکا هستند، تعریف شده است. ترامپ در دوران ریاست جمهوری یا در جریان مبارزات انتخاباتی همواره تمایلی به هدایت یا محدود شدن توسط مشاورانش نداشت. در این میان این موضوع که آیا رویکرد هریس در نهایت در دنیای بینالمللی پرتلاطم و پرتلاطم نتیجهبخش بود یا خیر، برای همیشه یک سوال بدون پاسخ باقی خواهد ماند. اما بدون شک بازگشت به سیاست خارجی با توئیت ناگزیر، بدتر است و زمینه را برای افزایش هرج و مرج و عدم اطمینان هموار میکند.
الحالا الکواری نیز مدعی است، بازگشت دونالد ترامپ باعث شد بسیاری از اعضای شورای همکاری خلیجفارس در مورد پیامدهای پیروزی او برای منطقه سوالهایی را طرح کنند؛ بهویژه در مورد مسائل امنیتی و اینکه آیا پیروزی ترامپ میتواند برای اکثر اعضای اتحادیه سودمند باشد. این امر بهویژه در مورد امارات صادق است، زیرا احتمالاً بهمعنای از سرگیری معاملات متوقف شده قبلی برای فروش جتهای جنگنده F-35 و پهپادهای مسلح است. این امر همچنین حرکت بهسمت پیوستن کشورهای بیشتری به توافقنامه ابراهیم در کنار امارات و بحرین را تقویت خواهد کرد.
دولت جو بایدن بارها به عربستان سعودی قول داده بود که روابط امنیتی خود را با ایالات متحده افزایش دهد و علاوه بر این، به فناوری نظامی پیشرفته مشابه آنچه امارات متحده عربی پس از امضای توافقنامه دریافت کرد، دسترسی خواهد داشت -که با توجه به آشفتگیهای منطقه پس از هفتم ماه اکتبر، فعلا این گزاره محقق نشده است.- با این حال، اگر ترامپ در خاموشکردن آتشهای خاورمیانه موفق شود و به نسلکشی اسرائیل در غزه و لبنان پایان داده و با تهران به توافق دست یابد، عربستان سعودی میتواند متقاعد شود که به این توافقها بپیوندد و روابط با اسرائیل را عادی کند. این یک پیروزی بزرگ برای سیاست خارجی ترامپ محسوب میشود.
فائوزی الگویدی نیز در باب بازگشت ترامپ مدعی است، پیروزی او احتمالاً نشاندهنده تغییر قابل توجهی در سیاست آمریکا در قبال یمن است و انتظار میرود دولت او موضع سختتری علیه حوثیها اتخاذ کند، تا بخشی از بازگشت به سیاست «فشار حداکثری» علیه ایران اجرایی شود. ترامپ به احتمال زیاد دامنه عملیات نظامی در یمن را گسترش خواهد داد و احتمالا رهبران حوثی و زیرساختهای نظامی را هدف قرار خواهد داد. او میتواند با گسترش عملیات دریایی و هوایی در مناطق وسیعتر، آزادی عمل بیشتری برای مقابله با تهدیدات به نیروهای ایالات متحده بدهد.
به ادعای این تحلیلگر، از نظر اقتصادی، ترامپ بر تشدید تحریمها علیه حوثیها و حامیان آنها تمرکز خواهد کرد و جامعه بینالمللی را برای پیوستن به این تلاشها تحت فشار قرار میدهد. در حالی که این استراتژی ممکن است بحران انسانی یمن را بدتر کند اما ترامپ میتواند آن را به عنوان هزینه قابل قبولی برای دستیابی به اهداف استراتژیک خود تلقی کند. این رویکرد همچنین میتواند شانس کوتاهمدت برای راهحل سیاسی را کاهش دهد، اما ممکن است توازن قدرت در میدان را تغییر دهد. در روابط با کشورهای حوزه خلیجفارس، ترامپ احتمالاً پاسخگوی مواضع عربستان و امارات خواهد بود و از هرگونه اقدام نظامی علیه حوثیها توسط ائتلاف عربی و دولت شناختهشده بینالمللی با پشتیبانی اطلاعاتی و لجستیکی حمایت گسترده میکند. این حمایت ممکن است به معاملات نظامی و تجاری بزرگتر با کشورهای حاشیه خلیجفارس منجر شود.
عبدالفتاح حامدعلی نیز مدعی است، با توجه به شکنندگی بیانیه جده که هنوز با موفقیت اجرا نشده، جنگ در سودان همچنان بیثبات است. این معاهده که در ماه می 2023 امضا شد، تلاشی از سوی ایالات متحده، عربستان سعودی و دو طرف جنگ در سودان برای برقراری آتشبس و ایجاد کانالهای امداد بشردوستانه در بحبوحه تشدید بحران بود. دور دوم ترامپ میتواند بهجای جنگ در سودان، صلح را تقویت کند. تا حدودی، دولت اول ترامپ عمدتاً بر معامله با سودان متمرکز بود و بر حذف این کشور از فهرست کشورهای حامی تروریسم در ازای پیوستن به توافقنامه ابراهیم و پرداخت 335 میلیون دلار برای غرامت به قربانیان آمریکایی حملات تروریستی گذشته تاکید داشت.
ریاستجمهوری مجدد ترامپ احتمالاً زمینه را برای تداوم این رویکرد هموار کرده و اتحادهای ایالات متحده با بازیگران منطقهای کلیدی مانند عربستان سعودی، مصر و امارات را در اولویت قرار میدهد؛ مراد کشورهایی هستند که سهم خود را در درگیری سودان دارند. روابط نزدیک ترامپ با عربستان سعودی و سایر متحدان خلیجفارس ممکن است راهی برای اعمال نفوذ منطقهای برای آتشبس پایدار - چه بر اساس اعلامیه جده یا سایر ابتکارات- فراهم کند. با فشار ایالات متحده، بازیگران منطقهای میتوانند برای حمایت از مذاکرات صلح بر سر رویکردهای نظامی، حفظ فشار برای حفظ آتشبس و ارتقای ثبات در سودان تشویق شوند.
محجوب زویری، تحلیلگر مسائل خاورمیانه نیز مدعی است، پیروزی ترامپ عمدتاً ناشی از رویکرد مردد و متناقض دولت جو بایدن، در مورد تعدادی از مسائل و همچنین حمایت او از سیاستهای لیبرال است که نگاه بخش بزرگی از آمریکاییها به آن نامطلوب است. موضع بلاتکلیف بایدن در مورد رسیدگی به نسلکشی غزه، در کنار حمایت تزلزلناپذیر از سیاستهای بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، در تغییر شکل عقاید طیف وسیعی از آمریکاییها، اعم از عرب و غیرعرب نقش اساسی داشت.
دولت بایدن تا حد زیادی یک ائتلاف بشردوستانه در حال ظهور مخالف نسلکشی را نادیده گرفت. علیرغم تلاشهای او برای رهایی از بلاتکلیفی دولت، پاسخهای کامالا هریس، بیصدا و محتاطانه باقی ماند و از اصرار برای تغییر معنادار خودداری کرد. بنابراین پیروزی دونالد ترامپ سوالات مهمی را در مورد سیاستهای مورد انتظار ترامپ در قبال خاورمیانه مطرح میکند. با این حال، در ابتدا ضروری است که شخصیت رئیسجمهوری تازه منتخب را در نظر بگیریم که بهطور قابل توجهی با فردی که در سال 2017 به قدرت رسید، متفاوت است. دوران قدرت، او را تغییر داده و رویکردش تکامل یافته است.
نکته قابل توجه دیگر، روحیه سرکش اوست که هنجارهای مرسوم سیاست داخلی و خارجی را به چالش میکشد. به عبارت دیگر، او دیدگاه شخصی و قوی نسبت به رویدادها دارد و آن را تحمیل میکند. در این زمینه، ترامپ با توجه به مخالفت ابراز شدهاش با جنگ جاری در غزه، حتی اگر نتواند فوراً درگیری را متوقف کند، علیرغم فشارهای سیاسی مورد انتظار، احتمالاً فضایی پرتنس برای اسرائیل و نتانیاهو ایجاد خواهد کرد. علاوه بر این، این دومین و آخرین دوره ترامپ خواهد بود که طبیعتاً بر رویکرد او به رویدادها و تصمیمگیری تأثیر خواهد گذاشت.
یحیی زبیر نیز مدعی است، در دوره دوم ریاستجمهوری دونالد ترامپ، تداوم بهجای تغییر تقریباً بهطور قطع بر سیاست ایالات متحده در قبال خاورمیانه غالب خواهد بود. واشنگتن هیچ قصدی برای پایان دادن به حمایت بیقید و شرط خود از اسرائیل ندارد. پس به ارسال محمولههای تسلیحاتی ادامه خواهد داد و به نتانیاهو اجازه میدهد تا نسلکشی و پاکسازی قومی را در غزه و کرانهباختری دنبال کند. دولت ترامپ بدون شک به حمایت از اعمال قدرت نظامی بر دیپلماسی در منطقه ادامه خواهد داد. حتی ممکن است، به خواست نتانیاهو باوجود میل خود وارد رویارویی با ایران شود؛ بهویژه اگر چهرهای چون رابرت گرینوی در کابینهاش پستهای کلیدی در اختیار بگیرند. همچنین با توجه به اینکه قدرت کمیته روابط عمومی آمریکا و اسرائیل (AIPAC) - و دیگر سازمانهای لابی طرفدار اسرائیل – بسیار است، تحقق این سناریو دور از ذهن نیست. با این حال، اگر اظهارات ضدجنگ ترامپ واقعی باشد، میتوان تصور کرد که تغییری در سیاست، هرچند کوچک رخ دهد. اما محتملترین سناریو کسبوکار است، زیرا ایالات متحده بهدنبال حفظ وضعیت موجود است.