در ادامه سلسله گزارشهای معرفی شهدای جهادگر استان فارس امروز به سراغ سردار شهید خلیل پرویزی اسماعیلآبادی، فرمانده تیپ مهندسی امام صادق(ع) جهاد سازندگی فارس رفتیم.
این شهید بزرگوار در تاریخ ۹ دی ۱۳۴۲ در شهر آبادان به دنیا آمد. پدرش صفر، از اهالی شهرستان خفر در استان فارس و شاغل در شرکت نفت آبادان بود. مادرش زیور محمدی نیز اهل شیراز و خانهدار بود؛ بنابراین پس از بازنشستگی پدر در سال ۱۳۴۹، خانواده پرویزی از آبادان به شیراز نقل مکان کرده و در این شهر ساکن شدند.
خلیل تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان فروغی آبادان آغاز کرد؛ اما پس از پایان پایه اول، به دلیل مهاجرت خانواده به شیراز پایه دوم تا پنجم را در دبستان گلستان واقع در محله سعدیه این شهر آغاز کرد. سال ۱۳۵۷ در مقطع سوم راهنمایی در مدرسه مرحوم یوسف مصباحی تحصیل میکرد که اعتراضات و تظاهرات مردم شیراز علیه حکومت پهلوی آغاز شد و نهایتاً به پیروزی انقلاب اسلامی ایران (۲۲ بهمن ۱۳۵۷) انجامید. خلیل با اینکه ۱۵ سال بیشتر نداشت، روز ۲۲ بهمن با مردم معترض همراه شد و در تسخیر شهربانی شیراز در بین انقلابیون حضور یافت.
در تابستان ۱۳۵۸ مدرک تحصیلی سوم راهنمایی (سیکل) را دریافت کرد؛ سپس از فرصت تعطیلی مدارس استفاده کرد و با هدف کسب درآمدی هرچند اندک برای کمک به هزینههای خانواده، به کار بنایی روی آورد. پس از پایان تابستان به رسم بسیاری از هم سن و سالهای خود، ادامه تحصیل نداد و به مدرک سیکل اکتفا کرد. پس از آن کار با ماشینآلات سنگین راهسازی را در کنار برادر بزرگتر خود فرا گرفت. همزمان به دلیل علاقهاش به فوتبال به عضویت تیم فوتبال نوجوانان بوستان نیز درآمد.
چگونگی ورود به جهادسازندگی
شهید پرویزی در تابستان ۱۳۵۹ در قامت یک راننده جوان در کنار برادر و داماد خانواده، در پروژه جادهسازی جهاد سازندگی در منطقه دشتک استان فارس، به فعالیت پرداخت و تجربیات بسیاری در این حرفه کسب کرد. ۴۰ روز پس از آغاز جنگ تحمیلی، در تاریخ ۱۰ آبان ۱۳۵۹ در حالی که ۱۷ سال بیشتر نداشت، با اصرار خود و با وجود مخالفت خانواده، مدرسه را رها کرد و از طریق جهاد سازندگی استان فارس به آبادان اعزام شد؛ جهاد در اطلاعیه خود که از صدا و سیمای استان پخش شد، اعلام نیاز به راننده دستگاههای سنگین کرده بود.
در اولین شب حضورش در ستاد پشتیبانی جنگ جهاد فارس در آبادان، مأموریت یافت با یک دستگاه لودر، جانپناهی برای بخشی از رزمندگان خطوط مقدم مقابله با دشمن بعثی، احداث کند. آن زمان آبادان در محاصره دشمن و آب قرار داشت و تمام راههای زمینی این جزیره بزرگ، اشغال شده بود؛ انتقال نیرو و امکانات از طریق دریا و توسط لنجهای موجود در بندر ماهشهر انجام میگرفت. در این شرایط حفظ جان رزمندگان، ارزشی دوچندان داشت. به گفته عبدالرحمن جزایری، مسئول جنگ جهاد فارس در آبادان، رانندگان لودر و بولدوزر مثل فرشتگان آسمانی برای نجات جان افراد نازل شده بودند. هنوز چند روز از شروع به کار خلیل در ستاد پشتیبانی جنگ جهاد فارس نگذشته بود که در یکی از عملیاتهای احداث خاکریز، با اصابت گلوله کلاشینکف به مچ دستش، طعم اولین مجروحیت را چشید.
شهید پرویزی علاوه بر توانمندی در ایجاد خاکریز، سنگر و مقرهای تانک و توپخانه، در مدیریت تیمهای جهادی در خطوط مقدم نیز استعداد خود را بروز داد و بهسرعت به یکی از فرماندهان محورهای عملیاتی جهاد فارس در جبهه آبادان تبدیل شد.
خلیل و سایر جهادگران در دوران محاصره آبادان بدون استثناء هرشب مشغول احداث خاکریز اطراف جزیره، سنگرهای تجمع نیرو، مقر تانک و توپخانه و جادههای دسترسی به خطوط مقدم دفاع از آبادان بودند. بعضی شبها فاصله خاکریزهای احداثی این جهادگران تا خاکریز خط مقدم دشمن، به کمتر از ۲۰۰ متر میرسید به طوری که کار در این شرایط شجاعت بسیاری نیاز داشت. یدالله شمایلی در این باره میگوید: «خلیل یک فرد خطشکن بود؛ به طوری که اگر ما در آن شبها هنگام کار، بر اثر فشار دشمن احساس ترس میکردیم جواد کریمی، خلیل را به میدان میآورد و با آمدن او قوت قلب گرفته و در کنار او کار را ادامه میدادیم».
پرویزی در عملیات ثامنالائمه(ع) (۵ مهرماه ۱۳۶۰) همراه با گروهی از همرزمانش به یکی از ۳ محور عملیاتی سپاه، به فرماندهی مرتضی قربانی مأمور شد و وظیفه بریدن خاکریز دشمن برای عبور نفرات پیاده و تجهیزات خودی را به عهده داشت. احداث خاکریزهای پدافندی، پس از پیشروی رزمندگان نیز بخش دیگری از وظایف این گروه بود.
پاکسازی میدان مین با بولدوزر
با شروع عملیات و گشوده شدن آتش شدید دشمن به سمت نیروهای خودی، عبور از معبر باریکی که توسط نیروهای تخریب در میدان مین دشمن ایجاد شده بود، بسیار سخت شد. در این هنگام خلیل پس از هماهنگی با فرمانده عملیات به پاکسازی سریع میدان مین با بولدوزر و پس از آن بریدن خاکریز دشمن اقدام کرد. با این کار هجوم رزمندگان به خطوط دفاعی دشمن سرعتی دوچندان یافت به طوری که در آن محور عملیاتی زودتر از سایر محورها به اهداف تعیین شده دست یافتند و نیروهای دشمن را تا غرب رودخانه کارون عقب راندند.
این شهید بزرگوار، در عملیات طریقالقدس (۸ آذرماه ۱۳۶۰) نیز به عنوان مسئول یکی از گروههای مهندسی رزمی جهاد فارس حضور فعال داشت. احداث ۱۸ کیلومتر خاکریز تنها در طول دو شب، یکی از مهمترین فعالیتهای جهاد فارس در این عملیات بود.
در زمستان ۱۳۶۰ جهاد فارس به ایجاد استحکامات و خاکریز به منظور آمادهسازی جبهه غرب شوش و جنوب تپه سبز برای انجام عملیات فتحالمبین مأمور شد. پرویزی مسئولیت شناسایی منطقه و فرماندهی گردان اعزامی جهاد فارس را در این مأموریت به عهده گرفت. احداث خاکریز خط مقدم، جادههای دسترسی موازی و عمود بر خاکریز، قرارگاه استقرار فرماندهی محور، مقر تاکتیکی، قرارگاه توپخانه و در نهایت تثبیت سطح جادهها با استفاده از نفت سیاه مهمترین فعالیت این گروه ۴۰ نفره بود که تنها در مدت ۱۸ روز انجام گرفت.
در بخشی از منطقه عملیاتی فتحالمبین جادهای فرعی توسط ارتش احداث شده بود که مسیر حدود ۳۰ کیلومتری قرارگاه تا خط مقدم را به حدود ۶ کیلومتر کاهش میداد؛ اما بخشی ۴۰۰ متری از این جاده در منطقهای باتلاقی قرار داشت که تردد از آن را غیرممکن میکرد.
نبوغی که در پر کردن باتلاق به خرج داد
مهندسان ارتش هرچه سنگ و تنه درخت در مسیر میریختند پس از مدت کوتاهی توسط باتلاق بلعیده میشد. کار احداث جاده باید در کوتاهترین زمان ممکن انجام میگرفت؛ لذا پرویزی طرحی فوری و کارآمد برای رفع این مشکل ارائه کرد. طبق این طرح حجم زیادی خاک توسط سه دستگاه کامیون به صورت همزمان و سریع در باتلاق ریخته و به وسیله بولدوزر پهن میشد؛ به طوری که ارتفاع آن به دو تا سه متر میرسید. سپس به علت در دسترس نبودن غلطک، لودر با پاکت پر روی خاکها رفت و آمد میکرد تا کار غلطک را انجام داده و خاکها را بکوبد. با این ابتکار طی دو الی سه روز کل آن ۴۰۰ متر خاکریزی، مسطح و قابل تردد شد.
انجام این حجم انبوه از فعالیتهای مهندسی در مدتی کوتاه، باعث شگفتی فرماندهان نظامی مستقر در آن منطقه عملیاتی شده بود. پس از آغاز عملیات نیز همچون عملیاتهای گذشته همراه با گروهی از جهادگران وظیفه تثبیت موقعیت رزمندگان پس از پیشروی در عمق مواضع دشمن را به عهده داشتند. او در یکی از روزهای این عملیات در حال احداث خاکریز، بر اثر اصابت چند ترکش خمپاره به پاهایش به شدت زخمی شد و به پشت جبهه انتقال یافت.
پس از بهبودی، در اندک زمانی به جبهههای نبرد بازگشت و در اولین مرحله عملیات بیتالمقدس به عنوان مسئول یکی از مهمترین محورهای جهاد فارس در حساسترین نقطه از عملیات، شرکت کرد. ۲۴ ساعت پیش از شروع عملیات به همراه گروهی ۲۰ نفره از جهادگران تحت امرش با تعدادی دستگاه لودر و بولدوزر از عرض رودخانه کارون عبور کرده و در بیشهزارهای غرب رودخانه، که تحت اشغال دشمن بود، استتار کردند.
با شروع عملیات و هجوم رزمندگان، حرکت سریع این گروه مهندسی رزمی با احداث جادههای دسترسی از ساحل غربی کارون به قلب خاکریزهای دشمن آغاز شد. حدود ۷ کیلومتر جاده در ساعات اولیه شروع عملیات حاصل رزم این رانندگان جان بر کف جهادی زیر آتش شدید دشمن بود. در مرحله پایانی عملیات بیتالمقدس و در روز آزادسازی خرمشهر، خلیل که برای شناسایی مناطق اطراف این شهر اعزام شده بود، با تسلیم شدن غافلگیرانه نیروهای دشمن روبهرو شد. او به کمک چند نفر از نیروهای بسیجی، صدها نفر از متجاوزان بعثی را به اسارت درآورده و به مقر جهاد بازگشت. سپس به وسیله تریلیها و کامیونهای جهاد این اسرا را به اهواز انتقال دادند.
اواخر تابستان ۱۳۶۱ گردان مهندسی رزمی جهاد فارس مشغول ساخت دژ مرزی و خاکریزهای پدافندی پس از عملیات رمضان بودند که گروهی از آنها برای فراهم آوردن مقدمات عملیات مسلمابنعقیل(ع) به منطقه سومار رهسپار شدند.
احداث جاده «دفاع متحرک» جبهه
شهید پرویزی هم به دلیل تجربهاش در کار با لودر و بولدوزر در مناطق کوهستانی استان فارس، یکی از این نیروها بود که برای ساخت جاده تدارکاتی به تیپ عاشورا مأمور شده بودند. محل احداث جاده از پیش توسط نیروهای تیپ شناسایی شده بود. در همان روزهای ابتدای کار و در حالی که هنوز عملیات آغاز نشده بود، تعدادی از رزمندگان بر اثر گلولهباران توپخانه دشمن به شهادت رسیده یا زخمی شدند. پس از این اتفاقات به پیشنهاد پرویزی محل امنتری برای احداث جادهای دیگر به عنوان جاده احتیاط در نظر گرفته شد. با مدیریت او و تلاش شبانهروزی نیروهای گروه مهندسی جهاد فارس این جاده پس از پاکسازی میدان مین در دل یکی از شیارهای امن ارتفاع ۴۰۲ در منطقه عملیاتی سومار احداث شد. جاده در موقعیت بسیار مناسبی دور از دید نیروهای دشمن قرار گرفته بود به طوری که تا سالهای آخر دفاع مقدس و به خصوص در مقابله با سلسله عملیاتهای دشمن با نام «دفاع متحرک» مورد استفاده رزمندگان قرار میگرفت.
این شهید بزرگوار در زمستان سال۱۳۶۱ به عنوان مسئول محور مهندسی رزمی در عملیات والفجر۱ شرکت کرد. محور تحت امر او شامل ۲۹ دستگاه لودر و بولدوزر همراه با راننده و کمک رانندههایشان بود که در همان دقایق اولیه عملیات گرفتار آتش شدید دشمن شدند. پرویزی بر اثر اصابت ترکش به بازو، به شدت مجروح شد و از ادامه عملیات بازماند. پس از آن او را برای مداوا به دزفول و از آنجا با هواپیما به رشت انتقال دادند.
شهید پرویزی در تاریخ ۱۲ اسفند ۱۳۶۲ با دختر عموی خود، ازدواج کرد؛ ازدواجی که به اصرار او برای احترام به خانوادههای داغدار در شرایط جنگی کشور، بسیار ساده و بدون جشن و پایکوبی برگزار شد. زندگی مشترکشان نیز بسیار ساده و در یکی از اتاقهای خانه کوچک پدری در محله سعدیه، آغاز شد؛ هرچند که همین زندگی بیآلایش هم بدون حضور او ادامه مییافت. هربار که پس از چندماه به مرخصی میآمد سهم خانواده از حضورش، بیش از دو سه روز نبود.
اوایل تابستان سال ۱۳۶۲ قرارگاه حمزه(ع) در تدارک انجام عملیات والفجر۲ ( ۲۹ تیرماه ۱۳۶۲) با هدف آزادسازی ارتفاعات محور پیرانشهر- حاج عمران و تصرف پادگان دشمن در منطقه حاج عمران بود.
یکی از مهمترین گردانهای مهندسی رزمی که در این عملیات از طرف قرارگاه مأمور به احداث جادههای تدارکاتی و ایجاد استحکامات شد، جهاد فارس بود. پرویزی همراه با مسئول مهندسی و معاونت ستادی گردان، برای هماهنگی با یگانهای رزمی و همچنین شناسایی منطقه عملیاتی عازم پیرانشهر شد. پس از انجام هماهنگی و شناساییهای لازم، گروهی زبده از نیروهای باتجربه جهاد فارس از آبادان راهی پیرانشهر شدند. وظایف این گروه قبل از آغاز عملیات شامل بازسازی برخی جادههای موجود منتهی به منطقه عملیاتی، احداث جادههای جدید مورد نیاز و ایجاد استحکامات لازم برای استقرار یگانهای نظامی، توپخانهها و اورژانسها بود. مهمترین بخش این فعالیتها احداث جادهای به طول ۱۱ کیلومتر تا ارتفاع ۲۹۰۰ متری قمطره و جادهای به طول ۱۲ کیلومتر تا ارتفاع ۲۳۸۰ متری تمرچین بود.
پا به پای رزمندگان
شهید پرویزی با اینکه مسئولیت هماهنگی گردان مهندسی جهاد فارس با قرارگاه را به عهده داشت اما مانند سایر عملیاتها پا به پای نیروهای خود، سوار بر بولدوزر در ساخت جاده قمطره نقش عمدهای ایفا کرد. پس از آغاز عملیات، مأموریت مهم گروه مهندسی رزمی احداث جادههای تدارکاتی بلافاصله پس از پیشروی نیروهای رزمی در ارتفاعات منطقه بود.
حجم فعالیت جهاد فارس در این عملیات به حدی بود که حدود ۱۰۰ کیلومتر جادهسازی در ارتفاعات صعبالعبور، تنها قسمتی از این فعالیتها محسوب میشد. پرویزی حین احداث یکی از همین جادهها در دامنه ارتفاع ۲۹۰۰ متری کلو، بر اثر اصابت ترکش مین والمرا به پایش مجروح شد.
او در عملیات خیبر( ۳ اسفندماه ۱۳۶۲) به عنوان معاون عملیاتی گردان مهندسی رزمی جهاد فارس در جنگ منصوب شد و تا زمان شهادت در این منصب باقی ماند. اهمیت این مسئولیت زمانی مشخص میشود که بدانیم جهاد پیش از عملیات، حین عملیات و پس از آن، چه وظایفی برعهده داشت.
در مرحله پیش از عملیات، احداث انواع استحکامات برای نیرو و ادوات زرهی، جاده، انواع پلهای ثابت و شناور و دکلهای دیدهبانی از مهمترین فعالیتهای نیروهای جهاد بود. حین عملیات، ساخت جادههای عملیاتی و احداث سریع خاکریزها برای حفاظت از رزمندگان پیشرو از وظایف اساسی این نهاد انقلابی در جنگ بود. پس از عملیات نیز انواع فعالیتهای پدافندی و تثبیت خطوط عملیاتی را انجام میداد.
با وجود تمام این مسئولیتها، پرویزی همچنان پا به پای نیروهای تحت امرش در مقاطع حساس و موقعیتهای خطرناک عملیات، سوار بر کامیون به حمل خاک و دپوی آن به منظور ساخت دژهای اطراف جزیره مجنون میپرداخت. استفاده دشمن از بمبهای شیمیایی هم کار را به مراتب سختتر میکرد. مهدی منزوی، یکی از همرزمانش در این باره میگوید: « در انتهاییترین نقطه جاده در حال ساخت در جزیره مجنون، منتظر رسیدن کامیونهای پر از خاک مایلر بودم تا در تاریکی شب آنها را به آخر جاده هدایت کنم... کامیون دوم که از راه رسید از رکاب آن بالا رفتم و با کمال تعجب دیدم راننده آن «خلیل پرویزی» فرمانده مهندسی جنگ جهاد در منطقه عملیاتی ما است. عصر روز قبل، او را هنگامی که با مهدی عاشوری، خاکآلود و خسته از شناسایی برگشته بودند، دیده بودم. هنوز به خاطر اثرات گاز خردل از چشمان قرمز هر دوی آنها اشک میآمد.»
پرویزی در ماه ذیالحجهالحرام سال ۱۴۰۴ هجری قمری مصادف با شهریور ۱۳۶۳ هجری شمسی همراه با گروهی از رزمندگان، برای شرکت در مراسم عبادی ـ سیاسی حج، به مکه مشرف شد. پس از بازگشت از این سفر معنوی، دوباره به جبهه بازگشت و در کسوت مسئولیت مهندسی گردان جهاد فارس، به ادامه فعالیت پرداخت.
فرماندهان گردانهای جهاد نیز همچون گردانهای رزمی، شخصاً در نوک پیکان هجوم به خطوط دشمن قرار داشتند. در عملیات بدر، خلیل همراه با معاون و ۵ نفر از نیروهای فنی تحت امرش، مسیر سی و چند کیلومتری ساحل خودی در شرق هورالعظیم تا ساحل دشمن در غرب این آبگیر بزرگ را با قایق طی کرد و زیر شدیدترین آتش دشمن در آن منطقه به شناسایی مکان احداث جاده و خاکریزهای مورد نیاز رزمندگان پرداخت.
پس از انجام شناسایی به دلیل شدت آتش دشمن، منتظر رسیدن نیروهای عملیاتی خود نماند و همراه با اندک نفرات همراهش به وسیله ماشینآلات غنیمتی شروع به احداث خاکریز کردند؛ اما اندکی بعد دستور عقبنشینی و بازگشت به ساحل خودی صادر شد. حین انجام این مأموریت خطیر، معاونش احمد پورمیدانی به شهادت رسید و مفقودالأثر شد. او در عملیات قادر نیز گروهی از نیروهایش را سازماندهی کرده و از مقر مرکزی جهاد فارس در آبادان به جبهه غرب رهسپار شدند؛ دو محور از محورهای این عملیات به عهده این گروه زبده مهندسی قرار گرفته بود.
والفجر ۸؛ محلی برای بروز اوج شخصیت مدیریتی فرمانده جهادگر
اوج بروز شخصیت مدیریتی این فرمانده جهادگر، در عملیات والفجر۸ رقم خورد؛ جایی که اکثر فرماندهان لشکرهای عملکننده، تأثیر مدیریت میدانی او را در انجام حجم عظیمی از فعالیتهای مهندسی در جزیره آبادان، مشاهده کردند. این فعالیتها به منظور آمادهسازی هرچه تمامتر جزیره برای انجام موفقیتآمیز عملیات انجام میگرفت. حدود ۴۰ کیلومتر جادهسازی با عرض ۲۰ متر در مدت یک ماه، همزمان با بارانهای زمستانی منطقه باتلاقی ساحل اروندرود، فقط یک نمونه از این فعالیتهاست.
شهید پرویزی در بخشی از سخنرانی خود در شب عملیات والفجر۸ در جمع نیروهای جهاد فارس گفت: «در این عملیات سعی کنید قلب امام (ره) را شاد کنید. تا آنجایی که امکان دارد از ماشین پیاده نشوید. حتی اگر ترکش خوردید اما هنوز میتوانستید کار کنید، پیاده نشوید و کارتان را ادامه دهید. اگر آن کاری را که باید انجام میدادید انجام ندادید و با بولدوزر دنده عقب گرفتید و برگشتید، بدانید که از روی بدن دهها و یا صدها بسیجی برمیگردید؛ چون این بسیجیها به امید آن خاکریزهایی که شما میزنید حرکت میکنند و به به جلو میآیند.»
حین عملیات و پس از شکستن خط و پیشروی رزمندگان، او به همراه یک تیم فنی از نیروهایش اولین گروه از جهاد فارس بودند که به آن سوی اروندرود گام نهادند. پس از شناسایی موقعیت خطوط درگیری رزمندگان با دشمن، بلافاصله اقدام به ایجاد خاکریز برای در امان ماندن نیروهای خودی از آتش سنگین دشمن کردند. این کار در تمام عملیاتها معمولاً با استفاده از ماشینآلات غنیمتی دشمن انجام میگرفت.
او در آخرین مأموریتش در تاریخ ۲۷ بهمن ۱۳۶۴ که از طرف قرارگاه نوح(ع) به او محول شده بود، همراه با دو نفر از مسئولین مهندسی قرارگاه، به منطقه درگیری جاده فاو- امالقصر اعزام شدند تا محل مناسب برای احداث خاکریزی به طول تقریبی ۳۵۰ متر را شناسایی کنند. در بین راه آتش بسیار سنگین خمپارهاندازها، تانکها و هلیکوپترهای دشمن اجازه این کار را به آنها نداد و خلیل از دو نفر همراهش جدا شد. ظهر همان روز خبر ناگوار شهادت حاج خلیل پرویزی، فرمانده تیپ مهندسی جهاد فارس، در منطقه پیچید. او از ناحیه سر مورد اصابت ترکش خمپاره قرار گرفته و به شهادت رسیده بود. پیکر پاکش پس از تشییع باشکوه در گلزار شهدای شیراز آرام گرفت.
مروری بر وصیتنامه
در بخشی از وصیتنامه این شهید میخوانیم: «من تنها یک چیز میتوانم بگویم و آن این است که ما هرچه بدی از نفس خودمان دیدهایم به خاطر حب دنیا است و دلیل سقوط اکثر [ما] هم همین مسأله مهم است که انشاءالله این عقل شیطانی از درون بیرون آمده و به جای آن حب الله جایگزین شود»
به پاس مجاهدتهای بیشمار این فرمانده جهادگر، در سال ۱۳۸۲ فیلم کوتاهی با عنوان «سفیر فرشتگان» از مجموعه نمایشی «سرگشته عشق» به کارگردانی احمد کاوری و تهیه کنندگی علی لدنی بر اساس خاطرهای از دوران فرماندهی او بر مهندسی رزمی جهاد فارس ساخته شده است؛ همچنین یکی از تقاطعهای غیر همسطح بزرگراه سرداران شهید شیراز به اسم شهید حاج خلیل پرویزی نامگذاری شده است.
انتهای پیام