به گزارش اقتصادنیوز به نقل از روزنامه ایران، او در توضیح ماجرا گفت: در یکی از خیابانها منتظر تاکسی بودم که یک خودروی پراید مقابلم توقف کرد. جز راننده، مرد جوانی هم داخل ماشین بود که بهنظر میرسید مسافر است. برای همین سوار شدم اما بین راه همان مرد جوان سلاحی از زیر پیراهنش بیرون کشید و به طرف من گرفت. پس از آن سرم را زیر صندلی برد و تهدید کرد که اگر مقاومت کنم، جانم را میگیرد.
او در ادامه گفت: من که وحشت کرده بودم به حرفشان گوش کردم و ماشین دقایقی بعد توقف کرد و متوجه شدم که در بیابانهای اطراف تهران هستیم. شاکی ادامه داد: هیچکس در آن اطراف نبود. 2مرد مسلح با تهدید کارت عابربانکم و رمزش را گرفتند و بعد یکی از آنها سوار ماشین شد و رفت. دیگری اما درحالیکه لوله اسلحه را روی سرم گذاشته بود، در بیابان نزد من ماند تا اینکه بعد از حدود یک ساعت همدستش برگشت و هر دو گوشی موبایل و همه اموال باارزشی را که همراهم بود سرقت کردند و درحالیکه مرا در بیابان رها کرده بودند، سوار ماشین شدند و رفتند. من هم هر طوری بودم خودم را به جاده رساندم و راهی اداره پلیس شدم.
مجرم سابقهدار
با شکایت مرد جوان تیمی از کارآگاهان اداره یکم آگاهی تهران وارد عمل شدند و تحقیقات برای شناسایی و دستگیری سارقان مسلح آغاز شد. در بررسیهای اولیه معلوم شد که سارقان با در اختیار داشتن کارت عابربانک مالباخته راهی یک صرافی شده و همه موجودی آن را خرج کردهاند.
در ادامه و با بررسی فیلم دوربین مداربسته صرافی، تصویر یکی از سارقان بهدست آمد. عکس چهره سارق در بانک اطلاعاتی پلیس جستوجو شد و نخستین سرنخ بهدست آمد. بررسیها نشان میداد سارقی که با کارت عابربانک مالباخته اقدام به خرید کرده بود، یک مجرم سابقهدار است که پیش از این به اتهام سرقت و فروش موادمخدر دستگیر و زندانی شده بود.
دستگیری در مخفیگاه
با شناسایی هویت یکی از سارقان، کارآگاهان موفق شدند مخفیگاه او را شناسایی و متهم را در یک عملیات ضربتی دستگیر کنند. او در بازجوییها به سرقت مسلحانه از مالباخته اعتراف کرد و پرده از اشتباه عجیبشان برداشت. متهم گفت: من و همدستم، هر دو موادفروش بودیم. اما از آنجا که موادمخدر گران شده بود، بازار ما هم کساد شده و درآمد چندانی نداشتیم. برای همین تصمیم به سرقت و زورگیری گرفتم.
اشتباه عجیب
متهم ادامه داد: نقشه کشیدیم که از مهاجران افغان که بهصورت غیرمجاز در ایران حضور داشتند زورگیری کنیم. چون تصور میکردیم که آنها جرأت شکایت ندارند. ما ابتدا پلاک ماشینها را سرقت میکردیم و آن را روی خودروی پرایدی که داشتیم نصب میکردیم تا شناسایی نشویم. بعد راهی خیابانها میشدیم و اتباع افغان را که منتظر تاکسی بودند سوار میکردیم. سپس با اسلحه آنها را تهدید میکردیم و به بیابانهای اطراف تهران میبردیم. در آنجا کارت عابربانکشان را به همراه رمزش میگرفتیم و یکی از ما راهی صرافی یا مغازههای دیگر میشد و با موجودی کارت اقدام به خرید میکردیم. اما در آخرین سرقتمان اشتباه بزرگی مرتکب شدیم. ما جوانی ایرانی را که شباهت زیادی به افغانها داشت سوار کردیم و به بیابانهای اطراف تهران بردیم. هر چند او اصرار داشت که ایرانی و اهل یکی از روستاهای اطراف مشهد است، اما فکر کردیم دروغ میگوید. برای همین با تهدید اسلحه، اموالش و کارت عابربانکش را سرقت کردیم و شکایت او باعث شد که من دستگیر شوم.
با اعترافات سارق جوان، مخفیگاه همدست او شناسایی و وی نیز در یک عملیات ضربتی دستگیر شد. متهمان در بازجوییها به سرقتهای سریالی از اتباع افغان اعتراف کردند و تحقیقات تکمیلی از آنها ادامه دارد.