پیداست که فرم درگیری ها در منطقه در حال تغییر است و اسراییل و امریکا در کنار همه متحدان ضد مقاومت خود در اندیشه ‘یک انتقام منطقه ای از ۷ اکتبر’ هستند. مسلحین وارد صحنه شده اند، بقیه هم وارد خواهند شد.
چیزی که امریکا به آن فکر می کند دور کردن بحران از اسراییل و نزدیک کردن آن به ایران است. به تعبیر دقیق تر، پروژه های امنیتی و نظامی ضد مقاومت در حال ترجمه به زبان ژئوپلتیک است. سرزمین مقاومت باید از دست برود یا تغییر شکل پیدا کند.
فرض بنیادین این صحنه این است که مقاومت در منطقه باید هر چه بیشتر تضعیف شود اما نه صرفا با اقدام اسراییل چرا که اسراییل هم ضعیف شده و تاب جنگیدن بیش از این ندارد. نیروهای جدیدی در حال ظهورند که برخی محصول سرمایه گذاری غرب و برخی دیگر فرصت طلبانی هستند که زمان را مناسب دیده اند.
سوریه قلب مقاومت است و مقاومت برای حفظ آن باید با همه توان بایستد؛ و خواهد ایستاد. فعلا ترکیب اعتماد بیهوده به توافق آستانه، نارضایتی اجتماعی، ضعف ارتش و درگیری مقاومت در جبهه های لبنان و فلسطین عرصه را تنگ کرده اما این پایان کار نیست.
دو گروه در این لحظات بسی خطرناکند. یکی آنها که می گویند تنها راه تسلیم است و دیگر کسانی که خیال می کنند مقاومت تسلیم شده است. گروه اول بر ترس تکیه دارد و گروه دوم بر دروغ. انتهای داستانی را که هنوز تازه شروع شده من نمی دانم برخی چگونه اینقدر با قاطعیت روایت می کنند.
فعلا باید ایستاد و جنگید: هم در میدان و هم در مقابل سیل دروغ!
جنگ دشوار است و نتیجه آن نامعلوم. از این دشوارتر هم شاید بشود. اما وظیفه معلوم است: هم در میدان و هم در مقابل سیل دروغ