عصر ایران؛ مهران کرمی- بیشتر مردم سوریه تنها چیزی که از نظام سیاسیشان به یاد دارند، حاکمیت حزب بعث و خاندان اسد است. حزبی با نگرش سوسیالیست قومی و عربگرا که در رقابت با حزب بعث عراق نزدیکترین روابط را پس از انقلاب اسلامی و آغاز جنگ ایران و عراق با جمهوری اسلامی ایران برقرار کرد.
بعثی خوب، بعثی بد
دولت بعثی سوریه به رهبری حافظ اسد در کنار لیبی معمر قذافی و الجزایر انقلابی آن زمان، به جمهوری اسلامی این پشتوانه و مشروعیت را داد که بگوید: جنگ با عراق جنگی ایرانی_عربی نیست.
جمهوری اسلامی هم قدر این پشتیبانی را دانست تا با ارسال نفت رایگان به کشور فقیر سوریه، بزرگترین حمایتهای مالی و سیاسی را از رژیمی کند که رقیب ایدئولوژیک حزب بعث عراق بود.
پس از پایان رژیم صدام حسین اما این حمایت ادامه یافت و البته متوجه جبههای دیگر یعنی تقابل با اسرائیل شد و عنوان جبهه مقاومت به خود گرفت.
محور این مقاومت حزبالله لبنان بود و مشروعیتبخش آن مبارزه مردم فلسطین به پیشگامی حماس ولی سوریه به عنوان کشوری با سرزمین نسبتا وسیع و رژیمی پایدار پایگاه و گذرگاه و در واقع عمق استراتژیک مقاومت بود.
اینک گذرگاهی زمینی از عراق، ایران را به همه اجزای مقاومت تا دریای مدیترانه پیوند میداد. همه چیز خوب پیش میرفت تا این که بهار عربی آغاز شد و پس از تونس و مصر و لیبی و یمن به سوریه سرایت کرد.
گرچه به یمن حمایت روسیه و ایران و بسیج لشکرهای فاطمیون و زینبیون و حشدالشعبی و... با فرماندهی دوگانه سردار قاسم سلیمانی و سید حسن نصرالله از گسترش داعش و پیروزی مخالفان مسلح دولت سوریه که حمایت ترکیه و قطر را داشتند و یکی از ارکان مقامت یعنی حماس نیز با آنها همدل بود جلوگیری شد و دولت بشاراسد مجدد به پیروزی رسید.
7 اکتبر 2023 و نبردهای آخرالزمانی
بسیاری در جهان عرب در این سالها از انتقامگیری تاریخی ایرانیها و صفویها برابر اعراب میگفتند. برخی در ایران نیز این حس را تقویت میکردند که در پایتخت چند کشور عربی ایران حکومت میکند و تصمیمات آنها در تهران گرفتهمیشود.
وقتی که حماس حمله غافلگیرانه 7 اکتبر را انجام داد، دنیا را در شرایط متفاوتی قرار داد. شاید بتوان خاورمیانه را به پیش و پس از 7 اکتبر تقسیم کرد. جمهوری اسلامی اگر چه اعلام کرد که از این حمله بی اطلاع بوده و امریکاییها هم تایید کردند، ولی جبهه مقاومت در کنار حماس ایستاد.
حزبالله از لبنان حملات پهپادی و موشکی را به شهرهای اسرائیلی انجام میداد تا از تمرکز اسرائیل بر حماس بکاهد. حوثیها در یمن حملات خود را متوجه کشتیهای اسرائیلی و حامیان بین المللی کردند. حشدالشعبی در عراق به عملیات ایذائی علیه اسرائیل و نیروهای امریکایی میپرداخت.
در این میان اما سوریه آماج حملات اسرائیل به زیر ساختها و پایگاههایش بود چون نتانیاهو مدعی بود ایران از طریق سوریه تسلیحات و لجستیک به جبهه مقاومت میفرستد.
رژیم اسد ضعیفتر از آن بود که واکنشی نشان دهد و روسیه هم به عنوان حامی اصلی بشار اسد تمایلی به آن نداشت. اساسا سوریه هیچگاه تمایلی به تقابل مستقیم با اسرائیل نداشت و حال که نمکگیر کمکهای ایران بود و از طرفی حمایت کشورهای عربی را نیز میخواست بیمیل نبود که به روابط ویژهاش با ایران پایان دهد. زمزمههای این فاصلهگیری در ماههای اخیر قوت گرفته و احتمالا یکی از دلایل تردید ایران در پشتیبانی از اسد به شمار میرود.
اما نتیجه حمله حماس چه بود؟ نابودی توان نظامی حماس و از بین رفتن کادر رهبری حماس و حزبالله، تضعیف رژیم سیاسی و ساختار نظامی سوریه تا زمان میوه چینی بازیگری دیگر برسد. این بازیگر کسی نیست جز رجب طیب اردوغان که علاقه زیادی به میراث امپراتوری عثمانی دارد.
ایران و ترکیه، تقابل تاریخی
ترکها همواره سیاست خارجی فرصتطلبانهای دارند. این را در جنگ ایران و عراق و نیز جنگ روسیه و اوکراین هم شاهد هستیم. اردوغان خود را میراثدار امپراتوری عثمانی میداند. از سویی با سیاست پان ترکی خود به جای پیوستن به اتحادیه اروپا نگاهش را به کشورهای ترک زبان آسیای مرکزی و قفقاز دوخته و از سویی دیگر درصدد است تا به ایفای نقش در سرزمینهای از دست رفته امپراتوری عثمانی بپردازد.
اردوغان پیشتر این سیاست را به طور موفقیتآمیزی در لیبی و ناموفق در مصر آزمودهبود. ترکیه نمیخواهد موجودیت سیاسی کردها را در سوریه بپذیرد و همچنین خود را میزبان بیشترین آوارگان سوری میداند که باید از تحولات سوریه سهمی نصیب کشور میزبان کند.
اسد حاضر نبود نقشی برای اردوغان در نظر بگیرد و اردوغان هم انتقام خود را با سازماندهی مجدد مخالفان مسلح و حملات غافلگیرانه آنها به حلب و سپس دیگر شهرها تا فتح دمشق گرفت. اما هدف او از این تقابل، سوریه نیست.
او همچنان گوشه چشمی به میراث تقابل امپراتور عثمانی و صفوی دارد. فتح دمشق در کنار اتحاد با باکو علیه ارمنستان دو جنبه این تقابل است و البته ضلع سوم این تقابل را در عراق باید جست. از دست رفتن این مناطق و پیوستنشان به امپراتوری عثمانی نتیجه جنگ چالدران میان سلطان سلیم و شاه اسماعیل بود. جایی که دو پادشاه و خلیفه هر یک مدعی انحصار وراثت اسلام میان خود بودند و البته عثمانی همواره دست برتر داشت. این دست برتر در زمان جمهوری اسلامی و با محور مقاومت ایران از میان رفتهبود.
ایران و توازن از دست رفته
محور مقاومت مورد نظر جمهوری اسلامی توازن منطقهای را به زیان اسرائیل و ترکیه بر هم زدهبود و عملیات 7 اکتبر گر چه در ابتدا شکست و فشار سهمگینی را به اسرائیل تحمیل کرد ولی با تحولاتی که ناشی از تمرکز روی کارهای اطلاعاتی بود و به ماجرای انفجار پیجرها و نفوذ به ساختار تصمیمگیری و سپس زدن سید حسن نصرالله و رهبران حماس و حزبالله چون هنیه و سنوار وصفیالدین انجامید، به تحمل ضربه اساسی به پیکر جبهه مقاومت انجایمد.
اینک که با تحولات سوریه و نقش سازمانهای اطلاعاتی ترکیه در آن نیز این موازنه به زیان ایران پیش رفته و هر دو طرف اسرائیلی و ترک توانستهاند موازنه را به نفع خود برگردانند. باید دید که این برتری میدانی تا چه حد پایدار میماند؟
مشکلات داخلی اقتصادی ایران و درگیری متحد آن در جبهه اوکراین از موانع جدی برای برگشت به توازن پیشین است. ولی ایران بر خلاف دهه پیش که تمام قد پشت بشار اسد قرار گرفت این بار محتاطانه به نظاره میدان نشست و بازیگری خود را به سطح دیپلماسی محدود کرد.
ایران پیشتر این سیاست را در قبال طالبان در پیش گرفته و نتیجه مثبتی گرفتهبود تا حدی که جمهوری اسلامی و طالبان اکنون دشمن هم به حساب نمی آیند.
با توجه به تمایلات بنیادگرایانه و ضداسرائیلی جبهه تحریر الشام شاید ایران بخواهد و بتواند دست کم از در غلتیدن دولت آینده سوریه به سمت دشمنانش جلوگیری کند و باید این گزاره مهم را باید به یاد آورد که سیاست جهانی عرصه دوستی و دشمنی پایدار نیست عرصه منافع پایدار است.