به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، در 18 آذر 1403، دانشگاه علامه طباطبایی ، شاهد رویدادی بود که به رغم تلاش ها برای شکل دادن به گفت و گو میان دانشجویان، به درگیری و عدم تحمل اوضاع توسط دانشجویان ختم شد. این اتفاق نشان از مسئله ای عمیق تر در جامعه ایرانی دارد؛ مسئله عدم توانایی در برقراری گفت و گوی سازنده و تحمل شنیدن نقد.
از زمان ریاست جمهوری سید محمد خاتمی در دهه ۷۰، مفهوم گفت و گو به عنوان ابزاری برای حل و فصل اختلافات در جامعه ایرانی مطرح شد. خاتمی با شعار «گفت و گوی تمدن ها» تلاش کرد فرهنگ گفت و گو را در سطوح مختلف جامعه گسترش دهدِ اما این رویکرد در عمل با موانع متعددی روبرو شد. اختلافات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی که از گذشته در بافت جامعه ایرانی وجود داشت، همواره زمینه ساز قطبی شدن فضا بوده است.
اعتراضات سال های اخیر، از جمله در 1400، نشان دادند که خواسته های مردم و به ویژه نسل جوان، فراتر از تحمل نقد ساده است. این نسل به دنبال مشارکت فعال در تصمیم گیری ها و تأثیرگذاری بر سیاست های عمومی است. با این حال، ساختارهای حاکم و رویکردهای سنتی نتوانسته اند پاسخگوی این مطالبات باشند. در نتیجه، گفت و گو اغلب جای خود را به درگیری و تنش می دهد.
حال به نظر می رسد، دولت چهاردهم نیز که با شعار «وفاق»، در تلاش است تا تفرقه های به وجود آمده را بزداید نیز راهی سخت در پیش دارد.
بسیاری از افراد و نهادها در جامعه ایرانی، نقد را حمله شخصی تلقی می کنند. این نگاه ریشه در نظام تربیتی و آموزشی دارد که بهجای تقویت مهارت های ارتباطی و احترام به تفاوت ها، افراد را به پذیرش بی چون و چرا تشویق می کند.
از سویی دیگر، در نظام آموزشی ایران، تأکید چندانی بر پرورش مهارت هایی مانند گوش دادن فعال، همدلی و مدیریت اختلافات نمی شود. این کمبود باعث می شود افراد در مواجهه با نظرات مخالف، به جای تعامل، به تقابل روی بیاورند.
جامعه ایرانی طی دهه های اخیر به شدت دو قطبی شده است. این قطب بندی نه تنها در عرصه سیاست بلکه در زمینه های اجتماعی و فرهنگی نیز مشهود است. در چنین فضایی، افراد تمایلی به شنیدن صدای مخالف ندارند و به جای آن تلاش می کنند صدای خود را بر دیگران تحمیل کنند.
فقدان اعتماد میان گروه های مختلف جامعه یکی از موانع اصلی گفت و گو است. این بی اعتمادی به ویژه میان مردم و مسئولان و حتی درون اقشار مختلف مردم، بهوضوح قابل مشاهده است.
از خانواده گرفته تا جامعه، خشونت کلامی و فیزیکی در فرهنگ ما نهادینه شده است. این امر باعث می شود که افراد به جای گفت و گو، به خشونت متوسل شوند.
رویداد اخیر در دانشگاه علامه نمونه ای از همین معضل بود. دانشجویان با دیدگاه های مختلف تلاش داشتند صدای خود را به گوش دیگران برسانند؛ اما زمانی که یک دانشجوی پسر با توهین به دانشجوی دختری از گروه مخالف، با لفظ «ضعیفه» اختلاف را به سطحی شخصی کشاند، فضایی که می توانست به گفت و گویی مفید منجر شود، به آشوب و درگیری بدل شد. این حادثه نشان داد که در نبود مهارت های گفتوگو و تحمل نقد، هرگونه اختلاف نظر به تنش منجر می شود.
مدارس و دانشگاه ها باید آموزشهایی را در زمینه مهارت های ارتباطی، مدیریت تعارض و گوش دادن فعال ارائه دهند. رسانه ها و نهادهای فرهنگی باید فرهنگ نقدپذیری را ترویج کنند و افراد را به پذیرش تفاوتها تشویق کنند.
همچنین مسئولان و نخبگان جامعه باید تلاش کنند فضای اجتماعی و سیاسی را از حالت قطبی خارج کنند و به جای تقابل، زمینه ساز تعامل شوند. دانشگاه ها، به عنوان یکی از مهم ترین عرصه های تعامل فکری، باید فضایی فراهم کنند که دانشجویان بتوانند بدون ترس از توهین یا سرکوب، نظرات خود را بیان کنند. برای شکل گیری گفت و گویی سازنده، ضروری است که اعتماد میان افراد و نهادهای مختلف جامعه تقویت شود. این امر نیازمند شفافیت و پاسخگویی در تمامی سطوح است.
عدم تحمل شنیدن نقد و شکست گفتوگو در جامعه ایرانی ریشه در عوامل متعددی دارد که حل آنها نیازمند اقدامات بلندمدت و هماهنگ است. آموزش، تقویت فرهنگ نقدپذیری و تلاش برای کاهش تنش ها، می تواند زمینه ساز جامعه ای باشد که در آن گفت و گو جایگزین تقابل شود.