ایلخانیان (یا ایلخانات ، 1260-1335 پس از میلاد) بخشی از امپراتوری مغول (1206-1368 میلادی) بود که بیشتر ایران امروزی و بخشهایی از ترکمنستان، ترکیه ، عراق، ارمنستان ، افغانستان و پاکستان را در بر میگرفت. حکومت ایلخانان که توسط ژنرال مغول هولگو تأسیس شد، نام خود را از واژه مغولی به معنای نایب السلطنه، ایلخان، گرفته است، عنوانی که توسط برادر بزرگترش و فرمانروای مغولان، مونگکه خان ( حکومت 1251-1251-1251) به هولگو اعطا شد.
نام ایلخانیان از ایلخان به معنای نایب السلطنه یا «حاکم منطقه آرام» گرفته شده است که لقبی است که خان بزرگ آن زمان یا «حاکم جهانی» امپراتوری مغول ، مونگکه خان به هولگو (معروف به هولوو) داده است. هولگو یک ژنرال توانا و پسر تولویی، نوه چنگیزخان و برادر کوچکتر مونگکه بود. برادر سوم، کوبلای به همین ترتیب ایلخان شمال چین تحت کنترل مغولان شد.
ارتش مغول بغداد را تصرف کرد و خلافت عباسی را در سال 1258 میلادی فروپاشید.
به هولگو ارتشی متشکل از هر ده سرباز در امپراتوری دو نفر داده شد (طرحی که به لطف سرشماری قبلی امکان پذیر شد) و به او دستور داده شد که کنترل مغول بر غرب آسیا را تثبیت کند، روندی که در 1220 پس از میلاد آغاز شده بود.
از سال 1253 پس از میلاد، هولگو دامنه خود را در ایران و عراق گسترش داد و اسماعیلیان مزاحم نزاری را که در سال 1256 پس از میلاد به نام قاتلان در راه شناخته میشوند را در هم شکست و پیروزی های بیشتری به دنبال داشت و در نهایت هولگو خلافت عباسی را شکست داد.
ارتش مغول ماه بعد بغداد را پس از محاصره کوتاهی تصرف کرد. کشتار یک هفته ای که به دنبال آن انجام شد ( تا 800000 نفر را کشت ) و اعدام خلیفه، باعث فروپاشی خلافت عباسی شد، اگرچه امپراتوری آن در قاهره جدیدتر شد و به سلطنت مملوک تبدیل شد.
سپس هولگو تا زمانی که ارتشش به سوریه رسید و حلب را در دسامبر 1259 پس از میلاد محاصره کرد، ادامه داد، شهر اصلی در عرض یک هفته سقوط کرد و بلافاصله پس از آن قتل عام ساکنان معمول انجام شد. سپس در اواسط سال 1260 میلادی، خبر مرگ مونگکه به آنها رسید و کارزار متوقف شد. ارتش کوچک مغولی که در سوریه باقی مانده بود در نبرد عین جولوت در 3 سپتامبر 1260 میلادی توسط ممالیک شکست خورد.
هولگو از خاورمیانه عقب نشینی کرد تا بر ایران تمرکز کند. قلمرویی که او تراشیده بود، به برش دیگری از آسیا در زمان حکومت مغول تبدیل می شد، دولتی که به نام ایلخانیان شناخته می شد. بنابراین، دوره سلطنت هولگو در سال 1260 پس از میلاد آغاز شد. در پایان آن دهه، امپراتوری مغول به چهار خانات مجزا و اغلب رقیب تبدیل شده بود که هر کدام توسط شاخههای متفاوتی از فرزندان چنگیزخان رهبری میشد.
ایلخانان در طول قرن بعد در چندین نبرد علیه سه ایالت همسایه اصلی خود شرکت داشتند: خانات چاگاتای در شرق، اردوی طلایی در شمال و مصر ممالیک در غرب. تهدیدهای گاه و بیگاه دیگری نیز وجود داشت، مانند افغان های سرکش و عثمانی های در حال ظهور. ایلخانیان در این جنگ منطقهای بیپایان گاهی پیروز میشدند و گاهی شکست میخوردند . به عنوان مثال، در سال 1262 پس از میلاد، در نبرد ترک، ایلخانیان توسط ارتشی از هورد طلایی شکست خوردند.
سلطنت کوتاه هولگو با مرگ او در سال 1265 میلادی به پایان رسید و پسر بزرگش آباقا جانشین او شد. در سال 1270 شمسی، اباقا در نبرد هرات بر براق، حاکم خانات چاگاتای (ح. 1266-1271 میلادی) پیروز شد. موفقیت بیشتر در سال 1273 پس از میلاد بدست آمد، زمانی که آباقا شهر بخارا را که در آن زمان بخشی از خانات چاگاتای بود غارت کرد. مرزها دائماً تغییر میکردند، اما، حداقل در حال حاضر، ایلخانیان در نهایت از شرق ترکیه تا غرب پاکستان امتداد مییابند و بیشتر ایالت ایران امروزی را پوشش میدهد.
اباقا ممکن است در قلمرو خود از مسیحیت نسطوری طرفدار داشته باشد ، اگرچه عموم مردم، به ویژه در ایران، عمدتاً مسلمان بودند. یقیناً سکه های ایلخان هم دارای صلیب و هم فرمول مسیحی بودند. همچنین تعداد قابل توجهی از مسیحیان مونوفیزیت و ارتدوکس یونانی در جمعیت مختلط ایلخانیان وجود داشت که شامل اقلیت هایی از ترک ها، عرب ها، کردها، ارمنی ها و گرجی ها و غیره می شد. مغولها بهطور سنتی به هر دینی اجازه رشد میدادند، مشروط بر اینکه تهدیدی برای دولت یا شخص دیگری نباشد، اما تنش خاصی بین مسلمانان تا آن زمان مسلط و بسیاری از ادیان دیگر در این ایالت، که شامل تعداد قابل توجهی از یهودیان، زرتشتیان بود، وجود داشت.
نخبگان مسلمان (در قالب برادری و علما - رجال دین و شریعت) همچنان بر فرهنگ به طور کلی به دلیل تعداد زیاد و نمایندگی بهتر در نهادهای رسمی دولتی تسلط داشتند. هنر و دانش اسلامی نیز با شخصیتهای برجستهای مانند نصیرالدین طوسی (1201-1274 میلادی) رونق گرفت که چندین اکتشاف مهم نجومی از رصدخانهاش در مراغه و همچنین اختراع مثلثات نسبت داده میشود.
از آنجایی که دولت به جایگاهی بینالمللی دست یافت، تلاشهایی از سوی پاپ انجام شد تا مغولها را به عنوان متحدی در برابر ممالیک مسلمان در جنگهای صلیبی به ظاهر پایان ناپذیر غرب برای فتح و حفظ سرزمین مقدس به دست آورد. علاوه بر مسائل مذهبی، ارتباطات تجاری با اروپا نیز وجود داشت، ایلخانیان در سال 1271 شمسی با ونیز قرارداد تجاری امضا کردند و بازرگانان آن شهر در تبریز، پایتخت آن زمان ایلخانیان، واقع در غرب دریای خزر، حضور داشتند.
ممالیکها بزرگترین تهدید برای ایلخانیان به شمار میرفتند، اما در سال 1277 میلادی ارتش ممالیک در ارمنستان کوچک شکست خورد. سپس، در اکتبر 1281 میلادی، مغولها در مقابل همان دشمن متضرر شدند. در سال 1284 شمسی، احمد تگودر که تنها از سال 1282 میلادی به عنوان ایلخان سلطنت کرده بود، ترور شد. تگودر اولین ایلخانی بود که به اسلام گروید، اما هیچ تغییری در روابط با ممالیک ایجاد نکرد، زیرا رهبران مغول همچنان بر این باور بودند که آنها حق الهی دارند که بر تمام جهان هر دینی که در آن مسلط است حکومت کنند.
پس از کشمکشهای دودمانی بین ایلخانیان بایدو و گایخاتو از سال 1291 پس از مرگ ارغون، ثبات دولت به خطر افتاد، که هر یک به نوبت میرفت و سرنگون میشدند. در این دوره، دولت شاهد هزينههای بيش از حد زيادي بود كه ناشی از دستمزدهای نادرست به اشراف زادگان و عرضه فاجعه آميز پول كاغذی بود كه هيچ كس نمی توانست به آن عادت كند.
جنگهای مداوم با همسایگان نیز کمکی نکرد و کاروانهای پر سود را که آسیا را میپیمایند، به شدت مختل کرد. حتی کشاورزی نیز در رنج بود، وضعیتی که ابتدا با تخریب قنات باستانی توسط مغول ها به وجود آمد. این کانالهای زیرزمینی تضمین میکردند که مناطق بیابانی برای کشاورزی مناسب است، اما تعمیرات آنها به نیروی کار شدیدی نیاز داشت که مغولها برای تأمین آن در مناطقی که جنگها باعث شده بود دهقانان دائماً به دنبال مناطق امنتر برای زندگی باشند، تلاش میکردند.
ایلخان بعدی غازان ( 1295-1304 م)، پسر ارشد ارغون بود که به لطف موجی از عدم محبوبیت در مورد بایدو قدرت را به دست گرفت. ایلخان جدید اقتصاد را با صدور یک سکه جدید و تحت کنترل مرکزی تنظیم کرد. نکته قابل توجه این است که با توجه به شکست پول کاغذی، سکه های غازان گاهی افسانه «پول واقعی» را به همراه داشتند. غازان در سال 1295 شمسی به اسلام گروید، اما بار دیگر این امر مانع از حمله او به ممالیک نشد و حلب و دمشق را در نوامبر 1299 برای مدت کوتاهی تصرف کرد و سپس در سال 1303 میلادی بار دیگر به سوریه حمله کرد، اما این بار تنها با شکست در مرج به پایان رسید.
گرویدن غازان به اسلام باعث شد که ایلخانیان برای اولین بار رسماً به یک امپراتوری مسلمان تبدیل شوند. این تغییر منجر شد که بسیاری از کلیساهای مسیحی، بودایی ، معابد و سایر عبادتگاه های غیرمسلمان تخریب شدند، اما برخی از آنها سالم ماندند، به ویژه در مناطقی که جمعیت مسلمان اکثریت نبودند، مانند بخش شمال شرقی ایالت (گرجستان و ارمنستان امروزی).
از سال 1304 پس از میلاد، دوره ای از صلح و ثبات نسبی در سراسر امپراتوری مغول دنبال شد که اغلب Pax Mongolica نامیده می شود . این امر به فرمانروای جدید، ایلخان اولجیتو (1304-1316 م)، برادر غازان، اجازه داد تا ساخت پایتخت جدید در سلطانیه را که درست در جنوب تبریز سلف خود قرار دارد، تکمیل کند.
پایتخت با مساجد زیبای گنبدی و دیوارهای مستحکم با برج های هشت ضلعی آراسته شده بود، اما امروزه جز مقبره ویران شده مردی که بر رشد آن نظارت داشت، چیز دیگری باقی نمانده است. اولجیتو در سال 1310 میلادی به اسلام شیعه گروید و این مذهب به طور گسترده پذیرفته شد و از نظر فرهنگ عمومی، هنر و معماری نیز تأثیرگذار بود. دستاوردهای فرهنگی را شاید بتوان به بهترین نحو در شخصیت رشیدالدین همدانی (1247-1318 م)، وزیر اعظم ایلخانته مشاهده کرد.
در سال 1322 میلادی سرانجام پیمان صلحی با ممالیک منعقد شد و دولت مانند همیشه سالم به نظر می رسید. با این حال، در سال 1335 شمسی، مرگ ابوسعید ، پسر و جانشین غازان (ح. 1316-1335 شمسی)، سلسله دعواهای سلسلهای را به همراه داشت
در اوایل سلطنت خود به یک نایب السلطنه نیاز داشت، بیثباتی سیاسی پس از مرگ ابوسعید به دلیل نداشتن وارث بسیار بدتر شد. مبارزه برای قدرت بر جناحهای مختلف مسلمان متمرکز بود و بسیاری از قهرمانان داستان حتی در کتابهای تاریخ نیز ثبت نشدند.
این بار فقدان اتحاد برای ایلخانیان کشنده بود، که به خرد خانات های رقیب شکسته شد و آنها را در برابر گروه هورد طلایی که هنوز در حال رشد بود آسیب پذیر کرد. از دهه 1370 پس از میلاد، قلمروهای سابق ایلخانیان توسط تیمور (معروف به تامرلن)، بنیانگذار امپراتوری تیموری (1370-1507 میلادی) و نیروی مسلط جدید در منطقه، تصرف شد.
گردآوری:بخش فرهنگ و هنر بیتوته