به گزارش مشرق، محمد زعیمزاده، سردبیر روزنامه فرهیختگان طی یادداشتی نوشت: یکی از اهداف مهم سخنرانی اخیر رهبر انقلاب که پس از رویدادهای مربوط به سوریه انجام شد، توضیح و تبیین وقایع با رویکرد اطمینانبخشی به جبهه مقاومت و بدنه حزباللهی و ارزشی نسبت به این ابررویداد منطقهای بود تا حداقل آنها در دام تحلیلهای منفعلکننده، غیرواقعی و تخدیرگونه نیفتند.
اما کمتر از بیستوچهار ساعت بعد از این سخنرانی، یک سخنرانی از یک نماینده مجلس منتشر میشود که در حال تحلیل ماجرای شهادت آیتالله رئیسی است.
او با صراحت و بدون ارائه هیچ سند و مدرکی ادعای برخی حسابهای کاربری مشهور موساد در شبکههای اجتماعی درباره پرواز تلخ اردیبهشت را تکرار میکند و یک شبهه عمیق را در ذهن همان بدنه حزباللهی پدید میآورد و با زبان بیزبانی به آنها میگوید خیلی به تحلیلها و گزارههای رسمی خصوصاً به آنچه درباره منطقه میگویند توجه نکنید، اینها نمیخواهند شما واقعیت را بدانید.
این ماجرا از دو منظر قابل تأمل است. نخست از نظر متن و دوم فرامتن ماجرا که حتماً مهمتر است.
از نظر نگارنده صرف اظهارنظر در خصوص این موضوع یا موارد مشابه آن ایرادی ندارد و هر فردی میتواند در چهارچوب قانون از حق آزادی برخوردار باشد، اما با دو شرط؛ نخست آنکه دلیل و سندی برای ادعای خود بیاورد و دوم با ادعاهای سابق گوینده همخوانی داشته باشد یا اگر تفاوت دارد، بتواند علت این تفاوت را توضیح بدهد.
در ماجرای سخنان این نماینده تا جایی که صحبتهای او پخش شده است، اشکالاتی وجود دارد. اولاً برای این ادعا هیچ سندی و مدرک خاصی ارائه نمیکند و به نظر میرسد بیشتر در حال پرکردن یک نوار است که زحمت رانندههای محترم تاکسی در مسیرهای طولانی را کم کند، ثانیاً ۲۴ ساعت بعد از سخنان رهبری، این حرف از جماعتی که خود را از شیعیان تنوری و سیاسیون ذوب در ولایت میخوانند، قابل قبول نیست.
اما این موضوع از منظر فرامتن هم قابل تأمل است؛ چون مسئله فقط یک فرد یا یک گزاره نیست. با میزانسن عجیبی طرفیم که چهار بازیگر مهم دارد. اول؛ طیفی از سخنرانان به ظاهر انقلابی که عادت به ایراد سخنان سطحی، تخدیرگونه و ماورایی دارند. دوم؛ مخاطبی که ترجیح میدهد همه نیازهای فکریرسانهایاش را با همین محتواها رفع کند و به نوعی به تخدیر عادت کرده است. سوم؛ یک بستر برای شبکه کردن آن مرادها با این مریدها و چهارم؛ شبکهای سیاسی-مالی برای اسپانسرینگ سه ضلع اول. در واقع میتوان گفت تولید آن سه ضلع اول کار این ضلع چهارم است.
ماجرای ضلع اول تا حدی قدیمی و تکراری است. ماسونشناسان و پژوهشگران رمل و اسطرلاب قدیمی، چند سالی میشود با حمایتهای پیدا و پنهان، سرشبکه کنشگری سیاسی شدهاند، سخنرانانی که عموماً سازوکار تولید استدلالشان ارجاع به رمزها و رازها و اخبار پنهانی و ماورایی است. سازوکاری که با یک گارانتی قضایی-امنیتی در سالهای قبل تلاش کرده به مخاطب بقبولاند که مثلاً رئیسجمهور اسبق، جاسوس اسرائیل است یا سدهای جنوب کشور ساخته شده تا عنداللزوم دریچههای آنها باز شود و آب سدها با پرش از روی سر اهواز و آبادان و... کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس را غرق کند و...
ضلع دوم مخاطبانیاند که عموماً قربانی این طراحیاند؛ اما خودشان هم بیتقصیر نیستند. مخاطبی که به جای خواندن و تأمل کردن به دنبال حرف زدن است، به جای پیدا کردن منطق اتفاقات به راز و رمزها علاقهمند است، به جای علاقهمندی به تحلیلهای فسفرسوز و چندوجهی به اخباریگری و شنیدن کُدهای تخدیری روی خوش نشان میدهد و...
ضلع سوم بستری است که برای پیوند این دو ضلع تدارک شده. «جامعه شبکهای»، اصطلاحی است که در علوم ارتباطات برای توضیح روابط جدید بین قدرت و ارتباطات استفاده میشود. کارکرد «جامعه شبکهای» ذیل پیامرسانهای مدرن، تغییر ساخت قدرت از ساختار عمودی به ساختار افقی است؛ یعنی به جای سازوکار بالا به پایین یا پایین به بالا، در ساخت جدید شبکهها قدرت به صورت افقی توزیع میشود. این ایده شاید زیادی فانتزی یا سانتیمانتال باشد؛ اما در توضیح این موضوع به کار میرود. البته در این فقره ماجرا کاملاً برعکس و در این جامعه قرار است رابطهها در ظاهر شبکهای باشد؛ اما در عمل مراد و مریدی است. شبکهای کردن آن مخاطب و این راهنمایان در شبکهای اجتماعی مثل ایتا (طبیعتاً منظور همه کاربران ایتا نیست و مشخص است که در مورد یک کلونی خاص صحبت میکنیم) بستر تولید قدرت برای طراحان این چهارضلعی را پدید آورده است.
اما ضلع چهارم که از همه مهمتر است طراحان سیاسی و اسپانسرهای اقتصادی و ذینفعان این فرایند در قدرت هستند. آنها یک شبکه تخدیرکننده معرفتی میخواهند، یک جامعه تودهای که هرچیزی را باور کند و بستری که در عین شبکه کردن این دو، منقطع از بقیه عالم باشد و حس اکثریت بودن را به جامعه مدنظرشان بدهد.
آنچه این روزها در فضای سیاسی و اجتماعی کشور میگذرد، حاصل پختوپز این جریان است. یک خطای سیستماتیک که بدنه ارزشی و انقلابی را به جای یک امت رشید و عمیق، یک جامعه تودهای میخواهد. جامعهای که باور کند ما کرخه و کارون را ساختهایم تا با آنها کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس را غرق کنیم، دیگر هرچیزی را که ما بخواهیم باور میکند. اگر به او بگوییم به اینها رأی بدهیم چون خادمند رأی میدهند. اگر چند سال بعد بگوییم رأی ندهید چون خائنند باز باور میکنند و...
البته وقایع اخیر خصوصاً اتفاقاتی که در ماجرای سوریه رخ داد و واکنشهایی که در جامعه شبکهایشده ایتا بروز کرد، احتمالاً حتی طراحانشان را هم نگران کرده است. حجم تولید خشونت کلامی و توزیع نفرت نسبت به برخی مقامات نظامی و غیرنظامی کشور در حدی بود که نشان میدهد این خطای سیستماتیک ممکن است بهزودی دامن طراحانش را هم بگیرد.