به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، در بیست و دومین نمایشگاه بینالمللی محیطزیست، محمدرضا عارف ، معاون اول رئیسجمهور به مخاطره جدی منابع طبیعی و بحرانهای زیستمحیطی کشور اشاره کرده و از وضعیت نگرانکننده فرونشستها و تالابها گفت و در نهایت، جملهای گفت که مانند زهر بر دل ملت فرود آمد: "راهی جز گریه کردن به حال منابع طبیعی و آینده کشورمان نداریم."
این جملات، اگرچه نشانهای از احساس نگرانی است، اما آیا این نگرانی باید به خلع ید از مسئولیت منجر شود؟
چطور است که مقامات یک کشور در چنین مواقع بحرانی به گریه کردن دعوت می کنند، در حالی که وظیفهشان برنامهریزی و اتخاذ اقدامات اساسی برای رفع این بحرانهاست؟ به جای آنکه از مسئولیتها شانه خالی کنند و مانند یک ناظر فقط نظارهگر مصیبتهایی باشند که ایجاد کردهاند، انتظار میرود این افراد پیشگامان تغییر و تحول اساسی در کشور باشند. اظهارنظر معاون اول رئیسجمهور به جای برانگیختن احساس مسئولیت در میان دیگر مسئولان، فقط سبب بیاعتمادی بیشتر مردم نسبت به توان اجرایی دولتها میشود.
۵ میلیون هکتار از تالابهای کشور در حال تبدیل به کانونهای گرد و غبار است. این یک بحران ملی است و هیچکدام از مسئولان نتواستهاند سیاستهای مؤثر و پایداری برای احیای این تالابها اتخاذ کنند. تالابها همچون ریههای زمیناند و بیتوجهی به آنها نه تنها به محیط زیست بلکه به سلامت انسانها نیز آسیب میزند. مدیرانی که مسئولیت دارند، با گریه هیچ مشکلی را حل نمیکنند. این اقدامات عاجزانه تنها بار احساسات و روحیه مردم را تحت تأثیر قرار میدهد، اما به بحرانها نمیپردازد.
اینکه امروز سران کشور به گریه و ضعف خود در برابر بحرانها اذعان دارند به این معناست که تمام آن صندلیهای ریاست و مقامات اجرایی را نادرست و بیثمر اشغال کردهاند. وظیفه مسئولان، بهویژه در شرایط کمبود منابع، عمل به وعدهها و راهحلهای عملی است. دولت و مقامات باید به طور مشخص طرحهایی ارائه کنند که تاثیر ملموس و کاربردی بر زندگی مردم و بهبود وضعیت کشور داشته باشد. یا باید از موقعیتهای خود برای ایجاد تغییرات اساسی استفاده کنند یا به خانههایشان بازگردند.
از معاون اول رئیسجمهور توقع داریم که نه تنها برای تصمیمگیریهای استراتژیک اقداماتی اساسی انجام دهد، بلکه بایستی برنامههای شفاف و پیشگیرانه را بر اساس مبنای علمی برای احیای تالابها، مقابله با فرونشستها و بهبود وضعیت محیط زیست معرفی کند.
گریه هیچ چیزی را حل نمیکند، و هیچ مقام دولتی اجازه ندارد که مسئولیت را به بهانه ناتوانی به گردن دیگران بیندازد یا تنها با دلسوزی کاذب، از آسیبهای زیستمحیطی سخن بگوید.
در روزگاری که مردم بیش از هر زمان دیگری منتظر تغییرات مثبت و نمایان در وضعیت خود هستند، بزرگترین ظلم این است که مسئولان فقط برای فرافکنی مشکلات و عدم عمل، تسکین خاطراتشان را در گریه جستجو کنند. بدین ترتیب، چرا باید پرداخت به چالشهای واقعی منابع طبیعی و محیطزیست همچنان بر دوش اقشار آسیبپذیر و نه دولتها سنگینی کند؟
این بیعملیها باید متوقف شود و حال که این بحرانها در جلوی دروازهها ایستادهاند، کشور به اقدامات فوری نیاز دارد، نه به تعبیری مصلحتی از ناتوانی.