امروز در جشنواره فیلم رشد در یک پنل تخصصی درباره «کودک و جنگ» شرکت کردم. اداره این نشست که به طور مستقیم از سکوی شاد آموزش و پرورش پخش میشد، برعهده منصور ضابطیان از نویسندگان متبحر و هنرمند بود.
مطرح شد که ابتدا باید نسبت کودک و جنگ را مشخص کنیم. یا کودکان شاهد جنگ هستند اما به طور مستقیم در میدان حضور ندارند و یا در میدان حضور دارند اما کنشگر، تصمیمگیر، سرباز، و فرمانده نیستند. دراین صورت، کودکان قربانی جنگ هستند و آوار آسیبهای جنگ بر جسم و روح آنها خراب میشود. کودکان بیشترین آسیب روحی و روانی را از جنگ و خونریزی متحمل میشوند.
کودکی را درنظر بگیرید که بیش از ۴۰۰ روز، مستمرا بمباران و ترس و وحشت را تجربه میکند، خانواده خود را نیز از دست میدهد و تنهای تنها آواره میشود. تجربهی هر روز «تروما» چه پیامدهایی را برای او و آیندهاش ایجاد میکند، با توجه به اینکه تجربه یک روز تروما برای بهم خوردن سیستم روانی او کفایت میکند.
متاسفانه دنیای امروز و حتی نهادهای متولی سلامت به این موضوع توجهی ندارند و از آن بدتر، صرفا تماشاگر ِ وحشی گری سگ هار صهیونی هستند.
سینمای داستانی و مستند باید دراین باره حرف بزند، دنیای روانی و آسیب دیده کودکان مظلوم را به تصویر بکشد تا آدمها از عمق جنایتی که بر کودکان غزه و لبنان میرود مطلع شوند. ارزیابی بنده این است که سینمای ایران دراین خصوص دغدغه نداشته و با سکوت، تاریخ خود را لکهدار خواهد کرد.