روز هفتم دیماه ۱۳۵۴ حافظ اسد رئیسجمهور وقت سوریه که سردمدار جبهه اعراب در مقابل اسرائیل به شمار میرفت و مرزهایش نیز دستخوش حملات پیدرپی اسرائیل در بلندیهای جولان بود، همراه با هیاتی به ایران آمد. غرض اصلی او از این سفر جلب رضایت شاه برای کمک به او در جنگ با اسرائیل بود، که به آن نیز دست یافت. اما کمی پیش از این سفر فریبرز عطارپور خبرنگار اطلاعات در دمشق با او گفتوگوی مفصلی دربارهی مسائلی چون روابط سوریه و سایر کشورهای عرب و مناسبات سوریه با ایران و... انجام داد. در ادامه بخشهایی از گفتههای حافظ اسد را در این گفتوگو که در خلال سفر اسد به ایران منتشر شد به نقل از اطلاعات سهشنبه ۹ دی ۵۴ میخوانیم.
در ۱۹۷۰ ما پی بردیم که اینجا در سوریه ما در یک وضع و موقع غیرعادی قرار گرفتهایم و این موقعیت با شرایط جدید جهان عرب بالاخص و در جهان به طور کلی هماهنگ نیست. همچنین پی بردیم که موقعیت ما مطابق و هماهنگ آرمانهای مردم سوریه و نیز شرایط و اوضاع جهانی نیست. پس از وقوف به این حقیقت ما تلاشهایی را آغاز کردیم تا با این وضع غیرعادی در مسائل سوریه مقابله کرده و اوضاع را سر و سامان بخشیم. به عبارت دیگر و با در نظر گرفتن واقعیات حل و فصل کنیم. در کلیهی این تلاشها ما اختلاف نظرهایی داشتیم.
مباحثات و گفت و شنودهای بسیار به عمل آوردیم. ما در عین حال پی بردیم که ضروری است ما راهی را برگزینیم که به نابسامانیها پایان بخشد تا ما بتوانیم به تجدید سازمان اساسی زندگی ملی خود بپردازیم. این تجدید سازمان در زمینههای اقتصادی، سیاسی و نظامی باید انجام میگرفت.
احساس ما در سوریه این بود که در وهلهی اول باید آزادی بیشتری برای شهروندان خود به وجود آوریم و در عین حال تشخیص میدادیم که بدون آزادی کامل [یک واژه ناخوانا] آزادیهای فردی هرگز نمیتوانند به معنی واقعی حاصل شوند. ولی ما تا آنجا که قدرت داشتهایم آزادی شهروندان خود را عملی ساختهایم و امیدواریم که به هدف آزادی کامل هرچه زودتر دست یابیم.
من در مورد انجام اصلاحات در سوریه و تضمین آزادیهای فردی و تامین آزادی کامل کشور پیوسته از توسل به شعارهای توخالی احتراز جستهام و تلاشمان این بوده که به جای حرف زدن، بیشتر عمل کنیم.
به محض اینکه ما توانستیم به مشکلات داخلی خود چیره شویم، توانایی آن را یافتیم که به دشواریهای موجود در مسائل خارجی خود توجه کنیم. در آن موقع روابط ما با تعدادی از کشورهای عربی و دیگر کشورها عادی نبود. ما کوشیدیم که این مناسبات را نخست با کشورهای عربی به حال عادی درآوریم. پس از توفیق در این امر همین سیاست را در مورد بسیاری از کشورهای جهان از جمله ایران نیز به کار بستهایم.
به طوری که میدانید آمال و آرزوها یک موضوع و واقعیتها مسئلهای دیگر است. و این جوهر زندگی است. زندگی به تحرک و فعالیت نیازمند است. از این رو است که ما پیوسته در تلاش بودهایم در هر زمینه چه داخلی و چه خارجی، به سوی خیر و صلاح و داشتن مناسبات نیکو گام برداریم.
آمریکا میتواند از طریق درک شرایط جدید حاکم در خاورمیانه در مدت زمان کمتری خود را با این شرایط وفق بدهد و به این ترتیب رهبری آمریکا با پی بردن به واقعیات جدید خاورمیانه، خواهد توانست نوعی صرفهجویی را در تلاشها و از خودگذشتگیهای کشورش در خاورمیانه عملی کند. آمریکا با درک واقعیات جدید بدون شک خواهد توانست دو میلیارد و سیصد میلیون دلار پول نقد و برخی جنگندههای اف – ۱۵ و اف – ۱۶ را صرفهجویی کند.
اگر قرار باشد رهبری آمریکا حقانیت ما را در هدفی که به خاطر آن از سال ۱۹۴۸ پیکار کردهایم بپذیرد آن وقت آنها پی خواهند برد که ما شکستپذیر نیستیم و با درک این واقعیت خواهند توانست تلاشهای خود را معطوف به یافتن یک راهحل صلحآمیز و عادلانه برای بحران خاورمیانه بکنند.
به عنوان مثال اگر رهبری آمریکا متوجه میشد که قرارداد سینا به وضع کنونی منجر میشد، وضعی که جلوی حرکت به سوی صلح را گرفته است، آنگاه آنها چنین اشتباهی را مرتکب نمیشدند. مگر اینکه البته هدف آنها چیز دیگری جز صلح بوده باشد... کسی چه میداند؟
اسرائیل یک کشور توسعهطلب است که میکوشد توسعهطلبی خود را حفظ کند و این هدف آنها به طور اتوماتیک متناقض با عوامل لازم برای صلح است. اما بدبختانه توسعهطلبی و حفظ آن اساس کلیهی طرحها و نقشههای آنها را تشکیل میدهد. اما امروزه شاهد تغییرات روز به روز در مواضع و روابط کشورها هستیم.
تردیدی نیست که نقشهها و تاکتیکهای اسرائیل اغلب از طرف آمریکا مورد پشتیبانی قرار گرفته است. با وجود این ایالات متحده از جنگ اکتبر به این طرف به همان میزان سابق از طرحها و هدفهای اسرائیل پشتیبانی به عمل نمیآورد.
با در نظر گرفتن این واقعیات بگذارید به اوضاع بحرانی لبنان نظری بیفکنیم.
اگر اسرائیل به طریقی میتوانست در لبنان چند کشور کوچک ایجاد کند، آنگاه اسرائیل میتوانست که با توسل به این امر از خود در مجامع جهانی دفاع نماید. البته تحت شرایط عملی نمیتوان این استراتژی را از ایدئولوژی جدا کرد، اما از نقطه نظر استراتژی ایجاد چند کشور کوچک در اطراف اسرائیل که در عین حال این کشورهای کوچک پیوسته با یکدیگر در مناقشه و کشمکش زندگی کنند به سود اسرائیل تمام میشود.
اما آنچه موجب افزایش تشنج و بحران لبنان گردیده و اوضاع را پیچیدهتر ساخته است آن است که اسرائیل در مورد قرارداد سینا کاملا ارزیابیها و نتیجهگیریهای نادرست به عمل آورد. آمریکاییها نیز به نوبهی خود همین نتیجهگیریهای غلط را داشتند و این وضع را بدتر کرد. به تنهایی ضربه و نارضاییهایی که از این نتیجهگیریها به عمل آمد یک عامل مهم در رویدادهای لبنان به شمار میرود.
ما به طور پیگیرانه تلاش کردهایم که به جنگ لبنان پایان داده شود و همچنان تلاش خواهیم کرد که کوششهای ما با تلاشهای برادران ما در لبنان به منظور پایان دادن به اوضاع نابسامان کنونی هماهنگ گردد. از سویی اعتقاد داریم ادامهی زد و خورد در لبنان به قدرتهای خارجی فرصت میدهد که از اوضاع به نفع خود بهرهبرداری کنند.
در وهلهی نخست ما میخواهیم که زد و خورد متوقف شود. آتشبس در نفس خود مسئلهای نیست، اما برای اینکه تضمین داده شود که آتشبس موثر است لازم است برخی از مسائل داخلی را مورد بررسی قرار دهیم.
و این مسائل مختلف است که ما تلاش میکنیم آنها را با جناحهای متفاوت و مختلف مورد بحث قرار داده و به نظرات آنها توجه کنیم. به طوری که با در نظر گرفتن این نظرات، یک زمینهی مشترک به دست آوریم.
ما مناسبات حسنه با کلیهی طرفها در لبنان داریم و روابط من با پرزیدنت سلیمان فرنجیه رئیسجمهوری لبنان خوب است و به طوری که میدانید ما اخیرا با هم یک مکالمهی تلفنی داشتیم. پس من با در نظر گرفتن شرایط و احوال کنونی اوضاع لبنان مایلم که نسبت به آیندهی لبنان ابراز خوشبینی کنم. گرچه باید در اینجا یادآور شوم که منظورم این نیست که شرایط هماکنون کاملا مساعد است یا در آینده چنین خواهد بود اما در عین حال حل بحران را غیرممکن نمیدانم. برای رسیدن به چنین راهحلی ما مشورتهای بسیار فشرده به عمل میآوریم و تلاش ما بر این پایه استوار است که یک زمینهی مساعد به منظور رسیدن به این راهحل به وجود آوریم. به محض اینکه چنین زمینهای پیدا شد، ما نهتنها از آن کاملا پشتیبانی خواهیم کرد بلکه از آنهایی که این زمینهها را قبول کنند نیز کاملا پشتیبانی به عمل خواهیم آورد. آنچه در مذاکرات اخیر بر من معلوم شده نشان میدهد که ما میتوانیم خوشبین باشیم. به هر حال ما هرگز دستخوش نومیدی نخواهیم شد و به منظور پایان دادن به این تراژدی و یافتن راهحل از تلاش باز نخواهیم ایستاد.
اسرائیل میکوشد دنیا را متقاعد سازد که اعراب قصد نابودی آن را دارند اما واقعیت آن است که فلسطینیان کشوری میخواهند که در آن اعراب، یهودیان، مسلمانان و مسیحیان با هم زندگی کنند. هیچ عاملی نمیتواند جنبهی انسانی این نظر را تضمین کند برعکس اینچنین تصور و عقیدهای باید انسانی و طبیعی قلمداد شود.
چنین نظر و عقیدهای مسلما حاکی از آن نیست که فلسطینیان میخواهند یهودیان را در دریا بیندازند اما در عین حال ما باید خود را چنان مجهز کنیم که بتوانیم ظرفیت جنگی خود را افزایش دهیم. این تمایل ما مبنی بر افزایش ظرفیت جنگی به این خاطر نیست که ما هدف و قصد تجاوز داریم بلکه میخواهیم هرگونه تجاوزی را که قبلا علیه ما به کار نیز رفته دفع کنیم. در مورد فلسطینیان آنها از سرزمین خود رانده شدهاند و اسرائیل هنوز سرزمینهای اشغالی را رها نکرده است و به این دلیل است که ما ظرفیت جنگی خود را افزایش میدهیم اما در این زمینه نیز ما نباید شتاب به خرج دهیم چون مسلما زمان به سود ما پیش میرود. و این اشتباه دیگری بود که آنها مرتکب شدند، زیرا چنین پنداشتند که با پیروزی در یک جبهه آنها خواهند توانست کلیهی مسائل و مشکلات را حل و فصل کنند...