همشهری آنلاین- لیلا باقری: تهران، باغشهری رویایی بود که آرامآرام باغهایش را از دست داد. ازگل هم بینصیب نماند؛ محلهای پر از باغ و پیچیده در آواز بلبلها و همین مردم تهران و اطراف را به باغهای ازگل میکشاند. حالا از ازگل و روستاهای اطرافش فقط نامها مانده؛ اسامی که ریشههایشان را تنها میتوانی در نقشههای قدیمی قاجار پیدا کنی.
اُزگُل، به وزن بلبل، همان پرندههای بازیگوشی که اینجا میچرخیدند، میخواندند و محله را جان میدادند. اما چرا ازگل؟ چند روایت داریم: بعضی میگویند به ترکی یعنی «گلرخ»؛ نامی که آدم را سر ذوق میآورد. برخی هم میگویند اول «اَزگِل» بوده و با میوه ازگیل پیوند داشته. اما روایتی دیگر هم از برکهای میگوید به نام «اوزون گل» که با گذر زمان، نامش به ازگل بدل شد.
یک محله، یک تاریخ و چند روایت، اما در همهشان ردپای طبیعت هست؛ همان چیزی که ازگل با آن نفس میکشید.
تدوین: مهدی کشوریان