به گزارش همشهری آنلاین، علی خضریان؛ نماینده مجلس در روزنامه همشهری نوشت؛ بیش از یک قرن است که جامعه ایران، دستخوش سلسلهای از تنشهایی است که بر اثر حضور تحمیلی تجدد غربی، شکل گرفتهاند؛ بهطوریکه از اواسط دوره قاجار به اینسو، این مسئله بهتدریج آغاز شد و هرچه جلوتر آمدیم، صورت جدیتر و بنیادیتری بهخود گرفت تا آنجا که در ماجرای مشروطیت، به اوج خود رسید و موجب شد که پرچمدار روشنگری تعارض و ناسازگاری ماهیت تجدد غربی با سنت دینی به دار کشیده شود. پس از این بود که تجدد آمرانه، شتابان و وحشی بهدست رضاخان پهلوی، پدید آمد و کوشیدند تمام ساختارها و بنیانهای فرهنگ بومی و دینی ایران را ویران و تجدد غربی را جایگزین آنها کنند. به این ترتیب، جامعه ایران برخلاف گذشته خود، در مسیر و مدار متفاوتی فروغلتید و آرامآرام به دنباله تجدد غربی تبدیل شد.
در چنین زمانهای که تلاش برای بیهویتی فکری و عملی ایرانیان به اوج خود رسیده بود، انقلاب اسلامی مردم ایران به رهبری امامخمینی(ره) با اندیشه مقاومت برای خروج از زیر سایه تاریک بلوک غرب و شرق به پیروزی رسید؛ انقلابی که بهدلیل تأکید بر هویتهای دینی و ملی و شعارهای آزادیخواهی و استقلالطلبی که در ابعاد ملی و جهانی سر داده بود، ضمن اینکه با سیاست خارجی «بدیم بره» دوره قجری و فرهنگ و هنر «مروج ولنگاری» دوره پهلوی در ستیز بود و همزمان با تأسیس و تشکیل ساختارهای خود برای اداره روزمره جامعه، نیازمند طرحواره نظام تفکر دینی و تأسیس فقه دولت اسلامی بود و البته بهدلیل ماهیتی که داشت از همان ابتدای پیروزی در مقابل قدرتهای جهانی غرب و شرق ایستاد و سرآغاز یک «نزاع بزرگ تاریخی» شد.
انقلاب اسلامی ایران توانست یکی از عالیترین نمونههای تقابل و تضاد با جریان سلطه را براساس مکتب مقاومت شکل دهد و معادله جدیدی پدید آورد. در یک سوی این میدان، مردمی قرار دارند که بر اثر هدایتهای امامخمینی(ره)، به خویشتن ایمانیشان بازگشتند و خود را از سایه تاریک غرب، خارج کردند و در سوی دیگر، پس از فروپاشی بلوک شرق، غربی قرار دارد که درپی جهانیسازی خویش است و میخواهد بساط سلطه استکباری خود را در عالم بگستراند.
در چنین فضایی است که هرقدر از تاریخ قدسی انقلاب میگذرد، محور مقاومت در منطقه غرب آسیا و اقصینقاط جهان برای ایستادگی خود نیازمند دلیل است و دلیل از اندیشه و فکر برمیخیزد. لذا در طول این سالها انقلاب اسلامی باید عقلانیت متمایز خویش را عرضه میکرد تا از استیلای تاریخ تجدد بیرون آید.
واقعیت این است که در طول دهههای پس از انقلاب، کسی که بیش از دیگران کوشید که چنین عقلانیتی را درون نخبگان جامعه تولید کند، علامه مصباح یزدی بود. مطالعات و معارف او، حامل چنین جهتگیریای هستند؛ او همواره تلاش میکرد که خویشتن معرفتی متناسب با عالم قدسی انقلاب اسلامی را بپروراند و جامعه ایران را از لحاظ فکری و معرفتی، از سیطره ایدئولوژیهای تجددی خارج کند.
کاری که علامه مصباح یزدی در دهههای گذشته انجام داد، فراهمآوردن چنین امکانی برای ایدئولوژی مقاومت بود؛ چراکه ایدئولوژی مقاومت باید بر استدلال تکیه داشته باشد و از برهان بنوشد؛ در غیر این صورت، هرگونه تحرکات فراملی و منطقهای صرفا در چارچوب عملگرایی سیاسی، توجیه میشود و فقدان مبانی فکری و معرفتی موجب عدممقاومت و درنهایت سقوط در مقابل قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای خواهد شد و این حقیقتی است که شهید سیدحسن نصرالله رضوانالله تعالی علیه، دبیرکل مجاهد حزبالله لبنان در وصف علامه مصباح یزدی بیان میکند: «همانا ایشان در تاریکی و ظلمات افکار، برای ما مصباح و صبح نورافشان و در گرما و خشکی دلها، بارانریزان بود.»
و ایشان به صراحت در پیامی که در سومین سالروز درگذشت علامه مصباح صادر میکند، بر این نکته تأکید دارد: «مقاومت اسلامی در لبنان مورد توجه، درخواست، دعا و آرزوهایشان بود؛ چراکه ایشان درک کرده بودند که مقاومت تنها گزینه برای پایداری امت و دستیابی آن به عزت و آزادی مقدساتش است.»
لذا بهجرأت میتوان گفت علامه مصباح یزدی همواره تلاش میکرد تا خویشتن معرفتی متناسب با عالم قدسی انقلاب اسلامی را بپروراند و جامعه ایران را از لحاظ فکری و معرفتی، از سیطره ایدئولوژیهای تجددی خارج کند و عقلانیت انقلابی از مسیر مقاومت را بهعنوان یک جایگزین و بدیل تاریخی مطرح سازد.
خوشا به حال او که در طول دوران حیات پربرکتش اینچنین بود تا امروز شاهد درخت پربار مقاومت باشیم که هر زمان میوه خود را به اذن پروردگارش میدهد و این سایهسار باشکوه که ما از آن بهره میبریم و به آن تکیه میکنیم، باقی خواهد ماند. انشاءالله.