به گزارش خبرآنلاین پایگاه بررسی مطالعات افغانستان در تحلیلی نوشت: پیشینه رفتاری ابومحمد الجولانی رهبر گروه تحریرالشام طی دو دهۀ گذشته را در قالب نمودار ترسیم کنیم، یک حرکت منحنی شکل ترسیم میشود که در تفسیر آن میتوان گفت که حرکت آرام و مستمر از اسلامگرایی ایدئولوژیک به سوی اسلامگرایی التقاطی را نشان میدهد. هر چند که رفتارهای لیبرالمآبانه الجولانی، خوراک خوبی برای رسانههای غربی شده است اما احتمال نمیرود تمام ساختارهای فکری تحریرالشام با آن موافق باشند. زیرا تحریرالشام یک گروه واحد و یکپارچه نیست.
با وجود این، احتمالا الجولانی تلاش خواهد کرد که بین نوع نگاه اسلامگرایانۀ هوادارانش و نوع نگاه لیبرال حامیان غربی خود، نوعی توازن برقرار کند. این دوگانگی سبب خواهد شد تا وی مدتی در مرز بین اسلام ایدئولوژیک و اسلام التقاطی باقی بماند. به همین سبب است که در حال حاضر تصویر شخصیتی او در بین ابومحمد الجولانی سابق و احمد الشرع فعلی، در نوسان است.
هر چند برخی تغییرات ظاهری در چهره و رفتار الجولانی باعث جلب توجه کشورهای غربی شده است، ولی پاسخ این سؤال تاهنوز قطعی نیست که آیا این تغییرات، باعث استحکام بنیادی اقتدار وی در سوریه خواهد شد یا خیر. و سئوال اساسی دیگری که برای تحلیلگران مسائل افغانستان مطرح میباشد، این است که آیا رفتار عملگرایانۀ الجولانی، باعث انگیزه برای اتخاذ سیاستهای عملگرایانه در حکومت طالبان نیز خواهد شد؟
به رغم برخی مشابهتها بین طالبان و تحریرالشام، نمیتوان وجه مشترک بنیادی را بین این دو برشمرد. چرا که تحریرالشام الگوی طالبان نیست که با تعدیل و یا تغییر نگرش و رفتار رهبری تحریرالشام، کارگزاران حکومت طالبان نیز تغییر کنند.
پیشینۀ جنبش طالبان به زمانی بر میگردد که تحریرالشام اصلا وجود نداشت. منابع و الگوهای قرائت اسلامی طالبان، در ابتدا مدارس دینی دیوبندی بوده است و در زمان حاضر قرائت و احکام دینی ملا هبت الله آخوندزاده برای طیف وسیعی از رهبران و بدنه طالبان حجیت دینی دارد. حتی طیف عملگرای طالبان به رغم برخی انتقادها، در اطاعت از این فرامین دینی تعلل نمیکنند.
نکتۀ دیگری که نباید از آن غافل بود این است که طالبان و تحریرالشام، محصول تحولات اجتماعی و سیاسی دو جامعۀ کاملا متفاوت هستند. جدا از الگوها و قرائتهای دینی، هر جامعۀ سیاسی مختصات عرفی خاص خود را دارد که در رفتار و منش سیاستمداران، دخالت مستقیم دارند. این مختصات عرفی در جامعه سوریه و افغانستان، کاملا متفاوت است.
از این رو است که در جامعه سنتی افغانستان، هر نوع الگوگیری از رفتارهای لیبرالمآبانه و غربی الجولانی، به احتمال زیاد، جایگاه رهبران دینی طالبان را در نگاه هوادارانش تنزیل خواهد داد و چه بسا به جدایی بخشی از هواداران بیانجامد.
چگونگی مواجهۀ آمریکا با تحریرالشام و طالبان
طالبان پس از یک جنگ طولانی با آمریکا، به عنوان یک قدرت بومی مستقل و بدون حمایت مستقیم آمریکا حاکمیت را در افغانستان به تصرف خود در آورد. در حالی که قراین بیانگر آن است که هیئت تحریرالشام به رهبری الجولانی با حمایت آمریکا و ترکیه قدرت را در سوریه به دست گرفت. بعید به نظر میرسد که امریکا بدون محاسبۀ و تحلیل چشمانداز آینده، با الجولانی رابطه برقرار کرده باشد. دستکم واقعیت بیانگر این است که الجولانی برای همسویی با قدرتهای غربی و یا جلب توجه غرب، اکتهای لیبرال مآبانه خود را به صورت حساب شده در رسانهها انعکاس میدهد. این در حالی است که رهبران طالبان برای جلب توجه آمریکا و غرب، هرگز دست به این گونه رفتارهای لیبرال ماآبانه نزدهاند بلکه بر همان سبک و سیاق خود باقی ماندهاند.
با توجه به استقبال غرب و آمریکا از تحریرالشام و عدم تعامل معنادار با طالبان، این سئوال مطرح میشود که مبادرت به رفتارهای لیبرالمآبانه، تا چه حد بر روابط پایدار بین آمریکا با طالبان و تحریرالشام تأثیرگذار است؟
ارزیابی عملکرد آمریکا بیانگر آن است که آنچه باعث روابط پایدار آمریکا با کشورهای دیگر میشود، تأمین منافع آمریکا است و نه چیز دیگر. حکومت اشرف غنی انواع سیاستها و رفتارهای لیبرالی را در پیش گرفت اما زمانی که منافع آمریکا در عدم حمایت از آن حکومت بود، بدون توجه به احتمال فروپاشی نظام، دست از حمایت کابل برداشت. لذا رفتارهای لیبرالمآبانه به تنهایی نقشی در پایداری روابط آمریکا با دیگر کشورها ندارد بلکه نوعی از اتحاد و همسویی بین آمریکا و کشورهایی که به هیچ نوع ارزشهای لیبرالی و حقوق بشری پایبند نبودهاند، وجود داشته است.
لذا میتوان گفت آنچه که باعث تحکیم تعامل آمریکا و غرب با تحریرالشام میشود نوع ماهیت بازی در فردای تحولات سوریه است که شرایط این کشور و شروط دیگر بازیگران دخیل در قضایای سوریه، آن را مشخص خواهد کرد.
در افغانستان نیز، نوع گرایش حکومت طالبان به هر یک از دو قطب منطقه (با رهبری روسیه و چین) و غرب (با رهبری آمریکا)، راهبرد واشنگتن را در قبال افغانستان و حکومت طالبان مشخص خواهد کرد. دیر یا زود این اتفاق خواهد افتاد زیرا افغانستان پتانسیل آن را ندارد که در بین این دو قطب بازی دوگانه انجام دهد.
انتظارات مردم افغانستان از طالبان
به رغم برخی مشابهتهای ظاهری و حس همذات پنداری طیفی از طالبان افغانستان در زمان پیروزی تحریرالشام، بسیار زود مشخص شد که بازار سیاست در شام و کابل با یکدیگر متفاوت هستند. الجولانی رهبر تحریرالشام نیز در یک گفتگوی رسانهای به صراحت بیان کرد که نمیخواهد سوریه را به افغانستان دوم تبدیل کند.
مردم افغانستان به عنوان یک جامعۀ مذهبی، از حاکمان خود اکتهای لیبرالمآبانه انتظار ندارند چرا که اوج این نوع ژست و اکتها را در ۲۰ سال گذشته دیدند و ثمری از آن عایدشان نشد اما این انتظار را از رهبران طالبان دارند تا بر اساس مختصات جامعۀ افغانستان برای رفاه و آرامش مردم افغانستان دست به اقداماتی بزنند و در این بین مقتضیات زمان را هم در نظر داشته باشند.
با این نگاه، شایسته آن است که حکومت طالبان با مراجعه به آموزههای اصیل اسلامی و خردجمعی مردم افغانستان، بنیاد یک دولت اسلامی و ملی را در افغانستان پیریزی کند تا خود به عنوان یک نمونۀ موفق از حکومتداری اسلامی ظاهر شود و به آشفتگیهای طولانی افغانستان نیز نقطۀ پایان بگذارد.
۳۱۱۳۱۱