ربایندگان با مدیریت دقیق و برنامهریزی شده، توانستند طی ۲۹ ماه اعضای خانواده را با استفاده از داروهای روان گردان، خواب آور و شکنجه های غیرانسانی از مسیر طبیعی زندگی منحرف کنند. این تیم با طراحی از پیش تعیینشده و هماهنگیهای سازماندهیشده، علاوه بر حبس و آزارهای جسمی و روانی، به طور سیستماتیک اقدام به انتقال قانونی اموال منقول و غیرمنقول خانواده کردند. به گونهای که هیچ شکی در روند انتقال این اموال به نهادهای قانونی باقی نماند و انتقالات بهظاهر قانونی و بدون هیچگونه تردید صورت گرفت.
تر متاثر از سوءاستفاده یا شاید حسن استفاده! ربایندگان از کشمکش های روزمره انسان امروزی در زندگی پرآشوب و گریز آنها از مسیر قانونی و استانداردهای یک زندگی قانونمند باشد.
بنابه شواهد و مستندات قضایی، داستان رازآلود این خانواده یکی از شگفت آورترین وقایع چند دهه گذشته این استان است که شاید در سال های آتی راز و رمز آن برملا شود.
آسمان رشت همیشه آبستن بارانهای نقرهای نیست و یک وقتهایی اسراری دهشتناک در خود نهان دارد. و اما حوالی ۳ سال پیش، در این سرای محبوبِ مرطوب، واقعهای مخوف رقم خورده، که باورش دشوار است. یکی به تحریریه مرور خبر داد که میخواهد بیاید و از حکایتی عجیب سخن بگوید. و آمد.
آقای علمخواه، وکیل دادگستری، همراه همسر و برادر همسرش از راه رسیدند تا از یک راز هولناک پرده بردارند. آنها سه تن از ۹ نفر اعضای یک خانواده بودند که آمدند به روایت بخشی از رنجهای طاقتفرسای ۲۹ ماههی یک گروگانگیری نشستند.
بعد از آشنایی اولیه و پیش آگاهی نسبت به آنچه که در این ۲۹ ماه بر سر این خانواده در زیر پوست رشت آمد به دعوت شان راهی خانه شان شدیم که از ماوا و آرامش به اسارت گاه شان تبدیل شده بود.
این بار پدر همسر و خواهر خانواده نیز اضافه شدند تا راوی آنچه که بر سرشان گذشت برای مرور باشند.
گفتگو با مرد خانواده که از دشمنی یک آشنا گفت
نخست آقای علمخواه لب به سخن گشود و گفت: زن سرکردهی گروگانگیران آشنا بود. مادر همسرم سالها در همین خانهای که ساکن هستیم مراسم مذهبی در اعیاد و سوگواریها برگزار میکرد.
این زن هم حدود ۱۳ سال همراه مادرش در این مراسم حاضر میشد، البته دختر کمتر و مادرش بیشتر رفت و آمد داشت.
اما اواخر دیماه سال ۱۴۰۰ این زن گروگانگیر با ارسال پیغامی به همسرم، او را به منزلی دعوت کرد. همسرم هم بر اساس آشنایی قبلی، اعتماد کردند و روز پانزدهم بهمن سال ۱۴۰۰ راهی منزل مذکور در محلهی یخسازی رشت، کوچهی حقدانی شد.
زن گروگانگیر به همسرم گفته بود؛ که خانهی مذکور منزل یکی از همکاران من است که البته نبود و بعدا متوجه شدیم آنجا را اجاره کرده بودند. با این اوصاف همسرم همراه مادرش، راهی نشانی مذکور شدند. نیم ساعت بعد، همسرم پیام داد که مادرم خوابیده و من هم حال مساعدی ندارم.
نگران شدم و رفتم دنبالشان. زمانی که وارد آن خانه شدم، همسرم را در حالت نیمههوشیار دیدم که به دیوار تکیه داده؛ به سراغ مادر همسرم رفتم و هر چه ایشان را تکان دادم، بیدارنشد.
زنگ زدم به اورژانس۱۱۵ اما قبل از رسیدن اورژانس، دو گروگانگیر دیگر که مرد بودند وارد شدند و با قمه به سوی من حمله کردند. من در همان شرایط حمله و دعوا و درگیری متوجه شدم اورژانس رسیده اما زن گروگانگیر و همدستشان از پنجرهی ساختمان، اورژانس را دست بهسر کردند وگفتند که مشکل حل شده است.
بدین ترتیب اورژانس هم محل را ترک کرد و آنها موبایلها وکارت بانکی را از طریق تهدید با قمه گرفتند و گفتند، قصد داریم شما را بکشیم و الان چند نفر را برای کشتن فرزندانتان فرستادهایم به منزلتان.
۷۰درصد تخفیف ویژه، همین حالا کلیک کن