شگفتی استاد دانشگاه کالیفرنیا؛ استقبال ایرانیان از همایون، و حافظ به جای دانسینگ و الکل/تنگ نظری باعث از دست رفتن فرصت ها شد

خبرآنلاین شنبه 15 دی 1403 - 19:03
واضح است که همایون خوشحال نیست. او با خودش درگیر است. از یک سو «کارِ او» خواندن است و از دیگر سو حال و هوای امروز جامعه ایرانی، احوال کنسرت نیست. او در میانه‌ی این دوگانه متضاد درگیر است. از یک سو باید بخواند و از دیگر سو نمی تواند همچون انوشیروان روحانی باشد. بهجت پیرمرد از بابتِ عمری همنشینی با هنر است و افسردگی هنرمند جوان از باب احوال امروز…آری هنرمند حساس است؛ خصوصا هنرمند جوان.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، نوع دغدغه مردم و مسایلی که با خود دارند به ویژه در تفریحات شان، نشان می دهد که امکان توسعه و پیشرفت دارند یا ندارند. دکتر محمدرضا اسلامی استاد دانشگاه پلی تکنیک کالیفرنیا، از فرهنگ ایرانیان در آن ینگه دنیا در شهر سیاتل آمریکا می گوید؛ «به جای دیسکو و الکل، وقت خودشان را برای اشعار کلاسیک ایرانی 700 یا 800 سال گذشته در کنسرت همایون شجریان می گذرانند.» چیزهایی برای جوانان ایرانی در داخل مهیا نیست. و اگر هست بسیار به ندرت. استاد ارجمندی می گفت ما هر وقت جنگل می رویم، اگر بارون بیاد، از این که سیل بیاید نمی ترسیم، سرمایه جنگل، یعنی درخت ها و بوته ها و مراتع اجازه نمی دهند سیل در جنگل جاری شود، اما وقتی مراتع و جنگل ها که سرمایه اصلی جنگل هستند، تراشیده شوند، طبیعی است که سیل از کوه، سرازیر شده، شهرها و شهروندان را در معرض تهدید قرار می هد. وقتی سرمایه های بزرگی چون مولوی، حافظ و ... شجریان و همایون شجریان و امثال آن ها، قدر دانسته نمی شود، طبیعی است که بدون چنین سرمایه های سترگی باید سر و روی جامعه سیل ببارد و امکان توسعه کشور نیز محال باشد. مشاهدات اسلامی استاد دانشگاه پلی تکنیک کالیفرنیا برای سیاستمداران ایرانی درس های بزرگی دارد. یادداشت او که مربوط به هفته پیش است در زیر از نظرتان می گذرد:

***

 دیشب در تالار بناریوهال شهر سیاتل (Benaroya Hall) قطعاتی از صدای فرهنگ و ادبیات کهن ایرانی از حنجره همایون شجریان طنین انداز شد. صدای مولانا و کلام رندانه حافظ شیراز هزاران کیلومتر دورتر از مرزهای جغرافیایی سرزمین ایران، در فضای تالار بزرگ بناریو طنین انداز شد. همراهی پیانو با سرپنجه‌های انوشیروان روحانی، کلام فاخر ادبیات ایرانی را سحرآمیزتر می نمود.

چند نکته درباره این اجرا باید ذکر شود:

- این سالن 2500 صندلی ظرفیت دارد. تقریبا تمام بلیط‌ها فروش رفته بود. حدود یک ربع قبل از شروع اجرا، سالن و بالکن‌ها کامل پر بود. این میزان استقبال از طرف جامعه ایرانیان مقیم سیاتل واقعا شگفت آور بود. بدیهی است که کنسرت همایون جای رقص و پایکوبی نیست. آنجا محل کلام حافظ است و غزل مولانا و رهی معیری… ولی این چنین استقبالی برای شنیدن ابیاتی از فرهنگ و ادب این آب و خاک برای جماعتی که در منتهی الیه مغرب آمریکا زندگی می کنند به چه معنی است؟ چند کشور در دنیا هست که اگر قرار باشد قطعاتی از ادبیات کلاسیک‌اش از ۷۰۰ یا ۸۰۰ سال پیش خوانده شود، و دنس و الکل هم در میان نباشد، این گونه سالن اوپرایِ «کشوری دیگر» را پر کنند؟!

- چندسال پیش در یادداشتی برای آقای علم الهدی نوشتم که باختیم و بد هم باختیم. تنگ نظری نسبت به حوزه هنر، فرهنگ و موسیقی باعث شد که چه فرصت هایی که از دست برود. و چه محفل های این چنین که برپا نشود. باعث شد فرزندان ما آنقدر که باید و «ممکن بود» راست پنجگاه، شور و ماهور نشنوند. و شگفت آور مردمانی هستند ایرانیان؛ در منتهی‌الیه شمال غربی آمریکا و نزدیک به مرز کانادا در سرمای شب ماه دسامبر قرار است که یک نفر بیاید و بخواند:

سروِ چنان من چرا، میل چمن نمی کند؟
همدمِ گل نمی‌شود، یادِ سمن نمی‌کند

و آنگاه برای چنین سالنی، صندلی خالی پیدا نشود!

ادامه غزل را ببین که حافظ در چه احوالی بوده آنگاه از شغاف قلبش سروده ‌و بشنو که شجریانِ پدر چطور خوانده:
دل به امید وصل تو همدم جان نمی‌شود
جان به هوای کوی تو خدمت تن نمی‌کند!

و آیا حافظ باور می کرد که صدها سال پس از مرگش هزاران ایرانی در سرمای زمستان در گوشه‌ای از ینگه دنیا گرد هم جمع شوند که زمزمه‌ی آرامِ این بیت را بشنوند؟!
آنهم در جایی که بیرون از این سال دسترسی به دیسکو و راک و… همه جور موسیقی و مستی دیگر مهیا هست.

وقتی که در سالن طنین این دو بیت مولانا پیچید گویی که کلمه و کلام، طراوت می‌داد به در و دیوار:

آب زنید راه را هین که نگار می‌رسد
مژده دهید باغ را بوی بهار می‌رسد

راه دهید یار را آن مَهِ ده چهار را 
کز رخ نوربخش او، نور نثار می‌رسد

ایرانیان نسل به نسل این کلمات را از میان اعصار به خوشنویسی، به نستعلیق و به انواع دستگاه های موسیقی حفظ کرده اند تا به امروز که همایون این ابیات را برایشان زمزمه می کند…

در ابتدای مراسم همایون بدون سلام و علیک و بدون احوالپرسی قطعه «یک نفس آرزوی تو» را اجرا کرد. سکوت که حکمفرما شد سلام و علیک کوتاهی کرد و توضیحات کوتاهی داد که برنامه‌شان چیست. سپس یک غزل از حافظ و هفت قطعه دیگر اجرا شد تا نوبت رسید به انوشیروان روحانی. او آمد و با سرپنجه اش از پیانو صدای سحرانگیز خلق کرد. صدای پیانو در اثر برخورد چکش‌هایی با سیم‌های فلزی آن در داخل جعبه چوبی تولید می‌شود. این چکش‌ها در اثر فشرده شدن کلیدها (کلاویه‌ها) به حرکت در می‌آیند. پیانو در قرن ۱۸ در غرب ابداع شده، ولی انوشیروان صدای آن را برای کلام حافظ و مولانا «همراه» می کند! برخلاف همایون، انوشیروان روحانی سرحال بود و با مردم «سخن می گفت». قصّه‌ی ساختِ هر قطعه را توضیح می داد و با لبخندِ نشسته بر پهنای صورت، از پیانو برای همراهی با غزل فارسی استفاده می کرد.

واضح است که همایون خوشحال نیست. او با خودش درگیر است. از یک سو «کارِ او» خواندن است و از دیگر سو حال و هوای امروز جامعه ایرانی، احوال کنسرت نیست. او در میانه‌ی این دوگانه متضاد درگیر است. از یک سو باید بخواند و از دیگر سو نمی تواند همچون انوشیروان روحانی باشد. بهجت پیرمرد از بابتِ عمری همنشینی با هنر است و افسردگی هنرمند جوان از باب احوال امروز…آری هنرمند حساس است؛ خصوصا هنرمند جوان.


دیشب وقتی که انوشیروان روحانی با پیانو قطعه “گل سنگم” را می نواخت همه حاضران در سالن باهم شروع به خواندن کردند. به روح مرحوم بیژن سمندر درود فرستادم برای سرودن این ترانه. یک لحظه احساس کردم چه جامعه شگفتی است جامعه‌ی ایرانی؛ هنر را دوست دارد و شعر، ترانه، موسیقا و نوا را می فهمد.

نفر کنار دستی با اشک می‌خواند:

 مثل بارون اگه نباری
خبر از حال من نداری

بی‌تو پرپر می‌شم دو روزه/
دل سنگت برام می‌سوزه

216216

منبع خبر "خبرآنلاین" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.