برآوردهای اقتصادی نشان میدهد توسعه نیروگاههای تجدیدپذیر، بهخصوص انرژی خورشیدی در دنیا و کاهش هزینهها در این زمینه گزینه اصلی جایگزینی برای عبور ایران از بحران خاموشی است. ششمین نشست «هماندیشی برای اقتصاد ایران» به مساله ناترازی انرژی و رفتن به سمت تولید انرژی خورشیدی نیز با همین دستور کار در گروه رسانهای دنیایاقتصاد برگزار شد. اعضای حاضر در این نشست متفقالقول تاکید کردند
عبور از ناترازی راهی جز احیای اقتصاد برق ندارد؛ اما احیای اقتصاد برق به سادگی ممکن نیست. «بوروکراسی ضعیف که مانع اصلاحات اقتصادی است»، «فقر اقتصادی که مانع آزادسازی قیمتهاست»، «چالش حضور دولت در شبکه انتقال و توزیع برق که حضور بازیگران جدید و سرمایهگذاران را با چالش روبهرو میسازد» در کنار «بهرهوری در مصرف برق» از جمله مهمترین مسائلی است که باید در نقشه غلبه بر خاموشی به آنها توجه شود. در واقع پایان دادن به قطع برق مختصات ظریفی دارد که باید رعایت شود تا راهحلهای موجود امکان اجرا شدن پیدا کنند. کارشناسان، اقتصاددانان و فعالان صنعت برق نیز با تایید این موضوع، راه پایدار و قطعی خروج از ناترازی و غلبه بر خاموشی را ورود بخش خصوصی به تولید برق در یک مسیر فراگیر و اقتصادی اعلام کردند.
ارائه طرحی دقیق از مدل خروج از بیبرقی از طریق نصب ۳۰هزار مگاوات برق خورشیدی از جمله مهمترین مواردی بود که در این جلسه از سوی حسین عبدهتبریزی مورد بحث و بررسی قرار گرفت. مسعود نیلی نیز با اشاره به دشواریهای اصلاحات اقتصادی در ایران، نکاتی پیرامون چالشهای دو سمت عرضه و تقاضا در بازار برق ایران را به حضار یادآور شد. محمد مروتی، اقتصاددان نیز با اشاره به اهمیت شیفت در بازار برق از بخش دولتی به بخش خصوصی تاکید کرد ضرورت دارد در شرایط فعلی روی موضوع مهم کمّ و کیف بازیگران حاضر در صنعت برق توجه شود. دلیل تاکید مروتی بالا بودن حجم بدهیهای دولت و اهمیت اندک مساله قیمت برای توزیع کننده کنونی برق است. موردی که میتواند به گسترش بیش از پیش ناترازی در آینده منجر شود. تاکید بر استفاده از مکانیسم رقابت در بازار برق، باز شدن مسیر تجارت فناوری و تجهیزات نیروگاهی، تاکید بر واردات اقتصادی و در مقیاس وسیع در کنار خرید فناوری بهروز از جمله مواردی است که در این نشست پیرامون توسعه صنعت تولید برق تجدیدپذیر مورد بحث و بررسی قرار گرفت.
از نکات جالب در این نشست، اثر آلودگی هوا روی راندمان نیروگاههای خورشیدی است که طبق گفته کارشناسان موجب میشود تا تولید برق توسط پنلهای خورشیدی بهدلیل هوای آلوده به ۵درصد حالت معمول تنزل پیدا کند. مرور تجارب کشور آلمان و بررسی چالشهای تولید، توزیع و عرضه در بازار برق ایران از دیگر مواردی بود که در این نشست مورد توجه حضار قرار داشت.
در این نشست احمد دوستحسینی، حسین عبدهتبریزی، محمد ملاکی، محمدعلی وحدتی، محسن طرزطلب رئیس سازمان انرژیهای تجدیدپذیر و بهرهوری انرژی برق، سعید منصورافشار مدیرعامل هوراند، محمد بهرامی نایب رئیس کمیسیون انرژی مجلس، موسی غنینژاد، پرویز خسروشاهی، مسعود نیلی، محمدمهدی بهکیش، فرهاد نیلی، نوید رئیسی، عباس عبدی، علیرضا بختیاری، حسن نمکدوستتهرانی، محمود صدری، مهرداد سپهوند، پویا جبلعاملی، فرید قدیری، جواد حیدریان و محمد طاهری حضور داشتند. آنچه در ادامه میآید، چکیده این نشست است.
احمد دوستحسینی که در این نشست نقش مدیر جلسه را برعهده داشت، عمدتا حول محور ایجاد سازوکار اقتصادی در صنعت برق بحث کرد. وی بحث خود را با این سوال شروع کرد که اصلاحات اقتصادی چیست؟ و سپس افزود: «اصلاحات اقتصادی پایدار برای جامعه فقط اصلاح قیمت چهار قلم کالا نیست؛ چراکه هر افزایش قیمتی که تجربه کردهایم با یک یا دو شوک داخلی و خارجی دوباره به وضع قبلی برگشته و این چرخه ناکارآ ادامه پیدا کرده است. اصلاح اقتصادی جامع و پایدار وقتی رخ میدهد که اقتصاد دستوری، دولتی، انحصاری و درونگرا به اقتصاد آزاد، خصوصی، رقابتی و برونگرا تبدیل شود. برای رسیدن به اصلاحات اقتصادی میتوان برخی از موارد کوچک را بدون معطلی انجام داد که میتواند به بهبود سرمایه اجتماعی منجر شود. یکی از این اقدامات همین اصلاح ناترازی انرژی است. خوشبختانه امروز دکتر حسین عبدهتبریزی بحثی را مطرح میکنند که اگر اجرایی شود، بخشی از ناترازی انرژی با تولید 30 هزار مگاوات انرژی خورشیدی طی سه سال آینده (حداکثر در برنامه هفتم توسعه) رفع شود. اگر این کار انجام شود، طبیعی است که بخشی از ناترازی کشور را جبران میکند. مهم این است که بدانیم آیا دستیابی به این مقدار برق تجدیدپذیر [امکانپذیر است و] تا چه اندازه این طرح قابل اجراست؟ این طرح چه نیازهایی دارد که باید تامین شود و... در این طرح بیان شده است که 30هزار مگاوات برق به بنگاههای صنعتی بزرگ اختصاص داده شود. سوال این است که این اختصاص پیدا کردن چه معنایی دارد؟ یعنی صنایع موظف باشند خودشان 30هزار مگاوات برق خورشیدی تولید کنند؟ یا اینکه سازوکار اقتصادی برای این کار فراهم شود تا آنها به صورت اقتصادی داوطلبانه این کار را انجام دهند؟»
حسین عبده تبریزی نیز که در این نشست به ارائه طرحی پیرامون نحوه توسعه نیرگاههای تجدیدپذیر پرداخت، سعی کرد در چند فراز، اهم نکات خود را پیرامون موانع تولید برق تجدیدپذیر بیان کند. وی در ابتدا گفت: «در این زمینه همه تلاش ما باید این باشد که مثل یک کشور معمولی عمل کنیم. یعنی هر کاری که یک کشور معمولی در دنیا در بازار برق میکند، ما همان کار را انجام دهیم. دنیا در حوزه برق این کار را انجام میدهد که حواسشان هست کجا نیروگاه بسازند. بنابراین میروند و آنجا نیروگاه میسازند؛ مثلا وقتی خودم سرمایهگذار هستم، خودم تصمیم میگیرم کجا نیروگاه احداث کنم. کسی به من نمیگوید کجا بسازم؛ چراکه هدف من این است که هزینههای انتقال و توزیع را حداقل کنم. نیروگاهی که من احداث میکنم ترانسفورماتوری دارد که من را به خطوط انتقال وصل میکند. خطوط انتقال در ایران دست دولت است. بنابراین دولت چون این خطوط را بهصورت انحصاری در اختیار دارد، شورای رقابت باید اعلام کند که پول انتقال چقدر است، بنابراین تعیین کند که قیمت انتقال چقدر باید باشد. پس من برق تولید میکنم و قراردادی با دولت برای انتقال برق میبندم. در نهایت یک شبکه توزیع برق نیز وجود دارد. توزیعکنندگان برق که عمدهفروش برق هستند، میآیند و از من مقداری برق میخرند و بعد میروند، این برق را به تعدادی خردهفروش برق میفروشند. فروش برق در جهان معمولا با گاز همراه است. یعنی برق و گاز را با هم میفروشند. این کار در بیشتر کشورها به همین شکل انجام میشود. یعنی در این کشورها صدها فروشنده برق و گاز وجود دارد که در شرکتهای خیلی کوچک این کار را انجام میدهند. در دیگر کشورها فروش متمرکزتر است و مثلا 10شرکت بزرگ این محصولات را توزیع میکنند. در برخی کشورها شهرداریها نقش عمدهای در توزیع دارند.»
وی سپس افزود: «همه برق از طریق مدیریت شبکه برق ایران مدیریت میشود. بعد این برق را به شبکه توزیع میدهند. شبکه توزیع کار خردهفروشی انجام میدهد، یعنی هم به خانوار و هم به صنایع خردهفروشی میکند. این شبکه موجود ماست. ما باید این شبکه موجود را مثل کشورهای دیگر اقتصادی کنیم تا بتواند در مسیر درست حرکت کند و در کشوری که بزرگترین ذخایر نفت و گاز جهان را دارد، کمبود برق نداشته باشیم. ما دو بازار در برق داریم؛ یکی بازار برق ایران است که واقعا بازار نیست، ساختاری است که ایجاد شده و یک هیات تنظیم بازار برق دارد. این بازار دائما سعی میکند جای بازار واقعی بنشیند. فرق بازار برق با سایر بازارها این است که برنامهریز دارد. دیسپچ باید اجازه دهد. وقتی من و شما با هم معامله میکنیم، خطوط باید امکان انتقال را فراهم کنند. آیا لازم است که ما یک به اصطلاح بازار برق با آن همه مقررات داشته باشیم؟ به نظر من لازم نیست. یعنی این هیات تنظیم بازار برق را که تلاشهای زیادی کرده و بازار برق ایران را ایجاد کرده که بازار نیست و در آن عرضه و تقاضا با یکدیگر تلاقی نمیکنند، میتوانیم حذف کنیم. بازار انرژی را با عنوان بورس انرژی که پیشتر اسم آن بورس برق بود، میتوانیم حفظ کنیم. بنابراین باید در ایران مثل دنیا، تولیدکننده برق یا نیروگاه با خریدار بزرگتر برق قرارداد خرید برق ببندد؛ بعد هم خریدار شرکت انتقال یا توزیع برق، بسته به نیازی که دارد، قرارداد ببندد و پول آنها را پرداخت میکند و تمام. خانوارها و مصرفکنندگان کوچک هم از عمدهفروش برق میخرند و مسالهشان حل میشود. اگر مازاد یا کسری داشته باشد یا در ساعات پیک میتوانند از بورس برق نیازشان را تامین کنند.»
عبدهتبریزی یادآور شد: «وضعیت فعلی این است که ملاحظه میکنید. میگویند 92هزار مگاوات ظرفیت نامی و موجود است. یک مقداری از این ظرفیت تجدیدپذیر است که مهم نیست. تولید برق کشور در سال نیز 333 هزار میلیون کیلوواتساعت است. اگر ظرفیت واقعی را در سطح 70 هزار در نظر بگیریم و تمام ساعات روز نیروگاه کار کند، میزان برق باید دو برابر این رقم باشد. بنابراین چیزی حدود کارکرد 54 درصد از ظرفیت مستقر را داریم که این رقم تقریبا به رقم دنیا نزدیک است.»
محمد مروتی هم در این نشست با توجه به موارد یادشده گفت: «مهمترین سوال درباره سیستمهای یارانهای انرژی این است که قیمت حاشیهای چه خواهد بود؟ یعنی ما چه بخواهیم چه نخواهیم قیمتهای حاشیهای محقق خواهد شد. گاهی دولت اعلام میکند که میخواهم هدفگذاری قیمت گاز و برق و بنزین و... را فلان عدد تعیین کنم. اما گاهی هم اعلام نمیکنیم، ولی تاکید من این است که آنچه صنایع و خانوادهها بر اساس آن تصمیم میگیرند و عمل میکنند این است که واقعا قیمت حاشیهای در بازار چقدر است؟ گاهی قیمت فوب ملاک است. گاهی 50 درصد آن قیمت فوب است... اما گاهی یک سازوکار تعریف میکنیم و بر اساس آن سازوکار قیمت حاشیهای درخواهد آمد و بازار بر اساس آن عمل خواهد کرد. تابلوی سبز بورس مثال خوبی است. الان دولت یک قاعدهای گذاشته است، آنهایی که بالای 10 مگاوات مصرف دارند، مثلا امسال یک درصد، سال دیگر دو درصد و سال بعد پنج درصد از مصرفشان را بیایند و از این بازار خرید کنند. این روش نشان میدهد که حجم تقاضا چقدر است. وقتی تقاضا مشخص است، عرضه نیز مشخص میشود و در نتیجه قیمت واقعی هم درمیآید. پیک این مساله دست دولت است و دولت باید در این زمینه تصمیم بگیرد. اینکه فرمودند در بازار مشخص خواهد شد، بسته به این است که دولت از چه بازاری از چه مقدار و تقاضا و عرضههایی را به سمت آن بازار سوق دهد و بر اساس آن قیمت تعیین خواهد شد. مستقل از هر روشی ما باید یک دید واقعی نسبت به قیمت داشته باشیم که این قیمت به چه سمتی خواهد رفت. باید درباره این قیمت آمادگی داشته باشیم.»
این صاحبنظر حوزه اقتصاد انرژی همچنین تاکید کرد: «من تاکید میکنم این مدل بازار سبز بورس خیلی اتفاق مثبت و مفیدی است. صنایع را ملزم کردهاند که یکدرصدی از نیازشان را آنجا خرید کنند. هر کسی هم نرود و بخرد وزارت نیرو به صورت اتوماتیک متوسط قیمت قبل را بررسی میکند و در قبض برق آن اعمال میکند. در واقع سازوکاری مثل بسیاری از بازارهای دنیا[ ایجاد شود چرا که] یک بازاری رفرنس واقع میشود، اما بسیاری از معاملات خارج از این بازار انجام میشود، اما به همین بازار ایندکس میشوند. این سازوکار راه را برای اینکه شما براساس یک منطق برنامهریزیشده، کشف قیمت کنید، باز میکند. بنابراین صنایع بزرگ ممکن است خودشان بخواهند[به این بازار] ورود کنند و خانوارها و صنایع کوچک ممکن است برایشان بهصرفه نباشد که بخواهند وارد این بازار شوند.
به عقیده مروتی، مساله دیگر این است که باید به جایگزینها دقت شود. در صحبت آقای افشار نیز بود که اگر دولت برق را گران کند، اما گاز گران نشود، مردم ژنراتورهایی تعبیه میکنند که گاز را مستقیما به برق تبدیل میکند. بسیاری از صنایع بزرگ همین الان این ظرفیت را دارند. ولی اگر این روش سیستماتیک باشد و مردم بتوانند پیشبینی کنند که در بلندمدت این اتفاق میافتد، [آنها اقدام خواهند کرد.] بنابراین مردم از همین لولههای گاز خود شروع به تولید برق میکنند. نکته این است که اصلاح قیمت گاز و برق باید طوری باشد که مشکل پیش نیاید.»
این استاد دانشگاه گفت: «دادههای گزارش پارسال یک موسسه مشاوره که تخصصی روی انرژی کار میکند، نشان میدهد؛ برای نخستینبار انرژیهای تجدیدپذیر با انرژیهای فسیلی در تولید برق برابر شدند. یعنی اینکه نیروگاه حرارتی برای حل مساله برق بسازیم در افق 10 تا 15 هزار مگاوات اساسا بلاموضوع است.[بالاتر از این عدد] تا بخواهیم نیروگاه بسازیم مساله باتری در دنیا حل شده است. دیگر بعد از این نیروگاه حرارتی در دنیا ساخته نخواهد شد. بخش نیروگاه حرارتی در دنیا منقرض خواهد شد. به جز جاهایی در قطب و جاهایی که اصلا خورشید وجود ندارد ممکن است نیروگاه حرارتی بسازند.»
مروتی با اشاره تحول ساختاری انرژی در جهان تاکید کرد: «اتفاق بزرگی در زمینه انرژی دارد رخ میدهد. پارادایم دنیا به سمت انرژی خورشیدی رفته است. این امر مسلم غیرقابل انکار است. ما گریزی نداریم جز اینکه روش تولید انرژی را به سمت تولید انرژی خورشیدی تغییر دهیم.»
مسعود نیلی نیز با اشاره به نکاتی که در ابتدای بحث آمد تاکید کرد: «اینطور که متوجه شدم شما راجع به دو مکانیسم صحبت کردید. یکی اینکه برق خورشیدی وارد چرخه تولید برق شود و این شکاف بزرگی را که وجود دارد پوشش دهد. منتها تمرکز بر حوزه صنایع باشد. اشاره کردید که میتوان از این مسیر طی سه سال 30 هزار مگاوات ظرفیت تولید برق ایجاد کرد؛ همین که آقای دکتر مروتی هم گفتند و شما هم تاکید کردید که برق خورشیدی ارزانشده و خیلی در دسترس است. بنابراین این تکنولوژی را میتوان آورد و از آن کمک گرفت. البته سرعت کار هم که میفرمایید خیلی زیاد است که در ادامه راجع به عدد آن صحبت میکنم. دوم مکانیسم قیمت برق در همین ۹۲ هزار مگاوات موجود است که این را هم بر اساس نیاز بخش خانوار توضیح دادید که همان سهمیه به ازای هر کنتور در نظر گرفته شود. مثلا تا یک مقدار کیلووات ساعت مانند پیشنهادها درباره بنزین، سهمیه داده شود و بعد امکان خرید برای کسانی که بیشتر مصرف میکنند و امکان جبران برای کسانی که کمتر مصرف میکنند بهوسیله یک بازار فراهم شود.»
وی تصریح کرد: «به نظرم آن دو مطلب مهم که دوستان اشاره کردند، خیلی تعیینکننده است. یکی اینکه وقتی ما این تغییر را ایجاد میکنیم، قیمتی که از درون این مدل در خواهد آمد، حدودا چه نسبتی با قیمت موجود دارد؟ حدس من این است که تغییر قابل توجهی میکند. بنابراین باید دید که آیا دولت چنین ظرفیت پذیرشی دارد یا ندارد که این قیمت را بپذیرد. دوم هم همانطور که آقای دکتر مروتی اشاره کردند، نمیتوان راجع به برق بدون گاز صحبت کرد. این دو باید با هم دیده شوند. چون گاز هم خیلی مهم است و الان ۷۰ درصد سبد انرژی ما را تشکیل میدهد. ما وقتی که راجع به برق صحبت میکنیم، یعنی راجع به همین ۹۲ هزار مگاوات صحبت میکنیم، اما وقتی راجع به گاز صحبت میکنیم، منظورمان فقط گاز نیروگاه نیست. باید بهطور کلی راجع به گاز حرف بزنیم. چون با هر تغییری در مکانیسمهای موجود درباره برق، تقاضا میتواند از جایی به جای دیگر شیفت کند. بنابراین خواهناخواه باید به سمت یک بسته سیاستی بزرگتر حرکت کرد که فرآوردههای هیدروکربنی را هم در نظر بگیرد. کل گاز و کل برق به نظرم باید با هم دیده شوند و این اجتنابناپذیر است.»
نیلی سپس افزود: «حالا وقتی راجع به گاز هم صحبت میکنیم که آن هم قاعدتا شبیه همین پیشنهادها درباره برق است، دوباره باید قسمت خانوار را در نظر گرفت. باز میشود همان سهمیه را در نظر گرفت و بگوییم بالاتر از آن بخرد و پایینتر از آن بفروشد. منتها آنجا باز حدس من این است که احتمالا با پیشنهادی چهار، پنج برابری، قیمت باید برای گاز و برای برق هم تغییر کند. بنابراین باید دید که از نظر فضای فکری و فضای ذهنی که در سیستم تصمیمگیری ما وجود دارد، چقدر با شکل موجود قابل پذیرش است. تجربه خود من این است که وقتی ما ایدهای را به دست سیستم تصمیمگیری میدهیم، خروجی آنکه بیرون میآید دیگر طوری است که اصلا هیچ مسوولیتی را نمیتوان درباره آن بر عهده گرفت. درباره قیمت میگویند مگر چنین قیمتی ممکن است؟ وقتی راجع به انرژی خورشیدی صحبت میکنید، وزیر صنعت میگوید ما همه تجهیزات را میتوانیم در داخل تولید کنیم. این اتفاقات بارها رخ داده است. آقای مهندس دوستحسینی خودشان در وزارت صنایع مشغول بودند و میدانند که چند دهه است وزیر صنعت و وزیر نفت و وزیر نیرو بر سر اینکه نیروگاه را وزارت صنعت بسازد یا نیروگاه را از خارج وارد کنند، با هم درگیر هستند.»
وی در نهایت بحث خود را به این شکل پایان داد: «باید دید گلوگاه ما که کیفیت حکمرانی است، چقدر میتواند درست تصمیم بگیرد. معمولا ما سطح تصمیمها را پایین میآوریم و انتهای موضوع این میشود که تصمیم میگیرند به صندوق توسعه ملی بگویند اینقدر وام به یک جایی بدهید تا آنها بروند و این تجهیزات را تولید کنند یا بیاورند. بنابراین سوال من این است که اولا آن قسمتی که میخواهد مکانیسم یارانه برق را اصلاح کند، بهطور اجتنابناپذیر باید همه را در بسته بزرگتر ببیند یا خیر؟ فقط هم خانوار را نمیشود دید. بزرگترین مصرفکننده برق ما صنعت است، در این مکانیسم جدید باید دید صنعت چقدر به سمت انرژیهای خورشیدی شیفت میکند. در آن بخش از گزارش که مربوط به ۳۰ هزار مگاوات انرژی خورشیدی است، باید توجه داشت که وقتی بهطور کلی میگوییم یک بسته سیاستی را ارائه میکنیم که برق خورشیدی با توجه به همین روند تکنولوژی به جریان بیفتد. همانطور که گفته شد الان جدا جدا افراد و گروهها میروند و مذاکره میکنند. به قول معروف از زمان آغاز تا الان ۹۲ هزار مگاوات ایجاد کردهایم، میگوییم ظرف سه سال آینده میخواهیم ۳۰ هزار مگاوات ظرفیت ایجاد کنیم، یک قسمت آن «سمت عرضه» است که بگوییم چطور میتوانیم این ظرفیت را ایجاد کنیم و اینها را بیاوریم و یک قسمت آن «سمت تقاضا» است که باید ببینیم کدام صنایع هستند که استفادهکننده برق خورشیدی خواهند بود. خود این صنایع الان در چه وضعیتی به سر میبرند.»
احمد داوودی، نایبرئیس اسبق شورای رقابت نیز در این نشست به ذکر نکاتی پرداخت و گفت: «اگر بخواهیم کمبود و معضل انرژی را حل کنیم، به نظر نمیرسد با این طرح خیلی به ناترازی انرژی کشور کمکی شود. ولی برای] رفع[ عدم تعادل کمبود برق در شرایط پیک کاملا موثر است. اتفاقا مشکل ما همین است. یعنی برای برق پایه مشکلی نداریم؛ ولی برای برق پیک که با تحولات الگوی مصرف و رفتارهای مصرفی خانوارها، زمان آن تغییر کرده است. بهعنوان مثال قبلا شب تابستان به اصطلاح پیک مصرف بود، ولی حالا این پیک در ظهر تابستان اتفاق میافتد. دلیل آن هم این است که خنککنندههای جدید برقی شدیدا زیاد شده است. بنابراین اتفاقا تولید انرژی خورشیدی میتواند این مساله را برای ما حل کند. امیدواریم به هر ترتیبی که این مدل پا بگیرد بتواند ما را از نیروگاههای حرارتی و گازی نجات دهد.» وی تصریح کرد: «پارسال ما در پیک ۲۰هزار مگاوات کمبود برق داشتیم؛ ولی احتمالا تا 3سال آینده که این پیشنهاد اجرا شود، نیاز ما به همان ۳۰هزار مگاوات پیک تابستان خواهد رسید. منظورم این است که این اعداد پرت نیستند. اما در نهایت هر هدفی که میگذاریم به آن نمیرسیم و به عدد کمتری میرسیم که باید به این موضوع توجه کرد. اما نکته مهمتر این است که چه کسی میخواهد این هزینه را بپردازد؟ در کدام بازار باید این برق عرضه شود؟ متقاضی این سرمایهگذاری چه کسی است؟ آیا صنایع بزرگ کشور باید همه این هزینه را متحمل شوند و صنایع بزرگ کشور چقدر میتوانند این شرایط را تحمل کنند؟ در یکی دو سال گذشته آمدهاند و به صورت به اصطلاح دستوری و حکمی به صنایع گفتهاند که باید بروید و خودتان نیروگاه بزنید. حالا خورشیدی و غیرخورشیدی. بعضی رفتهاند و اقداماتی انجام دادهاند اما شکل دستوری واقعا از منطق اقتصاد فاصله دارد و معلوم نیست به جایی برسد. باید آن چارچوب بازاری دیده شود.»
محمدمهدی بهکیش نیز در پایان با یادآوری اهمیت موضوع ناترازی گفت: «اطلاعات خیلی خوبی در این نشست مطرح شد. اما یک طرف قضیه را اصلا ندیدیم؛ آن هم اینکه افزایش هزینه چندبرابری را چه کسی میخواهد پرداخت کند؟ این هزینه را خانوار میخواهد پرداخت کند؟ اگر درآمد خانوار افزایش پیدا نکند ما مشکلات اجتماعی شدیدی پیدا خواهیم کرد و در این صورت این طرح قابل اجرا نیست. از نظر فنی ممکن است مسائل حل شود؛ ولی فاینانس این کار خیلی مشکل دارد و از سویی میخواهیم این برق را بفروشیم. وقتی قیمت بالا برود و بهطور طبیعی وقتی گاز و برق با هم دیده شود، هزینه کارخانهها و قیمت تمامشده هم بالا میرود و هزینه تمامشده روی کالا میآید. بنابراین هزینه کالا را باید مصرفکننده پرداخت کند. این تورم را چه کسی میخواهد در این جامعه تحمل کند. بنابراین به نظر من اگر بخواهیم این راهحل را اجرا کنیم باید یک افزایش درآمد را هم در نظر بگیریم. افزایش درآمد هم جز اینکه راه تجارت را باز کنیم، شدنی نیست. ما راه دیگری نداریم.»
این اقتصاددان گفت: «راه آسانتر این است که مردم به سمت تجارت بروند و خردهصادرات اتفاق بیفتد و مردم با این خردهصادرات و از از بازارهای دیگر پول دربیاورند و بعد بتوانند هزینههای بالاتر را تحمیل کنند. من فکر میکنم بدون اینکه طرف درآمد را نگاه کنیم، این کار هم از نظر اقتصادی آب در هاون کوبیدن است. از نظر فنی البته مشکلات خاصی وجود دارد. ولی از نظر اقتصادی این ایده به نظر من در جامعه قابل اجرا نیست.»