چهارچوببندی معنایی انگاره مذاکره - ایجاد گشایش
روزنامه جوان نوشت:
چرا «انگاره ایجاد گشایش از طریق مذاکره» در این چند ماه و بعد از بروز بحرانهای مصنوعی و دستساز مانند قطعی برق، افزایش یکباره قیمتها، افزایش تجمعات و بینظمی در مدیریت اجتماعی، برجستهسازی میشود، تا جاییکه لشکری از مدیران اجرایی، سیاسی و صاحبنظران رسانهای به صورت پرحجم برای برون رفت از مشکلات، مجدد نسخه مذاکره میپیچند؟ تکرار همان نسخههای تجربه شده و شکست خورده که در دهه ۹۰ طیفی از مدیران اجرایی به پشتوانه شبکه رسانههای در اختیار، انگاره ضرورت مذاکره را چهارچوببندی کردند و در نهایت در پایان کار، دولت دوازدهم به عبرت در تاریخ مدیریت اجرایی کشور تبدیل شد.
جا دارد مجدد در معنا و اطراف مفهوم انگارهسازی تأمل کنیم: در انگارهسازی ما با بازتاب واقعیات سروکار نداریم بلکه واقعیتها دستکاری شده و همراه با تفسیری پنهان ارائه میشوند. انگارهسازی تکنیک و البته کلید معنیسازی در ادراک است. انگاره برداشتی غیرواقعی است که فرستنده پیام به شکلی هدفمند برای گمراه کردن مخاطب ارائه میکند. انگارهها برای خلق هویت یا منزلت، جهت القای یک مفهوم یا برای ترفیع یا تنزل دادن یک روایت ساخته میشوند.
والتر لیپمن در موضوع افکار عمومی، شرح میدهد که چگونه تصاویری که در ذهن ما شکلگرفتهاند، رفتارها و کنشهای ما را جهت میدهند. لیپمن این تصاویر را شبهواقعیت نام مینهد. او معتقد است که بین آنچه به ذهن مخاطب القا میشود و آنچه در عالم واقع وجود دارد، فاصله است. یکی از ظریفترین کارهایی که رسانه در سازوکار انگارهسازی انجام میدهد سرکوب افکار از طریق حذف حقایق است که گاه بخشی از آن را حذف و گاه بخشی غیرواقعی به آن اضافه میکند. علاوه بر آن تغییر یک انگاره در ذهن مخاطب گاه منجر به تغییر تصورات از پیرامون و محاسبات میشود.
شاید الان بهتر درک شود که چرا انگاره مذاکره- ایجاد گشایش در ذهن و ادبیات برخی مسئولان مجدد بازسازی میشود. حالا اگر از انگاره ضرورت مذاکره برای ایجاد گشایش فاصله بگیریم در آن سو، صحنه را چگونه میبینیم؟ با امریکایی مواجه هستیم که تعارفات دیپلماتیک را کنار گذاشته و حتی برای پیشبرد مقاصد، به شعارهای دو سه دهه پیش مانند آزادی و حقوقبشر هم بیتوجه است، نقاب از چهره و دستکش مخملین از دست چدنی برداشته و علنی و با قلدری از مکزیک و پاناما تا کانادا و گرینلند را مطالبه میکند. در عین حال تمام قد از جنایات ضدبشری رژیم صهیونیستی و کشتار هزاران هزار زن و بچه حمایت و با وقاحت تمام حتی دادگاهی را که این جنایات را محکوم میکند، هم تحریم میکند.
هر کشوری که با او وارد مذاکره شده به پادگان نظامی امریکا تبدیل شده و در هیچ مذاکرهای منافع و خواسته طرف مذاکره محقق نشده، حالا چگونه و بر اساس کدام تجربه موفق، مجدد انگاره مذاکره- ایجاد گشایش با قالب مذاکره شرافتمندانه چهارچوببندی میشود؟ آن هم در شرایطی که هیچ گاه در تاریخ، امریکا تا این اندازه بیشرافت، منفور و رسوا نبوده است.
******
پیام مهم سپاه به دوستان و دشمنان
روزنامه قدس نوشت:
اخیراً نیروی هوافضای سپاه پاسداران با انتشار تصاویری از شهر جدید موشکی خود رونمایی کرد. سرلشکر حسین سلامی فرمانده کل سپاه پس از بازدید از این مکان که در دل کوهها ساخته شده، گفت: «هر روز در اقصی نقاط این سرزمین به تعداد سامانهها و موشکها اضافه میشود. رشد همه اجزای قدرت ما بهروز است، اما قدرت موشکی واقعاً هر روز هم در کمیت، کیفیت، مهارت و طراحی افزایش مییابد.»
ساخت و گسترش پایگاههای زیرزمینی چه در حوزه موشکی، پهپادی و حتی جنگندهها ظاهراً به یک راهبرد مهم در نیروهای مسلح برای حفاظت از تجهیزات راهبردی در مقابل حملات احتمالی دشمنان تبدیل شده است. بنابراین به نظر میرسد پایگاهی که بهتازگی از آن رونمایی شد تنها مقر زیرزمینی نیست و تهران به صدها پایگاه از این دست تجهیز شده است. اتفاق اخیر در حالی است که طی یک هفته گذشته، پهنه گسترده جغرافیای ایران اسلامی شاهد برگزاری چندین رزمایش مهم بوده که هر یک درصدد انتقال پیامهای خاصی به بیگانگان بوده و نشان از قدرت و آمادگی بینظیر نیروهای مسلح ایران برای مقابله با تهدیدات منطقهای و جهانی دارد.
انجام مانورها و اقدامات برنامهریزی شده نظامی در شرایط حساس منطقهای، پیامهای قدرتمندی به دشمنان جمهوری اسلامی ارسال میکند. نخست نشان آمادگی کامل ایران برای پاسداری و دفاع از حاکمیت و تمامیت سرزمینی خود که بیانگر آن است تهران میتواند هرگونه تهدید را با قدرت و دقت پاسخ دهد. از سوی دیگر این اقدامها سیگنالی روشن به جهانیان است مبنی بر اینکه ایران کشوری با اراده و توان دفاعی مستحکم است که در برابر هرگونه فشاری از سوی دشمنان خود مقاوم خواهد ماند.
دکتر محمود واثق، کارشناس مسائل دفاعی و امنیتی در گفتوگو با قدس، ضمن بیان این نکات، با اشاره به اهمیت اقدامات نظامی و بهویژه رونمایی از شهر موشکی جدید، گفت: ایران طی سالهای اخیر، در زمینههای مختلف دفاعی به ویژه در حوزه موشکی و پدافند هوایی و راداری پیشرفتهای چشمگیری داشته است. رونمایی از شهرکهای موشکی با انواع موشکهای سنگرشکن و با اندازه و بردهای گوناگون و همچنین سامانههای پدافندی که در رزمایشهای چندگانه ظهور و بروز داشت؛ یعنی اینکه تهران از قدرت و توانمندیهای پیشرفته دفاعی برخوردار است و میتواند بهخوبی و بهگونهای کامل از حریم هوایی خود دفاع کند.
دانشیار دانشگاه تهران در مورد اهداف و دستاوردهای رزمایشهای مختلف، افزود: این رزمایشها به نوعی نمایش قدرتی در مقابل توهمات محور غربی – عبری است. رژیم صهیونیستی مدعی است در حمله هوایی دو ماه پیش توانسته به مراکز موشکی و پدافند ما خسارت وارد کند، اما رخدادهای جاری نشان می دهد رؤیاهای شوم آنها هیچگاه تعبیر نخواهد شد و ایران ما همیشه سربلند بوده و محورمقاومت به هیچوجه تضعیف نشده است.
******
تعطیلی خیلی هم خوب است؛ اما به بانکها بگویید سود نگیرند!
روزنامه سیاستروز نوشت:
تعطیلیهای دوباره؛ مثل همیشه با توجیه آلودگی هوا و مدیریت مصرف انرژی! آنچه که مسلم است مردم ما با تعطیلی مشکلی ندارند و حتی به طنز هم میگویند «برویم تقویمی بخریم که تعطیلاتش بیشتر باشد!» اما همین مردم و همین دانش آموزان نمیدانند که هر روز تعطیلی فقط یک هزار میلیارد تومان به آموزش و پرورش لطمه و خسارت وارد میکند! ممکن است بخشی از مردم با تعطیل شدن عزم سفر کنند و راهی شمال و جاهای دیگر شوند اما بخشی دیگر قطعاً و یقیناً به خاک سیاه مینشینند.
کارفرمایی که واحد تولیدیاش کار نمیکند، درآمدی ندارد، تولید ندارد، فروشی ندارد اما باید حقوق کارگر بدهد،حق بیمه بدهد، پول آب و برق و گاز بدهد و مهمتر از همه اقساط وامهای سنگینی که گرفته است را بدهد!آن بیچارهای که در دستگاه قضایی شکایتی داشته و حالا بعد از چند ماه یا چند سال معطل ماندن در نوبت دادرسی، برای روز شنبه وقت رسیدگی داشته است، با اعلام خبر تعطیلی ناگهانی اگر تا حالا سکته نکرده شانس آورده! هزاران وکیلی که آماده شده بودند روز شنبه از موکلین شان در محاکم قضایی دفاع کنند حالا با تعطیلی شنبه باید صبر کنند تا نوبت جدید رسیدگی برای پروندههایشان تعیین شود!
به راستی کارشناسان امر و متخصصین اقتصاد برای این نابسامانی و هرج و مرجی که در دستگاه قضایی ایجاد میشود چه عدد و ارقامی را به عنوان خسارت به شهروندان تعیین میکنند؟ طی یکماه گذشته شرایط کشور به گونهای شده است اگر دولت تقویم روزهای کاری را منتشر می کرد مردم خیلی بهتر برای ادامه عادی زندگیشان برنامه ریزی و تصمیم گیری میکردند. این چه تعطیل کردنی است که استاندار تهران علناً اعتراف میکند؛ «تعطیل کردیم تا مصارف انرژی کاهش یابد اما در این یک هفته تعطیلی، مصارف بیش از حد معمول شد؟!» پس میبینید که تعطیل کردن هم جواب نداده و چاره کار را باید جای دیگر جستجو کرد.
حرف مهم این وقایع از زبان صنعتگران بازرگانان و دست اندرکاران امر تولید و حتی کسبه خرده پا این است که دولت کشور را تعطیل می کند و ما از کار و زندگی میافتیم، ولی بانکها در روزهای تعطیل هم از ما طلب قسط و بهرههای گزاف میکنند! لااقل دولت و بانک مرکزی دستور دهند سود، بهره اقساط و دیرگرد این ایام از وام گیرندگان مطالبه نشود و معلوم نیست پاسخگوی این سیاست یک بام و دو هوا کیست؟ اگر واقعا قرار است طی دوماه آینده که فصل سرماست باز هم شاهد تعطیلی کشور باشیم از همین الان تقویم کاری را برای اطلاع عموم منتشر کنند تا مردم از بلاتکلیفی و اخبار ناگهانی و «یهویی» خارج شوند و بدانند برای زندگیشان چه تصمیمی بگیرند!
******
سخنان ظریف درباره مذاکره با آمریکا کیهان را عصبانی کرد
روزنامه کیهان نوشت:
محمدجواد ظریف در گفتوگویی که از سوی سایت جماران منتشر شده، اظهار میکند: «علاقه من به امام خمینی از پیش از انقلاب در مدرسه علوی شکل گرفت... امام یک قدرت معنایی را در عرصه بینالملل ایجاد کرد. از دیدگاه رئالیستها یک مفهومی به اسم «قدرت نرم» وجود دارد که مربوط به دهه ۹۰ میلادی است و امام حدود یک دهه از متفکرین روابط بینالملل که وارد این حوزهها شدند، جلوتر بود. پیامی که امام به گورباچف میدهد نشاندهنده این است که ایشان درباره یک چیزی به باور رسیده است... یک وقتی من یک جملهای گفتم و خیلی به من حمله کردند. بعدا ۵ ـ ۶ جمله از حضرت امام آوردم که عین همان را گفتند که این سلاح ما نیست که ما را پیروز میکند؛ بلکه این ایمان و مقاومت مردم ماست که ما را پیروز میکند. واقعا آنچه که انقلاب اسلامی را به منطقه فرستاد و پیامی که باعث شد مقاومت شکل بگیرد، قدرت ایمان و باور داشتن مردم است.»
او با بیان اینکه اکنون وقت پرش است، گفت: «با این اعتماد به نفس بیاییم مبانی امنیت که اعم از اقتصاد و معیشت و ارتباطات خوب باشد و دیدن همه چیز به عنوان فرصت را تقویت کنیم. ما دیگر نیاز نداریم نگران اینترنت باشیم؛ نگران خانمها باشیم؛ اینها همه برای ما فرصت هستند... ما اگر واقعا به مبانی فکری امام و رهبری اعتقاد داشته باشیم، میبینیم که آنچه ما را سرپا نگه داشته، همین خودباوری بوده و این خودباوری خیلی مهم است. یعنی اگر من بخواهم امام را با یک کلمه تعریف بکنم، میگویم خودباوری و آن هم خودباوری که متکی به خداست؛ یعنی شما بهخاطر اینکه «لا مؤثر فی الوجود الا الله» میبینید دیگر برای دیگران خیلی ارزش و اعتباری قائل نیستید؛ میگویید من با اعتماد به خدا و با توکل به خدا میتوانم.»
وی سپس در توجیه مذاکره مجدد با آمریکای عهدشکن آن هم در دولت ترامپ گفته است: «کسی که به خودش اطمینان دارد، هراسی برای مذاکره ندارد. به شرطی که طرف مقابل آمادگی داشته باشد که از موضع برابر و با احترام متقابل وارد مذاکره شود. غرب چگونه میتواند به خودش اجازه بدهد که در مقام مدعی ظاهر شود؟»
آقای ظریف در این گفتوگو در حالی به ستایش از امام و رهبری پرداخته که نیک میداند مبنای امام و رهبری عدم اعتماد مطلق به شیطان بزرگ بوده و حال آن که توافق برجام، بر مبنای اعتماد به آمریکا تدوین شده است. او در حالی از باور امام و اعتماد به مردم سخن میگوید که میداند هم خودش و هم برخی دیگر از مدعیان اعتدال و اصلاحات، بارها برای جا انداختن انفعال در مقابل آمریکا و اروپا، وانمود کردند مردم از مقاومت در میدان خسته شدهاند و حال آن که خودشان خسته بودند و نه مردم. در حالی که امام میفرمود ما آمریکا را زیر پا میگذاریم و آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند، مدعیان اعتدال و اصلاحات گفتند آمریکا کدخداست و بدون رابطه با او نمیشود سر کرد و «آیا شما فکر کردهاید که آمریکا که با یک بمبش میتواند تمام سیستمهای نظامی ما را از کار بیندازد، از سیستم نظامی ما میترسد؟». از سوی دیگر اگر بنا بود برنامه انفعالی دولت روحانی طبق نقشه غرب پیش برود، پس از تعطیلی و واگذاری برنامه هستهای، نوبت به مذاکره و واگذاری برنامه نظامی و موشکی در برجام ۲ و ۳ میرسید و آنگاه کشور نمیتوانست در برابر تهدیدات دشمن از خود دفاع بکند.
******
تفسیر سوم حوادث منطقه
روزنامه جمهوریاسلامی نوشت:
عدهای درباره حوادث منطقه به ویژه لبنان و سوریه معتقدند جبههای که در برابر رژیم صهیونیستی و حامیان منطقهای و غربی این رژیم ایستادگی میکند دچار شکست شده است. فروپاشی رژیم اسد در سوریه و انتخاب جوزف عون، فرد مورد نظر آمریکا و عربستان به ریاست جمهوری سوریه، ازجمله دلایل تکمیلی اصحاب این نظریه است. در مقابل، عدهای معتقدند آنچه در لبنان و سوریه اتفاق افتاده عارضهای موقتی است که چه بسا مقدمهای باشد برای تقویت جبهه مقاومت و وارد شدن ضربههای سنگینتر و کاری بر مجموعهای که از مثلث صهیونیسم، حامیان غربی و همراهان منطقهای آن تشکیل شده است. بنابراین، نهتنها شکستی در کار نیست بلکه باید حوادث اخیر منطقه را مرحلهای از بازیابی قدرت جبهه مقاومت دانست.
طرفداران این دو تفسیر نقطه نظرهای خود را عین واقعیت میدانند و حاضر نیستند درباره این دریافتها تجدید نظر کنند. همین خودداری از بازنگری، نشان میدهد نوعی خواست قلبی اصحاب این دو تفسیر بر ذهن آنها حاکمیت دارد و نمیتوان این تفسیرها را صد درصد منطبق بر واقعیت دانست. تفسیر سوم اینست که دشمنان استقلال ملتهای منطقه و دستنشاندگان منطقهای آنها در مرحله کنونی به موفقیتهائی دست یافتهاند که تعبیر دیگر آن شکست مدافعان استقلال و آزادگی ملتهاست. این واقعیت را نمیتوان انکار کرد که رژیم صهیونیستی، آمریکا، گروههای تروریستی-تکفیری و حامیان منطقهای آنها در مرحله کنونی به بخش قابل ملاحظهای از اهداف خود رسیدهاند.به این سوال هم نمیتوان پاسخ قطعی داد که این پیروزی آنها تداوم خواهد یافت یا در آینده نزدیک اوضاع تغییر خواهد کرد. پاسخ این سوال و چگونگی شکلگیری مسیر آینده حوادث منطقه به این اصل بسیار مهم بستگی دارد که تصمیمگیرندگان جبهه مقاومت چقدر آمادگی برای تجدید نظر در سیاستهای خود داشته باشند. آنها اگر بپذیرند که اشتباهات غیرقابل انکارشان باعث شکست در لبنان و سوریه شده، این احتمال وجود خواهد داشت که موفقیت کنونی مثلث ضد جبهه مقاومت یک امر موقتی باشد و زمینه برای وارد کردن ضربههای کاری بر پیکر این مثلث فراهم گردد.
اکنون منطقه با چند واقعیت تلخ مواجه است که انکار یا توجیه آنها هیچ مشکلی را حل نخواهد کرد. در لبنان، ژنرال جوزف عون که رسماً مهره مورد نظر آمریکا و عربستان است، به کاخ ریاست جمهوری راه یافته است. به قدرت رسیدن جوزف عون فقط به معنای سلطه آمریکا و عربستان بر لبنان نیست، بلکه به معنای نفوذ رژیم صهیونیستی در بالاترین نقطه مدیریت لبنان هم هست زیرا کسی که مهره آمریکا باشد نمیتواند از اسرائیل فرمانبری نکند.
در سوریه، اعتماد به روسیه ریشه اصلی وقایعی بود که به فروپاشی رژیم اسد منجر شد. افرادی بودند که خطری ناشی از بحران اقتصادی سوریه، تبعیض کشنده در این کشور، خریده شدن ارتش و خیانت روسیه در مراحل مختلف را گزارش میدادند ولی کسی حاضر نشد به این گزارشها ترتیب اثر بدهد و این دردها را درمان کند. فروپاشی رژیم اسد را فاجعه و شکست نمیدانیم ولی نمیتوانیم سلطه آمریکا، اسرائیل، ترکیه و تروریستها بر سوریه را فاجعه و شکست ندانیم. پذیرفتن این واقعیتها و سپس برخوردار بودن از اراده تجدید نظر در سیاستهائی که منجر به پدید آمدن حوادث تلخ لبنان و سوریه شدهاند، تنها راه امکانپذیر ساختن جبران شکست است. مقاومت در برابر پذیرش این واقعیتها قطعاً به نفع جبهه مقاومت نخواهد بود.
******
سلبریتینماهایی که بویی از فرهنگ نبردهاند
خبرگزاری فارس نوشت:
شاید دنیای پر زرقوبرق بازیگری و پرده جادویی سینما، جاذبههایی برای بسیاری از مخاطبان داشته باشد اما گاهی در پس این ویترین به ظاهر جذاب، رازهاییمگو از زندگی شخصی و حرفهای سلبریتینماها بروز پیدا میکند که مصداقی است از همان ضربالمثل معروف «آواز دهل از دور خوش است». شکی نیست که سینمای ایران از گذشته تا به امروز، بازیگرانی بزرگی به خود دیده که فارغ از حواشی مختلف، کارنامه درخشانی از خود به جای گذاشته و در ابعادی نیز از صلاحیت لازم برای تبدیل شدن به الگوهایی حقیقی برخوردارند اما در مقابل کم نداشتهایم چهرههایی که محبوبیتشان را بیشتر مدیون شاخصههای ظاهری خود هستند تا هنر بازیگری و اخلاق حرفهای که همین نیز از آنها ستارههایی میسازد که از دور برای طرفدارانشان چشمک میزنند و ماهیت واقعیشان، تطابقی با آن دورنمای زیبا ندارد. این را وقتی بیشتر میفهمیم که خود این بازیگران، لب به اعترافاتی باز میکنند که بسیار قابلتأمل است.
در واقع شخصی مثل مهناز افشار که دورانی به ستاره محبوب گیشهها تبدیل شده بود و در حوالی دهه۸۰، خیلی از جوانان را شیفته شهرت بازیگری کرد، حالا صرفا مهاجری است در کشوری دیگر که این روزها کل هنر بازیگریاش به حضور گاه و بیگاه در برنامههای ماهوارهای و فضای مجازی خلاصه میشود که اتفاقا در یکی از همین حضورها نیز از گذشته و روابطی پرده برمی دارد که نه تنها توفیق چندانی در جذب مخاطب ندارد، بلکه با آن ادبیات ناپخته، لحن غیرموقرانه و رفتار غیرحرفه ای، ارزشهای اخلاقی را نیز زیرسوال میبرد، تا جایی که حتی داد سینا ولی الله مجری برنامه معلوم الحالی را که خودش فحش و هتاکی را محوریت برنامه قرار داده، درمی آورد!
مهناز افشار در این برنامه بدون توجه به اخلاقیات و به اسم روشنفکری، از رابطه خود با دو بازیگر مرد ایرانی میگوید و ابایی از این رفتار غیرفرهنگی و عواقب آن برای این بازیگران که خودش را دوست آنها میداند، ندارد. چهبسا که شاید اگر از مجری برنامه تذکر نمیگرفت که «خواهش میکنم آقای…الان پدر یک فرزند است»، به حرفهای خود پیرامون رابطهاش با بازیگران و شکستن حریمهای شخصی آنها پایان نمیداد. به واقع این بازیگر با آن ادبیاتی که نشانی از کمالات ندارد، به خطاهای اخلاقی خود از دوران نوجوانی تا بازیگریاش میبالد و با افتخار از روابط آزادانه متعدد و چندین ازدواج قبل از ازدواجش با یاسین رامین میگوید و اینکه هیچوقت، آدم چشموگوش بستهای نبودهاست. او با این حرفها که اتفاقا خیلی هم در شبکه های مجازی دستبهدست میشود و حتی مورد نقد قرار می گیرد، به وضوح، خود واقعیش را به مخاطب نشان میدهد؛ غافل از اینکه چنین رفتاری به مخاطب ثابت میکند که شخصیت جذاب داخل فیلمها که تماما ساخته و پرداخته ذهن کارگردان هستند را بههیچعنوان نباید معیاری برای ارزشسنجی شخصیت حقیقی بازیگران دانست و با اتکا بر شخصیت فیلمها از بازیگران الگویی محض ساخت.
البته با این حال نمیتوان منکر این موضوع شد که چنین قبحشکنیها و بیاهمیتکردن ارزشها توسط چهرههای شناختهشده خواهناخواه میتواند روی برخی افراد جامعه بهویژه قشر کم سنوسال ما اثر سو گذاشته و رفتهرفته ارزشهای فرهنگیمان را تحتتاثیر قرار دهد. خصوصا اینکه برخی سلبریتی نماها با بسته شدن دروازههای شهرتشان، دیگر چیزی برای عرضه ندارند و به هر چیزی چنگ میاندازند تا همچنان روی بورس بمانند، اما حقیقتا نه این گفت و گوهای مثلا خودمانی، نه مظلوم نمایی، نه پرده دری و نه برهنگی، هیچ کدام نمیتوانند احیاکننده شهرت باشند!
******
آتشسوزی لسآنجلس به جریان اصلاحات رسید!
روزنامه وطنامروز نوشت:
آتشسوزی گسترده در لسآنجلس، بزرگترین شهر ایالت کالیفرنیا و دومین شهر پرجمعیت ایالات متحده آمریکا پس از نیویورک که از روز سهشنبه 18 دی آغاز شده، نهتنها به یک فاجعه زیستمحیطی و انسانی تبدیل شده، بلکه بازتابهای سیاسی و رسانهای گستردهای در داخل و خارج از ایران داشته است. این حادثه که تاکنون جان بیش از ۱۱ نفر را گرفته و بیش از ۱۵ هزار خانه را ویران کرده، نشان میدهد که دولت آمریکا در مهار این آتش تاکنون ناتوان بوده است. با این حال، برخی رسانههای داخلی ایران از جمله روزنامههای «شرق»، «هممیهن»، «سازندگی» و «ایران» از روز حادثه تا امروز در صفحه اول خود به این رویداد نپرداختهاند.
سانسور همزمان این خبر توسط روزنامههای مذکور این شائبه را تقویت میکند که این اقدام یک تصمیم زنجیرهای و هماهنگ از سوی مدیران این رسانهها بوده است. این سانسور میتواند نشاندهنده یک موضع سیاسی باشد که در آن، مدیران این رسانهها ترجیح دادهاند از پوشش یک فاجعه بزرگ در غرب و ناتوانی در مهار آن خودداری کنند. این اقدام نهتنها اعتبار حرفهای این رسانهها را زیر سوال میبرد، بلکه این پرسش را ایجاد میکند که آیا این سانسور بخشی از یک برنامه بزرگتر برای کنترل اطلاعات و جهتدهی به افکار عمومی است؟ نکته جالب آنجا بود که نماینده اسبق مجلس ضمن اعتراض به پوشش رسانهای آتشسوزی لسآنجلس، این موضوع را بیاهمیت دانست و بر مشکلات داخلی تاکید داشت. محمود صادقی، نماینده پیشین مجلس شورای اسلامی، در یکی از پیامهای خود به موضوع پوشش رسانهای آتشسوزی کالیفرنیا توسط شبکه خبر سیما اشاره کرده است. او در این باره نوشت: «کل مملکت تعطیل شده، علتش را هم درست نمیگویند. شبکه خبر سیما با تیتر «ناتوانی مقامات آمریکا در مهار آتشسوزی کالیفرنیا»، در حال مصاحبه با کارشناسان مسائل آمریکا درباره علت آن است».
اگر فاجعهای با ابعاد مشابه در ایران رخ میداد، آیا این روزنامهها باز هم به سانسور خبر اقدام میکردند؟ سوابق این رسانهها نشان میدهد آنها معمولاً حوادث داخلی را با جزئیات کامل پوشش میدهند و حتی گاهی از آنها برای انتقاد از مسؤولان استفاده میکنند. این تناقض در رفتار رسانهای، این پرسش را ایجاد میکند که آیا سانسور فاجعه لسآنجلس بخشی از یک برنامه سیاسی برای کماهمیتنمایی مشکلات خارجی و بزرگنمایی مشکلات داخلی است؟
به عنوان مثال، در یکی از ویدئوهایی که در شبکههای اجتماعی منتشر شد، نشان داده شد که آتشنشانهای لسآنجلس از کیفهای زنانه برای پر کردن آب و خاموشکردن آتش استفاده میکنند. این تصاویر بهسرعت وایرال شد و بسیاری از کاربران این اقدام را نشاندهنده ناتوانی دولت و مسؤولان محلی در مدیریت بحران دانستند. برخی نیز این موضوع را به شوخی گرفتند و آن را نمادی از وضعیت بحرانی این شهر توصیف کردند. اگر همین اتفاق در ایران رخ میداد، روزنامههای زنجیرهای آن را برجسته کرده و مورد تمسخر و نماد ناکارآمدی قلمداد میکردند.
رسانههای معاند و جریانهای خودتحقیر داخلی تلاش میکنند فاجعه لسآنجلس را کماهمیت جلوه دهند. آنها مدعی میشوند این حادثه کاملاً طبیعی بوده و دولت آمریکا نهتنها مقصر نیست، بلکه بخوبی عمل کرده است. همچنین آنها سعی میکنند با مقایسه این حادثه با حوادث داخلی ایران، مدیریت ایرانی را فشل و ناکارآمد نشان دهند. این رسانهها حتی تا حد ممکن، ماجرای لسآنجلس را سانسور میکنند تا از زیر سوال رفتن انگارهسازیهای خود جلوگیری کنند.
******
واکنش رئیس کمیسیون امنیتملی مجلس به سخنان علمالهدی
ابراهیم عزیزی، رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی در گفتوگو با سایت خبرآنلاین در واکنش به این ادعای علم الهدی که نفوذ و جاسوس از داخل صورت می گیرد و مجلس برای این کار مناسب است، گفت: «موضوع نفوذ مدت ها مورد تأکید رهبری است و این موضوع همیشه برای جمهوری اسلامی ایران دارای اهمیت بوده که با شبکه هایی که به دنبال نفوذ در لایه های مختلف هستند، برخورد شود.»
وی افزود: «طبیعتاً این را نباید به عنوان نگاه سیاسی و جریانی تلقی کرد. آنچه اهمیت دارد این است که نظام سیاسی ما و حوزه های اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی باید با بصیرت افزایی و جریان شناسی بتواند جلوی نفوذهایی که محتمل است را در بخش های مختلفی که تأثیرگذار است، بگیرد. نفوذ موضوعی نیست که ما امروز بر روی آن تأکید کنیم بلکه این نکته مورد تأکید نظام اسلامی و رهبر انقلاب قرار دارد و طبیعتاً باید تلاش کنیم جلوی هر گونه نفوذی که امکان دارد نظام مدیریتی را به سمت ناکارآمدی ببرد، را بگیریم. هر اندازه که جلوی نفوذ در بخش های مختلف گرفته شود، سالم سازی سیستم را به همراه دارد.»
رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجه مجلس شورای اسلامی ادامه داد: «معتقد هستیم که مقابله با نفوذ که سال ها مورد تأکید است باید جدی تر گرفته شود، الزاماً به این معنی نیست که نفوذ توسط شبکه جاسوسی و یا سیستم های اطلاعاتی صورت بگیرد بلکه امکان دارد به واسطه سهل انگاری، کوتاهی و سطحی نگری صورت بگیرد. وقتی این موارد را باهم در نظر بگیریم، نفوذ باید جدی تلقی شود و هم باید در جهت جلوگیری از آن همه باهم تلاش کنیم. من مطمئن هستم که اگر اراده همه دستگاه های اجرایی، مسئولین و سطوح مختلف نظام اسلامی را به همراه داشته باشد، طبیعتاً دستاوردهای خوبی هم به همراه خواهد داشت.»
عزیزی در واکنش به اینکه اظهارات علم الهدی حاکی از آن است که بحث نفوذ در مجلس جدی تر از سایر نهادها است، خاطرنشان کرد: «اینکه نفوذ را تنها به یک بخش از سطوح حاکمیتی ببریم برای مثال تصور شود که یک جریان نفوذ را در دولت، یا مجلس و یا دستگاه های اجرایی ببیند، این سطحی نگری است و به معنای این است که با موضوع نفوذ هم به نوعی برخورد می کنیم که طبیعتاً شایسته نیست. همه معتقد هستیم مسئله نفوذ امر مهمی است و همه دستگاه ها باید مراقبت کنند و اینکه صرفاً یک قوه هدف قرار گرفته شود، فکر می کنم سوگیری است.»