متن گفتگوی تابناک با مهدی خراطیان درباره آخرین تحولات سوریه و منطقه و نقش آفرینی بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای در این معادله چند وجهی را از نظر می گذرانید:
آقای ذکتر! به عنوان اولین سئوال ، با موضوع سوریه شروع کنیم که هنوز تحلیل ها و ابهام ها درباره آن وجود دارد، دلایل سقوط سریع بشار اسد را در چه میدانید؟
طرح براندازی بشار اسد،حداقل برای یک سال در سطح بینالمللی برنامهریزی شده بود و کشورهای بریتانیا، آمریکا و اسرائیل درگیر آن بودند. در سطح منطقهای، قطر، ترکیه، امارات و تا حدی روسیه نیز به نظر میرسد که در این زمینه دخالت داشتهاند. هرکدام از این کشورها احتمالاً اهداف متفاوتی را دنبال میکردند. اما در موضوع اسقاط بشار اسد، به نظر میرسد که اجماع نظری وجود داشته که در این مقطع زمانی و با توجه به بازگشت ترامپ به کاخ سفید، حساسیت وی نسبت به پرونده سوریه بیشتر شده و تکلیف این پرونده باید به سرعت مشخص شود.
مقام معظم رهبری از ایجاد جریان مقاومت در سوریهی بعد از اسد سخن گفتند به نظر شما چه گروهها و جریاناتی پتانسیل ایجاد چنین جریانی را دارند؟
در مورد اینکه چه اتفاقاتی در آینده خواهد افتاد، این احتمال وجود دارد که به دلیل برخی زیادهرویها در رفتار زیرمجموعههای گروههایی که به طور مشترک در سوریه تسلط دارند، مردم ممکن است دچار نارضایتی شوند. اگرچه این گروهها فرمول طالبان در افغانستان را دنبال کردهاند و رویکردشان شامل اغنای عمومی و تعامل با اقلیتهاست، ولی خب بالاخره در زیرمجموعهی گروه جولانی افرادی هستند که ماهیتا تغییر نکردهاند و در نهایت این زیرمجموعهها ممکن است به همان صورت که تغییر نکردهاند عمل کنند. شاید آقای جولانی به نوعی "ری برند" یا توجیه شده باشد و روی او کار شده باشد، اما زیرمجموعههای این گروهها لزوماً طبق همان رویه رفتار نخواهند کرد. این موضوع میتواند موجب نارضایتی در میان علویها، شیعیان، حتی برخی اهل سنت و قبایل شود و مسئله کردها نیز چالشی مضاعف خواهد بود که پیچیدگی اوضاع را بیشتر میکند.
فعلاً به نظر میرسد این گروه اجماع بینالمللی که برای سقوط بشار اسد تصمیم گرفتند به سرعت در حال عادی سازی جولانی هستند و در حال حاضر شاهد عادیسازی روابط با جولانی هستیم. کشورهای مختلف، از جمله اوکراین، فرانسه، آلمان، سعودیها، امارات، ترکیه، قطر و حتی آمریکاییها، ارتباطات خود را برقرار کردهاند؛ و حتی خانم باربارا لیف به سوریه رفت. این روند نشان میدهد که تلاشها برای عادیسازی در حال انجام است. با این حال، در عین حال که ارتباطات و عادیسازی در جریان است، ممکن است نارضایتیهایی ایجاد شود که همین الان هم علائم آن در برخی از شهرها دیده میشود. باید منتظر ماند و دید که در نهایت چه خواهد شد.
فکر میکنید بازی بعدی ترکیه و نقشی که خواهد داشت چیست و چه اهدافی را در سوریه دنبال میکند؟
در سوریه، ترکها اهداف حداقلی داشتند، اما به نظر میرسد اکنون به اهدافی نزدیک به حداکثری دست یافتهاند. شاید خود ترکها هم این وزن و نفوذ را برای خودشان تا این اواخر تصور نمیکردند. به هر حال، صحنه به اینگونه پیش رفت. توضیح آن بسیار مفصل است. جناح شمالی که اکنون بر دمشق مسلط شده، خودشان هم اذعان دارند که شاید تصور نمیکردند به این سرعت به این میزان به تسلط دست یابند و ارتش سوریه نیز به این شکل منفعل عمل کند و نجنگد.
اتفاقی که افتاده این است که این جناح اکنون تسلط یافته و یک احساس قدرت در جناح اخوانی و ترکی شکل گرفته است. این احساس ممکن است منجر به تحرکات بیشتری شود. در قفقاز جنوبی احتمالاً شاهد تحرکاتی خواهیم بود و علائم آن نیز در حال ظهور است. در سایر پروندههای منطقهای نیز ممکن است ترکها بخواهند نقش فعالتری نسبت به گذشته ایفا کنند.
به هر حال، حس میکنم (و این صرفاً یک احساس است و نمیخواهم هیچ قطعیتی مطرح کنم) که در قفقاز جنوبی شاهد تحرکاتی خواهیم بود. البته این موضوع بستگی به ما و به مواضع کشورهای دیگر دارد، از جمله روسها، فرانسویها، آمریکاییها و سایر کشورهایی که در آنجا ذینفع هستند. ترکها احساس میکنند که میتوانند در پروندههای قفقاز و خاورمیانه جای پای محکمی برای خود ایجاد کنند. این کمی پیچیده ست و من صلاحیت ندارم اینجا نظر بدهم که آیا در لبنان و یا مثلا در پروندههای مشابه دیگری که ما در آن درگیریم یا مثلا آیندهی غزه، چون به نوعی کنار گذاشته شده بودند حالا بخواهند بیایند و نقش ایفا بکنند. ولی فعلا و در حال حاضر حس و نظر من روی قفقاز جنوبی است.
به نظر شما آیندهی سوریه چگونه پیش خواهد رفت؟ به سوی ثبات، جنگ، جنگ داخلی و یا ..؟
ببینید، همانطور که عرض کردم، فضا آبستن ناآرامیهایی است، بهویژه بعد از ورود ترامپ به کاخ سفید. حس میکنم ممکن است ترکیب و فضای سیاسی دستخوش تغییراتی شود. یعنی قطریها آن جناحی نیستند که در کاخ سفید جدیدی که قرار است بیاید سنبهی پرزوری داشته باشند، بلکه این اماراتیها هستند که پرقدرت هستند. در حال حاضر، اماراتیها هستند که از نفوذ بیشتری برخوردارند و احتمال دارد با توجه به برخی زاویههایی که با جریان حاکم در دمشق دارند، تغییراتی رخ دهد. همانطور که اشاره کردم، در مورد اسقاط اسد اختلافنظری وجود نداشته و اماراتیها نیز از جبهه جنوبی درگیر این موضوع بودهاند. اما ممکن است در آینده شاهد نوعی ناپایداری باشیم، چه در موضوع کردها یا مسائل دیگر.
آمریکاییها، یا بهتر بگویم دموکراتها، فعلاً دموکراتها در تلاشاند کردستان را به نحوی حفظ کنند. اما در صورت بازگشت ترامپ مشخص نیست که او چه سیاستی در قبال کردها در پیش خواهد گرفت. حداقل من صلاحیت اظهار نظر قطعی در این زمینه را ندارم.در نهایت، باید متخصصین مسائل سوریه در این زمینه اظهار نظر کنند، اما از منظر بیرونی، برداشت من این است که دلایل متعددی وجود دارد که نشان میدهد این وضعیت میتواند پایدار نباشد.
البته باید توجه داشت که بازیگران مختلف این پرونده، از جمله اوکراینیها، ترکها، قطریها، اماراتیها، و حتی تا حدودی روسها، تمایلی ندارند که هزینههای بیشتری در آن منطقه تراشیده شود. این برداشت کلی من از وضعیت است.
نظر شما در مورد علویان سوریه چیست و به نظر شما جولانی چه سیاستی مقابل آنها اتخاذ کرده و چه سرنوشتی برایشان در نظر میگیرد؟
من صلاحیت اظهار نظر دقیق در این مورد را ندارم، اما تنها میتوانم بگویم که به هر حال میان جریان حاکم و علویها کینه و عداوتی وجود دارد. این احتمال هست که هستههای مقاومتی تشکیل شود و اتفاقاتی رخ دهد. ممکن است برخی از نیروهای وفادار به اسد که به بیرون گریختهاند، شروع به ارتباط گرفتن، تجمیع و سازماندهی کنند یا حتی برخی از هواداران اسد بخواهند اقداماتی انجام دهند.
با این حال، همه چیز به نحوه برخورد با این مسائل بستگی دارد. این برداشت من از وضعیت موجود است، اما همانطور که گفتم، این موضوع نیاز به نظر کارشناسان متخصص در حوزه سوریه دارد و من نمیتوانم پاسخ دقیقی به این پرسش بدهم.
چه نقدهایی به دستگاه دیپلماسی ایران و به رسانهها در مورد مسئلهی سوریه وارد است؟
در این مسئله یک بحث لانگ ترم وجود دارد و یک بحث شورت ترم. بحث بلند مدت آن این است که که ما نتوانستیم بعضی از مسائل مبنایی پروندهی سوریه را با کمک قدرتهای بین المللی و منطقهای درست مدیریت کنیم. یعنی صرفاً مسئله را نظامی دیدیم و به آن بعد دیپلماسی قضیه که به نوعی به برنامه ریزی برای بازسازی هم اقتصادی و هم سیاسی سوریه برمیگشت توجه نکردیم، چرا که در واقع میتوان گفت که علت تحولات سوریه همین مسائل بود. حالا درست است که استخبارات کشورهای متعددی آمدند و ایفای نقش کردند، اما بر بستر همین عدم توازنها و ناپایداریهای اقتصادی و سیاسی آمدند و نشستند و اگر ما با کشورهای مهم و ابرقدرتها در مورد آینده سوریه برنامهی بلند مدتی میداشتیم کار شاید به اینجا نمیکشید.
در بحث کوتاه مدت هم شاید خیلی ایرادی به دستگاه دیپلماسی ما وارد نباشد، چون بیشترآن بعد استخباراتی و نظامی قضیه محل سوال است. ناراحتی اینجاست که شاید فرصتهایی بود و شاید ما باید یک مقدار زمان میخریدیم تا راجع به محور مقاومت و راجع به پروندهی حزبالله کار را به نقطهی پایداری برسانیم. از دست رفتن سوریه در این مقطع زمانی که حالا ترامپ به روی کار میآید و آتش بس حزب الله رو به اتمام است و اسرائیلیها در جنوب مشغول تاخت و تاز هستند ضربهی خیلی بدی بود و طرف مقابل را برای گفتن بعضی حرفها راجع به محور مقاومت و حتی راجع به امنیت ملی ما جری کرد.
باید با یه تدابیری که به نظر من شدنی بود، چون بعضی میگویند شدنی نبود، اما شخصا معتقدم که امکانپذیر بود و نظربعضی از متخصصینی هم که با آنها ارتباط داریم همین است که میشد حداقل بخشهایی از سوریه را که ما میتوانستیم در آنها کارهایی انجام بدهیم را حفظ کرد. از دست رفتن همهی سوریه با این سرعت پیام بسیار بدی را به دشمنان ما مخابره کرد.
به نظر شما چه منافع مشترکی میان ایران و سوریهی فعلی وجود دارد؟
اینها یک جریان هستند که با یک پروژه استخباراتی بر سر کار آمدهاند. اگرچه تعامل با آن باید انجام بشود، یعنی باید از طریق اطرافیانی که ما با آنها ارتباط داریم، مانند عراقیها، ترکها یا هر گروهی که فکر میکنیم مناسب است، حتی قطریها که نسبتاً رابطه خوبی با ما دارند با آنها تعامل کنیم –، اما این تعامل باید هدفمند و حسابشده باشد. در عین حال، باید این مسئله را در نظر داشته باشیم که چارهای جز ارتباط و همکاری با این جریانها نداریم. این مسیر اجتنابناپذیر است و باید با تدبیر و برنامهریزی پیش برویم.
آیا شما با ایجاد روابط دیپلماتیک با سوریه کنونی موافق هستید؟
روابط دیپلماتیک، به معنی تبادل سفیر و مواردی از این قبیل خیر، شخصاً با این موضوع موافق نیستم، به دلایلی که خواهم گفت. البته، برقراری یک ارتباط محدود – مثلاً از طریق تبادل پیام یا تعیین نمایندهای که الزاماً سفیر نباشد – قابل بررسی است. اما به رسمیت شناختن رسمی این حکومت را شخصاً به صلاح نمیدانم. اگرچه اگر نظام تصمیم به چنین اقدامی بگیرد، ما از آن پشتیبانی میکنیم.
باید در نظر داشت که گروهی که اکنون در سوریه بر سر کار آمده، شواهد و قرائن متعددی نشان میدهد که مسائل خود را با اسرائیل، آمریکا و دیگر قدرتها به گونهای هماهنگ کردهاند. زمان و نحوهی به قدرت رسیدن این گروه نیز در یک مقطع حساس صورت گرفته است. با این وجود، بهطور کلی ارتباط داشتن با آنها اجتنابناپذیر است، این کشور در منطقه ما قرار دارد. ما باید نگران لبنان باشیم، ما باید نگران عراق باشیم.
مراقبت از این مسئله بسیار اهمیت دارد که ناآرامیهای احتمالی سوریه به هیچ عنوان به لبنان سرایت نکند. هفته قبل، اخباری مخابره شد که در مرز لبنان درگیرهایی بوده بین ارتش لبنان و گروههای منتصب به اینها. باید خیلی مراقبت بکنیم. از طریق اطراف، از طریق قطریها، از طریق ترکها، هم فشار بیاوریم و هم پیام بفرستیم که حالا هر اتفاقی در سوریه افتاده نباید به داخل لبنان سرایت کند. میخواهند سلاح منتقل کنند یا اینکه تروریستهایی بخواهند از سوریه به داخل لبنان بروند وعلیه حزبالله کاراهایی انجام بدهند، باید خطوط قرمزی ترسیم بشود که خدای ناکرده حزب الله مجبور نباشد هم با اسرائیل بجنگد و هم در پشت صحنه بخواهد با گروههای تروریستی درگیر باشد.
باید ارتباط داشت، اما مکانیزم آن را باید بزرگان تشخیص بدهند. حرفم اینست با هر کسی که بخواهیم مرتبط شویم چه امریکاییها باشند یا طالبان یا تحریر الشام همیشه باید یادمان باشد که با چه کسی تعامل میکنیم. تعامل کردن عیب ندارد اماعلم داشتن به اینکه ماهیت اینها و خاستگاه اینها دقیقاً از کجاست و اینها چطور سر کار آمدهاند و با چه کسانی مرتبط هستند و چه دستور کاری را پیگیری میکنند همیشه باید در ذهن ما باشد و در تعاملاتمان دچار سوء تفاهم یا سوء رفتار نشویم.
روابط سوریهی فعلی با اسرائیل به نظر شما در چه مسیری پیش خواهد رفت؟
این گروه سیاست احتیاط را در پیش گرفتهاند و دائماً تلاش میکنند به اسرائیل پیام بدهند که قصد انجام هیچ اقدامی علیه آنها ندارند. آنها نشان میدهند که دنبال تعامل هستند و برنامهای علیه آمریکا و غرب ندارند. این رویکرد شبیه همان رویهای است که طالبان پیشتر اتخاذ کرده بود. برای مثال، وقتی الجزیره درباره مسئله اسرائیل از سخنگوی طالبان سؤال میکرد، پاسخ میداد که: «اسرائیل به ما چه؟ به ما ربطی ندارد. چرا چنین سؤالی از ما میپرسید؟ مگر در منطقه ماست؟ ”
این گروه نیز به دلیل همسایگی با اسرائیل مجبور هستند مدام پیام بدهند که مشکلی با آنها ندارند. این تلاشها بهمنظور تثبیت پایههای قدرت خودشان است. به نظر میرسد که این گروه، که با تعامل سرویسهای اطلاعاتی غربی و بر اساس محاسبات خاصی به قدرت رسیدهاند، حداقل در کوتاهمدت و حتی در بازهای ۵ تا ۱۰ ساله کاری به کار اسرائیل نخواهند داشت. شاید حتی به سمت عادیسازی روابط با اسرائیل نیز پیش بروند. البته ممکن است گروههای محدودی در داخل آنها باشند که به شکل خودکار تصمیم بگیرند اقداماتی محدود و کنترلشده علیه اسرائیل انجام دهند، اما این اقدامات احتمالی نیز به احتمال قوی سرکوب خواهند شد.
از طرفی، اسرائیل که بهدقت صحنه را رصد میکند، همواره نگرانیهایی از تحریر الشام داشته است. با این حال، به نظر میرسد که این گروه را به اسد ترجیح میداد. اسرائیل نیز تلاش کرده است سلاحهای این گروه را از آنها بگیرد و اجازه ندهد که به یک نیروی مجهز و قدرتمند با سلاحهای سنگین تبدیل شوند. در واقع، اسرائیل جانب احتیاط را در قبال این گروه از دست نخواهد داد و مانع تقویت نظامی آنها خواهد شد.
به هر حال، شرایط به گونهای پیش میرود که شاید این گروه، به تبعیت از برخی کشورها مثل عربستان سعودی – که دیر یا زود، حالا امسال نه سال بعد، عادیسازی روابطش با اسرائیل آغاز خواهد شد – مسیر مشابهی را دنبال کنند. ممکن است بگویند که میخواهند همانند اردن یا سعودیها اقداماتی در جهت عادیسازی انجام دهند. البته اختلافات و چالشهای داخلی در این مسیر وجود خواهد داشت، اما در نهایت تهدیدی جدی و موجودیتی برای اسرائیل ایجاد نخواهند کرد.
نظر شما درباره این تصاویری که از زندانهای سوریه منتشر شده بود، چیست؟ آن فیلمها و مستندات را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا به نظر شما قابل اعتنا و واقعی هستند؟
راستش، من صلاحیت اظهارنظر تخصصی در این زمینه را ندارم. این موضوع را باید افرادی که به طور خاص در حوزه مسائل سوریه و منطقه شام تخصص دارند، بررسی و تحلیل کنند. نگاه من به مسئله سوریه از منظر رقابت قدرتهای بزرگ است. سوریه جنبهها و ریزهکاریهای داخلی متعددی دارد که تحلیل آن نیازمند تسلط دقیق به این مسائل است. دیدگاه من بیشتر از یک پرسپکتیو کلان و ماکرو است؛ یعنی از بالا به موضوع نگاه میکنم و در چارچوب نقش و تأثیر قدرتهای منطقهای و بینالمللی مسئله را بررسی میکنم. برای پاسخ دقیقتر، باید از متخصصان مسائل سوریه و منطقه کمک گرفت.
اجمالاً بخواهم پاسخ بدهم، رژیم اسد به هر حال یک رژیم سرکوبگر بود و این را میدانیم. در عین حال، در مورد تصاویری که از زندانهای سوریه منتشر شد و آن جنجالهای رسانهای مثل گزارشهای سیانان و موارد مشابه، باید بگویم که به نظر میرسد سطحی از اغراق هم در این گزارشها وجود داشته باشد. یعنی اگر واقعیت یک بود، در برخی موارد با اضافه کردن «پیاز داغ»، آن را ضربدر دو کردند.
قطعاً افرادی بودهاند که در این زندانها با رفتارهای غیرانسانی مواجه شدهاند، اما آن داستانها درباره زندانهای مخفی زیرزمینی و جنجالهای رسانهای حول آن، بیش از حد بزرگنمایی شده بود. علاوه بر این، برخی فیلمهای ساختگی هم از سوی منابع مختلف منتشر شد که به این ماجراها دامن زد.البته تردیدی نیست که رژیم اسد در سرکوب مخالفانش از بدترین روشها استفاده میکرد. اما آنچه در این اواخر درباره این ماجراها منتشر شد، بیشتر به «فیلم هندی» شباهت داشت تا یک روایت واقعی.
در مجموع عملکرد جولانی را تا به امروز چگونه میبینید؟
عملکرد جولانی همانطور که عرض کردم، حاصل ترکیبی از تلاشهای شخصی و حمایتهای خارجی است. او بهتنهایی به این جایگاه نرسیده؛ بلکه مجموعهای از عوامل و حمایتها او را به این موقعیت رسانده است. این حمایتها شامل بوسترهای اطلاعاتی و سیاسی بوده که او را به یک رهبر قابلتوجه در صحنه سوریه تبدیل کرده است. این آدم مسلماً با آن دستورالعملهایی که سالهاست روی آن مطالعه شده وهم خود آنها به این نتیجه رسیدهاند و تجربهی طالبان را هم دارند، بنابراین تلاش کردند که با مماشات وارد شوند و با این ریبرندینگ که ما بدنبال توسعه هستیم، به دنبال جنجال و شلوغ بازی نیستیم و اینکه به مرزهای دیگر کشورها احترام میگذاریم و اهل تعامل هستیم و با همین حرفهایی که طالبان هم در روزهای اول میزدند، اما به تدریج یک سری علائمی نشان دادند که یعنی جور دیگری هم میتوانند باشند. یک نمونهی دیگر آن جنگ افغانستان و پاکستان است یعنی شما گروههای تروریستی از کشورهای همسایه را در خودت پناه میدهی و این میشود منشا دعوا.
در حال حاضر جولانی درصدد تحکیم ساختار قدرت خود است. میخواهد خودش را جا بیندازد، بنابراین با کشورهای غربی تعامل میکند، با کشورهای عربی تعامل میکند؛ ترکها و قطریها حامیان سفت و سخت او هستند، سعودیها هم همینطور و امارات هم با وجود برخی اختلافات تا حدی پا پیش گذاشته است؛ و در سطح بالاتر اوکراینیها، فرانسویها، آلمانها و حتی خود آمریکاییها.
جولانی همچنین سعی دارد با ارسال پیامهایی به اسرائیل و حزبالله، حمایتهای بینالمللی لازم برای بازسازی سوریه و تقویت موقعیت خود را جلب کند. او امیدوار است که در دوران بازگشت ترامپ به کاخ سفید، از فشارهای بینالمللی و تحریمها کاسته شود و بتواند از کمکهای بینالمللی بهره ببرد.
اما اینکه این راهبرد چقدر موفق خواهد بود، اینکه آقای جولانی با این زیردستان تندرویی که دارد چقدر میتواند رفرمیست جلوه کند، بالاخره اینها آدمهایی هستند که از نظر اعتقادی تا حدی پراگماتیک بوده و از یک جایی به بعد برنمی تابند و ممکن است بگویند که تو از اصول عدول میکنی؛ بنابراین سیستمی که هست میتواند به راحتی در هم بریزد.
جولانی باید از یک سو توازن بین رفتار پراگماتیک و اعتقادات تندروانه زیردستانش را حفظ کند، و از سوی دیگر با چالشهایی نظیر رقابت داخلی، فشارهای بینالمللی، و تغییرات احتمالی در سیاستهای آمریکا و اسرائیل روبهرو شود.این سیستم کنونی در سوریه بسیار شکننده است و به راحتی میتواند فرو بپاشد.
تعامل بازیگران بینالمللی، پذیرش یا رد نقش قطر و ترکیه توسط سایر کشورها، و تغییرات در کاخ سفید همگی میتوانند معادله را تغییر دهند. جولانی تلاش میکند با مدیریت این پارامترهای متعدد، موقعیت خود را تثبیت کند، اما آیندهی این مسیر بسیار مبهم است و همانطور که گفتم بستگی به خیلی پارامترهای متعدد داخلی و خارجی دارد و باید منتظر باشیم ببینیم آیا کنشگران بین المللی همچنان با مماشات رفتار میکنند یا خیر و اینکه کاخ سفید چه میکند. اینها نکاتی هستند که به ذهن من میرسد.
گفتگو:افسانه کیهان فر