طبعا طیفهای مختلف سیاسی در داخل آمریکا، در خاورمیانه و در سراسر جهان مشغول تلاش برای تاثیرگذاری بر روند برنامهریزیها و تصمیمگیریها در تیم سیاست خارجی ترامپ هستند. تا آنجا که به ایران مربوط میشود، کمتر نشانی از توصیه به ترامپ برای اعتدال و میانهروی دیده میشود.
در آخرین مورد، تشکیلات افراطی موسوم به «اتحاد علیه ایران هستهای» (UANI) طی متنی تحت عنوان «برنامه صدروزه» برای ترامپ، مجموعهای از اقدامات خصمانه علیه ایران در حوزههای دیپلماتیک، اطلاعرسانی، نظامی و اقتصادی را پیشنهاد کرده است. اگرچه از این تشکیلات افراطی انتظاری غیر از این نمیرفت، اما متاسفانه برخی چهرهها و طیفهایی که طی سالهای اخیر میانهرو محسوب میشدند و توصیه به حل دیپلماتیک اختلافات با ایران و حداکثر فشار اقتصادی برای این منظور داشتند، این اواخر میل به تندروی یافتهاند. دو مقالهای که ۲ و ۶ژانویه توسط ریچارد نفیو و ریچارد هاس در نشریه فارنافرز منتشر شد، نمونهای از این توصیههاست که میتواند در شکل دادن به پارادایم جدید موثر باشد. این دو نویسنده که تا پیش از این تقریبا در طیف میانهرو دستهبندی میشدند، در مقالههایشان ضمن تاکید بر اعمال «فشار حداکثری» آن را کافی ندانسته و استفاده از تهدید نظامی علیه ایران را نیز بهعنوان مکمل ابزارهای دیپلماتیک لازم دانستهاند.
آن دو در اشاراتی که تقریبا آنها را در یک صف با اتحاد علیه ایران هستهای قرار میدهد، گفتهاند که تحریم تنها میتواند یک جزء از یک طرح جامع برای تغییر سیاست ایران باشد. نکته دیگری که مطرح میکنند، توصیه به حل جامع مشکلات با ایران است. به تعبیر ریچارد هاس، دیپلماسی باید در پی «توافق جامع» با ایران و شامل سقفی برای فعالیت هستهای ایران، خودداری ایران از «کمک نظامی» به کنشگران غیردولتی در منطقه و محدودیت برنامه موشکی این کشور باشد. ریچارد نفیو نیز از لزوم برنامهریزی «با هدف تغییر مسیر راهبردی ایران» از طریق دیپلماسی متکی به تشدید تحریم و تهدید نظامی صحبت میکند.
با توجه به چنین توصیههایی از سوی طیفی از تندروها و میانهروها، مشکل میتوان تصور کرد که اطرافیان ترامپ فکری متفاوت در سر داشته باشند. اما همانطور که در دوره قبلی ریاستجمهوری ترامپ دیدیم، این احتمال همچنان وجود دارد که خودِ ترامپ در چارچوب «منطق معاملاتی» و ذهنیت نامتعارفش موجب غافلگیری اطرافیانش و ناظران بیرونی شود. دعوت ترامپ از دکتر ظریف از طریق سناتور رند پال برای ملاقات با او در کاخسفید در ژوئیه ۲۰۱۹ و اصرار او در اوت ۲۰۱۹ در بئاریتس فرانسه از طریق ماکرون برای ملاقات با دکتر ظریف از این نوع است. این در حالی بود که پمپئو و بولتون مخالف ملاقات بودند و بولتون تهدید کرده بود که در صورت چنین ملاقاتی استعفا خواهد کرد. علاوه بر این ویژگیهای شخصی ترامپ، قولهای انتخاباتی او را نیز باید در نظر گرفت.
او قول داده است که آمریکا را وارد جنگ جدیدی نکند و به جنگهای کنونی نیز خاتمه دهد. بهطور کلی، بدون اینکه ترامپ راهبرد منسجمی برای امنیت ملی داشته باشد، میتوان راهبرد عملی او را نزدیک به «راهبرد توازن از راه دور» (offshore balancing) و به دور از «راهبرد هژمونی لیبرال» دانست. بنابراین شرایط بهگونهای است که بهرغم توصیههای اطرافیان او و محافل سیاسی افراطی در آمریکا نمیتوانیم بگوییم که راه برای نیل به نوعی تفاهم بسته شده است.با این حال، سوال مهم این است که ترامپ اینبار چگونه آغاز خواهد کرد. آیا او با دعوت از ایران برای مذاکره آغاز خواهد کرد یا دعوت به مذاکره را حداقل با «فشار حداکثری» همراه میکند. از طرفی، با توجه به ابعاد روانشناختی مسائل بین ایران و آمریکا، از جمله ترور شهید سلیمانی به دستور ترامپ و ادعای قصد ایران برای ترور ترامپ و برخی اطرافیان سابقش، مساله دشوارتر از مسائل مشابه است و بنابراین نحوه شروع ترامپ مهم خواهد بود.
مساله مهم دیگر، در کنار ابعاد روانشناختی، این است که روایت رایج در غرب تغییر اساسی کرده و بر کاهش اهرمهای منطقهای و دفاعی ایران طی 15 ماه گذشته متمرکز شده است. نفس این روایت صرفنظر از درستی یا نادرستی آن مهم است و میتواند بر نحوه تصمیمگیری ترامپ و واکنش متقابل ایران تاثیر بگذارد. با این حال، اینها مسائلی هستند که ایران میتوانست و شاید هنوز هم بتواند قبل از شروع به کار ترامپ با اطرافیان او مطرح کند و بر نحوه تصمیمی که او خواهد گرفت، تاثیر بگذارد. دیگر کشورها تاکنون چنین کردهاند و مقامات منطقه با مسعود بولوس، مشاور ترامپ و استیو ویتکاف، فرستاده ویژه ترامپ در امور خاورمیانه، در تماس مستمر هستند. اما شواهد حاکی از آن نیست که مقامات ایرانی نیز تماسی با اطرافیان ترامپ داشتهاند. اگر این حدس درست باشد، آنها و نیز ما مشکل میتوانیم تصویر روشنی از اقداماتی که ترامپ در قبال ایران انجام خواهد داد، داشته باشیم.