تاریخ شفاهی می‌تواند به اصلاح حکمرانی کمک کند؛ وضعیت کنونی ما در روایت پیشرفت

خبرگزاری مهر چهارشنبه 10 بهمن 1403 - 10:20
اگر تاریخ شفاهی یا تجربه زیسته‌ها به‌درستی و جامعیت ثبت و ضبط شود، به اصلاح سیاست‌گذاری‌ها و حکمرانی می‌انجامد.

خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: روایت‌گری از پیشرفت رابطه مستقیمی با کارآمدی و رابطه معکوس با یأس و ناامیدی دارد. یعنی هرچقدر در روایت و بیان پیشرفت‌های کشور موفق باشیم، خواه ناخواه به کارآمدی الگوی حکومت‌داری کمک کردیم و برعکس. لذا با تمام تلاش سازماندهی شده‌ای در برخی رسانه‌های داخلی و غالب رسانه‌های خارجی، که مواظبت می‌شویم از پیشرفت‌های کشور سخنی گفته نشود و حتی از فیلم‌ها و مستندها و آثار هنری و ادبی که فضای تیره و تاریک و یأس‌آور از ایران ترسیم بکند، مورد حمایت جدی واقع می‌شود. البته بحث اقناع عمومی مهم است و این اقناع عمومی نقش مهمی در باورپذیری روایت پیشرفت دارد. از سویی نیازمند افزایش آگاهی و درک و فهم عمومی و افزایش سواد رسانه‌ای جامعه هستیم که هر گزارش و روایتی را باور نکند و خودشان هم تا حدی که امکان دارد اهل تحقیق و پُرس‌وجو باشند تا به راحتی در معرض فریب حرف‌ها و سخنان و اخبار قرار نگیرند.

این بخشی از یادداشت یاسر عسگری پژوهشگر حسینیه هنر و مدیر سابق انتشارات راه یار بوده که چندی پیش در مهر منتشر شد. مشروح متن این‌یادداشت در پیوند زیر قابل دسترسی و مطالعه است:

* «توسعه در گفتمان انقلاب حرکتی خلاقانه است؛ تمرکز جریان نفوذ و خودتحقیر بر افکار عمومی»

در ادامه، مشروح دنباله این‌مطلب را با عنوان «گفتمان‌سازی در زمینه پیشرفت» می‌خوانیم؛

امروز در عرصه نشر، دو سه ناشر هستند که به صورت ویژه، روی تاریخ شفاهی پیشرفت یا روایت پیشرفت در سطح عمومی فعالیت می‌کنند مانند انتشارات «راه یار»، انتشارات «الگونگار پیشرفت» و اخیراً هم انتشارات «عصر پیشرفت». ناشران دیگری هم هستند که دو سه کتاب مرتبط در این حوزه منتشر کردند ولی مسأله روایت پیشرفت، اولویت کاری جدی آنها نیست مانند انتشارات «کتابستان معرفت» (با کتابهای «زایو»، «ایذا» و «داستان واکسن: روایت مستند تولید کوو ایران برکت؛ نخستین واکسن تمام ایرانی»)، دفتر نشر معارف (با کتاب‌هایی مانند «تندتر از عقربه‌ها حرکت کن»، «صعود چهل ساله»، «از اتم تا بی نهایت (زندگی دانشمند شهید علی محمدی به روایت همسر)» و «شکار هیولا»)، انتشارات شهید کاظمی (با کتاب‌های «خط مقدم» و «استاد» (درباره زندگی شهید دکتر شهریاری))، انتشارات روزنامه ایران (با کتابهای «ترش شیرین: ماجرای یک نقش آفرینی مردمی موفق در پیشرفت تولید» و «دانش ورزی حاصلخیز: روایت هفت بانوی مدیر در حوزه دانش بنیان کشاورزی»)، انتشارات سوره مهر (با کتاب «شهریار سرزمین من» درباره شهید دکتر شهریاری و...) و انتشارات روایت فتح و انتشارات کوثر وابسته به بسیج دانشجویی دانشگاه تهران و....

در عرصه مطبوعات هم یک نشریه عمومی به نام «دانشمند» داریم که بیش از ۲۰ شماره از آن با سردبیری آقای پژمان عرب منتشر شده و هنوز این نشریه مانند دیگر نشریات جریان ارزشی و حزب‌اللهی، نه به درستی معرفی شده و در زمانی هم منتشر می شده در توزیع دچار مشکل بوده است و خیلی از مخاطبان و جامعه هدفش آن را ندیده‌اند و نمی‌شناسند. الان هم چند وقتی است که شماره جدیدی از آن در نیامده است. خیلی از افراد و مراکزی که وظیفه حمایتی و ترویجی دارند در توزیع و اشتراک این نشریه خوب و حیاتی، اقدامی نکردند.

جشواره تخصصی به نام «روایت پیشرفت» هم داریم که به ابتکار حوزه هنری و با مشارکت برخی مراکز فرهنگی دیگر برگزار می‌شود و عملکرد مجموعه های مختلف را در این عرصه و با گستره وسیعی، رصد می کند.

در عرصه فیلم و سریال هم چند محصول داشتیم. فیلم های سینمایی «منطقه پرواز ممنوع» و «منصور»، سریال‌های «وضعیت زرد» و سریال «صبح آخرین روز» (درباره شهید دکتر شهریاری) و چند برنامه تلویزیونی با اجرای دکتر علی عبدالعالی (مدیر فعلی شبکه آموزش سیما) یا برنامه «چرخ» در شبکه چهار و برنامه «ثریا» که از شبکه اول سیما پخش می‌شود و شعارش «دیده‌بانی برای پیشرفت ایران» است. اخیراً هم کانال «فخر ایران» زیرنظر بنیاد ملی نخبگان ایران، به معرفی دانشمندان و چهره‌های شاخص ایران معاصر می‌پردازد و...

نهادهای متولی و شاخص روایت پیشرفت

اگرچه در روایت‌گری پیشرفت، همه باید احساس مسئولیت بکنند، چه در عرصه‌های عمومی و چه تخصصی و الآن ده‌ها مجموعه و مرکز داریم که می‌توانند در این عرصه‌ها نقش‌آفرینی جدی تری بکنند یا نقش موثرتری در حمایت و پشتیبانی و ترویج این گفتمان را داشتند و دارند، مانند: ۱. معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری. ۲. بنیاد ملی نخبگان. ۳. معاونت پژوهش وزارت علوم. ۴. معاونت پژوهش وزارت بهداشت. ۵. معاونت‌های پژوهش و علوم انسانی دانشگاه آزاد اسلامی، دانشگاه پیام نور و دیگر موسسات آموزش عالی. ۶. فرهنگستان علوم و فرهنگستان علوم پزشکی و نهادهای سیاستگذاری. ۷. بنیاد مستضعفان، ۸. قرارگاه سازندگی خاتم الانبیاء(ص) سپاه پاسداران. ۹. آستان قدس رضوی. ۱۰. سازمان اوقاف و امور خیریه. ۱۱. دانشگاه‌های دولتی به‌ویژه دانشگاه‌های صنعتی و پزشکی و حتی علوم انسانی مطرح کشور (با توجه به تعدد و تنوع اساتید و نخبگان و اثرگذاری آنها)، ۱۲. جهاد دانشگاهی، ۱۳. دبیرخانه جشنواره‌هایی مانند کتاب سال، فارابی، رویان، المصطفی(ص) و...

برای مثال جشنواره و جایزه رویان بیش از بیست دوره و جایزه بین المللی المصطفی(ص) پنج دوره برگزار شده است ولی ما یک روایت جذاب و خواندنی از آن نداریم. شاید آنچه موجود باشد یک بولتن و گزارش کار و اسامی برگزیدگان هر دوره است. از تعاملات علمی و حواشی جلسات و نشست‌ها و دغدغه‌های برگزیدگان و نگاه‌شان به ایران و جایگاه علمی ایران و... کمتر خبری هست.

وضعیت کنونی ما در روایت پیشرفت

روایت‌های ما در زمینه پیشرفت های کشور، غالباً برای عموم نیست و مردم عادی و دانش‌آموزان و حتی دانشجویان کمتر ارتباط برقرار می‌کنند. در اوایل بیشتر کارها، برای سیاست‌گذاری و گزارش کار بود و سپس کم کم دریافتند که باید برای عموم و مردم عادی هم محصول مناسب تولید کنند. وضعیت فعلی در حوزه روایت پیشرفت، الان بیشتر در حد کار دانشجویی ـ و اگر نگوییم بچه بازی شده ـ است و در حد کار دانشجویی، ماجرای روایت پیشرفت را جدّی گرفته ایم.

متأسفانه باید اذعان کنیم غالب مسئولان و متولیان امر، ماجرا را جدی نگرفتند و برخوردهایی آماری، سطحی یا بسیار کلیشه ای با این موضوع داشتند و دارند. از جهت قالب هم بسنده کردن به بازدید از شرکت ها و صنایع است. ما دچار نگاه تقلیل گرایانه و دم دستی به موضوع پیشرفت هستیم. وقتی زمین و وضعیت فعلی خودمان را نمی‌دانیم، هر نوع برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری ما منجر به نتیجه مطلوب و مورد انتظار نمی‌شود. الآن جریان خودتحقیر و سیاه‌نما، که برخی مزدور رسمی و برخی مزدور بی‌جیره و مواجب دشمنان هستند، می‌گویند ما بدبختیم. ما بیچاره‌ایم، هیچ چیزی نداریم. در قرون وسطی داریم زندگی می‌کنیم. از تمام دنیا بریدیم. ولی وقتی با استدلال و منطق و مصادیق با آنها مقابله می‌کنیم می‌گویند اینها مال همه جا نیست. مال تهران و چند شهر بزرگ است. لذا انتظار از نهادهای بالادستی این است که یک نوع تقسیم کاری برای واحدهای فعال و علاقمند در این حوزه داشته باشند و مراکز هنری و رسانه‌ای و ناشران را به این موضوع تشویق کنند و هر چه زودتر، بسته‌های حمایتی و تشویقی طراحی یا اعمال کنند.

از سویی دیگر، تقلیل روایت پیشرفت به روایت فناوری‌ها اشتباه است و الآن تا از روایت پیشرفت می‌گوییم غالب اذهان به پیشرفت‌های فناوری و صنعتی و نهایتاً پزشکی می‌رود. دامنه روایت پیشرفت خیلی گسترده‌تر هست وحتی شامل راه‌اندازی مراکز و موسسات و رشته‌های جدید و حتی رشته های جدید علوم انسانی و هنر هم می‌شود. برای نمونه، تاریخ شفاهی برخی دانشگاههای مادر و معتبر، فرهنگستانها و حتی برخی مراکز حوزوی قم مانند دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی یا فرهنگستان علوم اسلامی قم و... خودش یک نوع روایت پیشرفت است. لذا اینکه در روایت پیشرفت، فقط تصاویر پالایشگاه ها و پتروشیمی ها و صنایع بزرگ نشان داده می‌شود اشتباه است.

همان‌طور که قبلاً نیز اشاره شد، تا چندی پیش، روایت‌های ما در حوزه پیشرفت و کارآمدی، برای عموم نبود و بیشتر حالت گزارش کاری و بولتن‌های روابط عمومی ادارات و ارگان‌ها را داشت و با مردم عادی و دانش‌آموزان و دانشجویان کمتر ارتباط برقرار می‌کرد.

از سویی دیگر متأسفانه در این دولت های اخیر، کارهای نمایشی و سطحی در زمینه روایت پیشرفت زیاد شد و به نظرم، دولتها اهمیت این ماجرا را به درستی متوجه نشده اند و بدنه کارگزاران، سخنان رهبری را جدی نگرفته‌اند و دارند کارهای سطحی، غیرجذاب یا نمایشی انجام می‌دهند. نمونه‌اش برنامه روایت پیشرفتی که در برخی استان‌ها برگزار شد و فاقد هر نوع ابتکار و خلاقیت و برنامه و هنر خاصی بوده است. انگاری برنامه موظفی سازمانبی بوده که باید انجام می‌دادند. هم منفرد و هم جداگانه هست، هم بدون استمرار و ادامه. هم فاقد ظرافت‌های هنری و رسانه‌ای. حتی می‌توان گفت سطح کار در این حوزه را در حد یک نوع کار دانشجویی دیده‌اند. نه اینکه به جوان‌ها و دانشجویان اهمیت ندهیم، ولی نباید امور مهم و حیثیتی را مشابه کارهای دانشجویی تقلیل بدهیم و به حداقل‌ها قانع شویم.

ما دچار عملکردی تقلیل‌گرایانه از روایت‌گری پیشرفت نیز مواجه‌ایم و همان‌طوری که با راهیان نور و پیاده‌روی اربعین، عادی و سطحی و بعضاً بدون برنامه و سیاستگذاری درست برخورد می‌کنیم، با مسأله روایت پیشرفت هم داریم چنین تعامل و مواجه ای برقرار می‌کنیم.

ما برای گفتمان‌سازی در حوزه روایت پیشرفت و روایت‌گری پیشرفت به یک برنامه جامع و بسته جامع عملیاتی و حمایتی و راهبردی و رسانه‌ای و هنری نیاز داریم که هم حوزه «اندیشه و نظر» را پوشش بدهد و هم به تولید ادبیات علمی و فکری در این زمینه توجه کند و هم درصدد ارتباط و تعامل با اهالی فکر و نخبگان علوم انسانی باشد. هم به مصادیق و نمونه‌ها بپردازد (برای سطوح مختلف اعم از عموم مردم، دانشجویان، کودکان و نوجوانان) و هم اینکه اگر در عرصه میدان و عینیت و تحقق فعال است، در سطح مصادیق و نمونه‌ها باقی نماند و روایت کلان یا تحلیل کلی ماجرا را از دست ندهد و از نظریه‌پردازی و تولید ادبیات نظری غافل نباشد.

هم در قالب‌های مختلفی عرضه شود مانند: فیلم، کتاب، سریال، مستند، شعر، داستان، طنز، کاریکاتور، مسابقات علمی، طراحی جشنواره علمی مرتبط، نمادهای شهری و اجتماعی و... که هم در دسترس و جلوی چشم و دید همگان باشد و در معماری‌ها، شهرسازی‌ها و نمادهای شهری و... خودش را نشان دهد و هم در نام‌گذاری اماکن شهری و مراکز علمی و هم در اسباب‌بازی، بازی‌های رایانه‌ای، عروسک‌ها، اقلام فرهنگی، آموزشی، نوشت‌افزارها و...

از سویی دیگر، نگاه جبهه‌ای و شبکه‌ای حاکم باشد و کارها و اقدامات مثل «دوی امدادی» باشد و هرکدام هم کارهای همدیگر را تکمیل یا تقویت کنند، ادامه بدهند یا ارتقا ببخشند. هم به تجریبات کشورهای دیگر توجه داشته باشد و تجربیات مثبت آنها را در سطح عمومی مطرح کند و تجربیات منفی یا پیامدهای ناگوار برخی نگاهها و عملکردها و سیاست های آنها را به اطلاع اهل فن برساند.

الان آسیب اصلی روایت پیشرفت را، «نگاه سطحی» و «رویکردهای نمایشی» این حوزه می‌دانم. فعلاً آن چیزی که بیش از همه به گفتمان پیشرفت کشور آسیب می‌زند، نگاه سطحی، شعار دادنهای بی‌پشتوانه، کارهای نمایشی، دکوری، خام و غیرهنری و غیرابتکاری می‌دانم. بعید نیست در آینده نزدیک، با ابتذال در روایت پیشرفت، برای مأیوس کردن گسترده جامعه علمی نیز استفاده شود.

در حال حاضر، رده های «تاریخ شفاهی پیشرفت» و «جهاد سازندگی» از رده‌های پُراستقبال واحد تاریخ شفاهی مجموعه است و کتاب‌هایی مانند «داستان رویان»، «سلول های بهاری»، «آبی نفتی»، «عملیات احیا»، «آرزوهای دست‌ساز»، «به توان هایتک»، «امواج اراده‌ها» و کتاب‌های مدیریت جهادی مانند «رسم جهاد ۱ و ۲»، «زاده زابل»، «جولان جوانمرد؛ خاطرات شفاهی دکتر احمد خالدی» و «حاج مالک» (خاطرات شفاهی غلامرضا مالکی از فرماندهان مهندسی لشکر ۱۷ علی‌ بن ابی‌طالب(ع)) و... منتشر شده‌اند و دهها کتاب دیگری که در مراحل تحقیق و تدوین و نگارش قرار دارند. خوشبختانه کتب منتشره هم با استقبال بسیار غیرمنتظره مخاطبان و مسئولان مواجه شدند و هم اینکه نشان می‌دهد جامعه مخاطبان و بازار کتاب ما چقدر به این رده‌ها و ژانرها نیاز دارد و برای مخاطبان عمومی به‌ویژه دانش‌آموزان و دانشجویان و جوانان، انگیزه‌بخش و الهام‌آفرین است.

پس اگر ۱۰ ناشر و مرکز دیگر هم بیایند و روی بحث پیشرفت فعالیت کنند، جا دارد. البته به شرطی که یک برنامه مشخص و هماهنگ شده باشد و دچار «موازی کاری» و «کُپی کاری» و «تقلید ناشیانه» نشود. چراکه موضوع بکر و بسیار حیاتی برای کشور ما و خصوصاً وضعیت فعلی ماست و مراکز و متولیان این حوزه مانند معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری و بنیاد ملی نخبگان وظیفه سنگین تری دارند و باید ناشران و مراکز مختلف فرهنگی، رسانه‌ای و هنری را به فعالیت و تلاش و تولید در این عرصه‌ها تشویق کنند و اندک تلاش‌های صورت‌گرفته را مورد حمایت ویژه قرار دهند تا گفتمان پیشرفت ما هم سریع‌تر در کشور فراگیر شود و هم تنوع و تکثر مصادیق پیشرفت، افزایش یابد و طیف‌های مختلف جامعه را در بر بگیرد.

دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی (حسینیه هنر) می‌خواهد کُنشگر باشند نه تماشاگر. او برای انقلاب اسلامی احساس وظیفه می‌کند و الآن وظیفه‌اش تقویت جبهه و گفتمان انقلاب با استفاده از ثبت و ضبط تجربیات آن است. لذا به «نظریه مقاومت مردمی» و «نمایش نقش‌آفرینی مردمی» توجه ویژه‌ای دارد. رویکردش هم عملگرایی کور و فاقد فکر نیست. به مباحث نظری و تحلیل های عمیق توجه دارد. مخالف نظر و نظریه‌پردازی نیست و معتقد است که برخی نظریات ماندگار، از دل تجربیات میدانی و حین کار و فعالیت درآمده است. از سویی دیگر دریافته است که رویکردهای صرفاً سلبی اشتباه و ناقص است و باید به فکر رویکردها و راهکارهای ایجابی هم باشد که «جشنواره مردمی فیلم عمار» خودش یک حرکت ایجابی در جهت اصلاح وضعیت فیلم و مستند در کشور ماست.

تجربیات مهم است و نباید نادیده گرفته شود. ما نمی‌گوییم تجربه اصالت دارد، ولی نمی‌توان نقش اساسی تجربه را انکار کرد. تجربه غرب نشان داده است که برخی نظریه‌ورزی‌های آنها از دل تجربه و تأمل در تجربیات یا مشاهدات آنها در آمده است.

یافته‌های مهم از مطالعه چند کتاب در حوزه پیشرفت

۱. ما بیش از اینکه دچار تحریم‌های خارجی باشیم، دچار تحریم های داخلی، خودتحقیری (یا خودحقیرپنداری) و عدم اعتماد به نفس داخلی هستیم. ما در دور زدن تحریم‌های خارجی غالباً موفق بودیم ولی تحریم‌های داخلی و در مقابله با خودتحقیرها و منافقان دوست‌نما، نَفَس‌مان بُریده است و کم آورده‌ایم. خیانت‌های داخلی بیش از تحریم‌های خارجی اثرگذار و مأیوس‌کننده است.

۲. هیچ چیز مثل عدم شایسته‌سالاری و تبعیض و کارهای نمایشی، نخبگان را اذیت نمی‌کند.

۳. تجربه غرب در پیشرفت‌های علمی و صنعتی، رویاپردازی و استفاده از قوه خیال است. کتاب‌های تخیّلی ژول ورن را در نظر بگیرید که برخی بعد از ۴۰ یا ۱۰۰ سال بعد، جامه عمل پوشید.

۴. دو دسته آدم‌ها زیاد مأیوس می‌شوند: الف. آدم‌های اهل نظری که در عرصه میدان فعالیت نمی‌کنند و تجارب میدانی بسیار کمی دارند یا به حداقل تجربیات، در مقاطعی از زندگی، بسنده کرده‌اند. ب. آدم‌های عملگرایی که به مباحث تحلیلی و نظری بی‌توجه‌اند و حوزه فکر و اندیشه در حیطه کاری خود را فراموش کرده‌اند. حرف‌ها و ایده‌ها در مقام عمل و اجرا، تعدیل می‌شوند.

یک سؤال و دغدغه‌های مهم و همگانی

چه مسیری را باید طی کنیم تا روایت پیشرفت بتواند پاسخگوی چالش‌ها یا نیازهای روز جامعه و اثرگذارتر باشد؟

۱. زیاد حرف نزنیم و این ماجرا یا قصه را لوث نکنیم و اجازه ندهیم که به هر بهانه‌ای این گفتمان یا موفقیت لوث شود. تبعاتش این است که دمِ دستی و بی‌اهمیت جلوه می‌کند. حرف زدن زیاد بدون پشتوانه عمل و میدان و اجرا، باعث برخوردهای شعاری و بی‌توجهی و بی اعتمادی مخاطبان می‌شود. مثل واژه «جهاد تبیین» و دیگر شعارهای سال، با این موضوع اساسی برخورد نکنیم. این موفقیت‌ها و گفتمان نباید لوث، عادی و دمِ دستی شود.

۲. نقشه جامع یا اطلس پیشرفت ایران را تهیه کنیم و وظایف هرکدام از بخش‌ها و مراکز متولی و مراکز فعال مشخص شود تا بدانیم هر مرکز یا موسسه قرار است چه کارهایی و در چه سطوحی و برای چه مخاطبانی و چه اقشاری و چه لایه‌هایی انجام بدهد. مانند یک جنگ تمام‌عیار که وظایف هر فرد رزمنده‌ای مشخص است و از سویی همه ظرفیت‌های کشور را باید برای این گفتمان پای کار بیاوریم. البته این اطلس پیشرفت می‌تواند در هر سال یا هر شش ماه یکبار ویرایش جدیدی بخورد و با توجه به دانسته‌های جدید، به‌روز (آپدیت) شود و نباید به یک نقشه یا اطلس و راهبردهای قدیمی یا احیاناً انتزاعی بسنده کرد.

۳. تکثّر و تنوع قالب‌ها و مخاطبان و رویکردها و قالب‌های ارائه را بپذیریم و خودمان را در قالب‌ها و رویکردها و لایه‌های مخاطبان خاص و قالب‌های مشخص، محدود نکنیم. تجربه نشان داده که ما معمولاً چند قالب خاص یا چند قشر خاص و محدود را مخاطبان خود قرار می‌دهیم و برخی اقشار و قالب‌ها را فراموش می‌کنیم.

۴. هر تجربه یا موفقیت و شکستی باید قصه داشته باشد و به موضوع «روایت» و چگونگی روایت‌ها توجه ویژه بکنیم. رویکرد صرفاً آماری، بد است. غلط و اشتباه است. متأسفانه ما در کشور، دچار مشکل «گزارش‌های آماری» هستیم؛ همان اشتباهی که در ارائه دستاوردهای انقلاب اسلامی می‌کنیم و آن دستاوردها را برای مخاطبان کم‌اهمیت و بی‌خاصیت و غیرجذاب و کلیشه‌ای می‌کنیم.

۵. دروغ و اغراق خیلی خطرناک است. هم دروغ نگوییم و هم اغراق نکنیم. این دو رویکرد اثرگذاری کارها و فعالیت‌های ما را بسیار کم می‌کند. شاید در مقطعی بتوانیم مخاطبانی را دور مسأله‌ای جمع کند، ولی حقیقت پشت ابر پنهان نمی‌ماند و آخر کار، آبروریزی می‌شود و به اعتماد عمومی لطمه می‌زند و پایه‌ها و اساس‌های اعتماد عمومی را سُست می‌کند و باورپذیری به دیگر فعالیت‌ها را زیر سؤال می‌برد.

۶. در ثبت و ضبط دقیق خاطرات و تجربیات و تحلیل‌های کنشگران و الگوهای این عرصه، به درستی و جامعیت عمل کنیم و جلوی کارهای ضعیف و نادرست این عرصه را بگیریم. جلوی تولید کارهای ضعیف و بازاری و به اصطلاح «زرد» این عرصه را بگیریم که باعث تضعیف گرایش‌ها و علاقه مخاطبان به این عرصه می‌شود. مثل ماجرای کتاب‌های ضعیف و زرد در حوزه دفاع مقدس و شهدا و معرفی انقلاب اسلامی یا معارف اسلامی یا فیلم‌های ضعیف و غیرواقعی از فضای دفاع مقدس و زندگی شهدا.

۷. در کنار روایت پیشرفت و تجربیات موفق، حتماً بحث شکست‌ها و ناکامی‌ها و سختی‌های کارها را هم ثبت و ضبط کنیم تا همه کنشگران با واقعیت های میدان آشنا بشوند و هم چالش‌های پیش روی این فعالیت‌ها و مشکلات ساختاری یا روال بروکراسی این عرصه ها را بیابند و اینها نیز اصلاح بشود. معتقدم که اگر تاریخ شفاهی یا تجربه زیسته‌ها به‌درستی و جامعیت ثبت و ضبط شود، می‌تواند به اصلاح سیاست‌گذاری‌ها و حکمرانی هم کمک کند.

۸. ما یک سیاه‌نمایی داریم و یک سفیدنمایی و ماست‌مالی. کسانی که سیاه‌نمایی می‌کنند همه واقعیت‌ها را نمی‌گویند و فقط به مشکلات و نقاط منفی نگاه می‌کنند و آن طرف مقابل هم اصلاً مشکلات و سختی‌ها و چالش‌های پیش رو را نادیده می‌گیرند. شاید عده‌ای فکر می‌کنند برای مقابله با سیاه‌نمایی و تبلیغات‌های منفی سنگین رسانه‌ها و خودتحقیری‌ها، باید به رویکرد مقابلش که سفیدنمایی و ماست‌مالی است روی بیاورند که این هم اشتباه است، لذا در صحنه میدان و با بازخوردهایی که از مخاطبان خاص و حرفه ای خودش می‌گیرند، هر مجموعه‌ای می‌تواند تا حدی، فعالیت‌های خود را متعادل (بالانس) بکند.

۹. به مسأله زمان و شرایط هم توجه ویژه‌ای بکنیم. شاید برخی فعالیت‌ها و راهکارهایی در یک دوره‌ای جواب بدهند، ولی همین رویکردها و و راهکارهای خوب ممکن است در زمان‌ها و شرایط دیگر، چندان اثرگذار نباشد یا حتی مورد بی‌توجهی و بی‌اعتنایی یا مورد تمسخر مخاطبان باشد. لذا باید به هر شیوه در شرایط و زمان آن هم توجه شود.

۱۰. متأسفانه حرکت‌های نمایشی و سطحی در این زمینه و خصوصاً توسط دولتی ها، خیلی زیاد است و برخی موارد مُشمئزکننده.

۱۱. استفاده از هنر و رسانه. صرف بیان موفقیت‌ها و دستاوردها با کمترین رویکرد هنری و رسانه‌ای و ابتکار و خلاقیت، اشتباه است و ارائه ماده خام، اشتباهی استراتژیک و حتی دارای اثرات و تبعات معکوس است. متأسفانه الآن می‌بینیم که بیان دستاوردها و موفقیت‌ها، با کمترین هنر و ابتکاری و به صورت خام ارائه می‌شود و متأسفانه اثرات خاصی هم بر جای نمی‌گذارد و مخاطبان را بر نمی‌انگیزاند.

۱۲. در تجربه گفتمان‌سازی باید به صحنه میدان و فهم مخاطبان هم توجه کرد و هر از چند گاه، آن را در مسیر درست، هدایت و راهنمایی کرد تا دچار کج‌فهمی و سوءبرداشت‌ها نشود و اثرات سوء در جامعه مخاطبان نداشته باشد. به نظرم توجه به گفتمان عدالت‌خواهی در کشور از این جهت قابل بررسی و تحلیل است. رهبر معظم انقلاب به صورت جدی از اوایل دهه هشتاد، روی بحث عدالت اجتماعی و مبارزه با فقر و فساد و تبعیض تأکید کردند. حتی نام یکی از سال‌ها (۱۳۸۳) را «پاسخگویی مسئولان» و «مطالبه مردمی» نامیدند. یعنی برای عدالت‌خواهی حتماً باید مسئولان پاسخگوی عملکردها و برنامه‌هایشان باشند و از سویی مردم و رسانه‌ها هم نظارت کنند. بدون نظارت و همراهی مردم ممکن است این مسیر به کج‌راهه برود و مردم باید تحقق عدالت و مبارزه با ظلم و فساد و تبعیض را آشکارا ببینند.

به مرور با توجه به شعار مطالبه‌گری، جنس سخنان برخی تغییر کرد و از حالت مطالبه به پرخاشگری و خشونت زبانی و حتی دعوا کشیده می‌شد، لذا بحث عدالت و معنویت و اخلاق‌مداری را مطرح کردند. از سویی با کج فهمی یا بدفهمی از مفهوم عدالت و مبارزه با فساد، عده‌ای ترسیدند و به حفظ وضع موجود بسنده کردند و وضعیت ایستایی و رکود مشابه کشور «کوبا» و حتی «کره شمالی» مطرح شد.

یعنی برخی هیچ اقدامی انجام ندادند، مبادا اینکه موجب اعتراض و انتقاد واقع شود و لذا از شعار عدالت، بدنه مدیریتی دچار محافظه‌کاری شد (البته بهانه‌های مختلفی هم برای این کوتاهی و تنبلی خودش داشته و دارد)، لذا رهبر معظم انقلاب بحث «عدالت توأم با معنویت و پیشرفت» را مطرح کردند. تا بحث از پیشرفت شد، نسخه‌های غرب‌گرایانه آن سریع مطرح شد و لذا رهبری بحث «عدالت توأم با معنویت و پیشرفت با رویکرد اسلامی ایرانی» را مطرح کردند تا جلوی کج‌اندیشی و کج‌فهمی‌ها گرفته شود. اگرچه برخی معتقدند گفتمان‌ها ساختنی نیستند، ولی می‌توان گفت که تا حدود زیادی مدیریت‌شدنی و هدایت شدنی و غنی سازی شدنی هستند. لذا باید روی هدایت یا مدیریت یا تقویت گفتمان، مراقبت و نظارت دائمی داشت. به بهانه پیشرفت و توسعه و نوآوری، به رشته‌های علوم انسانی و هنر و ادبیات کم‌توجهی نشود. به بهانه پیشرفت و نوآوری، نخبگان دیگر رشته‌ها مورد بی‌توجهی و بی‌اعتنایی مواجه نشوند. به بهانه پیشرفت و نوآوری، ارزش‌ها و هنجارهای دینی و ملی ما تضعیف نشود و دچار آشفتگی فرهنگی و معرفتی و هویتی نشویم. به بهانه پیشرفت و نوآوری، از شعارهای اصلی و آرمان‌های اولیه کشور، «استقلال» و «آزادی» و «عدالت» دور نشویم و «امنیت» کشور را به خطر نیندازیم. لذا این گفتمان باید در مراحل مختلف تحقق و پیاده ‌سازی‌اش در جامعه مراقبت شود که دچار کج‌اندیشی، کج‌فهمی و اجراهای غربی یا ضعیف و سطحی و نمایشی نشود.

کاستی‌ها و مشکلات گفتمان‌سازی روایت پیشرفت

۱. بُعد فرهنگی و روانی:

ـ روحیه خودتحقیری یا خودحقیرانگاری.

ـ ترویج روحیه ناامیدی در جامعه و جوانان و حتی نوجوانان. متأسفانه این پدیده الآن به کودکان و نوجوانان هم سرایت کرده است، هم از طریق خانواده و هم معلمان و مدرسه و هم فضاهای رسانه‌ای، به‌ویژه فضای مجازی.

ـ سیطره و هژمونی نگاه فرهنگی و فکری خودتحقیری و یأس در نهادهای آموزشی و حتی پژوهشی طی پانزده ـ بیست سال اخیر (در مدارس، دانشگاه‌ها و مراکز علمی و پژوهشی).

ـ ایجاد حواشی و پُررنگ شدن حواشی جامعه علمی و حساسیت شدید و معصوم‌انگارانه در قبال نخبگان.

ـ تعجیل در رسیدن به خواسته‌ها و انتظارات بیش از حد و غیرواقعی (البته رسانه‌ها هم به این امر دامن می‌زنند)

ـ ضعف در معرفی الگوهای داخلی و اینکه در معرض الگوهای داخلی خیلی آرمانی هستیم و دهها حساسیت بی‌جا و باجای غیرضروری داریم.

ـ بی‌تفاوتی جامعه و گسترش روحیه فردگرایی.

ـ کمرنگ شدن ایثار و فداکاری در جامعه.

۲. بُعد رسانه‌ای و هنری:

ـ ضعف رسانه‌ای جبهه خودی در بیان داشته‌ها.

ـ تبلیغات فراوان علیه ایرانی و جامعه ایران (ایران‌هراسی و انقلاب‌هراسی)

ـ ترسیم رویای اروپایی و رویای آمریکایی و فقدان معرفی «رویای ایرانی» و آینده جوان ایرانی و به تعبیر دقیق‌تر، آرمان جوان و نوجوان ایرانی.

ـ سیطره هژمونی رسانه‌ای جریان غربگرا و غربی

ـ ضعف مشاهده و روایت‌گری (خصوصاً مشاهده). قدرت مشاهده‌مان ضعیف، کلیشه‌ای و محدود است.

ـ عدم آشنایی و بالتبع، بی‌توجهی جامعه هنری با مقوله پیشرفت داخل و واقعیت‌های خارجی.

ـ انفعال جامعه هنری ارزشی و شک و تردید داشتن آنها از پیشرفت ایران.

ـ وجود جوایز بین‌المللی متعدد در سیاه نمایی ایران و زندگی ایرانی.

۳. بُعد اقتصادی و مدیریتی:

ـ وجود مشکلات اقتصادی جامعه و کشور و نابسامانی اقتصادی.

ـ پسرفت وضعیت معیشتی مردم (به دلایل مختلف).

ـ تصویرسازی غیرواقعی و رویایی از رفاه و امکانات اقتصادی در خارج از کشور.

ـ وجود تبعیض و کمرنگ شدن شایسته‌ سالاری علمی و تخصصی کشور در جامعه (پارتی ‌بازی).

ـ وجود مدیران معمولی، فاسد و ضعیف و مدیران کم توان و ناکارآمد و عدم برخورد با آنها.

ـ ضعف در تصمیم‌گیری یا تأخیر در تصمیم‌گیری و فرصت‌سوزی‌های فراوان مدیریتی.

ـ ضعف یا فقدان آینده‌نگری و دم‌دستی دیدن مسائل جامعه و جهان.

ـ غلبه روحیه بروکراسی و تنبلی و منفعت گرایی در ادارات و مدیران و تحقیر روحیه جهادی و خدمات رسانی در ادارات.

ـ ناهماهنگی ادارات و نهادهای متولی.

ـ پُررنگ شدن وجود کارهای نمایشی و سطحی.

ـ عدم اعتقاد و باور قلبی برخی مدیران و بدنه کارشناسی به خودباوری ملی و تصمیمات و رویکردهای اعلامی حاکمیتی و دولتی.

۴. بُعد سیاستگذاری و حکمرانی:

ـ فقدان برنامه منسجم یا بسته جامع ترویج پیشرفت و امید.

ـ فقدان تحلیل کلان از وضعیت کنونی و داشتن نقشه یا اطلس پیشرفت کشور.

ـ فقدان یک مرکز تصمیم‌گیر اصلی در این حوزه که نقش هدایت و ساماندهی و رهبری و جریان‌سازی و حمایت را در این عرصه‌ها برعهده داشته باشد.

ـ عدم توجه به مشترکات و به نتیجه نرسیدن متولیان و نخبگان، در اینکه توسعه و پیشرفت چیست؟ مولفه‌های توسعه بومی خودمان چیست؟ الگوی پیشرفت خودمان چیست؟ و نزاع‌های بی‌پایان در این حوزه‌ها.

ـ فقدان طراحی رویای ایرانی یا انسان و جامعه آرمانی آخرالزمانی (تازه بحث‌هایی درباره اهمیت «رویای ایرانی» / «تخیّل (خیال‌پردازی) / آرمان ایرانی» مطرح می‌شود به عنوان یک فناوری برای به حرکت در آوردن مردم و به ویژه نوجوانان و جوانان.

۵. بُعد قالب‌ها و اشکال ارائه:

ـ کمبود ابتکارها و نوآوری‌ها در ارائه و ارائه‌های معمولی و آماری! و غیرجذاب و کلیشه ای.

ـ محدودیت‌های قالب‌های ارائه و عدم توانمندی در قالب‌های ارائه (اینکه نمی‌دانیم موضوع پیشرفت و علم را چگونه برای مردم عادی یا کودکان ارائه بدهیم و...)

ـ عدم رغبت و جذابیت موضوع برای نویسندگان و ناشر به این حوزه. چون ناشناخته است، املای نانوشته است، سیاست‌های حمایتی در این زمینه ها مشخص نیست، سختی‌های فراوان کار، توجیه نبودن راویان و قهرمانان این عرصه برای چگونگی بیان خاطرات و تجربیات و...

ـ نداشتن حلقه‌ها و پیوست‌های فرهنگی و اجتماعی و رسانه‌ای و اقتصادی مرتبط و همسوی موضوع. مثلاً فیلم تولید شده، ولی اقلام فرهنگی و حتی اموزشی مرتبطش تولید نشده؛ مثلاً کتابش در نیامده. عروسکش تولید نشده. لباس و تی‌شرت آن آماده نشده. کیف و لوازم التحریرش در نیامده و به بازار نیامده و...
ـ عدم توجیه ناشران برای ورود به این عرصه‌ها. (از جهت موضوع، درآمدزایی، سود اقتصادی و سیاست‌های حمایتی و...)

ـ انتخاب سوژه‌ها بیشتر حالت واکنشی دارد تا کُنشی. اگرچه خوشبختانه ما داریم از این مرحله نیز عبور می‌کنیم و در انتخاب سوژه ها، تبحّر بیشتری پیدا می کنیم.

منبع خبر "خبرگزاری مهر" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.