«تابناک با تو» - میانسالی با فوت کردن شمعهای کیک تولد ۴۰ سالگی تان ظاهر میشود و بحران میانسالی به تدریج خود را با تحلیل رفتن انرژی یا شروع دردی خفیف در برخی از اندام ها، با برانداز کردن کارنامه زندگی، روند تحقق رویاها و آرزوها، یا رسیدن و نرسیدن به اهداف زندگی نشان میدهد.
با گذشت سالها و تجربههای گرانبهایی که در زندگی کسب کردهایم، به مرحلهای میرسیم که احساس میکنیم بیشتر سالهای عمرمان را پشت سر گذاشتهایم.
این دوران، که به عنوان بحران میانسالی شناخته میشود، میتواند با احساساتی متناقض همراه باشد؛ از یک سو، ممکن است به دستاوردها و موفقیتهای خود افتخار کنیم، و از سوی دیگر، احساس کنیم که زمان برای تحقق آرزوهای مان رو به پایان است.
در این مرحله، سوالات عمیقتری درباره معنا و هدف زندگی به ذهن خطور میکند و ما را به تفکر درباره انتخابها و مسیرهایی که در زندگی طی کردهایم، وادار میسازد.
بحران میانسالی فرصتی به دست میدهد برای بازنگری در زندگی، شناسایی نقاط قوت و ضعف، و در نهایت، پذیرش تغییرات لازم برای ساختن آیندهای بهتر.
تازه نیمه راه است، آگاهتر و با تجربهای بیشتر ادامه دهید.
بحران میانسالی چیست؟
این بحران رویدادی روانی است که معمولاً برای برخی از افراد بالغ بین ۴۰ تا ۶۰ سال رخ میدهد. ویژگی اصلی آن تأمل در وجود و ارزیابی مجدد دستاوردها و اهداف است.
فرد با آگاهی از پایان پذیری خود و میل به زندگی کامل تحت فشار است تا برنامههای خود را برای رسیدن به اهداف خود اصلاح کند.
در این لحظه بحرانی، افراد به مسیری که در زندگی خود در پیش گرفتهاند و اهدافی که برای خود تعیین کردهاند، تردید میکنند.
این درنگ و تأمل اضطراب و ایجاد تغییرات شدید در سبک زندگی را به همراه دارد. اگرچه فرآیندی همراه با سرگردانی، پر از احساسات مختلط به دلیل انتظارات برآورده نشده است، فرصتی بی نظیر برای رشد ارائه میدهد.
نشانههای بحران میانسالی
بروز بحران میانسالی از فردی به فرد دیگر متفاوت است. به این ترتیب، هیچ مجموعهای از “علائم” ثابت علمی یا مورد تایید موسسات رسمی بهداشت روان وجود ندارد.
با این حال، برخی از علائمی که میتوان به آنها توجه کرد عبارتند از:
اضطراب
نوستالژی
تحریک پذیری
تکانشگری
بی حوصلگی
نارضایتی
احساس پوچی
عدم انگیزه
غم و اندوه (افسردگی)
رفتارهای خوشایند
خستگی در مواجهه با روال معمول
رویاهای روز در مورد سبک زندگی دیگری
افکار تکراری در مورد گذشته
تغییرات شدید در ظاهر، روابط، سبک زندگی یا رفتار
سوالاتی مانند “اگر شغل دیگری را انتخاب میکردم؟ … بچه داشتم؟ … تصمیم دیگری میگرفتم؟ و ... چی؟ ”
میانسالی: ابتدای چلچلی؛ رو به جلو به پیش!
علل بحران میانسالی
شایعترین علل این بحران ناامنی، مسئولیت بیش از حد، یا روتینها هستند؛ درگیریهای رابطهای، درک اشتباهات، کسالت یا فقدان اهداف روشن نیز از جمله علل مربوطه هستند.
مرگ یکی از عزیزان
از دست دادن یکی از عزیزان (عضو خانواده، دوست، شریک زندگی و غیره) تجربه تکان دهندهای است که در اواسط بزرگسالی شروع بحران میانسالی را استارت میزند. مرگ انسان را وادار میکند تا در مورد محدودیت خود و معنایی که به زندگی خود میدهد فکر کند.
بازنشستگی
بازنشستگی یک رویداد مهم است که شامل تغییر قابل توجهی در هویت و روال است. برخی از افراد نمیتوانند خود را فراتر از کارشان ببینند، بنابراین کناره گیری میتواند احساس پوچی و نگرانی در مورد نقش جدید خود در جهان را در آنها ایجاد کند.
طلاق
این یکی دیگر از دلایلی است که میتواند بحران میانسالی را تسریع کند. جدایی نه تنها متضمن تغییر هویت است، بلکه مستلزم تغییر ساختار کل خانواده است، به خصوص اگر فرزندانی در آن دخیل باشند.
پیری
مرگ و میر و پیری معمولا یکی از محرکهای اصلی است. با نزدیک شدن به میانسالی زن یا مرد، از روند پیری خود و این که “زمان در حال تمام شدن است” آگاهی پیدا میکنند. در نتیجه، آنها شروع به مرور زندگی خود و پرسش از آنچه تاکنون به دست آوردهاند میکنند.
تغییرات در مسئولیتها
با رسیدن به میانسالی، هم مرد و هم زن ممکن است با چالش سازگاری با نقشهای جدیدی روبهرو شوند که در برنامههای شان نبوده است. به عنوان مثال، مراقبت از والدین بیمار، عادت کردن به خانه بدون فرزند (سندرم آشیانه خالی)، و پویایی جدید خانواده و غیره. این تغییرات نارضایتی و شک در مورد اهداف زندگی را به همراه دارد.
اهداف محقق نشده
رسیدن به سن ۴۰ یا ۵۰ سالگی بدون تحقق رویاهای دوران جوانی برای بسیاری ناامید کننده است. اهداف و انتظارات برآورده نشده، محرکهای قوی برای این بحران هستند، که بسیاری را وادار میکند تا درباره کاری که انجام میدهند و زندگیای که دارند تجدید نظر کنند.
جامعه پذیری جنسیتی و بحرانهای میانسالی
جامعهپذیری مبتنی بر جنسیت، بسته به بافت و نقشهای سنتی جنسیتی یک جامعه، نقش کلیدی در بحران ایفا میکند. بنابراین، انتظاراتی که از مردان و زنان میشود بر نحوه تفسیر و احساس آنها در مورد زندگی خود تأثیر میگذارد.
بر اساس سنت، و به ویژه در فرهنگهای مردسالارتر، مردان به قدرت، موفقیت، خودمختاری و خودکفایی اجتماعی خود نزدیک شدهاند. در اواسط بزرگسالی، فشار برای نشان دادن موفقیت در شغل و حوزه مالی (نماد قدرت) در صورتی که در این تلاش شکست بخورند، بحران آفرین است.
از سوی دیگر، زنانی که در جوامع و خانوادههای بسیار مردسالار بزرگ شدهاند، با تمرکز بر مراقبت، مادری، خدمت و انکار خود آموزش میبینند. در این زمینه، زنی که این مدل را درونی میکند، اگر بدون خانواده به چهل سالگی برسد، ممکن است دچار چنین بحرانی شود.
با این حال، به لطف مبارزه برای برابری جنسیتی، این تفاوتها تکامل یافتهاند. بنابراین، طبیعی است که زنان نیز به دلیل عدم موفقیت در حرفه خود یا عدم خودکفایی یا مستقل بودن و ... دچار بحران شوند. همچنین ممکن است مردی به دلیل عدم مدیریت خود دچار بحران شود. برای پیدا کردن یک شریک ثابت یا تشکیل خانواده. در حال حاضر، جامعه پذیری جنسیتی به طور کامل بحرانهای میانسالی را به روشی که قبلا توضیح میداد، توضیح نمیدهد.
شهروندان اکنون دامنه بیشتری برای شخصی سازی زندگی خود دارند و این امر شناسایی علت مشترک بحران را پیچیدهتر میکند. هرکسی که بحران میانسالی را تجربه میکند به دلایل و تجربیات زندگی خود این کار را انجام میدهد، زیرا هر فرد نویسنده وجود خود و ناراحتیهای خود است.
در مواجهه با این بحران چه کاری میتوانید انجام دهید؟
برای حفظ نگرش مثبت ضروری است. فرقی نمیکند که احساس میکنید در حال پیر شدن هستید. خوب است بدانید که سن تجربه، حکایات و دانش به همراه دارد. شما هنوز سالهای زیادی در پیش دارید و هیچ معنایی ندارد که آنها را در رنج بگذرانید.
لذت بردن را فراموش نکنید. تجربه بزرگ شدن و پشت سر گذاشتن مشکلات شما را برای آنچه در پیش دارید، آماده میکند. شما خودکنترلی بیشتری خواهید داشت و عواقب اعمال خود را خردمندانه میپذیرید.
۱. اهداف خود را مرور کنید
همانطور که میدانید، این بحران میتواند نتیجه عدم دستیابی به اهداف باشد. پس لازم است که چند لحظه برای ارزیابی اهداف و ارزشهای خود وقت بگذارید. فهرستی از اهداف و ارزشهای فعلی خود تهیه کنید و آنها را با آنچه قبلاً داشتید مقایسه کنید. حال، از خود بپرسید که آیا ارزشهایی که در حال حاضر دارید واقعاً منعکس کننده آنچه میخواهید و برای شما اهمیت دارد یا خیر؟ اگر نه، وقت آن است که آنها را دوباره تعریف کنید.
۲. مراقب سلامتی خود باشید
سطح استرس، اضطراب، نگرانی یا غم و اندوهی که ممکن است در این دوره تجربه کنید، بر سلامت شما تأثیر میگذارد؛ بنابراین پیشنهاد میکنیم عادتهای خود را تغییر دهید و فعالیتهایی انجام دهید که سلامت روحی و جسمی شما را بهبود میبخشد. به عنوان مثال، ورزش کنید، مراقبه کنید، به اندازه کافی بخوابید، احساسات خود را ابراز کنید، با دوستان و خانواده خود وقت بگذرانید، به درمان بروید و غیره.
۳. علایق و سرگرمیهای خود را جدی بگیرید
برای انجام آن سرگرمیهایی که فراموش کردهاید وقت بگذارید. با چیزی که هنوز دوست دارید ارتباط برقرار کنید. اگر فعالیتهایی را که قبلاً از آنها لذت میبردید، نمیپسندید، وقت آن است که دیگران را کشف کنید. یک سرگرمی جدید مانند پیاده روی، رقصیدن، انجام تئاتر یا ورزش، انجام فعالیتهای هنری و ... را امتحان کنید.
۴. مراقب روابط خود باشید و آن را پرورش دهید
روابط معنادار با دوستان و خانواده منبعی ارزشمند از حمایت شما در هنگام عبور از این بحران است. به آنها پناه ببرید و زمان با کیفیتی را برای تقویت پیوند با آنها بگذرانید. جلساتی را برای صحبت کردن، صحبت کردن، و درخواست مشاوره ترتیب دهید. اجازه دهید که آنها نیز به شما کمک کنند و از آنها مراقبت کنند.
۵. تغییر را بپذیرید
حال و تغییراتی که برای شما به ارمغان میآورد را در آغوش بگیرید. آنچه اتفاق میافتد را بپذیرید، اما خودتان را تسلیم آن نکنید. برعکس، به دنبال راهی برای بهبود باشید. قدردانی را تمرین کنید تا تمرکز زیادی روی چیزهایی که کمبود دارید متوقف کنید. در مورد آنچه تجربه میکنید و اینکه چگونه میتواند به شما به عنوان یک شخص کمک کند بنویسید.
آیا واقعا چیزی به نام بحران میانسالی وجود دارد؟
تا این مرحله، ما اصطلاح «بحران میانسالی» را بر اساس دانش عمومی که از طریق رسانهها، سریالهای تلویزیونی و فیلمها منتشر شده است، مفهومسازی کردهایم. اما علم و تحقیق در مورد آن چه میگوید؟ آیا واقعا افراد وقتی به میانسالی میرسند دچار بحران میشوند؟
حقیقت این است که تحقیقات از این بحران حمایت نمیکند یا آن را به عنوان یک پدیده جهانی نمیشناسد. مطالعه منتشر شده در Motivation and Emotion نشان میدهد که تنها ۲۶ درصد از افراد بالای ۴۰ سال دچار این بحران هستند. علاوه بر این، به عنوان یک نتیجه از سن به نظر نمیرسد، بلکه ناشی از رویدادهای مهم است.
کارشناسان توسعه میانسالی مجدداً تأکید میکنند که «بحران میانسالی» میتواند در هر زمانی در بزرگسالی اتفاق بیفتد، زیرا محرک آن سن نیست، بلکه رویدادهای مستقل از آن است، مانند از دست دادن شغل، بیماری، مشکلات اقتصادی و…
این بحران معروف بیش از آنکه یک تجربه هنجاری باشد، یک ساخت اجتماعی است که توسط صنعت سرگرمی ایجاد شده است. مهم است که این را در نظر داشته باشید، زیرا همانطور که مارگی لاچمن در سال ۲۰۱۵ اشاره کرد، ترویج آن میتواند به یک پیشگویی خودشکوفایی منجر شود. علاوه بر این، محقق میگوید، میتوان از آن به عنوان بهانهای برای رفتار بد و ایجاد تشخیصهای اشتباه استفاده کرد.
بحران میانسالی: تازه نیمه راه است؛ با عشق و قدرت ادامه دهید.
بحران میانسالی: دوره تأمل
بنابراین علیرغم عدم پشتیبانی تجربی، «بحران میانسالی» اصطلاحی است که برای اشاره به دورهای از دروننگری و تأمل عمیق به کار میرود، زمانی که فرد جنبههای مختلف زندگی خود را زیر سوال میبرد. این مدت زمان ثابت یا دلایل جهانی ندارد.
مهم است که از آن به عنوان فرصتی برای رشد و کشف مجدد آنچه واقعاً مهم است استفاده کنید. به لطف آن، برخی از مردم میتوانند زندگی خود را غنی کنند و با خرد بیشتری زندگی کنند. هر بحرانی وجود ما را کاملتر میکند، فقط باید بدانید که چگونه از فرصت یادگیری و رشد استفاده کنید.
منبع: سواد زندگی