به گزارش ایرنا، شرطبندی در فوتبال در همه جای دنیا رواج دارد. بسیاری از بنگاههای شرطبندی قدرت اول تبلیغات در فوتبال هستند. موضوع تا اینجا از نظر آنها مشکلی ندارد اما مشکل زمانی به وجود میآید که این پدیده روی فوتبال اثر بگذارد. بنابراین قوانین بسیار سختگیرانهای در این خصوص (اثرگذاری شرطبندی روی نتیجه) در دنیا وجود دارد. در کشورهای اروپایی با وجود آنکه بنگاههای شرطبندی قدرت زیادی دارند و در واقع سالیانه میلیونها دلار به جیب میزنند اما به اندازه ایران بحران و چالش درست نکردهاند و متاسفانه با وجود آنکه مسئولان و دستاندرکاران خُرد و کلان فوتبال بارها و بارها در این زمینه هشدار دادهاند اما این پدیده شوم روزبهروز تبعات منفی خود را به شکل گستردهای در همه ردههای فوتبال ما گسترانده است.
مصطفی کیایی فیلمساز نام آشنای سینمای ایران در هشتمین ساخته خود به سراغ پدیده شرطبندی در فوتبال ایران رفته است. موضوعی که شاید بخشی از آن ناشی از دغدغهمندی این فیلمساز باشد اما بیتعارف باید گفت کیایی نتوانسته اثری مطلوب و دلخواه را روانه پرده سینما کند.
اول از همه این سئوال بوجود میآید که چرا کیایی به سراغ شمال کشور رفته و شخصیتهای قصهاش را از آنجا انتخاب کرده است؟ اگرچه گویا فیلم براساس یک داستان واقعی ساخته شده اما محدود ساختن قصه و آدمها به یک جغرافیای خاص سبب میشود تا موضوع به این گستردگی و دارای درجه اهمیت بالا، خرد و ناچیز به نظر بیاید.
دوم اینکه «بازی را بکش» معلق میان گونههای مختلف است. این فیلم اگرچه میتواند شاخصههای یک فیلم اکشن را داشته باشد و در بخشهایی از فیلم نیز میتوانیم ردپای آن را مشاهده کنیم اما اکشن نیست. فیلم میتوانست کاملاً ورزشی باشد که نیست. فیلم میتوانست کاملاً خانوادگی و اجتماعی باشد که نیست فیلم میتوانست معمایی باشد که نیست و همین مساله باعث میشود تکلیف تماشاچی با گونه فیلم مشخص نباشد.
وجود داستانکهای گوناگون که عمدتاً هم پیش برنده داستان اصلی نیستند در کنار حضور تعداد زیادی شخصیت ریز و درشت که عمدتاً پرداخت و پردازش کامل و مشخصی ندارند سبب شده تا مخاطب با گنگی بیشتری هر یک از خطوط اصلی و فرعی قصه را پیگیری کند و همین مساله به ارتباط او با داستان و اثر لطمه جدی وارد سازد به همه اینها اضافه کنیم شخصیت موسی را که اگرچه قهرمان تنها و خسته و شاید به نوعی به آخر خط رسیده داستان است اما به دلیل عدم احاطه کامل مخاطب به جوانب و زوایای مختلف او، موسی نیز نمیتواند مقبول نظر مخاطب واقع شود.
ریتم کُند داستان هم یکی دیگر از آسیبهایی است که در کلیت اثر به چشم میخورد و شاید بتوان این نقیصه را با تدوین مجدد برطرف ساخت. پایانبندی ناگهانی فیلم هم از مطلوبیت آن تا حد زیادی کاسته است. برخلاف ورودی جذاب و هیجانانگیز فیلم که نوید یک اثر دیدنی و سرحال را میدهد پایان فیلم، خط بطلانی است بر همه فرضیات ذهنی تماشاچی.
فیلم به نظر من فقط یک سکانس تکاندهنده و جذاب دارد آنهم بازی موسی با تعدادی از شالیکاران در یک شالیزار پر از گل و لای است که احاطه گل و لای و لجن بر چهره موسی و سایرین در یک مسابقه فوتبال هم جنبه زیبایی شناختی دارد و هم جنبه قوی مفهومی و از تک لحظات نادر فیلم به حساب میآید. همین و بس!
داستان فیلم «بازی را بکش» براساس یک داستان واقعی است که به سوژهای ملتهب در حواشی فوتبال میپردازد. در خلاصه داستان آن آمده است: «موسی، از پیشکسوتان فوتبال، برادرش را در یک سانحه ورزشی از دست میدهد. او در مسیر کشف راز مرگ برادرش با حقایق عجیبی روبهرو میشود…».
شباهت نام این فیلم با «بیل را بکش» کوئنتین تارانتینو برای مخاطبان کنجکاویبرانگیز است، به ویژه اینکه ساختههای قبلی مصطفی کیایی مخاطب پسند بوده است البته «بازی را بکش» یک اصطلاح فوتبالی به معنی وقت تلف کردن است.
این فیلم با نام «توتو» کلید خورد و در مقطعی نام آن به «هجده قدم» تغییر کرد و در نهایت «بازی را بکش» شد. این فیلم در شهریور ماه ۱۴۰۳ در نوبت اکران قرار گرفت اما با بیرون کشیدن از اکران، فرم ثبتنام جشنواره فیلم فجر را پر کرد.
*عضو انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی ایران