چرا شاه‌دوستان دربارۀ اشرف پهلوی و "یادداشت‌های عَلَم" حرفی نمی‌زنند؟

عصر ایران دوشنبه 15 بهمن 1403 - 12:40
تقریبا هیچ وقت دربارۀ اشرف پهلوی چیزی از سر تایید نمی‌گویند و ترجیح می‌دهند دربارۀ او سکوت کنند. یعنی در بازخوانی تاریخ، به سراغ اشرف نمی‌روند چراکه می‌دانند "خواهر مقتدر شاه" بدنام‌تر از آن است که بتوان از او اعادۀ حیثیت کرد. در واقع هم‌زدنِ آش اشرف صرفۀ سیاسی ندارد و پهلوی‌گرایان هم می‌دانند که خدوم جلوه‌دادن این بانوی بی‌آبرو، کار حضرت فیل است و بهتر است وقت‌شان را صرف کاری کنند که پیشاپیش عبث به نظر نیاید.     

     عصر ایران؛ احمد فرتاش -   طرفداران خاندان و حکومت پهلوی، معتقدند "پنجاه‌وهفتی‌ها"، یعنی کسانی که رژیم شاه را سرنگون کردند، تاریخ را تحریف کرده‌اند و با "تاریخ‌نگاری چپ" تصویری نادرست از "تاریخ پهلوی" ترسیم کرده‌اند که علاوه بر نادرستی، نامنصفانه هم است و به همین دلیل بازخوانی تاریخ را ضرورت می‌دانند. 
 
   مهم‌ترین نمود این بازخوانی، همان مستندهای شبکۀ "من‌وتو" بود که تصویری طلایی و بی‌نقص از دوران پهلوی ترسیم می‌کرد. آن مستندها متمرکز بود بر نقاط قوت ایران در دوران پهلوی. یعنی شبکۀ من‌وتو فقط نیمۀ پر لیوان پهلوی را نشان می‌داد و البته استدلالش هم این بود که دربارۀ نیمۀ خالی لیوان، مخالفان حکومت پهلوی به اندازۀ کافی سخن گفته‌اند.  
 
   این رویکرد، البته تکمله‌ای هم داشته. و آن اینکه، طرفداران متعصب خاندان پهلوی، در بازخوانی‌های تاریخی‌شان، به این شکل عمل می‌کنند که مثلا آثار مهندس بازرگان یا آیت‌الله طالقانی را شخم می‌زنند، بلکه یک جمله در تایید مبارزۀ مسلحانۀ مجاهدین خلق علیه رژیم شاه پیدا کنند و سپس مدعی شوند بازرگان با چریک‌های سازمان مجاهدین فرقی نداشت. یا مثلا جملات سوسیالیستی آثار طالقانی را ردیف می‌کنند تا نتیجه بگیرند مشی مدارآمیز طالقانی هیچ ارزشی نداشت و طالقانی آدمی بود شبیه چریک‌های مائوئیست یا لنینیست گروه‌های چپ‌گرا.  
 
  این بازخوانانِ تاریخ، از یک‌سو مدعی‌اند انقلابیون 57 و تاریخ‌نگاران چپ‌گرا، در حق شاه بی‌انصافی کرده‌اند و صرفا نقاط ضعف او را دیده‌اند و آن نقاط ضعف را بزرگ هم کرده‌اند، از سوی دیگر خودشان دقیقا با چنین روشی به سراغ بازرگان و طالقانی و سایر مخالفان رژیم شاه در آن ایام می‌روند تا بلکه با هر چه سیاه‌تر نشان دادن مخالفان شاه، نتیجه بگیرند آن مخالفان هیچ نقد اساسی درستی به عملکرد رژیم شاه نداشتند.  
 
  بازخوانیِ تاریخ از سوی طرفداران حکومت پهلوی، شامل بازنمایی چهره‌های رژیم شاه (از ارتشی گرفته تا وزیر و وکیل) و ارجاع به سخنان این افراد هم می‌شود که البته ایرادی هم ندارد. چه اشکالی دارد که جوانان امروز با سپهبد نادر جهانبانی، خلبان و معاون فرماندهی نیروی هوایی شاهنشاهی ایران، آشنا شوند یا مثلا اکبر اعتماد، بنیان‌گذار سازمان انرژی اتمی ایران، مشهور به پدر فناوری هسته‌ای ایران، و یا دکتر فرخ‌رو پارسا، وزیر آموزش و پروش ایران (از 1347 تا 1354) را بشناسند یا بهتر بشناسند؟ 
 
  اما اگر دقت کرده باشید، پهلوی‌گرایان تقریبا هیچ وقت دربارۀ اشرف پهلوی چیزی از سر تایید نمی‌گویند و ترجیح می‌دهند دربارۀ او سکوت کنند. یعنی در بازخوانی تاریخ، به سراغ اشرف نمی‌روند چراکه می‌دانند "خواهر مقتدر شاه" بدنام‌تر و رسواتر از آن است که بتوان از او اعادۀ حیثیت کرد.  
 
  در واقع هم‌زدنِ آش اشرف صرفۀ سیاسی ندارد و پهلوی‌گرایان هم می‌دانند که خدوم جلوه‌دادن این بانوی بی‌آبرو، کار حضرت فیل است و بهتر است وقتشان را صرف کاری کنند که پیشاپیش عبث به نظر نیاید.  
 
  همچنین طرفداران خاندان پهلوی دربارۀ شمس پهلوی و فاطمه پهلوی نیز ساکت‌اند و با اینکه از "خاندان ایران‌ساز پهلوی" دم می‌زنند، اما دربارۀ خواهران و برادران محمدرضاشاه تقریبا چیزی نمی‌نویسند و سخنی نمی‌گویند؛ چراکه بهتر می‌دانند این افراد در بهترین حالت مفت‌خورهایی بودند که در دربار می‌پلکیدند و از رانتِ رضاشاه‌زادگی بهره‌های وافر می‌بردند.  
 
  ولی غیر از خاندان پهلوی، پهلوی‌گرایان کنونی دربارۀ خاطرات مفصل اسدالله علم نیز سکوت معناداری دارند. کتاب مهم "یادداشت‌های علم" که در هفت جلد به زبان فارسی منتشر شده، نکات بسیار مهمی را دربارۀ نحوۀ مملکت‌داری در رژیم شاه، شخصیت محمدرضاشاه، فضای حاکم بر روابط اعضای خاندان پهلوی و نخبگان سیاسی آن دوران برملا می‌کند.  
 
  با اینکه علم در یادداشت‌هایش بارها از شاه تجلیل کرده، اما چنین کتابی به کار طرفداران شاه نمی‌آید؛ چراکه این افراد می‌کوشند تصویری بی‌نقص از شاه و حکومتش ترسیم کنند؛ اما در یادداشت‌های علم، استبداد و فساد در شخص محمدرضاشاه غیر قابل انکار است. 
 
   مثلا در جایی شاه به علم می‌گوید روزنامۀ گاردین علیه ما گزارش نوشته؛ به دولت انگلیس بگویید جلوی گاردین را بگیرد (نقل به مضمون). چنین انتظاری به خوبی نشان می‌دهد که شاه نه تنها با مطبوعات آزاد در کشور تحت امر خودش مخالف بوده، بلکه اگر می‌توانست ریشۀ مطبوعات آزاد در مهد دموکراسی (انگلستان) را نیز می‌خشکاند.  
 
   و یا قصۀ مشهور روابط جنسی خارج از ازدواج شاه و علم، بازخوانی و واکاوی‌اش هیچ به نفع اعلیحضرت نیست! اگر امروز معلوم شود یک وزیر یا یک نمایندۀ مجلس با استفاده از موقعیت سیاسی‌اش مرتبا با زنان و دختران متعددی هماغوش شده، آیا این عمل مصداق "سوءاستفاده از قدرت" قلمداد نمی‌شود؟

    همین چند سال قبل، معلوم شد که یکی از وزرای دولت بریتانیا با منشی‌اش رابطه دارد و افکار عمومی چنان بر او تاخت که ناچار شد از مقامش استعفا کند؛ چراکه مردم بریتانیا او را فردی دانستند که از قدرتش سوءاستفاده کرده. اگر او وزیر نبود، اصلا در رأس آن وزارتخانه نمی‌نشست که بتواند با آن منشی همخوابه شود. دیگر اینکه، او در رأس آن وزارتخانه نشسته بود برای خدمت به مردم بریتانیا، نه برای هم‌خوابگی با منشی وزارتخانه و خیانت به هسرش. 
 
   باری، اگر بحث "سوءاستفاده از قدرت" اهمیت داشته باشد (که دارد)، هم‌خوابگی‌های مکرر محمدرضاشاه با زنان و دختران ایرانی (و عمدتا تهرانی)، که با واسطه‌گریِ اسدالله علم انجام می‌شد، همگی مصداق سوءاستفاده از قدرت بودند.  
 
  بر فرض که برخی زنان از سر ضعف یا طمع راضی شوند با پادشاه مملکت بخوابند، آیا رغبت پادشاه به چنین کاری، نشانۀ فر ایزدی است یا نشانۀ فساد و بی‌بندوباری جنسی؟ اگر امروز یک مداح با استفاده از قدرت محدودش چنین کاری کند، آیا همین طرفداران حکومت پهلوی از "فساد در جمهوری اسلامی" دم نمی‌زنند؟ پس چطور می‌توان تنوع‌طلبی جنسی شاه ایران و روابط مکررش با زنان و دختران این کشور را نشانۀ فساد او ندانست؟  
 
  اگر محمدرضا پهلوی شاه ایران نبود و پدرش هم شاه نبود، آیا می‌توانست مکرر در مکرر با زنان دیگری جز همسر خودش همخوابه شود؟ بدیهی است که نه. آنچه زنان و دختران این دیار را به همخوابگی با او سوق می‌داد، نه مهارت علم در قوّادی و نه جذابیت صورت و سیرت شاه بلکه جاذبۀ مقام شاه بود. و این معنایی ندارد جز سوءاستفاده از قدرت.  
 
  یادداشت‌های علم علیرغم لحن چاکرمآبانه و تجلیل‌های مکررش از "خدمات اعلیحضرت"، به خوبی استبداد و فساد شاه را برملا می‌کند و به همین دلیل طرفداران شاه یادداشت‌های نفر دوم حکومت پهلوی (از آغاز دهۀ 1340 تا اوایل سال 1356) را خوش ندارند و در بازخوانی تاریخ عصر پهلوی، سراغی از خاطرات علم نمی‌گیرند.        
 
  اصولا نوشتن چنین خاطراتی، از نظر شاه‌دوستان مصداق گستاخی و بی‌حرمتی است. کسی که حرمت دارد، در واقع حریمی دارد و کسی نباید وارد آن حریم شود. واژۀ احترام نیز به معنای رعایت پا ننهادن در این حریم است. کسی که وارد حریم دیگری می‌شود، در واقع حرمت او را می‌شکند یا به او بی‌احترامی می‌کند.  
 
  همچنین کسی که وارد حریم دیگری می‌شود، چیزهایی را می‌بیند که نباید می‌دید. و از چیزهایی باخبر می‌شود که نباید می‌شد. و احتمالا نظر انتقادی به آن فرد "محترم" پیدا می‌کند. حالا اگر آن فرد محترم شاه مملکت باشد، یا مقامی شبیه شاه باشد، حریم حرمتش چنان گسترده می‌شود که هیچ کس در کشور نباید از او انتقاد کند. و به همین دلیل، شفاف‌ساختن مناسبات و روابط او ممنوع است. بویژه برای مطبوعات که مخاطبشان افکار عمومی است. و در غیاب شفافیت، آن حریم و حرمت کاذب و کذایی نیز حفظ می‌شود. و برای حفظ این امور، بهتر است که آزادی بیان دربارۀ آن "مقام محترم" ممنوع باشد.  

  به همین دلایل است که "یادداشت‌های علم" باب طبع شاه‌دوستان نیست. همچنین شفاف‌سازی و واکاوی روابط و اقدامات و مناسبات و دارایی اعضای خاندان پهلوی نیز، همیشه موضوعی بوده که طرفداران این خاندان، پرداختن به آن را خوش نداشته‌اند. پادشاه و خاندانش، از نظر سلطنت‌طلبان، باید در پس پردۀ "احترام" باقی بمانند و دست نقد کسی به دامانشان نرسد.

منبع خبر "عصر ایران" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.