ابوالفضل جلیلی، کارگردان سینما در گفت وگو با روزنامه هم میهن درباره محتوای فیلم های جشنواره فیلم فجر گفت: به نظر میرسد جامعه به سمت نوعی خشونت لمپنیسم کمدی و مسخره در حرکت است. توهین نمیکنم، زیرا من اصلاً انگار در عالم سینما نیستم؛ انگار در جهانی دیگر زندگی میکنم. توضیح میدهم که اصلاً چرا فیلم میسازم. بنابراین زیاد برایم مهم نیست که مثلاً بگویید فیلم خیلی خوب شده و آفرین، یا بگویید مزخرف بود و ناراحت شوم. من اصلاً در این وادی نیستم. من وقتی چیزی را میبینم، باید چیزی باشد که ارزش دیدن داشته باشد. سعی میکنم که مثلاً لمپنیسم را نبینم، چیزهای خشونتآمیز را نبینم و ترویجشان ندهم.
گزیده این مصاحبه به شرح زیر است:
* در جامعهای که افراد غیرمعمول و دارای مشکلات متعدد زیاد هستند، آیا باید فیلمهایی بسازیم که مملو از خشونتهای افراطی هستند؟
*در چنین جامعهای، آیا باید با ترفندهای خاص سینمایی، فیلمهای کمدی بیمحتوا و بدون هیچ پیام و ارزشی بسازیم که صرفاً برای پرفروش بودن و سرگرمی سطحی طراحی شدهاند؟ من میتوانم چیزهای زیادی در این کشور نشان دهم که پرمخاطب باشند، اما نه به این معنا که آثار سطحی بسازم. سعی میکنم از فیلمهایی که فقط شوخیهای جنسی میکنند، دوری کنم. بعضیها میگویند این بهخاطر سانسور است که چنین فیلم میسازید، اما خودم میگویم وقتی فیلمهایم را میبینید، لازم نیست با من مصاحبه کنید.
*برای من، از ابتدای کارم تا به امروز، سینما این بوده که میخواهم فیلمی بسازم که وقتی بیننده آن را میبیند و کسی از او پرسید فیلم چطور بود، نگوید فیلم بود، بلکه بگوید قبل از فیلم حالم بد بود و وقتی از سالن بیرون آمدم حالم خوب شد. من دنبال آن «حال» هستم. حال مهم است، نه چیز دیگر. مشکل ما این است که مردم این حال خوب را نمیشناسند و نمیدانند حال خوب چیست. ما باید اینها را در سینما بیان کنیم.
* برای اولینبار در زندگیام، فیلمی کمدی بهنام «گل یا پوچ» ساختم. این فیلم بهگونهای بود که از ابتدا تا انتها بیننده را میخنداند. فیلم آنقدر خوب از کار درآمد که هر کجا در دنیا نمایش داده میشد، به من میگفتند از این نوع فیلمها بساز. اینجاست که میگویم نیت اصلی ما باید این باشد؛ ساختن فیلمهایی که حال مردم را خوب کند و حال خوبی به آنها بدهد.
* یکبار یکی از مسئولان به من گفت چرا سیاهنمایی میکنید. من به او پاسخ دادم که من سیاهنمایی نمیکنم. او گفت که شما هر بار که در تهران یا هر شهری فیلمبرداری میکنید، فقط به نمایان کردن وضعیت نابسامان میپردازید. گفتم بله، درست است که من چنین تصاویری را نشان میدهم، اما چرا باید اینها را سیاهنمایی بنامیم؟
*حتی اگر فیلمی از نظر آنها ضعیف یا بیکیفیت است، بهتر است بهجای انتقاد کلی، بگویند کدام بخشها مشکل داشت تا ما بتوانیم از آنها یاد بگیریم. من که ادعا نمیکنم کامل و بینقص هستم؛ ممکن است در برخی موارد اشتباه کرده باشم و در حد دانش خود کاری انجام دادهام. اما انتقاد سازنده میتواند به بهبود کار کمک کند.
*من در ابتدا به آواز علاقهی زیادی داشتم. اما بهدلایلی آن را کنار گذاشتم. هنرهای دیگر را هم امتحان کردم. پس از آن، به نقاشی روی آوردم و شروع به کشیدن مناظر کردم. با اینکه مخالفتهایی وجود داشت، به کارم ادامه دادم. یکروز یکی از آشنایانمان که از زندان قصر آزاد شده بود، به من گفت که در زندان نقاشی میکشیده است. من از او پرسیدم، چگونه میتوانم رودخانهای بکشم که انگار آب در آن جریان دارد. او به من گفت که این کار در نقاشی ممکن نیست و باید فیلم بگیرم تا بتوانم چنین اثری خلق کنم. این گفتوگو جرقهی اولیهای بود که مرا به سمت فیلمسازی سوق داد.