همشهری آنلاین- لیلا شریف: این تصویر بدون روتوش از جنگ، قلب بسیاری را به درد آورد و باردیگر یادآوری کرد که حفظ مرزهای این کشور با از خودگذشتگیهای جوانان آن روزگار ممکن شد.
لرزش و حرکات نامنظم تمام بدنش، مانع از این میشود تا جملات را کامل و بدون شکستگی ادا کند. با این وجود تلاش میکند تا از مشکلاتی بگوید که این روزها حتی نشستن را برای او دشوارتر کرده است:« قرصام از روزی ۳۰ تا به ۱۵ تا رسیده. » اطرافیان میگویند بیشتر قرصها برای اعصاب و روان است.
عمو حجت، جملات شکسته را بیان میکند و به گفته خودش حالا ۴۱ سال از اجبار خوردن این تعداد قرص میگذرد اما هر روز شرایط او سخت و سختتر شده است. او تا سالها بدون درخواست کمک از کسی مشغول کشاورزی بود اما حالا عوارض جراحتها و مصرف بالای قرص، او را از داشتن زندگی معمولی محروم کرده و علائمی شدیدتر از پارکینسون را به زندگی او گره زده است.
روایتی از جزیره مجنون
تیپ ۲۸۲ سیدالشهدا همان نقطهای بود که او را با شهید همت پیوند داد و خوب به خاطر دارد که در اسفند سال ۶۲ و جزیره مجنون چه گذشت.
نامفهوم بودن برخی جملات این جانباز باعث میشود تا اطرافیان دست به تکمیل حرفهایش بزنند اما وقتی حرف از دوران حضورش در جنگ میشود و یکی از حاضران از او در مورد حاج همت میپرسد، با دستانش که برای لحظهای از حرکت متوقف نمیشوند، خطی فرضی بر روی گردنش میکشد و میگوید:«سرش را زدن»
بعد از گفتن این جمله نوبت آشنایان عمو حجت میرسد و جمله را اینگونه کامل میکنند:« میگن که شهادت حاج همت را در جزیره مجنون دیدن.»