به گزارش سرویس سیاسی تابناک، در دوران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ۵۷، رسانههای رسمی، روایتهای رژیم را بازتاب میدادند. اما در مقابل، اعلامیهها، نوارهای کاست، روزنامههای زیرزمینی و حتی دیوارنویسیها به رسانههای مردمی تبدیل شدند. این ابزارهای ساده، اما تاثیرگذار توانستند صدای اعتراض مردم را به گوش یکدیگر برسانند و نقشی مهم در بسیج افکار عمومی ایفا کنند.
پس از پیروزی انقلاب، فضای رسانهای کشور دچار تحولات جدی شد. رسانههای جدیدی شکل گرفتند و جریان اطلاعرسانی به ابزاری برای تثبیت ارزشهای انقلاب و بازتاب تحولات داخلی و خارجی تبدیل شد. در دوران دفاع مقدس، رسانهها بیش از هر چیز در خدمت حفظ روحیه و ترویج فرهنگ ایثار قرار گرفتند. تصاویر از جبههها و گزارشهای میدانی، روایتگر روزهای پرالتهاب جنگ بودند و رسانهها چاپی نقش مهمی در ایجاد مقاومت داشتند.
با پایان جنگ و آغاز دوران بازسازی در دهه ۷۰، فضای رسانهای به سمت تنوع بیشتر پیش رفت. در اواخر دهه ۸۰ اینترنت و رسانههای دیجیتال بهسرعت جای خود را باز کردند و تحولی اساسی در شیوههای اطلاعرسانی ایجاد شد. خبرگزاریهای آنلاین، وبسایتهای خبری و در سالهای بعد، شبکههای اجتماعی به بازیگران اصلی عرصه خبر تبدیل شدند. امروز، در کنار نسخههای محدود رسانههای چاپی، فضای مجازی و پلتفرمها نبض جریانهای خبری را در دست دارند و رقابت برای جلب توجه مخاطب، چالش اصلی رسانهها شده است.
در آستانه چهلوششمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، نگاهی به وضعیت رسانههای ایران، بهویژه مطبوعات چاپی، نشان میدهد که این بخش از رسانهها در میانه تحولات گسترده سیاسی، اجتماعی و فناوری چهرهای متفاوت از گذشته پیدا کردهاند. روزنامههایی که زمانی مهمترین منبع اطلاعرسانی و تحلیلهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بودند، امروز در رقابتی تنگاتنگ با رسانههای دیجیتال چند جلد از آنها در کیوسک قرار دارند؛ رقابتی که گرچه سهم آنها را از بازار رسانهای کاهش داده، اما آیا هنوز هم میتوان تأثیرگذاریشان را در فضای خبری کشور دید؟
با این وجود، هرچند تیراژ روزنامهها به شکل چشمگیری کاهش یافته و بسیاری از مردم دیگر تمایلی به خرید نسخههای چاپی ندارند، اما پایگاههای خبری وابسته به همین روزنامهها همچنان بهعنوان منابع معتبر برای دریافت اخبار رسمی و تحلیلهای دقیق شناخته میشوند. این پدیده نشان میدهد که اعتبار تاریخی و جایگاه سنتی روزنامهها، حتی در فضای دیجیتال هم توانسته مخاطبان وفادار خود را حفظ کند.
اما سؤال اصلی اینجاست: چرا مردم کمتر روزنامه میخرند و ترجیح میدهند اخبار را از سایتهای خبری دنبال کنند؟ آیا این تغییر صرفاً ناشی از تحولات فناوری است یا وضعیت اقتصادی کشور نیز در کاهش استقبال از مطبوعات چاپی نقش داشته است؟ هزینههای بالای کاغذ، کاهش قدرت خرید مردم، افزایش قیمت روزنامهها، و البته سرعت و در دسترس بودن اخبار بهصورت رایگان در فضای مجازی، همه از عواملی هستند که در کنار تغییر سبک زندگی و عادات رسانهای مردم، این روند را تشدید کردهاند.
با این وجود بر اساس آمارهای رسمی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، از مجموع ۱۴،۲۲۶ مجوز رسانهای صادرشده در کشور، ۵،۷۳۹ مجوز مربوط به مطبوعات چاپی است. این یعنی حدود ۴۰ درصد از مجوزهای رسانهای همچنان به نشریات چاپی تعلق دارد. با این حال، تنها ۳۴۸ روزنامه دارای مجوز هستند و طبق دادههای منتشر شده از صفحات اول روزانه روزنامهها، حدودا ۲۲۰ روزنامه بهطور روزانه منتشر میشوند.
این آمار بهخوبی نشان میدهد که بسیاری از روزنامههای دارای مجوز یا به دلیل مشکلات مالی توان انتشار منظم را ندارند یا در رقابت با رسانههای دیجیتال عملاً از میدان خارج شدهاند.
نکته جالب توجه این است که روزنامهها تنها ۶ درصد از کل نشریات کشور را تشکیل میدهند. اما نکته حائزاهمیت این است، که هرچند این روزنامهها بهصورت چاپی خریدار زیادی ندارند، اما به علت اعتبار خود، پایگاههای خبری این روزنامهها پربازدید هستند. این موضوع نشان میدهد روزنامهها توانستهاند بهخوبی از فرصتهای فضای آنلاین برای حفظ جایگاه خود استفاده کنند.
از سوی دیگر، خبرگزاریها و پایگاههای خبری نیز رشد قابل توجهی داشتهاند. بر اساس آمارهای وزارت ارشاد، خبرگزاریها تنها ۰.۵۳ درصد از مجوزهای رسانهای را به خود اختصاص دادهاند. در مقابل، پایگاههای خبری بخش بزرگی از فضای رسانهای کشور را در اختیار دارند و با پوشش سریعتر و گستردهتر اخبار، سلایق مختلف خبری مخاطبان آنلاین را تأمین میکنند.
به علاوه رسانههای دارای مجوز در ایران به دو دسته کلی تقسیم میشوند: رسانههای عمومی و رسانههای تخصصی. ۵۶ درصد از این رسانهها محتوای عمومی تولید میکنند، در حالی که ۴۴ درصد دیگر روی موضوعات تخصصی مانند اقتصاد، فناوری و ورزش تمرکز دارند. این تنوع نشان میدهد که مخاطبان امروزی دیگر فقط به دنبال اخبار کلی نیستند و نیاز به تحلیلهای تخصصی و عمیق در حوزههای مختلف دارند.
همچنین بر اساس گزارشهای موجود، ۷۷ درصد رسانهها دارای صاحب امتیاز حقیقی هستند و ۲۳ درصد از آنها صاحب امتیاز حقوقی دارند. اما هرچند تعداد روزنامههای با صاحب امتیاز حقیقی بیشتر است، اما بررسیهای میدانی نشان میدهد که منابع خبری غالب و بخش عمده مخاطبان به سمت رسانههایی گرایش دارند که دارای صاحب امتیاز حقوقی هستند. این موضوع به دلیل پشتوانه مالی قویتر، دسترسی بهتر به منابع خبری و توانمندی در تأمین محتوای دست اول در رسانههای حقوقی است که باعث شده آنها در میان مخاطبان تأثیرگذاری بیشتری داشته باشند هر چند این موضوع در سالهای اخیر به دلیل جانبداری در اخبار در بعضی از این رسانهها رو به کاهش است.
از سوی دیگر در حوزه مدیریت رسانهها، آمارها حاکی از آن است که ۸۰ درصد مدیران مسئول رسانهها را مردان تشکیل میدهند و تنها ۲۰ درصد این جایگاهها در اختیار زنان قرار دارد. همچنین بیشترین تعداد مدیران در بازه سنی ۴۱ تا ۴۵ سال قرار دارند که نشان میدهد همچنان تجربه و سابقه کاری نقش تعیینکنندهای در انتخاب مدیران رسانهها دارد.
در نهایت رسانههای چاپی در ایران با چالشهای بزرگی مواجهاند، اما رسانههای دیجیتال و پایگاههای خبری با پیچیدگیهای بیشتری دست و پنجه نرم میکنند. نخستین روزنامه در ایران در سال ۱۸۳۷ میلادی منتشر شد و همزمان با انقلاب مشروطه، تعداد روزنامههای چاپی به ۹۰ عنوان رسید. این رشد نشاندهنده نقش مهم مطبوعات در تحولات سیاسی و اجتماعی آن دوران است؛ رسانههایی که در بطن تغییرات، صدای مردم بودند و گاه حتی جرقههای انقلاب را شعلهور کردند.
اکنون اما، در دوران بحرانهای سیاسی، اعتراضات، شایعات و افشاگریها، رسانهها باید میان وفاداری به اصول کشور و بازتاب صدای مطالبات مردمی تعادل برقرار کنند. از یک سو، باید پل ارتباطی میان مردم و حاکمیت باشند و از سوی دیگر، در رقابتی نابرابر با رسانههای معاند و اپوزیسیون که برای تسلط بر روایت اول تلاش میکنند، حاضر شوند. این وظیفه، اما در سایه محدودیتهای داخلی، فشارهای سیاسی، و سیاستهای مدیران روزنامهها، هر روز دشوارتر میشود.
در سالهای اخیر و همزمان با تحولات سیاسی، امنیتی و اقتصادی، یک پرسش جدی در جامعه شکل گرفته است: آیا رسانههای داخلی میتوانند مرجعیت خبری واقعی داشته باشند یا صرفاً بازتابدهنده خواستههای مدیران و تصمیمگیران پشت پرده هستند؟ برای بازگرداندن اعتماد عمومی، رسانهها باید از نقش منفعلانه خارج شوند. آنها باید بستری برای مطالبهگری باشند و نقش فعالتری در مدیریت بحرانهای اجتماعی ایفا کنند، همانگونه که در دوران انقلاب و جنگ، همراه و یاریرسان مردم و کشور بودند.
اما پرسش دیگری هم وجود دارد: چگونه میتوان در دنیای دیجیتال امروز، جایی که اخبار در کسری از ثانیه منتشر میشوند و مخاطبان کمتر به نسخههای چاپی رجوع میکنند، جایگاه مطبوعات را حفظ کرد؟ رمز این بقا در سرعت عمل، تسلط بر روایت اول، و ارائه تحلیلهای عمیق و مستقل است، ویژگیهایی که به تخصص حرفهای، سازگاری با تحولات فناوری، و البته استقلال اقتصادی وابستهاند. رسانهای که از بودجه نهادی تأمین میشود که باید عملکردش را نقد کند، چگونه میتواند نگهبان منافع عمومی باشد؟ این وابستگی مالی، استقلال محتوایی را به چالش میکشد و اعتماد عمومی را از بین میبرد.
مهمترین چالش امروز رسانههای داخلی همین است: آنها به جای آنکه روایتساز باشند، به روایتپذیر تبدیل شدهاند؛ مصرفکننده نسخههای آمادهای که دیگران نوشتهاند. دهه فجر میتواند فرصتی برای بازنگری در این وضعیت باشد، فرصتی برای پرسش از خود: آیا رسانهها هنوز میتوانند صدای مردم باشند؟
(منابع و آمار: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی)